به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array

    گل آرا هستم ، بالاخره زندگیم رسید به جدایی ...

    سلام ، من رو یادتونه ؟ دو سال پیش بود یا سه سال ؟ چقدر اینجا تاپیک زدم و با راهنمایی های شما برگشتم تا زندگیم رو بسازم ، چند سالم تلاش کردم اما رسید به جدایی ....
    خیلی اوضاع روحیم جالب نیست ...
    نمیدونم برم تاپیک های خودم رو بخونم یا نه ... میترسم بخونم به خودم لعنت بفرستم که چرا همون موقع ...
    کاش از شاخه سرسبز حیات ،

    گل اندوه مرا می چیدی ...

    "فروغ فرخزاد"

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام گل آرا جان

    چقدر متاسف شدم که به اینجا رسیدین. یعنی الان جدا شدین؟

  3. 2 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 05 آبان 94), گل آرا (سه شنبه 05 آبان 94)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 18:39]
    تاریخ عضویت
    1393-12-14
    نوشته ها
    329
    امتیاز
    14,886
    سطح
    79
    Points: 14,886, Level: 79
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 464
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    955

    تشکرشده 655 در 231 پست

    Rep Power
    74
    Array
    سلام
    گل ارای عزیز
    واقعا متاسفم
    تا حدودی تاپیکهای قبلیتون رو خوندم بعضی جاها آینده خودم و همسر سابقم رو در نوشته هاتون میدیدم،اخه منم در دوران عقد حدود دوماهی میشه که جدا شدم
    منم موقعی که اختلافها زیاد شد با این تالار آشنا شدم و متوجه رفتارهای نادرستم در رابطه با برخورد با همسرم شدم
    و طی مدتی سعی کردم که جبران کنم و به اشتباهاتم اعتراف کردم اما همچنان ترس از ادامه دادن داشتم
    اما خب نتونستم نتیجه ای رو که باید میگرفتم
    و در نهایت جدا شدیم
    من احساس میکنم شما همه ی تلاشت رو واسه زندگیت کردی و الان هیچ عذاب وجدانی نداری و دیگه پیش خودت نمیگی اگه این کارو میکردم شاید اوضاع طور دیگه ای بود
    پس بخشی از آرامشی که الان داری به خاطر همینه و واقعا از این جهت تبریک میگم
    امیدوارم روزای خوبی در انتظارتون باشه و در پناه خدا زندگی ارومی داشته باشید

  5. کاربر روبرو از پست مفید dooo تشکرکرده است .

    گل آرا (سه شنبه 05 آبان 94)

  6. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام صبا جون ....
    دو هفته ای میشه از اون خونه اومدم بیرون ، شهرستانم ، خونه مامانم ، واسه طلاق اقدام کردم ،
    آخرین باری که سر زدم اینجا ، دو سال پیش بود که اشتراک گرفتم و مستقیم مدیر همدردی جواب داد که هرچه سریعتر خونوادم رو در جریان بذارم و اقدام کنم که یا جدی شفاف سازی کنه یا جدا شم ، اما من باااااز هم ادامه دادم ، سر کار رفتم ، دعوا نکردم و مثل یه انسان جاهل ، فکر کردم شاید با یه بچه احساس مسئولیت کنه ، فروردین 94 باردار شدم و تو بارداری چنااااااااااااااان رفتارش هزاران برابر با من بدتر شد که کاملا حس میکردم چون خیالش آسوده است از اینکه من دیگه به خاطر بچه تا ابد موندنی شدم ، داره انتقام تمام نداشته ها و کمبودهای زندگیش رو میگیره . تو بارداریم باز هم شبا نیومد باز هم تنهایی کشیدم ، اعتراض شدید نمیکردم من تو دو سال گذشته خیلیییییییییییی فرق کردم خیلی باهاش راه اومدم ، ولی دیگه علنا من حامله رو میذاشت بیرون از خونه ! فحاشی ، کتک کاری .... تا اینکه پسر کوچولوم وقتی تو دلم شش ماهه بود دچار مشکل شد و با زجر جنینی سقط شد . من بعد از سقطم باز هم تا چند هفته سعی کردم بهش امید بدم ولی دیگه نمیشد .... گفت طلاق بگیریم گفتم باشه . اما تا اومدم بلافاصله تهدید و .....

