به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 29
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array

    شوهرم صبح تا شب خونه مامانشه، چكار كنم؟!

    سلام دوستان، من اينجا تاپيك زياد داشتم كه متاسفانه تقريبا هيچكدوم تا اخر نرفت.
    من و شوهرم مشكلات زيادى باهم داشتيم كه شكر خدا الان رابطه مون خييييلى بهتره، من به خيلى از كاراش خساسيت به خرج نميدم و بيخيالش شدم، اونم انگار ديگه از قهرو دعوا خسته شده و حالا ها حالاها بحث راه نميندازه. ضمن اينكه باباش يكم مريض احواله و همه درگير ايشونن و زندگيه ما امن و امان تره.

    چيزى كه اذيتم ميكنه اينه كه شوهرم به بهونه مريضى باباش دقيقا ٩ صبح تا ١١ شب خونه مامانشه، با اينكه خال باباش بهتره الحمدالله و كمك لازم نداره زياد يه سره اونجاست، ظهرام مياد ناهار ميخوره و ميره،برا مغازشم شاكرد گرفته.
    اول قرار بود يه پرستارى بگيرن واسه كمك كه مامانش راضى نشد، الان شوهرم داااايم اونجاست و مامانشم خيلى راضى هرجا ميشينه اينو تعريف ميكنه، تمام كار خونه و بيرون و هرچى كه بگى رو انداختن كردن شوهرم، براى ساده توين كارها ز ميزنه به شوهرم كه بيا اينجا كمك لازم دارم...

    اصن انگار نه انگار مام هستيم، دايم همه فاميل جمعا خونه مادرشوهرم ، هزررررشب، بعضيا شبم اونجا ميخوابن...
    من خيلً خوشحال ميشم ب باباش خدمت كنه اما الان ديگه دارم نگران ميشم:
    اول اينكه باباش سرحالم كه بود ايشون همينطور وابسته بود و يه سره اونجا بىد
    دوم اينكه الان اول زندگمونه، فقط ٥ماهه اومديم زير يه سقف شوهرم انقد از خونه فراريه، بعدش چى ميخواد بشه؟!
    باورتون ميشه مامانشيما مسافرت هم كه ميرفتن اين ميرفت خونشون مينشست. يا هرجا ميرن پييييله ميكنه مام بريم، بدون اونام هيچ جا باهم نمياد نه مسافرتى نه...
    مهمونيم بريم خونه فاميلان انقد تو خودشه و ماراحت كخ تموم شه زود بريم. هرجا هم كه ميريم قبل و بعدش بايد بره خونه مامانش، حتى مخوايم بريم پارك بايد اول بريم خونشون ب يه بهونه اى باز موقع برگشتم به به بهونه...

    تو اين ٥ ماه امكاااان نداشته روزى نره خونه مامانش، هر انفاقى كه بيوفته بايد ايشون بره. در صورتيكه من زنم و بايد ىابسته باشم اما خيلى ووزا كار دارم و فقط ز ميزنم حال مامانمو ميپرسم.
    واقعا بعضى وقتا كلافه ميشم
    چكاو ميتونم بكنم

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 مهر 02 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,563
    امتیاز
    44,252
    سطح
    100
    Points: 44,252, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,950

    تشکرشده 6,439 در 1,458 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    سلام
    تومیگی پنج ماه!!من چهارسال ونیمه شوهرم قبل ازهرجا اول میره پیش مامانش وقتی هم برگرده همینطور
    کسی که وابسته ست نمیشه زیادکاریش کرد

    توی خونه باهاش چه جوری هستی؟
    اعتراض هم میکنی نسبت به این اخلاقش؟چه جوری...باچه لحنی؟چی میگی؟
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  3. کاربر روبرو از پست مفید paiize تشکرکرده است .

