این روزا دلم گرفته انگارکه هیچ شادی در وجودم نیست هیچ دلخوشی ندارم وقتی که بیکارم نمیدونم باید چیکار کنم و تنها چیزی که ذهنمو اروم میکنه کاره !! عشق و علاقه ای تو زندگیم نیست هیچ کسی نیست که راحت بتونم باهاش حرف بزنم . یه هفته ای میشه وارد دهه چهارم زندگی شدم . من قبلا تایپک " گمشدم یکی منو پیدا کنه " اینجا گذاشتم . الان تا حدودی بیشتر از قبل تونستم با مشکلم کنار بیام و احساس میکنم دیگه باید سعی کنم واقع بینتر باشم . الان دانشجوی ارشدم خدا را شکر کار و بار هم به راهه و از این لحاظ مشکلی نیست . چند وقته یه حسی نسبت به یکی از همکلاسیام دارم البته هیج شناختی ازش ندارم . و فقط این ترم که ترم اخره فرصت اشنایی با ایشون رو دارم و اینم بگم که این خانم همشهریم نیستند و یه دوساعتی شهرشون با ما فاصله داره دوستان خواهش میکنم که لطف کنن و بنده رو راهنمایی کنن که از باید کجا شروع کنم نمیخوام تجربه قبلیم تکرار بشه ممنون از همتون و ببخشید که طولانی شد
علاقه مندی ها (Bookmarks)