عدم اعتماد به نفس و احساس خود کم بینی
با سلام خدمت دوستان خوب همدردی من اومدم این دفعه با یه مشکل جدید امیدوارم بتونم با راهنماییتون مثل دفعه پیش قانع بشم میدونید مشکل من چیه این که اعتماد به نفسم پایینه من ازدواج کردم و شوهرم منو خیلی دوست داره و همیشه از ظاهرم تعریف میکنه ولی من همیشه فکر میکنم من فقط از دید شوهرم زیبایی دارم نه بقیه تازگیا دوست ندارم تو جمع های فامیلی باشم بیشتر دوست دارم تنها باشم مثلا اگه توی جمع از یک نفر تعریف بشه یا نگاه ها به سمت یه نفر باشه من خیلی حساس میشم الان یک ساله ازدواج کردم ولی اصلا احساس خوشبختی نداشتم تو این یه سال حس میکنم بقیه زوج ها خیلی خوشبختن دو شب پیش مهمونی بودیم و دختر عمه ام داشت از داداشش و زن داداشش حرف میزد که اینا از وقتی ازدواج کردن همیشه مریضن چون تو چشمن در صورتی که از نظر من خیلی معمولی هستن باور کنین اینو از روی حسادت نمیگم ولی این جور حرفا خیلی روی مخ من راه میرن کسایی که خیلی تعریف میکنن از خودشون و میگن ما همش تو چشمیم نمیدونم چی بگم همسرم همیشه بهم میگه تو قدر داشته هاتو نمیدونی و همش به این و اون فکر میکنی اگه به زندگی خودمون فکر کنی خیلی پیشرفت میکنیم به نظرتون من باید چی کار کنم تا به دور و اطرافیانم توجه نکنم و به زندگی خودم فکر کنم .......ممونم از توجه تون دوستان عزیزم
یا مثلا خانومم میگه هستند توی آشناهاشون بعضی خانوم ها اینقدر افاده ای و از دماغ فیل افتاده هستند سلام کنی بهشون جوابت رو نمیدن یا لطف کنن سربالا میدن سلامم نکنی بعدا پشتت گلگی میکنن!!! یعنی وقتی من با اینکه 31 سالمه اینو شنیدم باور نمیکردم پیش خودم میگفتم مگه میشه یه همچین موجوداتی هم داریم؟!!! رفتم بانک روبرو مغازه این موضوع رو تعریف کردم برای کارمند خانوم بانک اتفاقا ایشون هم حرف همسرم رو تائید کردند!!!
علاقه مندی ها (Bookmarks)