به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 29
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 خرداد 96 [ 07:49]
    تاریخ عضویت
    1394-6-30
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,025
    سطح
    27
    Points: 2,025, Level: 27
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 125
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 51 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    خواستگاری که خیلی دوسش دارم بهم گفت نه.خانم شیدا آقای خاله قزی خواهش میکنم کمکم کنید

    سلام
    من 28 سالمه بعد ازیه نامزدی ناموفق که داشتم تحمل یه شکست دیگه رو ندارم
    دوسال دوره عقدم خیلی عذاب کشیدم شرایط روحی خیلی بدی داشتم با نامزدم تفاهم نداشتیم وجداشدیم
    قبل ازعقدم به پسری خیلی علاقه داشتم من این آقارو تو گروه های سالم دوستانه که برای کوهنوردی تشکیل میشد دیده بودم همدیگه رو دوست داشتیم اما باهم هیچ ارتباطی نداشتیم فقط تو گروه همدیگه رو میدیدیم تا اینکه من بنا به شرایطی اطمینان پیدا کردم که اون به هیچ عنوان بامن ازدواج نخواهد کرد بنابراین رفتم وبه خواستگارم جواب دادم ویک ازدواج غلط....
    اما هیچ وقت نتونستم فرد مورد علاقه ام رو فراموش کنم تا ایتکه بعد ازطلاقم دوباره اون آقارو به صورت اتفاقی دیدم واون ناراحت ازاینکه چرا من رفتم وازدواج کردم اما علاقه زیادی بهم نشون داد وگفت که همیشه به یادم بوده وحتی من فکرمیکردم براش مهم باشه که طرف مقابلش کجا زندگی میکنه چون محل زندگی ما خیلی پایین ترازاون هاست اما اون نشون داد که اصلا براش اهمیتی نداره پسرخوب و باشخصیتیه تو این دوسه ماهی که باهم صحبت کردیم هیچ رفتار غیرنرمالی ازش ندیدم خیلی خوب وسالم باهم حرف زدیم ومیگفت که روزبه روز داره بهم وابسته ترمیشه
    برای من ازهمه لحاظ ایده آل بود
    تااینکه چند روز پیش تصادف بدی کرد کلا شرایط روحی وجسمی مناسبی نداشت رفتارش هم تا حدی بامن سرد شده بود انگار دچار تردید شده بود

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 خرداد 96 [ 07:49]
    تاریخ عضویت
    1394-6-30
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,025
    سطح
    27
    Points: 2,025, Level: 27
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 125
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 51 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من اوایل رابطه مون مسئله فوت پدرم رو به ایشون نگفتم میخواستم وقتی نیتش کاملا جدی شد با خیال راحت همه مسائلم رو باهاش درمیون بزارم به خاطر همین وقتی اون اوایل ازم پرسید پدرت بازنشسته اس منم چون پدرم بازنشسته حساب میشه گفتم بله و وقتی گفت سرکار دیگه ای نرفته گفتم نه همش سعی میکردم دروغ نگم بهش تا اینکه دوروز پیش که ازم پرسید مسئله ای هست که به من نگفته باشی بهش گفتم پدرم فوت شده و وقتی پرسید چرا تابه حال نگفتی جواب ابلحانه دادم وگفتم نمیخواستم باعث حس ترحم بشم ازاین پاسخ من اصلا خوشش نیومد وحس بدی به من پیداکرد
    بهم گفت ابله بوده که همه زندگیش وبه من گفته گفت که صادق بوده باهام ومن بهش دروغ گفتم وپیچوندمش میگه اشتباه کرده یه دوره ای احساساتی شده ومیخواسته باهام ازدواج کنه اما الان فهمیده اشتباه کرده ونباید به هرکسی اعتماد کنه و زندگیش وبگه
    هرچی گفتم راجبم اشتباه میکنی میگه کاری به رفتارت ندارم من آمادگی ازدواج ندارم تحمل سختی هارو ندارم
    دیگه واقعا نمیدونم چیکارکنم من آدم دروغگویی نیستم نمیدونم چرا اونطوری شد
    من بعدازاون دوسال خیلی شکننده شدم وزود گریه میکنم وقتی اون حرفارو میزد زدم زیر گریه این خیلی بده وباعث شدم احساس درموندگی کنه
    کمکم کنید چطوری قوی باشم ومشکلم رو حل کنم نمیخوام اینطوری تموم شه
    خیلی داغونم