    - - - Updated - - -

    از وقتی اومدم آرومم .
    از دیشب که تاپیک جدید زدم ، برگشتم تاپیک های قبلیم رو خوندم ، اینقدر شرمنده خودم شدم که خجالت میکشم الان بگم من افسرده ام من غمگینم ، باید خدا رو شکر کنم که بالاخره به من توانی داد تا تصمیم درست رو بگیرم ،
    الان هیچیییییی اذیتم نمیکنه جز یه چیز.
    خونوادم میگن این پنج سال که سه سال و نیمش رو اینجوری تحمل کردی ، نه اسمش صبوریه ، نه جنگ برای زندگی ، اسمش حماقته ، تو قوی و صبور نبودی ، تو احمق بودی که از روز اول با این آدم معلوم الحال موندی و ادامه هم دادی .....
    این عذابم میده ، من موندم تا همه راه ها رو امتحان کنم حتی راه های غلط مثل باردار شدن ، منتها خدا دوستم داشت و به من فرصت داد تا همه تلاشم رو بکنم پنج سال طول کشید تا من به یقین برسم این انسان ، بیماره ، و معتاد هم هست . منتها این پنج سال از سادگی من نبود که میتونست دورم بزنه خیلی هم باهوش بود .....
    این طرز برخورد اطرافیان آزارم میده و نمیذاره برای آیندم برنامه ریزی کنم .
    کاش از شاخه سرسبز حیات ،

    گل اندوه مرا می چیدی ...

    "فروغ فرخزاد"

  7. کاربر روبرو از پست مفید گل آرا تشکرکرده است .

    صبا_2009 (سه شنبه 05 آبان 94)

  8. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array
    البته بارداریم تا حدودی ناخواسته بود اما وقتی فهمیدم باردارم نگهش داشتم گفتم شاید خدا خواست و این بچه شرایط رو عوض کرد ، اما تو بارداری خیلییییییییییی اذیتم کرد ، طوریکه وقتی فهمیدم بچه دچار مشکل شده به خدا گفتم خدایا دو تا راه بذار برام ، یا من سر زایمانم بمیرم و راحت بشم یا اینکه اگه قراره زنده بمونم و زندگی کنم ، خودت تو کمترین فرصت راه روشن رو بذار جلوم ،
    شاید شبیه کلید اسرار باشه ! اما عمل سزارین که نیم ساعته فوقش ، برای من اورژانسی شد و سه ساعت کامل با تلاش خیلی زیاد تیم پزشکی و خونرسانی و دعا و اشک خونوادم به زور برگشتم این دنیا و همه دکترا یه نسخهاز پروندم رو یادگاری نگه داشتن !!!! چون معتقد بودن قطعا باید میمردم .
    بعد از مرخصی از بیمارستان منتظر عهد خودم و خدا بودم ، ولی یکی یکی فرصت های شغلی که براش پیش اومد رو سوزوند و رفته رفته طوری رفتار کرد و حرفها و تهمت هایی به من بست که دیدم واقعا مثل اینکه روزهاست که این زندگی تموم شده و من دارم یه جنازه ی سرد رو احیا میکنم !
    یهو قلبم از همه چی خالی شد .
    برگشتم خونه مادرم تو شهرستان ، فرق نداره روند طلاق یک سال طول بکشه یا چند سال ، مهم اینه که اون زندگی برای من تموم شد .
    فقط کاش بقیه نگن احمق بودی زودتر نفهمیدی بگن آفرین که همه تلاشت رو برای حفظ زندگیت کردی ....
    کاش از شاخه سرسبز حیات ،

    گل اندوه مرا می چیدی ...

    "فروغ فرخزاد"

  9. کاربر روبرو از پست مفید گل آرا تشکرکرده است .

    صبا_2009 (سه شنبه 05 آبان 94)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 10:25]
    تاریخ عضویت
    1394-7-15
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,439
    سطح
    21
    Points: 1,439, Level: 21
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    57

    تشکرشده 47 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام گل آرای عزیز
    این دوره بحرانی هم تموم میشه ولی لطفا صفحه جدیدی برای زندگیت بازکن میدونم سخته به حر حال 5 سال با همه لحظاتش کم نیست رفتارهای خانوادت به خاطر دل شکستشونه چون تورو تو این حال میبینن زمان حلال همه مشکلاته

  11. کاربر روبرو از پست مفید دل آرا تشکرکرده است .

    گل آرا (سه شنبه 05 آبان 94)

  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    گل آرای عزیز واقعا ناراحت شدم بخاطر سختی هایی که این مدت کشیدی.
    ولی همونطور که خودت گفتی الان به تنها چیزی که باید فکر کنی اینه که لطف خدا شامل حالت شده که تونستی اینقدر قوی باشی که این تصمیم رو بگیری.

    به حرف های بقیه هم توجه نکن مهم خودت هستی و جدان خودت، کاری نمونده که واسه بهبود و حفظ زندگیت نکرده باشی و مهمتر از همه عامل زمان رو هم دخیل کردی. عزیزم مهم اینه که شرمنده وجدان خودت نیستی. و مهم اینه که الان قراره یه زندگی جدید رو شروع کنی با کوله باری از تجربه.

