به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 آذر 94 [ 14:52]
    تاریخ عضویت
    1394-5-04
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    429
    سطح
    8
    Points: 429, Level: 8
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    کمک کنید خودمو بکشم.دیگه نمیتونم

    دیگه نمیتونم خودمو تحمل کنم چند سال دیگه سی ساله میشم
    ولی یه ادم احمقم با کلی کارای احمقانه

    بعد از کلی وقت عاشق یکی شدم اونم دیگه منو نخواست.نمیتونم من دوسش دارم اینو خیلی دوست دارم.انگار واسه من بود انگار خود من بود

    خودش منو که دید ابراز علاقه کرد خیلی زیاد.ولی پونزده روز بعد انگار کلا یک ادم دیگه شده بود.شاید فهمیده بود که اشتباه کرده ولی من توتمام پونزده روز هر ثانیه به فکرش بودم هرثانیه عاشقش بودم.اون یک مدرس بود .بعد از سه سال علافی و بیهودگی رفتم با دوستام چندتا کلاس نیمه خصوصی تا امتحان ارشد بدم. ولی خودش دیگه منو نخواست.و بهم بی توجهی میکرد منو نشنیده میگرفت.فقط نفهمیدم چی شد که خودش گفت و خودشم پشیمون شد.حتی دوست هم نبودیم.خودش فهمید اشتباه کرده

    خواستم بهش پیامی بدم گفتم چرا سرکلاس منو کوچیک میکنید.گفت من شوخی میکنم و دانشجوهام جنبه دارن شماهم ناراحتی دیگه نیا. دیگم هرچی بهش گفتم منظوری ندارم جوابمو ندادو به همین راحتی گفت نیا.ولی من دوسش دارم.

    من هیچکاری نمیتونم بکنم.اصلا بخاطر همینکه درست حسابی درس نمیخوندم تحقیرم میکرد.ولی از ابراز علاقش پشیمون شده بود که بی محلی میکرد یا به دوستای دیگم احترام میذاشت
    حس میکنم هر کلامی نگاهی پیامی که بهش بدم پیش خودش میگه چه غلطی کردم این دختره میخواد اویزونمبشه و ول کن نیست.اینقدر که عجولم و اینقدر که گیر میدم به یه چیزی یا یه کسی و صبر نمیکنم.فقط میخوام بهش برسم

    من ادم به شو نیستم.بی خاصیت و تنبل و کند ذهن و بیمار ذهن شدم. حال جشمم هم خوب نیست و مثل مرده ها همیشه روی زمین افتادم.هرداروی کمکی هم میخورم حالم عوض نمیشه.

    توروخدا کمک کنید بمیرم.بدجور عاشقش شدم چون انگار مال من بود ولی اینم فهمید من به درد نخورم و منو نخواست.من هیچکار دیگه از این لحظه نمیتونم بکنم.چطوری دیگه به این کتابا نگاه کنم یا بخونمشون وقتی اون دیگه منو نخواست.وقتیکه درس منو یاد اون میندازه ولی اون منو نخواست.وقتی اصلا وقت کتاب خوندن حواسم به درس نیست

    من خیلی یاله میخوام خودمو بکشم.توروخدا کمکم کنید خودمو بکشم.توروخدا

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 بهمن 94 [ 00:21]
    تاریخ عضویت
    1393-9-04
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    1,856
    سطح
    25
    Points: 1,856, Level: 25
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    34

    تشکرشده 153 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزت نفس رو تمرین کن

    هیچ آدمی با عزت نفس پایین دوست داشتنی نیست

    سعی کن غرورتو حفظ کنی تا انگ آویزون بودن بهت نچسبونن

    ممکنه با این کارا بتونی دوباره جذبش کنی

    اگرم جذبت نشد لااقل احترامت حفظ شده

  3. 4 کاربر از پست مفید باران آرام تشکرکرده اند .

    mano_gozashte (جمعه 29 آبان 94), Parsa-MB (یکشنبه 22 آذر 94), فرشته مهربان (جمعه 29 آبان 94), باغبان (جمعه 29 آبان 94)