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 95 [ 11:34]
    تاریخ عضویت
    1394-5-04
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    3,429
    سطح
    36
    Points: 3,429, Level: 36
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 298 در 108 پست

    Rep Power
    38
    Array
    هیچ کاری نکن. فقط همین جمله که میگم بهش بگو و دیگه تا 10 روز هیچگونه تماسی به هیچ وجه باهاش نداشته باش. اصلا
    واسش یه پیام بده بنویس " ببخشید. خیلی متاسفم که باعث ناراحتیت شدم"
    بعد از 10 روز بهش زنگ بزن.
    اگر مشکلش فقط همین بوده باشه حتما رفتارش متعادل تر شده و اگر نشده بوده بهتر بفهمی این فقط بهانه بوده.
    فعلا همین کارو کن

  4. 4 کاربر از پست مفید Kaveh_r تشکرکرده اند .

    andrya (یکشنبه 17 آبان 94), Deldar (پنجشنبه 21 آبان 94), Eram (یکشنبه 17 آبان 94), Najvaa (دوشنبه 18 آبان 94)

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 اردیبهشت 95 [ 22:01]
    تاریخ عضویت
    1392-9-28
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    2,043
    سطح
    27
    Points: 2,043, Level: 27
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    58

    تشکرشده 38 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پدر شما بازنشسته ارگان خاصی بوده که امتیاز ویژه ای داشته باشه ؟
    با توضیحاتی که دادین منم فکر میکنم اگر این آقا نسبت به حرفی که شما زدین اینقدر جبهه گرفته و این حرفها رو زده ،(در حالیکه فهمیده که شما به خاطر مورد ترحم واقع نشدن این حرف رو بهش گفتین و شاید بهتر بود دلداریتون بده ) فقط دنبال بهونه برای کات کردن بوده .البته امیدوارم فکر من اشتباه بوده باشه در این مورد ...!

  6. 5 کاربر از پست مفید @hasti تشکرکرده اند .

    anisa (یکشنبه 24 آبان 94), Najvaa (دوشنبه 18 آبان 94), zendegiye movafagh (چهارشنبه 27 آبان 94), ستاره زیبا (دوشنبه 18 آبان 94), شیدا. (دوشنبه 18 آبان 94)

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 17:28]
    تاریخ عضویت
    1394-1-25
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    824
    سطح
    15
    Points: 824, Level: 15
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 21 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بهانه جویی بیش نبوده برای قطع رابطه

  8. 2 کاربر از پست مفید faezeh_66 تشکرکرده اند .

    anisa (یکشنبه 24 آبان 94), شیدا. (دوشنبه 18 آبان 94)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 خرداد 96 [ 07:49]
    تاریخ عضویت
    1394-6-30
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,025
    سطح
    27
    Points: 2,025, Level: 27
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 125
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 51 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    ممنون که به تایپیکم سرزدید و وقت گذاشتید
    راستش خودم هم همین فکر وکردم که بهونه بوده و وقتی اون موقع بهش گفتم بیشترعصبانی شد وگفت شما اولین سوال مهم رو دروغ گفتی بعد اونوقت اینطوری جواب منو میدی

    آقای کاوه ممنون که به عنوان یه مرد نظرتون رو برام نوشتید توصیه تون رو انجام میدم اما اگه بعدش زنگ زد و همون حرفارو تکرار کرد یا پیام داد واقعا نمیدونم چطوری جواب بدم!!!!

    خانم فائزه جان نه پدرم کارمند بیمارستان بودن






    دارم روانی میشم روز به روز داره حالم بدترمیشه
    بزرگترین نقطه ضعف من تو زندگیم طرد شدنه
    من شرایط روحی خیلی سختی رو گذروندم دلم نمیخواد دوباره برگردم به اون شرایط وحشتناک
    دلم میخواد این زندگی وتنهایی دیگه تموم شه دلم میخواد فقط بمیرم بلکه ام به آرامش برسم خسته ام...

