سلام و عرض ادب ب همه ی عزیزان.
مشکلات من خیلی زیاده. نمیدونم از کجا شروع کنم. من ب دلیل فقر و نیاز شدید ب پول، علی رغم میل باطنی وارد رشته ای شدم ک هیچ علاقه ای بهش ندارم و تمام تلاشم رو کردم ک خوب باشم اما ظاهرا نمیشه.. نمیدونم چرا؟! گاهی وقتا فکر میکنم یک احمقم!بارها و بارها تحقیر شدم.. اون از خونوادم ک همیشه پر از مشکلات فراوونه با پدری ک اعتیاد داره. خونواده ای ک آرامش توش نیس محل کاری ک تحمل درده.. و خودم ک ک پر از دردم.. حتی بخاطر خونوادم نمیتونم ازدواج کنم.. هر خاستگاری ک میاد خونه و زندگیمون رو ک میبینه دمشو میذاره رو کولش.. جدیدا برادرم با کسی درگیر شده و رفته زندان و قوز بالا قوز شده..بیچاره مادرم.. خستم از زندگی..دیگه اعتماد ب نفسی برام نمونده.. همکارا با طعنه باهام حرف میزنند کسی برام احترامی قایل نیست.. آخه گناه من چیه؟؟؟ مگه خدا منو فراموش کرده؟! میدونم شاید خیلی ها زندگی بدتری داشته باشن اما من خودمو با اطرافیام مقایسه میکنم و این منطقیه ک آدم با کسایی ک کنارشونه مقایسه میشه!! لطفن راهنمایی کنید ممنون