به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 50
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 03:07]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    12,870
    سطح
    74
    Points: 12,870, Level: 74
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,421

    تشکرشده 552 در 189 پست

    Rep Power
    55
    Array

    آیا بعضی اختلافات جزیی با معیارهای قبلیمان را میشود نادیده گرفت؟

    سلام خدمت دوستان گرامی
    با اینکه کمتر از یه ماه بود که از مرخصی برگشته بودم یه ماموریت کاری بهم رسید و با بهونه ماموریت دوباره رفتم تهران. از همون ماه قبل مادرم با اینکه من رو خوب میشناسه که این طریقه رو نمیپسندم اصرار داشت که با یکی از دخترهای محله مون آشنا بشم ولی من به خاطر اینکه از پرنسیب های زندگیم دوری از ازدواج با معرف و خواستگاری سنتیه و یه دلیل دیگه که ترجیح میدم اینجا بیان نکنم، قبول نکردم. اما این بار با توضیحاتی که مادرم داد و شرطی که من گذاشتم که در مراحل آشناییمون کوچکترین دخالت و نظارتی نکنه، قبول کردم که وارد این آشنایی بشم. توی توضیحاتی که مادرم داد متوجه شدم که این خانم خیلی از خصوصیات مد نظرم رو داره و همین هم منو ترغیب کرد که این بار رو پیش برم ببینم چی میشه، بعد از اون ما دو ملاقات طولانی باحضور خاله ایشون با هم در پارک داشتیم و بعضی از خصوصیات همدیگر رو از هم پرسیدیم. حالا از دوستان میخوام اگر در توانشون هست بعضی از سوالات و ابهام هایی رو که برام وجود داره رفع کنن. چون این خانم از یک سری از معیارهای من برای ازدواج کمی زاویه دارن و یک سری از اونها رو هم حتی بیشتر از اون چیزی که مد نظرم بوده و سال گذشته در تاپیک معیارهای ازدواجم خدمت دوستان گفته بودم، واجد هستن.
    اول بعضی از شرایط خاص ایشون رو عرض میکنم:
    ایشون به ترتیب 5 و 4 سال پیش پدر و مادرشون رو از دست دادن. پدرشون بر اثر یک کنسر مغزی و مادرشون به احتمال زیاد بر اثر یه اشتباه پزشکی و الان با خاله شون که مجرد ولی مسن هستن زندگی میکنن و یه برادر کوچکتر هم دارن. مادر من با خاله ایشون در پایگاه بسیج محله مون دوست هستن و با توجه به شرایط نامناسب زندگی ایشون و اون اخلاق مادرم که به شدت دنبال معرفی افراد به هم برای ازدواج هستن، قبلا دو خواستگار دیگه هم به ایشون معرفی کرده بودن که اونها رو این خانم نپسندیده بودن و خواستگارهای دیگرشون رو هم من زیاد کنجکاوی نکردم ولی به طور کلی گفتن که به خاطر شغل یا ظاهر یا خانواده، اونها رد کردن.
    اما مواردی که باعث ابهام من هستن و با معیارهام زاویه دارن:
    البته پیشاپیش از اینکه موارد رو خیلی مدون و به ترتیب اهمیت نمیگم و همونطور که به یادم میاد مینویسم عذر میخوام.
    ایشون بیشتر از 14 سال با من اختلاف سنی دارن و تازه اواخر این ماه 20 ساله میشن که البته در ملاقات دوممون گفتن که اصلا براشون این اختلاف سنی مهم نیست. من همیشه فکر میکردم که نمیتونم با خانمهایی با این اختلاف سنی ارتباط مناسب برقرار کنم و حداکثر اختلاف معقول برای خودم رو حدود 10 سال میدونستم اما الان متوجه شدم که نوجوان درون زنده و سرحالی دارم (دیگه نمیشه گفت کودک درون) و خیلی راحت میتونم وارد دنیای افراد با اختلاف سنی زیاد بشم. اما مطلب اینه که ایشون حتی خیلی بیشتر از بقیه همسالهاشون نوجوان هستن و اونقدرها پخته به زندگی نگاه نمیکنن که بعضی مصداق های این موضوع رو کم کم عرض میکنم.
    موضوع بعد اینکه ایشون ظاهر خیلی زیبایی دارن و قدبلند و لاغر هستن و البته بعضی موارد دیگه رو هم واجد هستن که به علت اینکه مناسب فضای عمومی نیست بیان نمیکنم ولی به طور کل باید بگم که برام از چیزی که مدنظرم بوده هم ایده آلتر هستن و میترسم همین باعث بشه که چشمم روی بعضی از موارد تاثیرگذار و مهم بسته بشه.
    نکته بعدی اینه که وضع زندگیشون متوسط هست البته دستشون به دهان میرسه ولی وضع مالیشون از خانواده ما خیلی پایینتر هست که البته این هم در نظر من یک نکته مثبت هست اما میترسم که باعث ایجاد حس بدی در ایشون بشه.
    وقتی که به مقدار اهمیت دادن من به موضوع سلامت جسمیشون از هر نوع بیماری مهم قلبی و عصبی و هورمونی پی بردن، یکی دو مورد رو گفتن که کمی من رو به فکر برده و من هم روم نشد که به طور واضح ازشون بپرسم، مثلا گفتن که بدنشون مثل همه خانمها کمی موی زاید داره. یا گفتن که وقتی که عصبانی بشن خیلی عصبانیتشون شدیده، در حالیکه خود من بالکل عصبانی نمیشم (ممکنه غیر قابل باور باشه ولی من شاید در طول یک سال گذشته هم حس عصبانیت شدید رو تجربه نکردم و یکی دو بار هم که ناراحت شدم خیلی سطحی و فقط در حد 1 یا 2 دقیقه طول کشیده) حالا نگرانی من اینه که این اختلاف میزان تسلط بر اعصاب مشکل ساز بشه.
    نکته بعد اینکه حس میکنم ایشون کمی در تصمیماتشون و مخصوصا در تصمیمات مهم مردد هستن مثلا وقتی که من در جلسه اول مقدار نفرتم رو از رسم و رسوماتی مثل گرفتن هر نوع جشن ازدواج مثل جشن عقد و عروسی و پوشیدن کت و شلوار در میان جمع و نقل مجلس شدن گفتم و گفتم که مد نظر من اینه که زندگی مشترک رو بعد از عقد محضری و با یک سفر ماه عسل به جزیره بالی شروع کنیم و برای داشتن خاطره ازدواج هم با پوشیدن لباس عروس و داماد به بهترین آتلیه های شهر بریم و عکسهای هنری بندازیم و همینطور گفتم که انتظار دارم که ایشون هیچ نوع جهیزیه ای همراه خودش به زندگی من نیاره و فقط با یک دست لباس و وسایل شخصیش پا به خونه من بذاره، ایشون اولش جبهه گرفتن و گفتن که من از بچگیم آرزو داشتم که لباس عروس بپوشم و توی جشنم بدرخشم و... . بعد از جلسه اول که من کاملا به خاطر این مورد موضوع رو منتفی شده تلقی میکردم ایشون پیغام دادن و خواستن که ملاقات دوم رو داشته باشیم و در اونجا گفتن که من هم هرچقدر فکر میکنم میبینم که علاقه زیادی به اینطور جشنها ندارم و همون ماه عسل خارج رو بیشتر میپسندم.
    موضوع دیگه که شاید بایست زودتر میگفتم مقدار تحصیلات ایشونه که بسیار پایینتر از اون چیزیه که من همیشه در ذهنم بوده، ایشون بعد از فوت پدر و مادرشون از نظر تحصیلی خیلی دلسرد میشن و افت پیدا میکنن طوریکه مدت طولانی تحصیل رو کنار میذارن و الان در مدارس نوبت دوم تازه در حال گذروندن دوران دبیرستان هستن که اون رو هم میخوان نیمه کاره کنار بذارن.
    در این رابطه هم در جلسه دوم صحبتمون کمی ابراز نگرانی داشتن که من یا خانوادم در زندگی به روشون بیاریم که من از جانب خودم بهشون اطمینان دادم و گفتم که اگر من وارد یه زندگی مشترک بشم دیگه حق ندارم که به مسایلی که خودم قبولشون کردم حتی اشاره کنم و اگر مشکلی داشته باشم اصلا وارد اون زندگی نمیشم. حالا این موضوع تحصیلات رو نمیدونم باید چقدر جدی بگیرم مثلا همش این به ذهنم میاد (و البته به خودشون هم تلویحا گفتم) که من فقط برام مهمه که همسر آیندم بتونه از پس کمکهای درسی به فرزندانمون تا آخر دوران ابتدایی بر بیاد که گفتن که درسهای اون موقع رو کاملا میتونن آموزش بدن و مشکلی ندارن. اما من هنوز هم در این مورد خیلی دودل هستم و فکرم رو مشغول کرده که آیا واقعا میتونم این موضوع رو نادیده بگیرم یا نه؟
    مطلب بعدی که البته زیاد برای خودم مهم نبوده ولی احتمال داره که بعدها مشکل ساز بشه، (و سوال من هم همینه که آیا مهم هست یانه؟) اینه که ایشون در ملاقاتهامون کمی از اون چیزی که پیش بینی من بود کمتر به آداب ارتباط متقابل پابند بودن. نمیدونم شاید چون این اولین خواستگاری من به این صورت بوده، پیش فرض من کمی اشکال داره ولی به هر حال جور دیگه ای تصور میکردم. مثلا ایشون در طول مدت ملاقات اولمون چند بار با آدامسشون بادکنک درست میکردن و میترکوندن که من توی دلم خیلی خندم میگرفت ولی به زور جلوی خندم رو میگرفتم یا مثلا وقتی که میزان اهمیت دادن خودم رو به نداشتن سابقه روابط نزدیک با آقایون براشون میگفتم تا مقدمه ای باشه که بتونم بعدها معیار شماره 11 در تاپیک قبلیم رو بهشون مطرح کنم، ایشون خیلی رک بهم گفتن که من تا حالا اصلا نسبت به پسرها آلرژی داشتم و حتی اگر جایی اتفاقی بهشون میخوردم لباسم رو میشستم. با اینکه این حرفشون قطعا اغراق آمیزه، ولی اینکه تو روی خودم گفت که به همجنسهای من آلرژی داشته کمی برام ناراحت کننده بود.
    یکی از مسایلی که خیلی روی من تاثیرگذار بوده و باعث ایجاد دلبستگی اولیه شده جوابشون در برابر این سوالم بود که پرسیدم معیارهای شما برای ازدواج چیه؟ ایشون با لحن مظلومانه ای فقط گفتن من فقط میخوام که همسرم من رو خیلی دوست داشته باشه و بهم احترام بذاره و در کارهاش نظر من رو هم بخواد. راستش من اولش فکر میکردم که ایشون یه لیستی رو برام از حفظ یا از روی کاغذ بخونن و معیارهاشون رو بگن. یه لیستی مثل همون که خودم در پست ارسالی قبلیم در تاپیک یکی از خانمها آورده بودم و بهشون پیشنهاد داده بودم که چنین معیارهایی رو برای ازدواج داشته باشن. اما باید اعتراف کنم که از وقتی این جمله رو ازشون شنیدم به شدت روم تاثیر مثبت گذاشته، چیزی که اصلا در مورد خودم پیش بینی نمیکردم... نمیدونم شاید بالکل این تصنعی نبودن صحبتهاشون و مهندسی شده نبودن صحبتها و نظراتشون و دلی و لحظه ای بودن جوابهاشون این اثر رو ایجاد کرده باشه. در این مورد هم نمیدونم این موضوع خوبه یا بد؟
    اما یکی از چیزهای دیگه که علاوه بر چند مورد دیگه که بالا گفتم باعث ایجاد علاقه اولیه زیادی در من شده اینه که ایشون در ملاقاتهامون دوبار گفتن که علاقه زیادی به بچه ها و مادری دارن و همیشه در مهمانیها و ملاقاتها با بچه ها با اونها سرگرم میشن و خیلی خوب هم با بچه ها ارتباط میگیرن.
    مورد آخری هم که از موارد ایجاد دلبستگی برای من الان یادم میاد اینه که ایشون همون اوایل ملاقاتمون بدون اینکه معیار من رو در این مورد بدونن گفتن که اصلا نمیتونن به اشتغال فکر کنن و اینطوری یکی از نگرانیهای مهم من کاملا برطرف شد.
    روی هم رفته چیزهایی که من رو به ایجاد این تاپیک ترغیب کردن بیشتر اون اختلافاتی هستن که در ایشون با معیارهای مدون شده قبلی من وجود داره و در تاپیک معیارهای ازدواج در سال گذشته آورده بودم ولی الان میبینم که خود من هم با اون پیشفرضهایی که از خودم داشتم فرقهایی میکنم و مثلا اون مواردی که گفتم در ایشون باعث ایجاد علاقه زیادی در من شد به غیر از زیباییشون، بقیه موارد برای خودم هم عجیب بود.
    من سوالات و ابهام های خودم رو در هر پاراگراف به طور جداگانه آوردم و امیدوارم دوستان در هر کدوم از این موارد که نکته مهمی برام داشتن دریغ نکنن و از راهنماییهاشون بی نصیب نذارن.
    راستش من به دلایلی ترجیح میدم که به مشاوره قبل از ازدواج حداقل برای کلیت موضوع نرم و فقط برای بعضی موارد خاص که ابهاماتمون قابل رفع نبودن اون هم به شکل موردی از مشاور کمک بخواهیم. چون من مطمئنم که قریب به اتفاق مشاورها با اولین سوالشون از بنده که متوجه عدم اعتقادم به ادیان سامی و مسایل مذهبی بشن فاتحه این ارتباط رو خواهند خوند و هم بنده و هم ایشون رو نهی خواهند کرد. و همینطور بقیه مواردی رو که ممکنه مشاورها باعث عدم هم کفوی بدونن مثل اختلاف وضعیت مالی خانواده هامون و... که به نظر من اینطور نیست.
    تنها باید حقیقت را بیان کرد، نه دروغی را که حقیقی انگاشتنش خوب است.