  4. #3
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 آذر 94 [ 14:52]
    تاریخ عضویت
    1394-5-04
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    429
    سطح
    8
    Points: 429, Level: 8
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من شرمنده مادر و پدر پیر خودم هستم.ولی چاره ندارم من یک غده سرطانیم که فقط باید بمیره. من از اون ادم ناراحت نیستم.چون استباهی کرده و متوجهش شده و هرکسی اشتباه میکنه

    من از خودم و بی خاصیتم ناراحتم.ازاینکه این کارای احماقانه رو میکنم.اصلا نیازی نبود بهش چیام بدم و دعوا کنم که اونم عصبانی بشخ بگه نیا و اونوقت خودم حالم از قبل هم بدتر بشه
    چقدر من عجولم.قدر بی طاقتم.
    خودم هم میدونم تمام فکرام اوهامی و خیالیه. من نه مدرک عالی دارم نه نمره عالی داشتم نه سخت کوشم نه باشعورم نه خونوده سطح بالا دارم نه هنر و مهارتی دارم. فقط یه عوضی بی خاصیت تنبل بخور و بخواب بی وجود عجول بیشعور احمقم که زندگیشو تباه کرده و دست بردار هم نیست

    من فقط باید بمیرم.هر چندماه یکبار هم فکر خودکشی به سرم میزنه .خوب بشو و ادم بشو نیستم ماهی یک هفته هم حالم خوب نیست.حتی یکسال پیش از مشاور اینجا هم مشاوره گرفتم ولی تغییر نکردم. فقط با رویا دارم میرم جلو.بر خلاف تمام ادمهایی که میبینم که دران به سختی تلاش میکنن من فقط میخوام با رویا برم جلو . پپهمیشه خدا حالم خوب نیست و خوب بشو هم نیستم.البته دل مهربونی دارم که اونم برای کسی ارزشی نداره. اونها بیشتر از این میخوان

    کمک کنید باید بمیرم من یک تنبل بی خاصیتم

  5. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دل غمین به گوشه ای چرا نشته ای ی ی !
    جان من مگر تو عمر جاودان کنی !

    تا کی توووو چنین باشی
    عمری دل غمین باشی

    گل گشته چمن بهتر
    یا گوشه نشین باشی

    تا کی باید باشی ، افسرده در بند دنیا !
    خندان رو شو چو گل ، تا بینی ، :)لبخند دنیا



    قبول داری ؟


    ..........


    سن خوبی داری ؟

    دوست داری به کجاها برسی ؟

    اگر نرسی مهمه ؟

    .............



    چرا به هدف ها وابسته هستی ؟




    ویرایش توسط باغبان : جمعه 29 آبان 94 در ساعت 01:56

  6. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    mano_gozashte (جمعه 29 آبان 94), یاس پاییزی (جمعه 29 آبان 94)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 28 اسفند 94 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-5-13
    نوشته ها
    333
    امتیاز
    8,314
    سطح
    61
    Points: 8,314, Level: 61
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Social5000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    1,080

    تشکرشده 814 در 264 پست

    Rep Power
    82
    Array
    بعضی وقتا حرف های اطرافیان نزدیک و خانواده (گاهی از روی دوس داشتن و دلسوزی ) باعث چاره جویی های موقت ما میشه بدون اینکه بهش درست و حسابی فکر کنیم خیلی از مواقع به ما آسیب میزنه ( منظور آسیب جسمی یا روحی خاصی نیست )...

    در حالیکه که در پی اثبات خودمون هستیم ، نتیجه معکوسی میگیریم ...

    از دوس داشتن دنبال مالکیت میریم در حالیکه در معنی و مفهوم تعهده ...

    دوس داشتن-دوس داشته شدن دوس داشتنی بودن مفاهیمی هستن که اول از خودمون باید شروع کنیم ...

    تو اگه از نظر خودت واجد شرایط دوس داشتنی بودن نباشی یعنی اینطور نگاهی به خودت داشته باشی چه انتظاری از دیگران داری؟!