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 95 [ 11:34]
    تاریخ عضویت
    1394-5-04
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    3,429
    سطح
    36
    Points: 3,429, Level: 36
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 298 در 108 پست

    Rep Power
    38
    Array
    دارم روانی میشم روز به روز داره حالم بدترمیشه
    بزرگترین نقطه ضعف من تو زندگیم طرد شدنه
    مادامی که اینجوری فکر کنید مطمن باشید که طرد هم میشید. چون تمامی رفتار و اعمالتون بر اساس این تفکر و یا بهتر بگم ترس شکل میگیرد و در نتیجه ناخودآگاه به طرف دایم پالس میدید که من از طرد شدن میترسم، منو ترک نکن، تو از من سرتری، من بهتر از تو پیدا نمیکنم و ...
    خود شما اگر با همچین آدمی روبرو بشید پس از مدتی ، فارغ از اینکه ازش پپایین تر هم باشید، این احساس را پیدا میکنید که حتما من ازش سرترم و ایشون هست که به این رابطه نیازمنده
    همه این اتفاقات ناخودآگاه باعث سرد شدن طرف مقابلتون میشود و پس از مدتی ترکتون میکنه

    خب حالا راه حل:
    اول احساساتتون را کنترل کنید. ( یکی از دوستان در تاپیک اول من یک متن برای کنترل احساسات گذاشته بودند که حتما بخونید)

    دوم به جایگاه خودتون و طرفتون واقع بینانه و بدور از خود کوچک بینی و طرف بزرگ بینی نگاه کنید. ببینید از نگاه شخص سوم آیا ایشون اینقدر خوب و شما اینقدر بد هستید که بخواد شما را طرد کنه؟ یا اگر دختر دیگه ای جای شما بود الان طرف داشت براش موس موس میکرد!

    سوم
    برای یه مدتی، همین 10 روز که گفتم، تمرکزتون را از هر رابطه دو نفره ای بردارید و به خودتون توجه کنید. یکم به خودتون برسید. به دوستای قدیمیتون زنگ بزنید، کارهایی که دوست دارید بکنید.


    یادتون باشه تا زمانی که شما برای خودتون وقت نذارید هیچ آدمی برای شما وقت نمیذاره!
    ببخشید راحت بگم تا وقتی خودت خودتو آدم حساب نکنی انتظار نداشته باش دیگری آدم حسابت کنه
    بعضی از ماها آدم تنها بودن نیستیم و همه چیز را در گرو بودن یه نفر دوم بدست میاریم. شادیمون، انرژیمون، انگیزمون، اعتماد به نفسمون و ... وقتی هست که یه نفر دومی باشه. حالا مهم هم نیست کی باشه. ( خود من هم زمانی اینجوری بودم)
    حالا شما خودت را بذار جای اون نفر دوم، اگر گوژپشت نتردام هم باشه بعد از یه مدت فکر میکنه اگر نباشه ما هیچی نیستیم ( البته حق هم داره) و نتیجه میشه وابستگی ما و طاقچه بالا گذاشتن طرف!

    پس شما یکم برو و رو خودت و اعتماد به خودت کار کن.
    در ضمن من بهت قول میدم بعد از 10روز اون آقا دیگه این حرفهارو نمیزنه به شرطی که شما به خودت بقبولونی که خیلی هم دلش بخواد منو، من باید بهتر از اون داشته باشم.
    الانم داره برات پرپر میزنه فقط خرابش نکن و بذار این مدت دلش تنگ بشه

  11. 2 کاربر از پست مفید Kaveh_r تشکرکرده اند .

    Najvaa (دوشنبه 18 آبان 94), گیسو کمند (دوشنبه 18 آبان 94)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 خرداد 96 [ 07:49]
    تاریخ عضویت
    1394-6-30
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,025
    سطح
    27
    Points: 2,025, Level: 27
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 125
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 51 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقای کاوه
    واقعا بی نهایت ممنونم که برام وقت میذارید
    من پستتون رو بارها خط به خط خوندم من تابه حال به چندین مشاوره مراجعه کردم اما هیچ کدام اینقدر درک خوبی از موضوع نداشتن که شما داشتید ... واقعا حرفاتون بسیار عالی وتاثیرگذاربود برای من
    به تایپیکتون سرزدم چون شرایط مناسبی نداشتم نتونستم همه شو بخونم اما واقعا متاسف شدم برای رفتار طرف مقابلتون!!!