    "بخشی از پیام برتراند راسل برای آیندگان"

  2. کاربر روبرو از پست مفید اثر راشومون تشکرکرده است .

    ario86 (جمعه 22 آبان 94)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 تیر 97 [ 17:25]
    تاریخ عضویت
    1393-7-06
    نوشته ها
    129
    امتیاز
    5,905
    سطح
    49
    Points: 5,905, Level: 49
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    369

    تشکرشده 377 در 121 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام وقت همه دوستان بخير.جناب راشومون عزيز:موضوع اول رو خيلى سريع ازش گذر كردى و به نظرم نتيجه گيرى كه از شخصيت ايشون در ابتدا داريد متناقضه با رفتارشون در ملاقات اولى كه داشتيد. جايى كه گفتيد با آدامس بادكنك درست كردن... كه از يه بچه ٧ ساله هم انتظار چنين رفتارى نميره.منظورم اينه كه اصلا اصلا نشونه خوبى نميتونه باشه و شما بايد انتظار داشته باشى كه در آينده موضاعاتى از اين قبيل تكرار بشه و چه بسا اون رفتارا براى شما تحملش به اين راحتى نباشه.و حداقل من، بر عكس شما اون پختگى كه از ايشون بيان كرديد رو نميبينم.كسى كه توى جلسه اول همچين حركتى ميكنه ، درك درستى از فضا و موقعيتى كه قرار گرفته نداره. الان شما ميگى كه اين حركت برام مهم نيست، ولى فردا روزى كه با هم توى مجالس و... بريد و پيش ٤ تا دوست و آشنا از اين حركات بچه گانه انجام بده ، اون وقتم برات مهم نيست؟؟؟پس اول يه جمع بندى از همين موضوع داشته باش بعد معياراى ديگه رو بررسى كن.موضوع بعدى اينكه شخصيت شما تو اين سالا شكل گرفته، حالا سوال اينه كه طرف مقابل هم همين شرايط رو داره؟ايشون تو شرايط سنى قرار داره كه احتمال تغيير معياراش تا ٣-٤ سال ديگه زياده. و آثار اين اختلاف سنى اون وقت تشديد ميشه و نمود بيشترى پيدا ميكنه.موضوع بعدى اينكه حتمادر خصوص عقايد و تفكرات مذهبى صحبت كنيد. بحث زندگى با تعاملات اجتماعى كه با ديگران داريم فرق ميكنه كه بگيم هر كس عقيده خودشو داشته باشه و عقايد هر كس به خودش مربوط ميشه.به نظرم اگه با موضوعات بالا به جمع بندى رسيديد و مشكلى نداشتيد تو بقيه مواردى كه مطرح كرديد مناسب هم باشيد
    این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور

    پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم!

