درود بانو
خوب شوهرت احساس کرده بهش بی احترامی شده شما هم حدس میزنم اوایل نابلد بودی و ناشی بجای همدلی کردن و گوش دادن حرفهای شوهرت دنبال این میگشتی که خانواده خودت را تبرئه بکنی.
این وسط کسی مقصر نیست ولی دوطرف باید یاد بگیرن به همدیگه نزدیک کنن رفتار و طرز فکر و گفتارشان را و اینکه میگید شوهرتان میره جلوی تلویزیون دراز میکشه و حرف نمیزنه بخاطر اینه که اوایل احساس کردهب هش بی احترامی شده.
اینکه توی خانواده شما کم حرف میزنین برای قدیم بوده وقتی که داماد یا عروس نداشتید قرار نیست ما تا آخر عمرمان همانگونه زندگی و رفتار کنیم که از قبل داشتیم و از اونطرف شوهر شما هم بدین گونه عمل کردند که نشان از ناپختگی و نداشتن انعطاف از دوطرف هستش.
حداقلش اینه نیاز هست به نزد مشاور بروید در مورد حل این مشکل و از اون طرف هم خانوادتان بهتره یاد بگیرند مقداری گرمتر برخورد بکنند.اصولا مردها و انسان ها دوست دارن وقت ازادی که دارند نهایت لذت را از آن ببرند تغییرات باید دوطرفه صورت بگیره وگرنه تاثیری نداره.خانواده شما به شما علاقه داره و دعوت میکنه این خیلی خوبه ولی اگر بخواهند مثل دفعات قبل رفتار کنند بنده هم جای شوهر شما باشم یا هر مرد دیگری با اندک خصوصیات شبیه شوهر شما احتمال قبول دعوت از طرف ایشون پایینه.
دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
علاقه مندی ها (Bookmarks)