  8. 2 کاربر از پست مفید یاس پاییزی تشکرکرده اند .

    mano_gozashte (جمعه 29 آبان 94), باغبان (جمعه 29 آبان 94)

  9. #6
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 آذر 94 [ 14:52]
    تاریخ عضویت
    1394-5-04
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    429
    سطح
    8
    Points: 429, Level: 8
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اول به یاس پاییزی جواب بدم بله شاید رفتار من بخاطر کارای اطرافیانم باشه.اما من دقیقا میدونم یه پسر بعد از این که از یه دختر خوشش اومد به چی فکر میکنه.من میدونستم که به به علاقه ش همون اول جوابی ندادم.چون میدونستم کمبودایی دارم.میدونستم دوست داشتنی هستم اما نه با معیارای امروز. دقیقا قبلا سه نفر همینجوری سطحی توی زندگیم بودم البته اولی عمیق تر.ولی همشون وقتی میدیدن عرضه جمع کردن خودمو ندارم یا خانواده باکلاس ندارم یا پول بابا ندارم دمشون رو میزاشتن روی کولشون و میرفتن. توی دنیای شلوغ الان توی تهران نامرد. توی اوضاع الان که هزارتا دختر مثل من ریخته معلومه که طرف میره سراغ یکی که با معیاراش جورتر باشه.خود ادمش هم مهم نیست.دیگه همه الان چشم و دماغ و ابرو دارن نداشته باشن هم به طریقی بهش میرسن

    من میدونتسم که دوست داشتنیم اما میدوستم معیارای الان رو ندارم اونم برای ادمی که میبینم از من بالاتره .برای همین خودمو عقب کشیدم گفتم واقعا اگه مردی خودت بمون.ولی اونم نموند.قبول دارم کسیکه امروز عاشقه و فردا نیست و به یه ادم با مووقعیت بهتر فکرمیکنه مشکل داره.اما این واقعیته الان. هیچکس نیست که به موقعیت بهتر کر نکنه.من خودمو دوست داشتم وگرنه اول اشنایی کارای دیگه ای میکردم که با پشیمون شدن طرف خیلی ضربه بیشتری میخوردم.

    اما اینا از مشکل من و بی توجیهم به دنیا کم نمیکنه.از غافل بودنم به اینکه بابا توهم باید کاری بکنی

    باغبان: من درست نمیفهمم بدون هدف بدون داشتن ارزش بدون اینکه چیزی داشته باشم خب معلومه که شکست میخور. ادم بی فکر و تنبل ئ بدون مسئولیت معلومه که به جایی نمیرسه.
    بعلاوه این من نبودم که به این نتیجه رسیدم بقیه بودن که منو به این نتیجه رسوندن. هیچکسی وقتی دید مشکل دارم کنارم نموند بگه کمکش میکنم.اینقدر ادمها کارومشغولیت دارن اینقدر موقعیتای خوب دورشون ریخته که وقتشون رو روی درست کردن کسی نمیزارن.گذشته از اون میدونن که این یارو همینه.اگه میخواست تلاش بکنه تا الان میکرد اگه میخواست به جایی برسه تا الان میرسید. وقتی با ادمی که روزی ده پونزده ساعت و حتی بیشتر فعالیت مثبت داره روبرو میشی معلومه که به توییی که مثبت روزانه ت دوساعته بگه پس تو چه غلطی داری میکنی

    من معلوم نیست چی میخوام و یا به کجا میخوام برسم. به قول یاس پاییزی اونقدر میخوام خودمو اثبات کنم اونم از روشی که نتیجه ننمیده که هیچی نمیدونم.کلاس میرم.کتابای زیادی میخرم بدون اینکه بخوام یه براورد درست بکنم که چه طوری میشه به نتیجه رسید.