    سالها منتظر سیصد و اندی مردانیم ...

    آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم

    اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید

    به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم!!!

  4. 11 کاربر از پست مفید امیر مسعود تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 22 آبان 94), ario86 (جمعه 22 آبان 94), mahasty (شنبه 30 آبان 94), Najvaa (جمعه 22 آبان 94), sanjab (جمعه 22 آبان 94), نیکیا (جمعه 22 آبان 94), محیا ناز (جمعه 22 آبان 94), آی تک (جمعه 22 آبان 94), اثر راشومون (جمعه 22 آبان 94), ستاره زیبا (شنبه 23 آبان 94), صبا_2009 (جمعه 22 آبان 94)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 آبان 01 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1393-7-19
    نوشته ها
    134
    امتیاز
    8,639
    سطح
    62
    Points: 8,639, Level: 62
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    346

    تشکرشده 262 در 104 پست

    Rep Power
    35
    Array
    سلام اقای راشومون. عزیز

    نظر من کارشناسی نیست و فقط بر اساس تجربه میگم الان دیگه کمتر دختر ۲۰ ساله ای پیدا میشه

    که امادگی ازدواج داشته باشه در مورد شما مشکل ۱۴ سال اختلاف سنی هم بهش اضافه میشه

    اون ترکوندن بادکنک هم با همه بی اهمیت بودنش حداقل نشون میده که رفتار ناپخته و

    نسنجیده ای داره کلا شاید قضیه ازدواج زیاد براش جدی نیست

    مساله اختلاف سطح تحصیلات هم مهمه وقتی این اختلاف از یه سطحی بالاتر باشه

    میتونه مشکل ساز بشه

  6. 9 کاربر از پست مفید محیا ناز تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 22 آبان 94), ario86 (جمعه 22 آبان 94), mahasty (شنبه 30 آبان 94), Najvaa (جمعه 22 آبان 94), sanjab (جمعه 22 آبان 94), نیکیا (جمعه 22 آبان 94), آی تک (جمعه 22 آبان 94), اثر راشومون (جمعه 22 آبان 94), ستاره زیبا (شنبه 23 آبان 94)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    سلام به دوستان همدردی بعد از مدتها اومدم یه سری به سایت بزنم ولی دیگه مثل سابق حال و حوصله تایپ کردن ندارم فقط تاپیک شما جلب توجه کرد که خواستم نظر شخصی خودم رو بگم.



    آقای اثر راشومون من تاپیک قبلی شما که در مورد معیارهاتون بود تا حد زیادی یادم هست. مثلا در مورد تحصیلات تاکید داشتید که حتی مدرک تحصیلی همسرتون از دانشگاهی رده پایین تر از دانشگاه شما اخذ شده باشه، پس میشه گفت معیار تحصیلات تا حد زیادی از نظر شما حل شده هستش فقط به نظرم بهتره تو جلسات آشنایی یک سری موضوعات روز رو پیش این خانم مطرح کنید تا ببینید آیا حرفی برای گفتن دارند یا نه(البته در انتخاب نوع موضوعات باید شرایط سنی ایشون هم لحاظ بشه)



    من قصد بی احترامی به افراد دانشگاه نرفته یا فارغ التحصیل از دانشگاه های رده پایین رو ندارم ولی خودم تو جمع های فامیلی و دوستانه متوجه یک سری بی خبری ها ونا آگاهی ها در مورد برخی مسایل روز از جانب این افراد شدم که مسلما در مقوله زندگی مشترک اهمیت این موارد بیشتر میشه چون بهر حال زن و شوهر باید یک سری حرفای مشترک برای گپ زدن با هم داشته باشن و وقتی ببینی طرف مقابلت کلا بیخبر از یک سری مسایل هست شاید برای آدم قابل تحمل نباشه.




    در مورد شرایط زندگی ایشون و فوت پدر و مادر و وضعیت پایین اقتصادیشون : چیزی که تو ذهن من متصور میشه یه دختری هست که بنا به شرایط زندگیش شاید دچار یه سری کمبودهای عاطفی و اقتصادی هست و الان خواهان یه همسر ساپورت کننده به تمام معنا و در همه زمینه ها هست که با توجه به تاپیک قبلی شما شناختی که من از جنابعالی دارم این هستش که شخصیت شما هم تا حد زیادی حمایت کننده هستش و به همین خاطر هست که جذب این خانم شدید، که میشه بهش به عنوان یه جنبه مثبت نگاه کرد.


    ولی در مورد رفتارهای نا پخته ایشون مثل بادکنک درست کردن با آدامس: من یه مثالی در مورد خودم بزنم ،مثلا یکی از معیارهای تقریبا قطعی و غیر قابل گذشت من برای ازدواج، بالاتر بودن سن آقا از خودم هست(حداقل 4 سال و تا 12 سال هم جا داره) طوریکه بنده با شناختی که از خواستگارهای همسن و یا یکی دو سال بزرگتر از خودم بدست آوردم این معیار رو برای خودم قطعی کردم.


    خیلی برای من پیش اومده که با آقایی همسن خودم یا یکی دو سال بزرگتر از خودم آشنا شدم(این آشنایی ها تقریبا حالت اجباری داشته چون من همیشه تصورم این بوده که آقایون همسن یا یکی دو سال بزرگتر از خودم بسته به سنشون رفتارها و حرفای ناپخته زیادی دارن و به دلایلی مجبور به آشنایی شدم) و تو جلسه اول با خودم گفتم نه این آقا خیلی هم آدم ناپخته ای نیست و حرفاش سنجیده به نظر میرسه ولی کم کم که رابطمون بیشتر شد و یه مقدار احساس راحتی ایجاد شد دیدم که نه واقعا طبق چیزی که از قبل تصور میکردم آدم نا پخته ای هستش و شاید جو سنگین جلسه اول و تمرین یه سری حرفای از پیش مشخص شده، ایشون رو تو جلسه اول آدم پخته ای نشون میداده.منظورم اینه این خانم هم تو جلسه اول همچین رفتار ناپخته ای داشتن و کم کم که رابطه از شکل رسمی و فرمال خودش خارج بشه و روابط صمیمانه تر بشه به احتمال زیاد شاهد رفتارهای این چنینی و حرفای ناپخته (که فراخور سن ایشون هست و ایرادی هم نمیشه بهش گرفت)به کرات از جانب ایشون در جمع خانواده و دوستان خودتون خواهید بود که لازم هست شما سعه صدر زیادی در مقابلشون به خرج بدید.



    در مورد موهای زاید هم من که یه خانم هستم اینو میگم 99 درصد خانمهای ایرانی بدلیل نژادی که داریم روی صورت و بدنشون موی زاید دارن و با روشهای مختلف اون رو از بین میبرن پس چیز عجیبی ایشون به شما نگفتن.


    در مورد تغییر نظر ایشون در مور مراسم عروسی: چیزی که به نظر من مطرحه، شرایط مناسب و ایده آل شما هست که ایشون رو راغب به ازدواج با شما میکنه و باعث میشه ایشون سریع تغییر موضع بدن، همونطور که ظاهر ایشون ممکنه باعث کوتاه اومدن شما از بعضی معیارهاتون بشه (من خودم هم تجربه کردم که خیلی از آقایونی که معیارهای سفت و سختی برای ازدواج داشتن تو جلسه اول صرفا به خاطر ظاهر از اون معیارها کوتاه اومدن که البته من یکم اعتمادم به این جور آقایون که به این راحتی تغییر موضع میدن کم میشه .البته قصد جسارت به شمارو نداشتم )



    به طور کلی اگه بخوام جمع بندی کنم: با توجه به معیارهایی که شما در تاپیک قبلیتون فرموده بودین ایشون شاید کیس مناسبی برای شما باشند ولی شما باید صبر و حوصله فراوانی برای بزرگ کردن ایشون داشته باشید و با تذکر دادن های مداوم به بالغ شدن ایشون کمک کنید و طبق گفته خودتون که فرمودین آدم صبوری هستید پس به احتمال زیاد از پس چنین مساله ای بربیایید.