    راستش آقای کاوه من دربرخورد با طرف مقابلم هیچ وقت فکرنمیکنم که ازمن سرتره حتی اوایل ارتباطمون با این آقا همش با خودم دودوتا چهارتا میکردم که اصلا درحد من هست یانه چون یک سری معیارهای منو نداشت اما چون دوسش داشتم میتونستم چشم پوشی کنم
    چون آدمی ام که اگه کسیو دوست داشته باشم میتونم خودمو باهاش وفق بدم
    بعد ازیه مدت که باهم حرف زدیم احساس کردم خیلی خوب باهم ارتباط برقرارمیکنیم( برخلاف نامزد سابقم که هیچ حرفی برای هم نداشتیم )واین باعث شد علاقه ام بیشتر شه وخیلی ازکمبودهاش وندید بگیرم

    درکل راجب شخصیتم بخوام بگم اینه که در برخورد با دیگران یک شخصیت تا حدی قوی وبعضا مغرور(جاهای لازم) جلوه میکنم یعنی یک رفتار تقریبا نرمالی دارم و خیلی جاها میتونم احساسم رو کنترل کنم

    اما همه ی اینها فقط تازمانیه که همه چی روال عادی داره فقط کافیه طرف مقابلم یک کلمه حرف ازجدایی بزنه اونوقته که کل شخصیتم فرومیریزه وکلا ازاین رو به اون رو میشم دقیقا یه شخصیت دیگه میشم... میشم یه آدم ضعیف و وابسته که به سختی میتونم خودم وجمع کنم
    حتی طرف مقابلم متعجب میشه از نوع برخوردم!!!

    راجب اینکه گفتید همه چیزمون در گرو بودن یه شخص دیگه اس متاسفانه دقیقا همین طوریم وقتی یکی هست در برخورد با دیگران خیلی شاد و پر انرژی ام وهمه چی خوبه اما وفتی تنهام اغلب اوقات افسرده ام

    درآخراینکه آقای کاوه گرامی من میخواستم پیغام بدم اما فکرکردم یه چیزایی جا افتاده اول اینهارو بگم بعد
    روزی که برای آخرین بار تلفنی حرف زدیم حرف از سادگی خودش و دروغ وفریب دادن من میزد ودر آخر هم گفت که اصلا نمیخواد ازدواج کنه وشرایطش و نداره ومیخواد ازایران بره من هم زدم زیر گریه وگفتم چرا باهام اینطوری رفتار میکنی من بهت دل بستم اون گفت که حالم خوب نیست بعدا حرف میزنیم
    دوباره یک ساعت دیگه طاقت نیاوردم و بهش اس ام اس دادم من آدم دروغگویی نیستم و هیچ فریب و گول زدنی ام درکارنبوده و اون جواب داد میدونم تو خیلی گلی به خدا حالم شده مثل لحظه تصادف(آخه تصادف بدی کرده ودرحال استراحته) بعدا حرف میزنیم
    الان سه روز گذشته وهیچ خبری نیست به نظرتون الان پیغام دادن درسته؟

  13. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 95 [ 11:34]
    تاریخ عضویت
    1394-5-04
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    3,429
    سطح
    36
    Points: 3,429, Level: 36
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 298 در 108 پست

    Rep Power
    38
    Array
    من بعدا سر فرصت مفصل بهتون توضیح میدم. فعلا هیچ پیغام و پسغامی ندید. هیچی.
    با خیال راحت برید دنبال کارایی که گفتم. من بهتون قول میدم ایشون از این رابطه بیرون نمیره. حاضرم شرط ببندم باهاتون به شرطی که شما یه مدت به خودتون توجه کنید. فکر کنید رفته سفر جایی که دسترسی نداره. مثلا رو یه سکوی نفتی

  14. 3 کاربر از پست مفید Kaveh_r تشکرکرده اند .