    بجای اینکه انرژیت رو صرف سرزنش های دیگران کنی خودت رو اماده پروسه طلاق کن. هنوز اون زندگی بطور کامل تموم نشده و تو باید برای روزهای پیش رو انرژی داشته باشی.

    تو دختر قوی و باهوشی هستی برای اینکه بتونی از منابع مختلف انرژی کسب کنی برنامه ریزی کن. شدیدا مواظب سلامتیت هم باش.

  13. کاربر روبرو از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده است .

    گل آرا (سه شنبه 05 آبان 94)

  14. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    سلام گل آرایه عزیزم من تایپیک هایه گذشته ات رو پیدا کردم و خوندم و خیلی ناراحت شدم و باهات همدردی می کنم عزیزم.ولی یه چیزی رو می خوام بهت بگم و خواهش می کنم ازم ناراحت نشی و اون اینکه طوری که من فهمیدیم و شما نوشته بودی علت اصلیه دعواتون با همسرت اینه که فک می کنه شما دوسش نداری.خودتم یه جاهایی اعتراف کرده بودی که همسرت رو دوس نداری.خوبم اونم انسانه و احساستو متوجه میشه هرچقدرم سعی کنی نفهمه عزیزم. الان خودت رو با فک کردن به اینکه دیگران در موردت چه برداشتی دارن عذاب نده و خودت باش گلم.دعا می کنم خدا هر چی به صلاحته برات پیش بیاره و هر چه زودتر به آرامش برسی عزیزم

  15. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array
    مرسی صبا جون از بعد از عمل سزارین تو مدتی که خونه خودم بودم من رو به جایی رسوند که حتی نمیخوام تو این تاپیک بنویسم ، عملا به جایی رسیدم که باید بین مرگ و طلاق یکی رو انتخاب میکردم ، میگن فلانی برا حفظ زندگیش تا پای جونش تلاش کرد ؟ من نمود عینیش بودم . از شدت ضعف ناشی از خونریزی سزارین و بعدش نمیتونستم سرپا بایستم ، اما تا از اون جهنم بیرون اومدم خیلی خونوادم بهم رسیدن الان بهترم ، و همچنان مشغول سوخت گیری !!!
    چنان اون زندگی برای من یکدفعه تمام شد که خودم هم باورم نمیشه ، چنان تمام شد که چه یک ماه جدایی طول بکشه چه یکسال چه پنج سال من زندگی خودم رو دارم و صبورانه منتظر میمونم تا روند قانونیش طی بشه
    کاش از شاخه سرسبز حیات ،

    گل اندوه مرا می چیدی ...

    "فروغ فرخزاد"

  16. کاربر روبرو از پست مفید گل آرا تشکرکرده است .

    صبا_2009 (سه شنبه 05 آبان 94)

  17. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array
    یه پست طولانی نوشتم که جواب مونا رو بدم آخه نوشته بود تو هم دوستش نداشتی ... و از شروع سال 92 بگم تا الان و تلاشی که بعد از آشنایی با همدردی کردم ... مو به مو ....
    ولی دیدم لزومی نداره ، من تو موقعیت الانم ، حتی خواهر برادر خودم رو هم توجیه نمیکنم و توضیح نمیدم زندگیم چطور بود و چکار کردم و چی به سرم گذشت چه رسد به دوستان عزیزی که اینجا پست میذارن ... هررررررررکییییییی هررررررررجووووور دوست داره قضاوت کنه ،
    مهم فقط یک چیزه !
    وجدان آروم خودم . که میدونم هممممه تلاشم رو بلکه بیشتر از هممممه تلاشم کردم و نشد . پس همین بزرگترین نعمت خداست . والسلام .
    کاش از شاخه سرسبز حیات ،

    گل اندوه مرا می چیدی ...

    "فروغ فرخزاد"

  18. کاربر روبرو از پست مفید گل آرا تشکرکرده است .

    صبا_2009 (چهارشنبه 06 آبان 94)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. در مرحله اشنایی بسیار احساساتی هستم
    توسط mano-gozashte در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 آبان 94, 12:59
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 08 آبان 92, 21:03
  3. سوال هایی که باید در مراسم خواستگاری پرسید
    توسط sajad2020 در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: جمعه 28 تیر 92, 14:03
  4. کمبودهای من از ناحیه شوهرم ..... ( جدایی و رسیدن به عشق سابق آیا درسته ؟
    توسط afsoon56 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 24 مرداد 90, 17:42
  5. مشکل بسیار جدی من ... نیازمند راهنمایی شما هستم
    توسط soheil67 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: دوشنبه 08 فروردین 90, 10:15

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.