    فقط چیزی که خودم بارها تجربه کردم این هستش که زیاد کردن تعداد جلسات آشنایی و بیرون رفتن های چند باره با کیس مورد نظر، واقعا واقعا واقعا باعث شناخت ابعاد جدیدی از شخصیت اون فرد میشه که گاهی اوقات نظر آدم تو جلسه ششم نسبت به جلسه اول، 180 درجه تغییر میکنه و خدارو شکر میکنه که تو یکی دو جلسه اول تصمیم قطعی برای ازدواج با اون شخص نگرفته.



    به شما هم توصیه میکنم با توجه به شرایط خاصی که این خانم دارن(سن پایین و...) حتما تعداد جلسات رو بیشتر کنید.


    عذر خواهی میکنم بابت طوماری که نوشتم.خوبه حالا حال و حوصله تایپ کردن نداشتم.


    راستی یه نکته من باب یاد آوری خدمت شما و بقیه دوستان:لطفا در مصرف اینتر صرفه جویی نکنید تا میتونید بین نوشته هاتون اینتر بزنید تا خوندنش راحت بشه




    با آرزوی خوشبختی برای شما

    - - - Updated - - -
    ویرایش توسط آی تک : جمعه 22 آبان 94 در ساعت 02:20

  8. 10 کاربر از پست مفید آی تک تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 22 آبان 94), ario86 (جمعه 22 آبان 94), reihane_b (جمعه 22 آبان 94), sanjab (جمعه 22 آبان 94), فدایی یار (جمعه 22 آبان 94), همت 1400 (سه شنبه 26 آبان 94), میشل (جمعه 22 آبان 94), محیا ناز (جمعه 22 آبان 94), اقای نجار (یکشنبه 13 تیر 00), اثر راشومون (جمعه 22 آبان 94)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مرداد 97 [ 13:39]
    تاریخ عضویت
    1393-5-09
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    3,096
    سطح
    34
    Points: 3,096, Level: 34
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    35

    تشکرشده 16 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز

    من تقریبا از کاربرای غیرفعال انجمن هستم (بخاطر کار و مشغله و ...) اما مطالب رو میخونم و تو برخی تاپیکا مثل تاپیک شما که میبینم زیبا هست و شاید به خودمم کمک کنه سعی میکنم شرکت کنم.

    تاپیک قبلیتون رو کامل نخوندم.

    منم تقریبا با شما هم سن هستم.البته تازه وارد سی سالگی شدم و شاید افکارمون نزدیک باشه.

    بعضی وقتها پیش میاد که آدم هرچقدرهم معیاراتی داشته باشه بازهم برای تصمیم گیری مجبور بشه سبک-سنگین کنه.چون تقریبا میشه گفت کسی که کامل با معیارای آدم مطابق باشه نیست.

    فکر کنم موضوعی که خیلی باید روش حساس باشین اختلاف سنی هست و نداشتن پدر و مادر در مقاطعی از رشد این خانوم که شاید بشه گفت از مهمترین مقاطع سنی بوده .

    با توجه به تجربه خودم دخترا در سن 20 تا 24 سالگی خیلی تغییر میکنن و دیدگاه و معیاراشون بعضا تا 180 درجه عوض میشه.ممکنه برای این باشه که وارد اجتماع و دانشگاه و کار میشن و طبیعی هست که آدم تغییر کنه.این خانم هنوز در این سن هست و وارد دانشگاه هم نشده و حدسم این هست که رفتار ناپختشون حاصل همین بوده ، دخترا در گروه هایی که باهم تشکیل میدن طبیعتا ازهم الگو پذیری زیادی دارن و خیلی چیزها رو از تجربیاتی که در اون گروه ها مطرح میکنن یاد میگیرن (حالا چه درست و چه غلط) و همین باعث پخته تر شدن رفتارهاشون در روابط اجتماعی و تغییر دیدگاهشون میشه و فکر کنم این خانم هنوز این مراحل رو طی نکردن و دیر یا زود طی خواهند کرد.

    درضمن با توجه به اتفاق ناخوشایندی که داشتن و در نوجوانی پدر و مادر رو از دست دادن باید ببینید که تا چه حد به روحیشون آسیب وارد شده و آیا از اجتماع و دوستی گریزون هستن یا خیر.چون میگین که بهتون گفتن یه مردا آلرژی دارن و این نشونه خوبی نمیتونه باشه در سنی که بعلت تغییرات هورمونی و طبیعت انسانی دختر و پسر مایلن به جنس مخالف جذب بشن ، ایشون کاملا برعکس عمل کرده و ممکنه طی سالهای آینده این آلرژی ادامه دار و بدتر بشه.

    و در آخر بازهم روی اختلاف سنی تاکید میکنم ، اگر شما مردی هستی که نسبت به مردای هم سنتون از نظر رفتار و پختگی روزگار جلوتر هستین ، خیلی سخته با دختری با این اختلاف سنی باشید.من خودم با دخترهایی که اختلافمون 4-5 سال بیشتر بوده متاسفانه زیاد نمیتونم بسازم و بنظرم رفتارشون خیلی بچه گانس (اصلا قصد توهین به خانومها رو ندارم و این ممکنه ایراد من باشه) و درمواردی حتی تعریف تفریح و خوشگذرونی از دید من و شما که 30 سال رو داریم با دختری که تو دهه دومم زندگیش هست خیلی متفاوت هست و حتی ممکنه شما در تفریح کردن هم باهم ناسازگاری داشته باشین چه برسه به مسایل جدی زندگی.

    من و دوستانی که داریم نظر میدیم خارج از گود هستیم و خیلی از زوایای شما دو نفر رو ندیدیم و نمیدونیم و داریم بر اساس تجربیات خودمون نظر میدیم و قضاوت میکنیم و بازهم این خود شما و احساس و عقلتون هست که باید تصمیم اخر رو بگیره و اینم بهتون حق میدم که میگین سیما و ظاهرش بدلتون نشسته و همونی هست که میخواین و باعث شده رو برخی معیارها کوتاه بیاین ، بعضی وقتا آدم کسی رو میبینه که انگار سالهاست میشناسه و برای این حس هزاران دلیل علمی و ... در اینترنت اوردن اما اخرشم من نفهمیدم این حس چی هست امااا قابل کنترل هست و آدم نباید بزاره رو تصمیم گیری عقلیش تاثیر بزاره چون ظاهر بمرور فرسوده میشه و شما میخوای یک عمر با باطن و رفتار اون خانوم زندگی کنی و بچه ها و آینده آنها رو به دست اون خانوم بسپری که با تربیت کردنشون آیندشون رو میسازه.

    امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیری و خبرهای زیبایی ازت بشنویم

  10. 6 کاربر از پست مفید ario86 تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 22 آبان 94), Najvaa (جمعه 22 آبان 94), sanjab (جمعه 22 آبان 94), محیا ناز (جمعه 22 آبان 94), آی تک (شنبه 23 آبان 94), اثر راشومون (جمعه 22 آبان 94)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام

    من معیارها و تاپیک های قبلی شما رو نخوندم. و هیچ شناختی هم از شما و نوشته های شما ندارم.

    فقط تنها برداشتی که از عنوان تاپیک شما و نوشته های شما کردم این هست که شما به شدت ظاهر ایشون رو پسندیدین و بقیه تفاوت ها که از نظر من فاحش هست حالا واستون شده جزئی.

    من کاری به رفتار بچه گانه و ناپخته این خانم و حرفاشون چه تو جلسه اول و چه تو جلسه دوم ندارم. به نظر من این اصلا جالب نیست که شما بخواین برگردین به 14 سال پیش خودتون. ازدواج قاعدتا باید در کنار اینکه نیازهای طبیعی آدم رو برآورده میکنه کمی هم باعث کمال شخصیتی بشه، به نظر خودتون این ازدواج کمالی رو براتون در پیش داره؟؟؟ البته اگر نظرتون این نباشه که تربیت یک انسان دیگه و یا معلمی که حاصل این ازدواج خواهد بود نوعی کمال و ثمره شیرین برای شما محسوب میشه!!!

    سادگی و معصومیت خوبه که به عنوان یک معیار در نظر گرفته بشه، ولی باید دقت کنید این ویژگی ها انتخاب خود فرد باشه نه اینکه اون فرد حالت و رفتار دیگه ای رو اصلا بلد نباشه.

