به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 شهریور 95 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-16
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    2,724
    سطح
    31
    Points: 2,724, Level: 31
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 138 در 51 پست

    Rep Power
    26
    Array

    همسرم میگه باید فقط جداشیم.فقط طلاق

    سلام ب همراهای عزیز.توروخدا کمکم کنین حالم خیلی خرابه.من مشکلات زیادی تو یک سال عقد با همسرم داشتم.از وسواسش و عصبی شدنش و اهل رفت و امد نبودن و...خودمم ایرادای زیادی داشتم.هردو سعی در رفعش داشتیم.من بعد از حادثه ی منا ک پدرو مادرم اونجا بودن و استرس زیادی بهم وارد شد خیلی بهم ریختم.رفتم روانپزشک و قرص ارامبخش داد.فقر اهن و تیروییدم داشتم ک قرص میخورم.اون ی ماه خیلی اذیت شدم و پیش همسرم بودم و وقتی دلتنگی میکروم مدام میگفت بچه ننه و...که بعدش فقط تو خودم ریختم و داغون شدم.چندبار دعوا کردیم ولی حل شد.ایشون 15 سال تنها زندگی کرده و برای هر مهمونی خون ب دل من میکنه.چون یه طلاق داشته با خونواده خودشم رفتوامد نداره.همیشه بدقوله و دیر میرسه.جمعه خونه خالش دعوت داشتیم چون خیلی دور بود قرار شد زود راه بیفتیم.گف 5 میاد.من و پدرومادرمم حاضر نشستیم تا ی ربع ب 6 نیمد.مامان بابام گفتن دیر میشه زشته ما میریم شما بیاین.ایشون برا وسواسش باید برا هر نماز بره حموم و تازه میخواس بره حموم.بعد اومد و گلایه که چرا واینستادن و نرفتن.منم خیلی عصبی شدم گفتم چقد منتظر بمونن.ارزو ب دلم موند ی بار سر وقت برسی.توراه گلایه کرد که اهصاب نداری منم عذرخواهی کردم و از دلش دراوردم.تمام مدت اونجا با گوشیش کار میکرد.ولی قهر نبود.برگشتیم و همه چی اوکی بود.تا اینکه دیشب زنگ زد داد و بیداد که تو یه ادم بی اعصابی.پدرومادرت نباید میرفتن باید وتیمیستادن و...ودراخر گف باید جداشیم.کلی بهونه گرفت.مثلا هروقت میومد خونه ما اگه ی چیزی تو سفره نبود میگف دوغ ندارین.دفعه بهد ابلبمو ندارین و هی تکرار میکرد ک من ازش خواستم اینکارو نکنه.پریشب مادرش تو سفره ابلیمو نبود هی ب خالش گف چرا نخریدی و جلو جمع زشت بود.حالا میگه ببین ما چقد صمیمی هستیم تو سر ابلیمو بامن دعوا کردی.بهونه های الکی.من 4 روز رفتم پیشش موندم حتی دانشگاه نرفتم ک بهش برسم.بعد 4 روز وقتی منو اورد خونه مون اومد بالا.بابام رفته بود غذا بخره.بعد ی ربع گف من میرم.هرچی منو مامانم اصرار کردیم ک حالا ی ربع صبر کن باهم ناهار بخوریم گف نه کار دارم و نموند تا بابام بیاد.اونم بعد حدود یک و ماه و نیم ک اصلا خونه ما نیمده بود.کلا رفتو امد دوس نداره.من خسته شدم ولی اهل طلاق نیستم میترسم.اما اون تصمیمش جدیه.چی کار کنم؟ مشاورم نمیاد.از دیشبم دیگه هیچ تماسی نگرفته

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم متاسفم ولی اگه میخای به خودت و ایشون یه فرصت برا فکر بدی اصلا بهش زنگ نزن فعلا هیچ تماسی نداشته باش بذا عصبانیت هردو بخابه اونوقت مطمینباش خودش میاد جلو
    اما دلیل اینهمه مشکلات شما فقط فقط یه ریشه داره اونم وسواس ایشونه همه دیر اومدنها عصبانیتها ناشی از اضطراب وسواسشون دارهزندگی با ایشون بسیار برای شما و خودش سخته اگه تو جمع نمیاد یا حالاتصمیم به جدایی گرفته از بی علاقگی بهشما نیست از ترسه از ترس اینکه وسواسش تمام مشکلات ایجاد کرده و فکر میکنه نمیتونه سکان زندگی رو بدست بگیره بذار وقتی اروم شد تو یه پیغام حالا یه نامه ایمیل ....یا هرچی تمام مشکلاتیکه من گفتم و تمام اونچیزایی که خودت بهتر میدونی براش بنویس و بگو باید پیش یه متخصص بره البته مشاورهای دینی هم خیلی موثرند ولی بهش قول بده فقط بین خودتون دوتا باشه رفتن پیش متخصص احتمالا ایشون احساس خجالت میکنه و الا خودش از همه بهتر دردش میدونه سعی کن مثل یه رفیق پشتشباشی و دلگرمش کن مبادا توهین یا مسخرش کنی که بدتر میشه