    من یه ادم وابسته به مهرومحبتم.بچه که بودم به علاقه یک طرفه راضی میشدم حتی اگه اونطرفم غایب بود یا اصلا نبود.ولی الان حتما باید با اونطرفم به نتیجه برسم و طرف مقابلم هم به نتیجه میرسه که بهتر از من هست و من سرخورده میشم. من عاشق دوست داشتن و دوست داشته شدنم ول یبه هزار دلیل همین هم داره برام مشکل درست میکنه.وقتی مهری توی زندیگم میاد از همه کاریم جلوکیری میکنه تمام قلبو ذهنمو میگیره.

    من معلوم نیست دارم به چی فکر میکنم.نمیفهمم بقیه چیکار میکنن. درس خالی کار خالی زندگی خالی برام معنی نداره من کنارش عشق میخوام.اما مثل گذشته نیست و به زمینم میزنه
    همون چندوقتی که توی فکر این ادم بودم عاشق این ادم بودم.خوابم به نصف رسیده و به شدت بد میخوابم.دلیل روانشاسیش روهم نمیدونم.مقصر نیست حتی اگه هست ولی ببینید چه راحت نظرشونو عوض میکنن
    اما باز مشکل من این نیست مشکل من خودمم که خودمو بالا نمیکشم.همه ادمها مثل خودم موقعیت بهتر رو ترجیح میدن حتی اگه عاشقن دنبال تصحیح کسی نمیمونن.همه دنبال خوشی الکی شدن.سرگرمی موقت .دلخوشی روزمره فردا یکی دیگه. دست اخر بهترینش میمونه براشون

  10. کاربر روبرو از پست مفید mano_gozashte تشکرکرده است .

    rayehe (جمعه 29 آبان 94)

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 17:28]
    تاریخ عضویت
    1394-1-25
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    824
    سطح
    15
    Points: 824, Level: 15
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 21 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دقیقا وضعیتت عین منه..خدا کمکمون کنه

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 بهمن 95 [ 21:03]
    تاریخ عضویت
    1393-6-23
    نوشته ها
    71
    امتیاز
    2,733
    سطح
    31
    Points: 2,733, Level: 31
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    47

    تشکرشده 104 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خود بخود پشیمون شد؟ احتماالا فهمیده خودش چیکار کرده
    بابا جوگیر شده بچه. احتماالا فرداش عاشق یکی دیگه شده

    من به ماجراهای ما دخترا میخندم ها موضوع شما نیستی.
    بعدش دقت نکردی عاشق کی شده بود؟؟ بابا عزیز دلم اینا دنبال سرگرمی هستن تا وقتشون بگذره یکی رو پیدا میکنن،حالا این چاشنی جوگیری هم داشته بعد خودش فهمیده سوتی داده

    چندتا پست اخری که این چندوقته برای این و وان نوشتم رو چیدا کنی بخونی خوبه برات


    اما نظرمن واسه مشکلت.شما مشکل هدفگذاری داری.یا باید همینجوری ازمون و خطا بری جلو تا بالاخره با یکنفر به تفاهم واقعی برسسی و این وسط هرچندبار هم شکستی نادیده بگیری .یا هدفگذاریت رو عوض کنی

    یک بار یه پسری جملهای بهم گفت که راجب به خودش عملی نکردم و ضرر کردم گفت خیلی برای حالت ناگهانی یک پسر اهمیت قائل نشو.دقیقا منظورش جوگیری بود


    شمایی که برای درس میری بعد با جوگیری معلمت عاشقش میشی. دقیقا میخوای به کجا برسی؟
    بیا و انتقام بگیر .نه اینکه انرژی منفی به خودت بدی نه. تمام انرژیت رو بجای عاشق بازی بزار روی اون هدف اصلیت و تا میتونی بهش بی توجه باش چه این اقا چه هر کسی مثل اون.فکر کن سیب زمینی میبینی.نه بخند براش نه گریه کن. اگه خواست تلافی هم بکنه بزار بکنه جلو ی چشمت به کسی دیگه توجه کرد به درک.برای تو بهتر از اون هست

    اینطوری لااقل به هدف اصلیت میرسی و توی حال خوب و غیر سرگردونت به کسی میرسی انشالاه که نه جوگیره نه خائنه و نه لحظه ای

    - - - Updated - - -

    از مدیر سایت خواهش میکینم اگه نظری برای این تاپیک دارن بگین تا خیلی از ما دخترا استفاده کنیم.چون صحبت هاشون توی مقاله هایی مثل سخنی با دختران بسیار عالی و دلنشینه

  13. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام


    نباید اسیر قضاوت دیگران باشی و نظرات دیگران شما ضعیف کند !