    به نظر من فاکتور زیبایی ایشون رو حذف کنید و بعد به شخصیتشون فکر کنید اگر براتون دلنشین و یا حتی قابل تحمل بود به جلسات آشنایی ادامه بدین.

  12. 11 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 22 آبان 94), anisa (شنبه 23 آبان 94), m.reza91 (جمعه 22 آبان 94), mahasty (شنبه 30 آبان 94), Najvaa (جمعه 22 آبان 94), reihane_b (جمعه 22 آبان 94), sanjab (جمعه 22 آبان 94), فدایی یار (جمعه 22 آبان 94), محیا ناز (جمعه 22 آبان 94), آی تک (شنبه 23 آبان 94), اثر راشومون (جمعه 22 آبان 94)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    سلام راشومون عزیز


    راستش قبلا با اندیشه ها و نظرات شما آشنا شده بودم، فکر نمیکنم بتونم برای شما نظر مفیدی ارایه کنم. ولی چند تا چیز به ذهنم اومد که اگر اجازه بدی خدمتت بگم!

    اولش از اون پرنسیب خیلی خوشم اومد. البته فقط کلمه اش و گرنه با پرنسیب شما در مورد آشنایی با کزینه ازدواج من 180 درجه اختلاف دارم.


    بعد اینکه بعضی از آقایون تو انتخاب حس زورو بودن بهشون دست میده، فکر میکنن باید ناجی دختری باشن که در مقام ضعف قرار داره. که متاسفانه بعضی از دختران از این خصوصیات آقایون خبر دارن و بازهم متاسفانه اقدام به دلربایی مردان میکنن. حالل مورد شما از این دسته از دختران نیست و لی شما به نظرم متعلق به اون دسته از آقایونی هستی که حس ناجی و ملجا بودن در شما وجود داره. چون خودم هم اندکی اینجوری هستم، گفتم بهت بگم اگر انتخابت بر این اساس شکل گرفته یکم بازنگری کنی!



    مورد بعدی در مورد نداشتن پدر و مادر هست. خوب این قضیه رو میشه از چن جهت بررسی کرد. به نظرم مهمترین اش الگو های رفتاری این خانوم میباشه. نگاه کن این خانوم که از جامعه دوری گزیده و متاسفانه دانشگاه هم نرفته و علاقه ای به اشتغال هم نداره، الگوهای رفتاری درستی نداره. یعنی اگر مطالعات کمی هم تو زندگی اش داشته باشه که دیگه نور علی نور میشه! آدمها نیاز دارن تو زندگی از یه جایی رفتار های درست و یا غلطشون رو فیدبک بگیرن. دسته ای دیگر از آدمها هستن که یه ویژه گی تو وجود اشون هست که اگر هزارن نفر هم اطرافشون باشن، ولی دوست دارن خودشون تجربه کسب کنن و اعتقاداتی دارن که بر اساس تجربیات خودشون پایه ریزی شده، نه اطرافیان خودشون. ببخشید نتونستم این موضوع رو صریح تر باز کنم، امیدوارم منظورم رو از این نوشته های گنگم متوجه بشی.



    موضوع مهم بعدی اختلاف سنی هست. من خودم قبلا فکر میکردم باید همسر بزرگتر از خودم اختیار کنم، حالا دلایل اش بماند. ولی بعد از کلی فکر به این نتیجه رسیدم که همسرم باید همسن من باشه تا نهایت 4 سال از من کوچکتر. که اون کسی که چهار سال از من کوچکتره، تحت شرایطی مناسب هست که متعلق به نسل بعدی نباشه، پخته گی رفتار هاش به نسل من نزدیک تر باشه. براش دلیل خیلی دارم، مثلا اینکه دوست دارم درکی که بینمون پیش میاد دو طرفه باشه نه اینکه فقط من اون رو در کنم. تفریحاتمون، عقایدمون به یک نسل تعلق داشته باشه، سختی های یکی نسل رو کشیده باشیم، و هزار تا دلیل دیگه. ولی بعضی از آقایون هستن که روحیه تمامیت خواهی دارن و دوست دارن همسرشون ازشون به مراتب کوچکتر باشه، تا اون رو به نوعی مثل یک طفل تربیت کنن. و از اون خانوم شخصی بسازن که مطابق خواست اونهاست. که بسته به نوع خصوصیات دختر، 50 درصد آقایون تو این زمینه موفق میشن. حال من متوجه نشدم شما جز کدوم دسته ای؟ اگر یکم از دلایل انتخاب این اختلاف سنی بگی شاید به منم کمک کردی!
    راستی این مقاله رو هم بخون:
    اختلاف سنی دختر و پسر در ازدواج _ دختر بزرگتر از پ


    من هر چی گشتم، اون معیار هایی که گفتی رو پیدا نکردم، میتونی لینکشو بزاری؟



    با بعضی از نظر های آقای امیر مسعود و خانم آیتک موافق بودم که دیگه ننوشتم!




    راشومون عزیز من خودم یه سوال همیشه ذهنمو درگیر کرده بود، که نمیدونستم ارزش تاپیک زدن رو داره یا نه، ولی چون احساس کردم با موضوع شما هم خوانی داره، اینجا مطرحش کنم! اگی اجازه بدی مطرح اش کنم؟


    خوب ممنون که اجازه دادی

    جایگاه احساس تو انتخاب چقدر مهمه؟ یعنی من چقدر برای احساسم نسبت به طرف مقابلم باید ارزش قایل شم؟ البته آقای مدیر که میگن هیچی اینم سندش:
    خواستگار نباید چنگی به دلتان بزند.
    باید عقلتان را نوازش کند
    .



    سعی کردم از اینتر زیاد استفاده کنم تا نظر دوستان همدردی پیاده کنیم و این فرهنگ اینتراسیون رو بسط بدیم
    ویرایش توسط mohamad.reza164 : جمعه 22 آبان 94 در ساعت 12:07

  14. 4 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 22 آبان 94), sanjab (جمعه 22 آبان 94), آی تک (شنبه 23 آبان 94), اثر راشومون (جمعه 22 آبان 94)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 خرداد 96 [ 07:49]
    تاریخ عضویت
    1394-6-30
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,025
    سطح
    27
    Points: 2,025, Level: 27
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 125
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 51 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقای راشومون

    من خودم یه مدت خیلی دنبال معیارهایی بودم که تو ازدواج مهمه و دو تا مورد مهم که جزء معیارهای

    اصلی ازدواج ذکرشده بود اختلاف سنی و اختلاف تحصیلات بود

    راجب اختلاف سنی من فکر میکنم مردا دو دسته میشن یکی دسته ای که بیشتر حس حمایتگری

    دارن و همینطور هرچه سن خانمشون پایین ترباشه افتخار بیشتری میکنن دسته دیگه آقایونی که

    میخوان تو زندگی یه همدم و یه هم صحبت خوب داشته باشن کسی که حرفاشون رو بفهمه که فکر

    نمیکنم ایشون بتونن به درستی شمارو درک کنن که اینجا هم باز اختلاف تحصیلات هم خیلی مهمه

    تو درک متقابل

    اگرشما جز دسته اول هستید که میخواید در واقع خودتون تربیت کنید (که البته به نظرم درمورد

    دخترای الان زیاد جواب نمیده ) میتونه تا حدی مناسب باشه

    البته به این نکته هم توجه کنید که

    شما فرمودید احساس میکنید نوجوان درونتون سرزنده و شادابه اما فکر نمیکنید الان بیشتر تحت تاثیر

    احساسات وظواهر ایشون قرار گرفتید

    ظاهر معیار خیلی خیلی مهمی هست خصوصا برای آقایون اما تنها شرط کافی نیست

    منو نامزدم بیشتر جذب ظاهر همدیگه شدیم اما متاسفانه فقدان سایر معیارهای لازم مانع ادامه

    ارتباط ماشد...