    Somebody20 (یکشنبه 01 آذر 94)

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط paiize نمایش پست ها
    سلام
    تومیگی پنج ماه!!من چهارسال ونیمه شوهرم قبل ازهرجا اول میره پیش مامانش وقتی هم برگرده همینطور
    کسی که وابسته ست نمیشه زیادکاریش کرد

    توی خونه باهاش چه جوری هستی؟
    اعتراض هم میکنی نسبت به این اخلاقش؟چه جوری...باچه لحنی؟چی میگی؟
    واى نگو، تنها اميدم اين بود گذر زمان درستش كنه. فك ميكردم ادمى مه انقد به مامانش وابسته س به خونه خودشم وابسته ميشه.

    اره، اوايل دعوا ميكرديم سر اين جريان فايده نداشت، ميگف تو منو زندونى كردى و...
    چن ىق پيش خيلى دوستانه باهاش حرف زدم گفتم دلم ميخواد كنار هم باشيم، جوونيم، دلم ميخواد شوهرم پيشم باشه و باهم خوش بگذرونيم...
    دقيقا ٥روز خوب بود(نه اينكه نره اونجا، صب ميرف تا ظهر، عصر ساعت ٥ميرفت شبم زود ميومد)، باز شد مثه اول. يه روز جمعه تا ظهر خونه موند پبشم خودم دلم بهش سوخت انقد تو خودش بود و بهش فشار ميومد، خودم بهش گفتم پاشو بريم خونه مامانت.

    مامانم ميگه خب توهم برو باهاش خونه مامانش، اخه چقد برم؟!؟ يه روز دو روز كه نيس.
    هيليم سعى كردم با دوستام كه ازدواج كردن و شوهر دارن رفت و امد كنيم، يا حتى دوستاى خودش كه زن دارن، كه بيان خونمون و يه تنوعى باشه حلاصه و يه سرگرميايى باشه تو خونه ، اصن نميتونه كسيو تحمل كنه، رو هركدوم يه عيبى گذاشت و گف ديگه نه به اينا ز ميزنه نه چيزى.

    ميره خونه مامانش ميشنه، ميره خريد واسش، حياط ميشوره، كمكش ميكنه، مهمون مياد پذيرايى ميكنه،، مثثثثه دخترا

    باز تو ميگى نزديك مادرشوهرتى هب، مارو بگو دوريم مثلا از هم، چن تا خيابون فاصله داريم، اما بازم...

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت
    ویرایش توسط Somebody20 : یکشنبه 01 آذر 94 در ساعت 17:22

  5. کاربر روبرو از پست مفید Somebody20 تشکرکرده است .

    anisa (سه شنبه 27 بهمن 94)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 بهمن 95 [ 04:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-06
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    2,999
    سطح
    33
    Points: 2,999, Level: 33
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    101

    تشکرشده 183 در 100 پست

    Rep Power
    33
    Array
    من در جریان تاپیک قبلیت هستم. اتفاقا همین روزا یه لحظه یادت افتاده بودم.
    نمیفهمم این شوهر شما دقیقا واسه چی ازدواج کرده؟ یعنی هدفش از ازدواج یا اصلا اینکه داشت میومد خواستگاریت چی بوده.
    آدم میمونه چی بگه.
    باید کاری کنی که به خونه خودتون وابسته بشه ، جوری که وقتی بیرون هست ، دلش بخواد زود برگرده خونه پیشت.
    کارهای زیادی میشه کرد.
    مهمترینش هم روی خوش و لبخند همیشگی و گیر ندادن هست ، یه مدت به هیچ وجه بهش هیچ گیری نده ، هیچی نپرس، خیلی عادی برخورد کن ، خودتو مشغول کارهای خودت بکن. شاید خودش برگرده سمتت.

    کاش قبل از ازدواج میشد از همه اخلاقهای طرف مقابل سر در آورد ، اینجوری خیلی ازدواجها صورت نمیگرفت ، خیلی از طلاق ها هم اتفاق نمیفتاد.
    ولی چه میشه کرد، باید صبور باشی.