    Najvaa (دوشنبه 18 آبان 94), نارجیس (دوشنبه 18 آبان 94), شیدا. (دوشنبه 18 آبان 94)

  15. #10
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Najvaa نمایش پست ها

    قبل ازعقدم به پسری خیلی علاقه داشتم من این آقارو تو گروه های سالم دوستانه که برای کوهنوردی تشکیل میشد دیده بودم همدیگه رو دوست داشتیم اما باهم هیچ ارتباطی نداشتیم فقط تو گروه همدیگه رو میدیدیم تا اینکه من بنا به شرایطی اطمینان پیدا کردم که اون به هیچ عنوان بامن ازدواج نخواهد کرد بنابراین رفتم وبه خواستگارم جواب دادم ویک ازدواج غلط....
    اما هیچ وقت نتونستم فرد مورد علاقه ام رو فراموش کنم تا ایتکه بعد ازطلاقم دوباره اون آقارو به صورت اتفاقی دیدم واون ناراحت ازاینکه چرا من رفتم وازدواج کردم اما علاقه زیادی بهم نشون داد وگفت که همیشه به یادم بوده وحتی من فکرمیکردم براش مهم باشه که طرف مقابلش کجا زندگی میکنه چون محل زندگی ما خیلی پایین ترازاون هاست اما اون نشون داد که اصلا براش اهمیتی نداره پسرخوب و باشخصیتیه تو این دوسه ماهی که باهم صحبت کردیم هیچ رفتار غیرنرمالی ازش ندیدم خیلی خوب وسالم باهم حرف زدیم ومیگفت که روزبه روز داره بهم وابسته ترمیشه
    سلام

    اون مشکلی که اشاره کردید (بلد کردم) رفع شده؟

    قسمت دومی که بلد کردم من را یاد این طنزی انداخت که خیلی دور از واقعیت نیست.
    اصولا آقایون به کسی "نه" نمی گن. الزاما هم مربوط به سواستفاده کردن از خانمها نیست،
    بخشیش می تونه مربوط به ذات و خلفتشون باشه. حس حمایتگریشون و ....

    امروز رفتم کتابخونه یه چند تا کتاب بگیرم یه کتاب دیدم روش نوشته :مردها چه زنهایی را دوست دارند!!!!!
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .


    والا ما تا يادمون میاد مردها همه زنها رو دوست دارن.
    دیگه طبقه بندی نمیخاد
    حرفهایی که دوستان زدن هر کدوم یک احتمال هست و دیدن موضوع از زاویه های مختلف.
    همش می تونه درست باشه.

    هر چی که هست، این آقا شما را به اندازه کافی دوست نداره.
    اونقدر دوستتون نداشت که قبل از ازدواحتون اقدامی بکنه
    الان هم همینطور.
    بدش نمی آد. اما اونقدرام مطمئن نیست و حتی شاید برای راضی کردن خودش دنبال بهانه می گرده
    و فوت پدرتون را بهانه کرده که مشکلش را با خودش حل کنه.

    یه مدت که بگذره و ازش دور باشی، شاید خودت هم به مناسب نبودنش پی ببری.

    تازه این مراحل که بگذره بحث خانواده ها را می خواد بیاره وسط
    که شما مطلقه ای و مامانم راضی نیست و بابام نظر دیگه ای داره و ...

    به نظر من اصلا تماس نگیر. نه الان، نه ده روز دیگه.
    خودش اگر بخواد برمی گرده. تازه وقتی برگشت هم باید با دقت بررسیش کنی.
    چقدر جدیه
    چقدر می شه روش حساب کرد
    ممکنه برگشتش از موضع ضعف باشه، نه علاقه.

    در مورد خودت کتاب بخون. مقاله بخون.
    شخصیتت و ضعفهاش را بشناس و سعی کن به خودت مسلط باشی.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : دوشنبه 18 آبان 94 در ساعت 17:04

  16. 6 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    cheshmakk (سه شنبه 19 آبان 94), Najvaa (دوشنبه 18 آبان 94), sara 65 (دوشنبه 18 آبان 94), نیکیا (دوشنبه 18 آبان 94), نارجیس (دوشنبه 18 آبان 94), ستاره زیبا (دوشنبه 18 آبان 94)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کودک 2ساله ام فقط با وسایل خطرناک بازی میکند
    توسط شیدا1392 در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 15 اسفند 94, 13:23
  2. لجبازی دختر دوساله من طبیعی؟
    توسط شیدا1392 در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 آبان 94, 10:12
  3. دیگه نمیخوام داروسازی بخونم فقط میخوام آرامش ورضایتمو اززندگیم بالا ببرم
    توسط مامان فربد در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 03 مرداد 93, 15:25
  4. +هوسبازی درمان دارد یا نه ؟
    توسط خاطره 5 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: شنبه 17 اسفند 87, 11:39

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.