    امیدوارم یک انتخاب درست داشته باشید

  16. 5 کاربر از پست مفید Najvaa تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 22 آبان 94), ario86 (جمعه 22 آبان 94), sanjab (جمعه 22 آبان 94), آی تک (شنبه 23 آبان 94), اثر راشومون (جمعه 22 آبان 94)

  17. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 03:07]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    12,870
    سطح
    74
    Points: 12,870, Level: 74
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,421

    تشکرشده 552 در 189 پست

    Rep Power
    55
    Array
    جناب امیرمسعود
    ممنون بابت پاسختون
    البته من هم گفتم که رفتارهاشون زیاد پخته نبود ولی فکر میکنم شما فعل نبود رو در متن بنده برعکس خونده باشید. اما در مورد تذکر به جاتون در مورد اون موضوع بادکنک راستش من توی اون ملاقات


    و بعد از دیدن اون رفتارشون، اصلا به فکرم خطور نکرد که درباره اینکه رفتارهای مشابه اون کارها رو در جمعها و مهمانیهای خانوادگی و دوستانه هم تکرار کنن، فکر کنم و نگران باشم و بیشتر به بامزه و خنده دار بودن این کارشون که با علاوه کردن ظاهر جذابشون بیشتر برام جالب و خنده دار شده بود فکر میکردم، ولی انصافا شما درست میگین و مخصوصا اگر در مهمانیهایی که همکارهام حضور داشته باشن چنین کاری بکنن خیلی خجالت زده میشم. ولی حالا به نظر شما این موضوع با یکی دوبار گوشزد کردن و یادآوری کردن قابل اصلاح نیست که نخواهیم به خاطرش یه رابطه رو کاملا منتفی کنیم؟ من خودم همونطور که گفتم این رفتارشون ناراحتم نکرد ولی وقتی شما به عنوان یه نفر سوم میگین که براتون ناراحت کننده هست صد در صد در هر جمع و مهمانیی افرادی خواهند بود که بهشون بربخوره. پس سعی میکنم این موضوع رو بیشتر در موردش دقت کنم... ولی همونطور که گفتم فعلا از دید من چنین قضیه ای که احتمالا خیلی سریع قابل حله، عامل خوبی برای قطع کردن ارتباط نیست.
    در مورد احتمال تغییر معیارهاشون هم از توصیه تون ممنونم و در ارتباطات بعدیمون حتما سعی میکنم کمی بیشتر ذهنشون رو بخونم، ولی شخصا فکر نمیکنم خانمی که به سن 20 رسیده هم اونقدرها از شخصیت نهایی که در آینده در اون شخصیت ثابت خواهد موند فاصله داشته باشه که برای رسیدن به جایگاه اون شخصیت نهایی لازم باشه احتمال بدیم که ممکنه کاملا دگرگون بشه، من فکر میکنم خانمها به دلیل رشد عقلی سریعتر، از بعد از 18 سالگیشون دیگه تا حد زیادی تکلیفشون با خودشون و معیارهاشون مشخصه و از اون به بعد تغییراتشون به شکل دگرگونی کامل نخواهد بود، درست برعکس آقایون که تا سنین نزدیک به 30 هم هرنوع انقلابی در وجودشون محتمل هست(البته این موضوع رو من نکته مثبت برای خانمها و منفی برای آقایون نمیدونم ولی برای تصمیم گیری در مورد دو جنس معمولا این پیشفرض رو باید لحاظ کرد)، با اینحال همونطور که گفتم طبق این توصیه تون کمی بیشتر سعی میکنم که توی ذهنشون وارد بشم.
    و مورد آخر درباره اختلاف دیدگاه مذهبیمون باید بگم که ایشون به گفته خودشون اصلا این اختلاف براشون مهم نیست. شاید بهتر بود در متن پست اولم اشاره میکردم که ایشون برعکس مادر من و خاله خودشون اصلا از این خانمهای مذهبی افراطی نیستن و خیلی بازتر از این حرفها هستن و فقط نمازشون رو مقید هستن و در موارد دیگه هیچ تعصبی ندارن، اما با این وجود مشاورهای جامعه ما این موضوع رو همیشه بولد میکنن و اختلافات کوچک مذهبی رو هم بزرگ جلوه میدن و جلوی طرفین رو میگیرن... و مخصوصا طرف مذهبی تر رو حسابی برحذر میکنن از ادامه آشنایی با طرف غیر مذهبی و مثلا ترس از بی اخلاقی و بدعهدی و دروغ و خیانت اون شخص رو به جانش میندازن در حالیکه این چیزها فقط در جوامعی مثل جامعه ما هست که انقدر به هم مربوط دونسته میشه و در کشورهایی که جو غالب مذهبی ندارن اصلا مشاورها و روانشناسها در موردش چنین حساسیتی نشون نمیدن و ضامن تمام سجایای اخلاقی رو مذهب نمیدونن. مشاهده رفتار نمونه های زیادی از مذهبیون جامعه خودمون هم صحت نظرات اون روانشناسها رو به خیلی ها میتونه ثابت کنه.


    خانم محیاناز گرامی
    بخش مربوط به موضوع بادکنک رو همونطور که در جواب جناب امیرمسعود آوردم با شما موافقم و کمی بیشتر روش کار خواهم کرد تا ببینم چی میشه.
    اما دلیل اینکه میگین خانمهای 20 ساله آمادگی ازدواج ندارن رو متوجه نمیشم. حالا به طور کلی عرض نمیکنم ولی به هر حال این خانم وقتی که دارن خواستگار قبول میکنن و باب آشنایی باز میکنن پس قطعا آمادگی ازدواج رو در خودشون حس کردن دیگه. غیر از اینه؟
    در مورد سطح تحصیلیشون ولی همونطور که گفتم خود من هم نگرانیهایی دارم و گاهی خیلی فکرم رو مشغول میکنه. نمیدونم اصلا آیا لازمه و اگر بله چطور قضیه رو با خودم حل کنم؟ یعنی با وارد شدن در خانواده ای که همه بچه هاش در دانشگاه های تراز اول کشور درس خوندیم و مثلا خواهر کوچکم که 4 سال از این خانم بزرگتره امسال در مقطع ارشد وارد بهترین دانشگاه صنعتی کشور شده و خواهر دیگرم در حال گرفتن پذیرش برای ادامه تحصیل در اروپا هست، ایشون احساس سرخوردگی نخواهد داشت؟ و آیا واقعا ایشون از پس کمکهای درسی به فرزندان آیندمون بر میان یا لازمه مثلا از همون اوایل دوران مدرسه براشون معلم خصوصی بگیرم؟ چیزی که هست اینه که ایشون تاکید کردن که حاضر نیستن حتی دوران دبیرستان رو دیگه ادامه بدن و من هم قول دادم که در این مورد اصرار ی بهشون نکنم.