  7. 3 کاربر از پست مفید maral569 تشکرکرده اند .

    anisa (سه شنبه 27 بهمن 94), Somebody20 (سه شنبه 03 آذر 94), بابک 1369 (پنجشنبه 05 آذر 94)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 شهریور 95 [ 16:52]
    تاریخ عضویت
    1393-4-19
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    1,683
    سطح
    23
    Points: 1,683, Level: 23
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 11 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خوب نیست انقدر مرد وابسته باشه / . همسرش هم عزیزه به همون اندازه به نظرم این کار اشتباست پسر از همون کوچیکی رفته تو گروه خونیش .

  9. کاربر روبرو از پست مفید dashali تشکرکرده است .

    Somebody20 (سه شنبه 03 آذر 94)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 11 خرداد 95 [ 19:14]
    تاریخ عضویت
    1394-2-05
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    1,320
    سطح
    20
    Points: 1,320, Level: 20
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 80
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    58

    تشکرشده 39 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    این دسته مردها محتاج محبت مادرشون هستن و دقیقا زمانس که این محبت رو از مادر دریافت میکنن دیگه حاضرن تمام دنیاشون فدای مادرشون کنن که فقط ی توجه از مادر دریافت کنن... مادر این دسته افراد اکثرا نسبت به لچه هاشون کم محبتن یع اینکه انچنان توجه ی ندارن
    بساز باهاش عزیزم... خودش کم کم بزرگ میشه و به زندگی خودش عادت میکنه و جدا میشه

  11. کاربر روبرو از پست مفید راویس تشکرکرده است .

    Somebody20 (سه شنبه 03 آذر 94)

  12. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    دوستان ممنون از نظرات همگى،
    واقعا خودمم بعضى وقتا كاسه صبرم لبريز ميشه از رفتاراش، تحملش خيلى سخته. مامان باباشم از خودش بدتر هى جو ميدن مگه ما كيو داريم فقط ٢تا بچه داريم، ارزو داريم كنار هم باشيم،... انگاو بقيه الان چند تا بچه دارن.
    به خدا خيلًى روزا صب تا شب از هم خبر نداريم، ميگم يعنى شده تا حالا صب تا ظهر از مامانشينا بى خير باشه؟! ميرفت مشهد دكترباباش، دايم با مامانش در ارتباط بود بعد انگار نه انگار زنش منم،...
    هر چى ميخريم برا خونمون بايد واسه خونه مامانشم بخره، داااايم ذهنش اونجاس...


    دقيقا راويس عزيز حق با شماست
    مامانش هميشه با ايشون مشكل داشت و ميگف اصن اينو بچه خودم نميدونم، ازش خوشم نميومد، ميگف من يه بچه دارم اونم دخترمه.شوهرمم هميشه ميگف انكار نه انگار اين مادرمه(وقتى دوست بوديم اين بحثا بود)
    از وقتى كه ازدواج كرديم مامانش يادش اومد پسر داره، از وقتيم كه اومديم زير يه سقف اصن انگار نخ انگار اين خمون زنه، حتى پولاى دستشم ميده شوهرم بهش بده ك انگار تو مسيول منى. هرجا ميشينه قربون صدقه شوهرم ميشه ميگخ اگخ اين نباشه من چيكار كنم، يه روز نياد اينجا دق ميكنم...:(
    من كه حريفش نميشم، نميدونم چكار كنم.