    این میتونه انگیزه ای باشه برای تلاش !

    مهم نیست دیگران ما را قبول دارنند یا نه ! - مهم اینکه خودمان باشیم و تلاش کنیم به خود واقعی مان برسیم !

    نباید خودمان را با دیگران مقایسه کنیم - باید خودمان را با خودمان - با دیروزمان مقایسه کنیم !

    اول باید عاشق خودمون باشیم !

    وقتی این درست بشه ، وقتی به خودمان باور داشته باشیم و باور کنین انسان با ارزشی هستیم و خواهیم بود ، مسیر را زودتر پیدا می کنیم !

    از خصوصیات خوبت بگو !

    و بگو چرا فکر میکنی هدفی نداری ؟

    و اگر داشتی و نرسیدی ، بگو چگونه تلاش کردی ؟


    وقتی چیزی را دوست داریم و نمی رسیم باید چی کار کنیم ؟

    ......................


    به نظرت آدم هایی که شاد و موفق ترند ، یه انگشتر جادویی در دست دارنند !
    یا اینکه جور دیگر به دنیا فکر می کنند - مثل عکس زیر :




  14. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    mano_gozashte (جمعه 29 آبان 94)

  15. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    به نظر می یاد شما دنبال راه حل هستید که به عشقتون برسید !!!!!

    وقتی عشق ها زمینی تعریف بشه ، همیشه در زندان خودمون می مونیم !!!!!

    ولی اگر عشق ، عشق اصلی باشه ( خدا )

    اگر به عشق زمینی هم نرسیم ، برای اون فرد دعا می کنیم و رها !!!

    و مطمئنا ذهن ما جای خالی پیدا میکنه برای فرد دیگر و شاید بهتر !!!!!!

    ما نباید چیزی را با زور بخوایم ! - باید تلاش کنیم ولی دلبسته و وابسته نشیم !!

    امیدورام همگی به این مهم برسیم .


    شما خانم خوب و با ویژگیهای مثبتی هستید - قدر خودتون را بدونید .

    برای اینکه به خود واقعیمان برسیم ، باید آرامش داشته باشیم !

    وقتی به آرامش می رسیم که از کائنات طلبکار نباشیم !!

    به جاش باید خودمان را با کائنات یکی کنیم .

    ندای ما با کائنات مثل یه پژواک میمونه ! ( در کوهستان )

    اگر بگی سهم منو بده - صدای شما برمیگرده و صدا به شما میگه : سهم منو بده !

    ولی اگر بگی چه خدمتی از عهده ام بر می یاد :

    صدا به شما میگه : : چه خدمتی از عهده ام بر می یاد ""

    اون جاست که باید درخواست خودمون را بگیم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!



    یا حق .


    ویرایش توسط باغبان : شنبه 30 آبان 94 در ساعت 00:42

  16. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    mano_gozashte (شنبه 30 آبان 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نمیتونم از حق خودم دفاع کنم.
    توسط Pooh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 خرداد 94, 00:32
  2. چه طوری میتونم بخشی از حافظه مو پاک کنم
    توسط ribbon در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: چهارشنبه 03 مهر 92, 17:59
  3. نه میتونم ادامه بدم نه جدا بشم
    توسط sheidajojo در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 16 مرداد 92, 10:57
  4. با خانواده افسرده ام چه کار میتونم کنم؟
    توسط pardis 1995 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: شنبه 15 مهر 91, 05:48
  5. هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
    توسط matra در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: شنبه 29 بهمن 90, 22:27

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.