    خانم آی تک عزیز
    اولا از اینکه افتخار دادین و به تاپیک بنده سر زدین ممنونم.
    در مورد معیار تحصیل بله همونطور که گفتین این معیار رو ایشون برای من دارن و اتفاقا خیلی بیشترش رو هم دارن اما به هرحال ابهامات و دودلی هایی رو برام ایجاد کرده که در بالا عرض کردم.
    در مورد آگاهی از مسایل روز من نگفته و نپرسیده میدونم که اصلا در حد بالایی نیستن. اما نمیدونم شاید چون از جنس شما خانمها نیستم چنین مساله ای اصلا برام مهم نبوده. یعنی واقعا مهمه که مثلا ایشون دیدگاه سیاسی داشته باشن و مثلا مثل خود من ته و توی خیلی از نظامهای حکومتی دنیا رو درآورده باشن و هر روز در سایتهای خبری و تحلیلی بگردن؟ من طبق شناختی که از خودم دارم با کمتر کسی بوده که صحبت مشترکی برای ارتباط گرفتن نتونم داشته باشم. یعنی حتی با نوجوونهای 14 ساله هم حرفی برای گفتن دارم مثلا در مورد بازیهای کامپیوتری، و برای همین هم خیلی به این موضوع در مورد این خانم فوکوس نکردم. به هر حال با ایشون هم در همون دیدارها متوجه علایق مشترکی شدم که میتونه عامل ایجاد گپهای دوستانه و تعامل بشه. مثلا سینمای هالیوود یا موسیقی های غربی یا اصلا بدگویی از بعضی مسایل کشورمون و... روی هم رفته من به راحتی میتونم از تعامل با افرادی که اطلاعات گسترده ای ندارن هم لذت ببرم، اصلا مگه خود من که اینقدر در زمینه های مختلف وارد شدم و از پزشکی و علوم تغذیه گرفته تا زبانشناسی و سیاست و فلسفه غربی و تئوری موسیقی و ... خیلی چیزهای دیگه در همشون مطالعه(بخوانید فضولی) کردم به کجا رسیدم به جز اینکه مثلا مثل پریروز که وقتی دوتا از همکارام دارن با هم بحث جغرافیایی میکنن شرط بندیشون سر این باشه که من بهشون بگم حرف کدومشون صحیحه و شرط رو ببره و نمونه ی مشابه این اتفاق که اینشارژ کارخونه مون نظر من براش در مورد خاصیت یک نوع ادویه خاص حجت بود.(مطمئنم که به خاطرش حتی اپیزال این ماهم رو بالا نمیده)
    در مورد وضعیت خانوادگیشون هم بله فکر میکنم یکی دیگه از دلایل جذابیت ایشون برای بنده همون موضوعه که شما اشاره کردین.
    و از مطلبی که در مورد موی زاید گفتین ممنونم ولی من در یکی از همون رشته فضولیها (مطالعات) که خیلی قبلترها داشتم خوندم که موی زاید مخصوصا اگر در جاهای خیلی غیر معمول باشه یا یکی از عوارض عدم تعادل هورمونی در خانمهاست یعنی بالاتر بودن میزان هورمون مردانه از حد مجاز، و یا از عوارض داشتن مقداری تنبلی تخمدان هست که این هر دو مورد، خودشون در مقادیر کم برای سلامتیشون و حتی بارداری و مسایل جنسیشون خطری نداره و فقط اگر خیلی خارج از رنج بود باید پیگیری بشه، اما به هرحال هم این عدد 99 درصد که فرمودین رو من خیلی کمترش رو بهش رسیده
    بودم و هم اینکه این زدایش موهای زاید همیشه ممکن و میسر نیست و خیلی مواقع ممکنه فرصت و امکان کافی برای این موضوع وجود نداشته باشه... اما من با توضیحاتی که دیشب به طور تلفنی ازشون گرفتم تا حد زیادی نگرانیم در این مورد برطرف شده ولی نه کامل و متاسفانه مادرم اصلا اهل این نیست که مثل مادرهای آقایون دیگه مثلا بهشون بگم یه بار بدن این خانم رو ببینن تا نگرانیهای خاصی که دارم برطرف بشه.
    راستی اگر این طور که فرمودین تغییر نظرشون در مورد مراسم عروسی به دلیل دودلی همیشگی در تصمیماتشون نیست برای من قابل قبوله و مشکلی با این موضوع ندارم.
    اما در مورد ادامه جلسات آشنایی، حرفتونو کاملا قبول دارم ولی متاسفانه برای ما امکانش نیست. چون من مدت ماموریتم از همون سه شنبه تموم شده بود و من از چهارشنبه دوبار به اهواز برگشتم و ادامه آشناییمون مثل دیشب تلفنی میتونه باشه.
    باز هم ممنون از پست موثر و پربارتون.


    متاسفانه الان وقت کافی ندارم و پاسخ بقیه دوستان رو در مراجعه بعدیم به تاپیک خواهم داد.

    - - - Updated - - -



    جناب امیرمسعود
    ممنون بابت پاسختون
    البته من هم گفتم که رفتارهاشون زیاد پخته نبود ولی فکر میکنم شما فعل نبود رو در متن بنده برعکس خونده باشید. اما در مورد تذکر به جاتون در مورد اون موضوع بادکنک راستش من توی اون ملاقات


    و بعد از دیدن اون رفتارشون، اصلا به فکرم خطور نکرد که درباره اینکه رفتارهای مشابه اون کارها رو در جمعها و مهمانیهای خانوادگی و دوستانه هم تکرار کنن، فکر کنم و نگران باشم و بیشتر به بامزه و خنده دار بودن این کارشون که با علاوه کردن ظاهر جذابشون بیشتر برام جالب و خنده دار شده بود فکر میکردم، ولی انصافا شما درست میگین و مخصوصا اگر در مهمانیهایی که همکارهام حضور داشته باشن چنین کاری بکنن خیلی خجالت زده میشم. ولی حالا به نظر شما این موضوع با یکی دوبار گوشزد کردن و یادآوری کردن قابل اصلاح نیست که نخواهیم به خاطرش یه رابطه رو کاملا منتفی کنیم؟ من خودم همونطور که گفتم این رفتارشون ناراحتم نکرد ولی وقتی شما به عنوان یه نفر سوم میگین که براتون ناراحت کننده هست صد در صد در هر جمع و مهمانیی افرادی خواهند بود که بهشون بربخوره. پس سعی میکنم این موضوع رو بیشتر در موردش دقت کنم... ولی همونطور که گفتم فعلا از دید من چنین قضیه ای که احتمالا خیلی سریع قابل حله، عامل خوبی برای قطع کردن ارتباط نیست.
    در مورد احتمال تغییر معیارهاشون هم از توصیه تون ممنونم و در ارتباطات بعدیمون حتما سعی میکنم کمی بیشتر ذهنشون رو بخونم، ولی شخصا فکر نمیکنم خانمی که به سن 20 رسیده هم اونقدرها از شخصیت نهایی که در آینده در اون شخصیت ثابت خواهد موند فاصله داشته باشه که برای رسیدن به جایگاه اون شخصیت نهایی لازم باشه احتمال بدیم که ممکنه کاملا دگرگون بشه، من فکر میکنم خانمها به دلیل رشد عقلی سریعتر، از بعد از 18 سالگیشون دیگه تا حد زیادی تکلیفشون با خودشون و معیارهاشون مشخصه و از اون به بعد تغییراتشون به شکل دگرگونی کامل نخواهد بود، درست برعکس آقایون که تا سنین نزدیک به 30 هم هرنوع انقلابی در وجودشون محتمل هست(البته این موضوع رو من نکته مثبت برای خانمها و منفی برای آقایون نمیدونم ولی برای تصمیم گیری در مورد دو جنس معمولا این پیشفرض رو باید لحاظ کرد)، با اینحال همونطور که گفتم طبق این توصیه تون کمی بیشتر سعی میکنم که توی ذهنشون وارد بشم.
    و مورد آخر درباره اختلاف دیدگاه مذهبیمون باید بگم که ایشون به گفته خودشون اصلا این اختلاف براشون مهم نیست. شاید بهتر بود در متن پست اولم اشاره میکردم که ایشون برعکس مادر من و خاله خودشون اصلا از این خانمهای مذهبی افراطی نیستن و خیلی بازتر از این حرفها هستن و فقط نمازشون رو مقید هستن و در موارد دیگه هیچ تعصبی ندارن، اما با این وجود مشاورهای جامعه ما این موضوع رو همیشه بولد میکنن و اختلافات کوچک مذهبی رو هم بزرگ جلوه میدن و جلوی طرفین رو میگیرن... و مخصوصا طرف مذهبی تر رو حسابی برحذر میکنن از ادامه آشنایی با طرف غیر مذهبی و مثلا ترس از بی اخلاقی و بدعهدی و دروغ و خیانت اون شخص رو به جانش میندازن در حالیکه این چیزها فقط در جوامعی مثل جامعه ما هست که انقدر به هم مربوط دونسته میشه و در کشورهایی که جو غالب مذهبی ندارن اصلا مشاورها و روانشناسها در موردش چنین حساسیتی نشون نمیدن و ضامن تمام سجایای اخلاقی رو مذهب نمیدونن. مشاهده رفتار نمونه های زیادی از مذهبیون جامعه خودمون هم صحت نظرات اون روانشناسها رو به خیلی ها میتونه ثابت کنه.


    خانم محیاناز گرامی
    بخش مربوط به موضوع بادکنک رو همونطور که در جواب جناب امیرمسعود آوردم با شما موافقم و کمی بیشتر روش کار خواهم کرد تا ببینم چی میشه.
    اما دلیل اینکه میگین خانمهای 20 ساله آمادگی ازدواج ندارن رو متوجه نمیشم. حالا به طور کلی عرض نمیکنم ولی به هر حال این خانم وقتی که دارن خواستگار قبول میکنن و باب آشنایی باز میکنن پس قطعا آمادگی ازدواج رو در خودشون حس کردن دیگه. غیر از اینه؟
    در مورد سطح تحصیلیشون ولی همونطور که گفتم خود من هم نگرانیهایی دارم و گاهی خیلی فکرم رو مشغول میکنه. نمیدونم اصلا آیا لازمه و اگر بله چطور قضیه رو با خودم حل کنم؟ یعنی با وارد شدن در خانواده ای که همه بچه هاش در دانشگاه های تراز اول کشور درس خوندیم و مثلا خواهر کوچکم که 4 سال از این خانم بزرگتره امسال در مقطع ارشد وارد بهترین دانشگاه صنعتی کشور شده و خواهر دیگرم در حال گرفتن پذیرش برای ادامه تحصیل در اروپا هست، ایشون احساس سرخوردگی نخواهد داشت؟ و آیا واقعا ایشون از پس کمکهای درسی به فرزندان آیندمون بر میان یا لازمه مثلا از همون اوایل دوران مدرسه براشون معلم خصوصی بگیرم؟ چیزی که هست اینه که ایشون تاکید کردن که حاضر نیستن حتی دوران دبیرستان رو دیگه ادامه بدن و من هم قول دادم که در این مورد اصرار ی بهشون نکنم.