    مارال جان خيلى وقتا اينكارايى كه گفتي رو ميكنم اما تاثيرش خييلى كمه، منم نا اميد ميشم و ولش ميسكنم

    dashali جون، واقعا واس ميگى، خيلى سخته

    - - - Updated - - -

    به هرحال مادرشوهرم زن خيييللى خيلى زرنگيه كه خمه ازش حساب ميبرن . من هيچوقت نميتونم مانع كارى كه ميخواد بكنه بشم،

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت

  13. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    ببین این تاپیک می تونه کمکت کنه؟

    وابستگی همسرم به خانواده اش

    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  14. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 03 آذر 94), Somebody20 (پنجشنبه 05 آذر 94), یاس پاییزی (پنجشنبه 05 آذر 94)

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم تو سخنرانی‌های دکتر حبشی دقیقا همین موضوع مطرح کرده میگه وقتی یه پسر مجرده مادرش باید داد بیداد کنه که پسر بره یه نون بگیره بیاد بعدشم کلی غرغرمیکنه این چیه خریدی ولی وقتی ازدواج میکنه مادر که حس میکنه پسرش ازش دور شده دیگه دسترسش نیست قدرش میدونهبرا همین اگه همون پسر سرراهش یه نون برا مادرش بخره مادرش کللللللللییییییی قربون صدقه اش میره وای عزیزم قربون اون پنجهات بشم چقدر خوب کردی برام نون خریدی اصلا لنگ مونده بودم
    این یعنی مادر شکوه تامین کنندگی به پسرش داده و پسرش میبینه داره به دردبخور میشه داره کسی رو حمایت میکنه و طرفش کلی ازش تشکر و تمجید میکنه واین یعنی شکوه تامین پس پسر فقط به میل غریزیش عمل میکنه نه چیز دیگه
    اگه با دقت به سخنرانی های ایشون گوش کنیم تقریبا 80_90%مشکلات حل میشه
    پس بازم مثل همیشه توصیه‌اش میکنمگوش بده ولی نه سرسری با دقت
    ویرایش توسط ستاره زیبا : چهارشنبه 04 آذر 94 در ساعت 01:36

  16. 2 کاربر از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده اند .

    Somebody20 (پنجشنبه 05 آذر 94), سها** (چهارشنبه 04 آذر 94)

  17. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام روز بخیر

    اگه اعتراض کنی یه جور حساسیتشو بیشتر میکنی ولی میتونی از راه انتقاد درست ودر جای خودش

    استفاده کنی و راه دوم این که خودت را مشتاق تر از شوهرت نشون بدی در زمانایی که بدونی

    همسرت دوست داره اونجا بره یا کمکی کنه به اونا مادر شوهرم دخترم رو نگه میداشت همش به

    شوهرم میگفتم برو به مادر سربزن ببین کم کسری نداره هزینه ای حتما بهش بده این باعث شد هر

    وقت کاری می خاست بکنه اول با من مشورت می کرد

    منم مخالفت نمی کردم ولی خوشحال میشدم که اره منم میدونم مادرا سایه سر هستن هم برا

    شوهرمون هم برا ی ما پس خودتو خوشحال نشون بده درسته ما از مادرمون دلگیر نمیشیم ولی اگه

    مادر شوهر چیزی بگه ناراحت میشیم یه بنده خدایی میگفتش زمانی که عروسیم بود مامان گفتش

    فکر کن مادر شوهرت مادره ته اگه چیزی هم گفت دیگه دلگیر نمیشی

    من با ستاره زیبا موافقم مادره داره حس تامین کنندگی بهش میده و داری میبینی که چه جوری

    شوهرت به این حس نیاز داره چون مادره قربون صدقش میره اصلا اباهاش کل کل نمیکنه همش بهش

    میگه مادر جان خدا بهت عزت بده خیرت بده وتحویلش میگیره پس در تلاشه که همه خاستشو بجا

    بیاره شمه هم میتونین این حس را بهش بدین اونم با خوش اخلاقی و خوشحال نشون دادن خودت
    حتی در قبال کار های کوچکش

    التماس دعا
    ویرایش توسط سها** : چهارشنبه 04 آذر 94 در ساعت 11:54

  18. 2 کاربر از پست مفید سها** تشکرکرده اند .

    Somebody20 (پنجشنبه 05 آذر 94), ستاره زیبا (پنجشنبه 05 آذر 94)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.