شما ضربه ی وحشتناکی به همسرتون زدین و متاسفانه از روی حرفاتون احساس هم میکنم خیلی سعی نکردی از ذهنش پاک کنی
چرا شما باید مزاحم تلفنی داشته باشی؟؟؟؟ و مهمتر اینکه چرا باید بذاری همسرت بفهمه چرا از همون اول به همسرت نگفتی!!!!
من بارها شده که شماره ی ناشناسی بهم زنگ زده که مزاحم بوده حتی اگر همسرم خونه نبوده فورا بهش زنگ زدم و جریانو بهش گفتمو اکثرا هم شماره رو براش فرستادم
چرا من تا این حد رعایت میکنم؟؟؟؟
برای اینکه اگر من خودم بگم همسرم میدونه که من تقصیری ندارم اما اگر خودش بفهمه میگه اگه چیزی نیست چرا خودش نگفت و اعتمادشو از بین میبرم اما شما با اینکه این بلا رو هم سر شوهرت در اوردی بازم سعی نمیکنی کاری نکنی اعتمادشو تخریب کنی خب این همسر بیچاره ی شما باید همش دلش تو مشتش باشه اینجوری که نمیشه زندگی کرد
شما باید خیلی مقید تر ازین حرفا باشی تا بتونی یک دهم اعتماد همسرتو برگردونی فکر کردی راحته؟؟؟ نه اصلا هیچی مثل بازسازی اعتماد بین زنو شوهر سخت نیست ادما بار اول راحت اعتماد میکنن وای به روزی که یکی این اعتمادو خراب کنه دیگه واویلا ساختن دوبارش خیلی تلاش و دقت میخواد
درسته قضیه اون بازیگر و برادرزادتون خیلی عادیه و ظاهر قضیه مشکلی توش نیست اما برای شما پراز اشکاله
شما هنوزم نمیدونید دارید چکار میکنید
به نظرم همسرتون واقعا نمیتونه به ادامه زندگی با شما فکر کنه هم اینکه به خونوادشم گفته و هم طرز رفتاری که با شما داره و نگاهی که به زن بودنتون داره کاملا معلومه نظرش خیلی برگشته و به چشم خوبی بهتون نگاه نمیکنه
تهدیدشونم نه خیلی جدی بگیر نه خیلی جدی نگیر مواظب باش همسرت مثل شیر زخم خوردس که مدام زخمش تازه میشه شیر زخمی ممکنه هرکاری بکنه
متاسفانه در بازسازی اعتماد احساس میکنم خیلی تلاش نمیکنید همسرتون خیلی خیلی اسیب دیدن با این کارهای ساده چیزی درست نمیشه پیش مشاور برید حضورا
شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)