    - - - Updated - - -

    سلام عزیزم متاسفم ولی اگه میخای به خودت و ایشون یه فرصت برا فکر بدی اصلا بهش زنگ نزن فعلا هیچ تماسی نداشته باش بذا عصبانیت هردو بخابه اونوقت مطمینباش خودش میاد جلو
    اما دلیل اینهمه مشکلات شما فقط فقط یه ریشه داره اونم وسواس ایشونه همه دیر اومدنها عصبانیتها ناشی از اضطراب وسواسشون دارهزندگی با ایشون بسیار برای شما و خودش سخته اگه تو جمع نمیاد یا حالاتصمیم به جدایی گرفته از بی علاقگی بهشما نیست از ترسه از ترس اینکه وسواسش تمام مشکلات ایجاد کرده و فکر میکنه نمیتونه سکان زندگی رو بدست بگیره بذار وقتی اروم شد تو یه پیغام حالا یه نامه ایمیل ....یا هرچی تمام مشکلاتیکه من گفتم و تمام اونچیزایی که خودت بهتر میدونی براش بنویس و بگو باید پیش یه متخصص بره ولی بهش قول بده فقط بین خودتون دوتا باشه رفتن پیش متخصص احتمالا ایشون احساس خجالت میکنه و الا خودش از همه بهتر دردش میدونه سعی کن مثل یه رفیق پشتشباشی و دلگرمش کن مبادا توهین یا مسخرش کنی که بدتر میشه

  3. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    الهام 5566 (یکشنبه 04 بهمن 94)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 شهریور 95 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-16
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    2,724
    سطح
    31
    Points: 2,724, Level: 31
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 138 در 51 پست

    Rep Power
    26
    Array
    ممنون ستاره ی زیبا.منم میدونم بیشترش مال وسواسشه اما قبول نمیکنه.البته وسواسشو قبول داره روانپزشک قرص داد قبول نکرد.طب سنتی رفت ی مدت خیلی خوب بود ولی دوباره شروع شده.الانم تماس گرفت گفت شب میام حرف بزنیم تمومش کنیم.گفتم فردا وقت مشاوره دارم بزار برم بعد حرف میزنیم گف من وقت زیادی ندارم ک صبر کنم تو بری مشاورو خودتو درست کنی.نمیدونم چیکار باید بکنم

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم اصلا دست و پا تو گم نکن خونسرد باش قشنگ با خودت بشین فکر کن ویزگیهای مثبت و منفیش چیه اگه میشه اینجا بنویس کامل
    بعد ببین میتونی با همچین ادمی زندگی کنی با وسواسش مشکل نداری؟؟
    شما هیچ اقدامی برا جدایی نکن بذار خودش پیش بره
    ایا از طلاق میترسی یا واقعا دوست داری باهاش زندگی کنی؟؟؟
    شب اومد بسیار محترمانه برخورد کنین هم خودت هم خونوادت وقتی حرف میزنه کاملا گوش کنین به حرفاش به هر حال طلاق فوری نیست ودردسرای خودش داره در طلاق توافقی هم باید یه مشاوره قبل طلاق تایید و اجازه طلاق بده پس دست و پات گم نکن
    اون طلاق قبلیش سر چی بوده؟؟ به احتمال قوی وسواسش پس باید درستش کنه دادن مهریه براش مهم نیست؟؟؟
    البته شما فعلا این حرفها رو پیش نکش تا اوضاع بدتر بشه ولی تا درمان نشه زیریه سقف نرین و عقد طول بدین
    ویزگیهای خوب و بد خودت چیه؟؟؟ شما تو زندگی چه کوتاهیهایی داشتی؟؟؟؟
    ویرایش توسط ستاره زیبا : دوشنبه 16 آذر 94 در ساعت 17:24

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 آبان 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-5-30
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    4,001
    سطح
    40
    Points: 4,001, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 208 در 97 پست

    Rep Power
    36
    Array
    رها جون دقیقا اول مرداد ماه همین شرایط شما رو حتی یکم بدتر تجربه کردم. دقیقاً حستو میفهمم.
    بی تابی که الان داریو لمس کردم.
    راحت بهت بگم اینجور وقتها هیچکاری نمیشه کرد. تو باید آروم باشی. نباید بری سمتش یا بهش زنگ بزنی ابدا. نباید التماس کنی یا زاری کنی. تو پیش مشاور برو. سعی کن مشکلات رفتاری خودت هم پیدا کنی. در این مدت باید منتظر عکس العمل نامزدت باشی که ببینی بعد آروم شدنش چی میگه.

