ایا زندگی در خانه ی شوهرم و همسرسابقش به صلاحه؟

[raha_ashegh]

سلام دوستای گلم.ی مشکلی هست که برای مقابله باهاش راهکار میخوام.
من الان یک ساله عقد کرده ام.همسرم قبلا یه ازدواج ناموفق داشته .سه ماه عقد و یک ماه بعد عروسی جدا شده.بعد جدایی اون خونه رو اجاره داده و اومده ی جای دیگه.منم از اول شرط کرده بودم توی اون خونه نمیام و اوکی داد.الان مستاجرش میخواد پاشه و پولشو میخواد همسرمم پول نداره.از یه طرف خونه ای ک الان هست اب داده و باید لوله کشیش عوض شه.همسرمم تصمیم گرفته بره خونه ی خودش بشینه.یعنی میگه چاره ای جز این ندارم درشرایط فعلی.اون خونه همه چیش خوبه ولی من نمیتونم با حس منفی ای ک نسبت بهش دارم برم اونجا زندگی کنم.هرچند فقط یک ماه اونجا زندگی کرده ولی حس نفرت شدیدی دارم ب اونجا.همسرمم کوتاه نمیادومیگه راه دیگه ای ندارم.افکار منفی نسبت ب اونجا شدیدا سوهان روحم شده.از لحاظ منطقی اوکیه 100 متره شمال شهره دلبازه و مال خودشه.ولی احساسم نمیزاره قبول کنم. لطفا کمک کنین.ممنونم

[abi.bikaran]

سلام رها خانم راستش به نظر من اگه شوهرتون این امکان نداره جایی رو غیر از خونه خودش برای زندگی اماده کنه حالا به هر دلیل بهتره از این حساسیت ها کم کنی
ممکنه برای همه ما پیش باید مجبور باشیم شرایطی رو قبول کنیم که برامون سخته ولی چاره ای نداریم در اون لحظات
باید اون حسهای منفی رو از خودتون دور کنید!
خیلی راحت با عوض کردن کامل وسایل خونه وتغییر دکوراسیون اونجا به سلیقه خودت میتونی این حس رو هم از خودت دور کنی
نباید یه چهار دیواری باعث بشه رابطه شما وهمسرتون به مشکل بربخوره از این احساس منفی وبه قول خودتون نفرت هم با همسرتون کمتر صحبت کنید
الان در این شرایط باید بیشتر هوای همو رو داشته باشید وشوهرتون حمایت کنید ومشکلات از سر راهتون بردارید ونزارید شکست قبلی شوهرتون بازخوردش توی زندگی با شما هم دیده بشه!

[raha_ashegh]

ممنون ابی بیکران جان از پاسختون.منم حرف شما رو قبول دارم.اثاث که خودم جهیزیه میبرم و هیچی از گذشته اونجا نیست.منم دقیقا نمیدونم چجوری این حس های منفی رو از خودم دور کنم.خیلی سعی میکنم اما تا الان موفق نشدم:-(

[hana 68]

ببین ب هیچ عنوان حساسیتت رو ب همسرت نگو ب هیچ عنوان.... وگرنه باعث میشه ک اونم ناخودآگاه عذاب بکشه یا یادش بیاد.
همسر شما خودش انتخاب کرده ک همسرش رو طلاق بده.... نه اجباری در کار بوده نه فشاری....و نه پای تو وسط بوده پس این نشون میده ک حتی اگه خدا نکرده خدا نکرده اون زن تو ی اتاقیتون هم زندگی میکرد بهش کاملا بی تفاوت بود و هیچ حس مثبتی بهش نداشت.... چه برسه به اینکه بخواد مرور کنه خاطراتش....


اگرم بخواد یاد آوری بشه براش خاطراتی مطمئن باش خاطرات منزجر کننده هست....
تو زندگیت هیچ وقت حساسیت نسبت اون خانم نداشته باش

اون اگه دوسش داشت.....حتی ی ذره ...طلاقت ش نمی‌داند.پس حساس نباش. و حساسش نکن.
اونا نتونستن برا همدیگر خوب باشن پس تو بتون براش خوب باشی.لطفا

سعی کن با رضایت کامل و بدون منت خودت مقدمات رفتن ب اون خونه مهیا کنی.....
به همین چیزایی فک کن ک دلبازه بالا شهره....و بهتر از اونا اینکه دیگه نمیخواد فکر جابه جایی باشی و اونجا خونه خودتونه خونه تو و همسرت

[raha_ashegh]

سلام هانا جان.ممنون از راهنمایی دقیق و مفصلت.خیلی ممنون.ی ذره دلم اروم شد.من با اینکه خودم اگاهانه همسرمو انتخاب کردم و میدونستم قبلا ازدواج کرده بعد ازدواجمون خیلی ب این قضیه حساسیت شدید پیدا کردم.هرمشکلی پیش میاد حس میکنم برا ازدواج قبلیشه.دایما خودم و شرایطم رو با مورد قبلی قیاس میکنم.هیچ تمایلی ندارم تو جمع فامیلشون برم.حس میکنم همه ی جوری باهام برخورد میکنن انگار کم و کسری داشتم ک قبول کردم باهمسرم ازدواج کنم.من واقعا مشکلی نداشتم کلی هم خواستگارای خوب داشتم.از لحاظ مالی و ظاهرو تحصیلات و خونواده همه چیم اوکی بود ولی چون همسرمو دوس داشتم و شرایطش اوکی بودو صداقت داشت ازدواج قبلیشو نادیده گرفتم ولی این حس های منفی ولم نمیکنه.واقعا دارم اذیت میشم و ب طبع اون همسرمم اذیت میشه.

