به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9

Threaded View

  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array

    *اختلاف نظر با خانواده و بزرگتر های فامیل بر سر ازدواج فامیلی *

    سلام آقایون و خانم های همدردی امیدوارم حال همه ی اعضای همدردی چه مهمان چه پررنگ چه کم رنگ چه سبز رنگ چه صورتی رنگ، خوب و خوش باشه، شب یلدا هم نزدیکه امیدوارم شب پرخاطره ای برایتان بشه :).

    خیلی دودل بودم تاپیک بزنم یا نه، ولی خب در نهایت گفتم چند فکر بیشتر و بهتر از یک فکر عمل میکنه، گفتم شاید اعضای اینجا راه حل هایی داشته باشند که به ذهن من تاکنون اصلا نرسیده باشه، برای همین راه مشورت و با همدردی پیش گرفتم.ا

    اما مشکل من، خیلی خلاصه و مفید میگم که حوصله خوندن داشته باشید :

    مشکلم از عنوان ام مشخصه، راستش من مدتیست از جانب فامیل خواستگاری میشوم ولی من خودم تمایلی به ازدواج با فامیل ندارم، به دلایلی، یعنی اصلا به چشم همسر نمیتونم بهشون نگاه کنم تا بتونم باهاشون بعنوان خواستگار وارد فاز و مرحله آشنایی بشوم .

    از طرفی تا حالا هرچی بهانه آوردم فایده ای نداشته، یعنی به طرف دوم قضیه نرسیده همین طرف سمت خودم، پیش مادر و پدر خودم فایده ای نداشته، چه برسه به اونطرف قضیه.


    حالا من موندم که چطوری و با چه بهانه و دلیلی که هیچکدوم از دوطرف ناراحت نشوند بتونم موضع و نظر خودم و در خصوص این قضیه عنوان کنم .قبلا من خواستگاری فامیلی داشتم، اما به پاسخ منفی من نرسید پدرم خودشون پاسخ منفی دادن و مخالفتشون و اعلام کردن اما در این مورد متاسفانه، متاسفانه و متاسفانه من حمایت پدرمم و ندارم.

    این مورد هم گویا بزرگترها چندین ساله که میدونستن ولی پدر و مادر من اجازه نمیدادن، ولی الان تازه دوباره مطرح شده و پدر و مادر من راضی هستن و پاسخ و به ظاهر بمن واگذار کردن اما برای پاسخم باید دلیل منطقی بیاورم، که متاسفانه فامیل بودن از نظرشون دلیلی منطقی ای نیست.

    من کمی بحثم کردم که متاسفانه منجر به ناراحتی مادرم شد، منم مجبور شدم به برگزاری جلسات خواستگاری بطور رسمی اجازه بدهم. ولی دلم راضی نیست، حتی هرچقدر فکر میکنم نمیتونم تو جلسه خواستگاری حضور پیدا کنم، من چطوری پاسخ منفی بدهم که نه پدر و مادر خودم نه فامیلمون و نه بزرگترام که بسیار برایم عزیز و دوست داشتنی هستن از دستم دلخور و ناراحت بشوند، نمیخوام خدایی نکرده کدورتی پیش بیاد.

    هیچوقت فکر نمیکردم همچین شرایطی برایم پیش بیآید،

    الان احساس میکنم برای اینکه این مرحله از زندگی و رد کنم، باید یک معادله سخت وبا یک عالمه مجهولات پیچیده و سخت و حل کنم! متاسفانه از هر راه حلی هم حلش میکنم به بم بست برمیخورم، اگر منفی حلش کنم، عزیزانم دلخور میشوند، اگرمثبت حلش کنم، خودم ناراضیم .... واقعا نمیدونم چکار کنم، سردرگمم .احساس میکنم در شرایط فوق العاده بدی گیر افتادم، شرایطی که پیش بینی میکردم پیش بیاد ولی متاسفانه دست کم گرفته بودم و سهل انگاری کردم:(
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : شنبه 28 آذر 94 در ساعت 19:33

  2. 2 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    m.reza91 (شنبه 28 آذر 94), فدایی یار (یکشنبه 29 آذر 94)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.