  7. 2 کاربر از پست مفید زانکو تشکرکرده اند .

    donya. (شنبه 21 آذر 94), ستاره زیبا (سه شنبه 17 آذر 94)

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام عزیز صبح بخیر
    لطفا ارامشه خودت را حفظ کن دوستان خوب راهنماییت کردن ستاره خانم گفتن باهاش تماس نگیر برا اینکه یه ذره ارومتر بشه به خودش بیاد زمان

    میبره این فرصت را غنیمت بدون برا ارزیابی خودت ورفتارهای خودت بااون ببین کدوم رفتارت به جا بوده و کدوم....درسته اقاتون مشکلی دارن شما

    بایستی اطلاعات خودت رو در این مورد بیشتر کنی تا بتونی باهاش درست برخورد کنی اگه نمیاد مشاوره این بهتریت راهه برا شما بعد کم کم میبینی

    که اون میفهمه داری درکش میکنی یه جورایی ارامش بهش دست میده راضی تر میشه میفهمه که میتونه با مشکلش کنار بیاد منتها قبلش یه کم

    رابطه رو بهتر کن اگه تماسی یا پیامی داد ازش قبول کن مردا غرور دارن بعضی ها ناز کشیدنشون را یه جوری نشون میدن که ما خانما فکر میکنیم

    دارن بازم زور میگن برا این که رابطتون بهتر بشه ذکر یا ودود را 1001مرتبه بخون به نیت محبت بیشتر بین هردوتون توی منزل سوره انعام بخون من

    خودم سه روزی یک بار میخونم خداروشکر بد خلقیهای هردومون برطرف شده شبها به نیت 14 معصوم سوره یس بخون مشکلت حل میشه موفق باشین

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 شهریور 95 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-16
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    2,724
    سطح
    31
    Points: 2,724, Level: 31
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 138 در 51 پست

    Rep Power
    26
    Array
    سلام ممنون از همه دوستای گل.راستش ایشون تماس گرفت اومد شناسنامه اش و بگیره ی خورده صحبت کرد.منم گفتم ب تصمیمت احترام میزارم و اگه میخوای جدا بشیم.تا اینو گفتم برعکس شد و خواهش و تمنا که نه من تو رو دوست دارم.برا وسواسمم دارم قرص میخورم.اما مشکلم اینه تو اقتدار منو حفظ نمیکنی و خوردم میکنی و...در نهایت قرار شد ی مدت خلوت کنیم و دورباشیم و بعد تصمیم بگیریم.منم امروز خودم رفتم مشاور برا مشکلات خودم و اصلاح رفتارام.چند جلسه ای که رفتم مفید بوده.فعلا تصمیم گرفتم فقط رو خودم تمرکز کنم تا بعد تصمیم بگیریم بمونیم یا جدا شیم.ممنون از همه رراهنمایی هاتون دوستای نازنینم ستاره جون.زانکو عزیز ک همیشه نگرانشم و به یادش و هلنا عزیز

  10. کاربر روبرو از پست مفید raha_ashegh تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (چهارشنبه 18 آذر 94)

  11. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 آبان 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-5-30
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    4,001
    سطح
    40
    Points: 4,001, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 208 در 97 پست

    Rep Power
    36
    Array
    رهاجونم خیلی خوشحالم کردی با این خبری که دادی.
    منم خیلی منتظر همچین اتفاقی تو زندگیم بودم اما نشد که نشد.
    تمام سعیتو بکن تا از این زمان استفاده کنی که بعدا حسرت نخوری. تلاش تو بیشتر از نتیجه مهمه.
    آرزومند روزهای خوش واسه تو و همسرت هستم

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 شهریور 95 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-16
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    2,724
    سطح
    31
    Points: 2,724, Level: 31
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 138 در 51 پست

    Rep Power
    26
    Array
    سلام زانکوی عزیزم.ممنون از لطفت گلم.منم همیشه پیگیر روند کارت بودم و دعاگوت.حس و حالتم میفهمم چون چندبار تجربه کردم.از خدا برات بهترین ها رو ارزو میکنم.منم خیلی خسته ام هم روحی هم جسمی.امیدوارم بتونم دوباره سرپا بشم و ب زندگی برگردم...

  13. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 بهمن 94 [ 19:55]
    تاریخ عضویت
    1394-11-03
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    67
    سطح
    1
    Points: 67, Level: 1
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزيزم زندكى با همجين ادمى خيلى سخته تا نرفتين زير يك سقف خودت رو نجات بده نتيجه ى ازدواج با همجين شخصى فقط افسردكيه عاقلانه تصميم بكير
    اينكه الان بهت ميكه اعصاب ندارى دو روز ديكه ميكه روانى
    وبى ادبى و بى كلاسيه خودش و خانوادش رو صميميت ميدونه كه اين خودش براتون جنك اعصاب
    طلاق بده ولى در بعضى مواقع بهترين راه عزيزم

    - - - Updated - - -

    عزيزم من بيام اشتى كردنتون رو نديده بودم ايشالا كه به نتيجه برسيد عزيزم تا وقتى كه مشكلاتتون تموم نشده مشاوره رو قطه نكنى ارزوة خوشختى دارم براتون اميدوارم همسرتون هم طلاش براى بهتر شدن رابطه تون داشته باشه
    شاد باشيد


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.