[hana 68]

ببین همسرت قانونی ازدواج کرده و قانونی جدا شده.....خودت چرا اذیت میکنی ب هیچ عنوان چیز منفی ای نبوده. ک زنش باید کم و کسری داشته باشه ک قبول کرده
برعکس چون انتخاب دوم همسرت بودی و میشه گفت عاقلانه تر و منطقی تر تصمیم گرفته. پس اینجوری فک نکن

نمیخوام بگم اگه من جات بودم فلان میکردم بی سار میکردم چون واقعا باید صد درصد جای طرف باشی ک ببینی چکار میکردی

دوست دارم ذهنیتت این باشه ک من شوهرمو دوس دارم برام فرقی نمیکنه اقوام یا دوستان راجعه به ما چی میگن....میگن به هم میان؟میگن زنه سر تره؟ مرده سر تره؟ میگن با هم میسازند نمیسازند؟؟ اصلا مهم نیس. ولی من میخوام ب خودم ثابت کنم ک با وجود مشکلات، پستی ها بلندی ها، گاهی دعواها کج خولقی ها بازم همدیگرو دوس داریم!بگو میخوام ب خودم ثابت کنم ک گاهی من دستگیر شووهرمم. گاهی اون...

باور کن با این رویه حتی برا اقوام و خویشان همهمین ذهنیت ایجاد میشه ک مماشاالله مثلا اسم شوهرت حمید باشه میگن ببین ححمیدو از وقتی. رها زنش شده تو دلش خوشه، خوشحاله،خدا راشکر زندگیش روبه پیشرفته، همو دوس دارن، خاطره رها رو خیلی میخواد

رها ولی اشتباه نکنی بخوای ب اونا ثابت کنی ک ما خوشبختیم یا اینکه با هم خوبیم ک اصلا. موفق نمیشی تو برا دل خودت باش،زندگی کن.

برعکس تو جمعشون حضور داشته باش میوه پوس بگیر بده شوهرت اگه خوابید بدون بالش بدو براش ببر بدون اینکه بگه.....اگه غذا خوردی تو دهانش کن.... حتی اگه ب شوخی بده شوهرت گفتن با خنده بگو کی جرات کرده ایراد شوهرم بگیره این همه کسه منه....اینا رو برا این کن ک خودت دوس داری برا این کن ک همسرت احساس خوبی داشته باشه پیش خونوادش نه برا نمایش دادن خودتون.....باور کن موثره حال خودت و احساس خودتماز اومدن تو جمعشان تغییر میکنه

رها اگه مشکلات و بدون اینکه حل کنی بایگانی کنی صد درصد مشکلات بعدی و بزرگتر میاد....

ببین اگه ب ترفندهایی باعث شدی ک همسرت با سختی بله ی خونه دیگه باز اجاره کنه فک میکنی چی بدس آوردی چی از دست دادی؟؟؟؟

من میگم ی خونه بدش آوردی ک احساسات بدی ک گفتی نداشته باشی...ک بهت میگم بازم داریشون همینجوری ک تو این خونه داری و مثلا. میترسم ترو با زن قبلیش مقایسه کنه یا...
و احساس همدلی و درکی ک شوهرت ازت انتظار داشت بهش ندادی ممکنه با خودش بگه این شرایط سخت من بود ک زنم قبول نکرد و مجبورم کرد برم خونه اجاره کنم.... پس زنه من ادمه شرایط سخت نبود....ببین برا اون تقریبا مهم نیس ک تو با نرمی گفتی خونه کرایه کن یا با دعوا فقط براش مهمه ک درکش کنیو نکردی درسته؟پس درس تصمیم بگیر

اگه قرار شد برین تو خونه خودتون بهت میگم بدون کوچکترین منتی و انتظاری برو.....توقعی ازش نداشته باشی ک ازت تشکر کنه ها. عزیزه من تو ازش تشکر کن بابت خونش و بهش بگو با فکر هم کمبودشو رفع کنیم...

بهش بگو کاش اینو میشد براش بگیریم کاش گلدون کاکتوس بگرفتیم کاش.... بذار احساس کنه داره برات زندگی میسازه

[raha_ashegh]

سلام هانا جان.ممنون دوست گلم که با صبر و حوصله پاسخ میدین.خیلی ممنونم.کلی دلم با حرفاتون اروم شد.همسرم سفره دارم همه سعیمو میکتم ب احساسم غلبه کنم و اونچه گفتین انجام بدم.بازم ممنون.واسم دعاکنین موفق شم