    خانم آی تک عزیز
    اولا از اینکه افتخار دادین و به تاپیک بنده سر زدین ممنونم.
    در مورد معیار تحصیل بله همونطور که گفتین این معیار رو ایشون برای من دارن و اتفاقا خیلی بیشترش رو هم دارن اما به هرحال ابهامات و دودلی هایی رو برام ایجاد کرده که در بالا عرض کردم.
    در مورد آگاهی از مسایل روز من نگفته و نپرسیده میدونم که اصلا در حد بالایی نیستن. اما نمیدونم شاید چون از جنس شما خانمها نیستم چنین مساله ای اصلا برام مهم نبوده. یعنی واقعا مهمه که مثلا ایشون دیدگاه سیاسی داشته باشن و مثلا مثل خود من ته و توی خیلی از نظامهای حکومتی دنیا رو درآورده باشن و هر روز در سایتهای خبری و تحلیلی بگردن؟ من طبق شناختی که از خودم دارم با کمتر کسی بوده که صحبت مشترکی برای ارتباط گرفتن نتونم داشته باشم. یعنی حتی با نوجوونهای 14 ساله هم حرفی برای گفتن دارم مثلا در مورد بازیهای کامپیوتری، و برای همین هم خیلی به این موضوع در مورد این خانم فوکوس نکردم. به هر حال با ایشون هم در همون دیدارها متوجه علایق مشترکی شدم که میتونه عامل ایجاد گپهای دوستانه و تعامل بشه. مثلا سینمای هالیوود یا موسیقی های غربی یا اصلا بدگویی از بعضی مسایل کشورمون و... روی هم رفته من به راحتی میتونم از تعامل با افرادی که اطلاعات گسترده ای ندارن هم لذت ببرم، اصلا مگه خود من که اینقدر در زمینه های مختلف وارد شدم و از پزشکی و علوم تغذیه گرفته تا زبانشناسی و سیاست و فلسفه غربی و تئوری موسیقی و ... خیلی چیزهای دیگه در همشون مطالعه(بخوانید فضولی) کردم به کجا رسیدم به جز اینکه مثلا مثل پریروز که وقتی دوتا از همکارام دارن با هم بحث جغرافیایی میکنن شرط بندیشون سر این باشه که من بهشون بگم حرف کدومشون صحیحه و شرط رو ببره و نمونه ی مشابه این اتفاق که اینشارژ کارخونه مون نظر من براش در مورد خاصیت یک نوع ادویه خاص حجت بود.(مطمئنم که به خاطرش حتی اپیزال این ماهم رو بالا نمیده)
    در مورد وضعیت خانوادگیشون هم بله فکر میکنم یکی دیگه از دلایل جذابیت ایشون برای بنده همون موضوعه که شما اشاره کردین.
    و از مطلبی که در مورد موی زاید گفتین ممنونم ولی من در یکی از همون رشته فضولیها (مطالعات) که خیلی قبلترها داشتم خوندم که موی زاید مخصوصا اگر در جاهای خیلی غیر معمول باشه یا یکی از عوارض عدم تعادل هورمونی در خانمهاست یعنی بالاتر بودن میزان هورمون مردانه از حد مجاز، و یا از عوارض داشتن مقداری تنبلی تخمدان هست که این هر دو مورد، خودشون در مقادیر کم برای سلامتیشون و حتی بارداری و مسایل جنسیشون خطری نداره و فقط اگر خیلی خارج از رنج بود باید پیگیری بشه، اما به هرحال هم این عدد 99 درصد که فرمودین رو من خیلی کمترش رو بهش رسیده
    بودم و هم اینکه این زدایش موهای زاید همیشه ممکن و میسر نیست و خیلی مواقع ممکنه فرصت و امکان کافی برای این موضوع وجود نداشته باشه... اما من با توضیحاتی که دیشب به طور تلفنی ازشون گرفتم تا حد زیادی نگرانیم در این مورد برطرف شده ولی نه کامل و متاسفانه مادرم اصلا اهل این نیست که مثل مادرهای آقایون دیگه مثلا بهشون بگم یه بار بدن این خانم رو ببینن تا نگرانیهای خاصی که دارم برطرف بشه.
    راستی اگر این طور که فرمودین تغییر نظرشون در مورد مراسم عروسی به دلیل دودلی همیشگی در تصمیماتشون نیست برای من قابل قبوله و مشکلی با این موضوع ندارم.
    اما در مورد ادامه جلسات آشنایی، حرفتونو کاملا قبول دارم ولی متاسفانه برای ما امکانش نیست. چون من مدت ماموریتم از همون سه شنبه تموم شده بود و من از چهارشنبه دوبار به اهواز برگشتم و ادامه آشناییمون مثل دیشب تلفنی میتونه باشه.
    باز هم ممنون از پست موثر و پربارتون.


    متاسفانه الان وقت کافی ندارم و پاسخ بقیه دوستان رو در مراجعه بعدیم به تاپیک خواهم داد.
    تنها باید حقیقت را بیان کرد، نه دروغی را که حقیقی انگاشتنش خوب است.

    "بخشی از پیام برتراند راسل برای آیندگان"

  18. 2 کاربر از پست مفید اثر راشومون تشکرکرده اند .

    ario86 (جمعه 22 آبان 94), آی تک (شنبه 23 آبان 94)

  19. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 آبان 01 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1393-7-19
    نوشته ها
    134
    امتیاز
    8,639
    سطح
    62
    Points: 8,639, Level: 62
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    346

    تشکرشده 262 در 104 پست

    Rep Power
    35
    Array
    اقای. اثر. راشومون۰. )تا جایی که من یادمه اسم فیلمی بود درسته?( درسته اون خانم خواستگار قبول کرده

    ولی این لزوما نشون دهنده امادگی ایشون برای ازدواج نیست. دخترها تو فاصله سنی ۲۰ تا ۲۵ سال معیارهاشون

    عوض میشه و شخصیت متفاوتی از انچه داشتن پیدا میکنند این که فرمودید سن ۱۸ سال رو

    سن ثبات شخصیتی میدانید در مورد اکثر دخترهای این زمونه صادق نیست

    مثلا ۵ سال دیگه این مساله اختلاف سنی بالا برای ایشون ممکنه پررنگتر. بشه و در مورد

    انتخابشون. دچار تردید بش. کلا نظر شخصی من اینه که اختلاف سنی زیاد میتونه

    باعث بشه صمیمیت لازم بین زن و شوهر هیچوقت بوجود نیاد. من مثالهای زیادی از

    این مدل زندگیها در اطرافیان خودم دیدم

    در مورد تحصیلات پایینشون هم بهتره بیشتر فکر کنید تفاوتتون. بیشتر از حد معقول هست

  20. 6 کاربر از پست مفید محیا ناز تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 22 آبان 94), ario86 (دوشنبه 25 آبان 94), sanjab (جمعه 22 آبان 94), فدایی یار (جمعه 22 آبان 94), آی تک (شنبه 23 آبان 94), اثر راشومون (دوشنبه 25 آبان 94)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 آذر 93, 11:34
  2. ازدواج آسان بگیریم یا سخت؟
    توسط مهنا67 در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: پنجشنبه 07 دی 91, 16:20
  3. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 آذر 91, 22:07
  4. آخه چرا خیانت؟
    توسط gloria در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 10 اردیبهشت 88, 19:46
  5. مهربون بیا تو عیدی بگیر و عیدی بده
    توسط estar7 در انجمن معارف و مناسبت ها
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 03 فروردین 88, 11:29

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.