سلام من سنم حدود 24 سال است لیسانس مهندسی کامپیوتر- نرم افزار دارم و پشت کنکور ارشدم به شدت احساس تنهایی می کنم و بی انگیزه شدم نمی دونم چه کار کم قبلا خیلی شاد بودم حتی زمانی که به دختری که می خواستم نرسیدم تونستم غمو از دلم بیرون کنم و کارشناسی قبول شم و دختره هم عروسی کرد ناراحت نشدم ولی الان خیلی دلم پره نمیدونم چرا؟ کارشناسی رو با معدل 17 پاس کردم ولی پارسال کنکور ارشد قبول نشدم الان 7 ماه برای ارشد وقت دارم ولی اصلا حالی و انگیزه برای خوندن ندارم کلاس زبان میرم چون عاشق انگلیسی هستم و تنها سرگرمیم اینه آزمون استخدامی دولت رو دادم با تراز بالا قبول شدم و سازمان امور مالیاتی قبول شدم و مدارک تحویل دادم و گفتند حداقل 6 ماه صبر کن شایدم نشه چون یه عده قراره حذف شن (یعنی نیاز به پارتی!) .خیلی احساس تنهایی می کنم پدرم ماموریت خارجه و مسئولیت خونه با منه تنها دوستم پدرمه نمی دونم چیکار کنم .خواهرم دبیرستان تیزهوشان میره و این باعث شده یه خورده خودشو بالاتر از من بدونه و قبول نشدن پارسال و نخوندن امسال رو هی بزنه تو سرم با اینکه کوچکتره ولی چون عاشقشم دوست ندارم باهاش دعوا کنم و خودش میدونه صبرم زیاده ولی عصبانی شم خیلی به هم میریزم.خیلی دوست دارم برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برم ولی به خانوادم شدیدا وابستم مخصوصا پدرم .1 ماه برای سنجش شرایط تحصیل رفتم روسیه ولی نه اونجا شرایط زندگی برای خارجی ها خوبه نه من تونستم با دل تنگی کنار بیام . اگه بشه می خوام برای PhD اقدام کنم! خیلی دوست دارم تشکیل خانواده بدم ولی میگم اگه بخوام برم خارج اون دختر رو هم اسیر خودم می کنم تو کشور غریب مادرم هم به من یه دختر رو معرفی کرد ولی قبول نکردم و یه دلیل برای خودم دارم اونم اینه:من یک معلولم از ناحیه پا ولی روی پاهام راه میرم و مستقلم ولی کج راه میرم و نمی تونم به خوبی عین یک انسان معمولی راه برم ولی مستقلم و با کاردرمانی خودمو بهبود میدم ولی گاهی پیش خودم می گم مگه دختری هست که با من ازدواج کنه ، اونی که منو میشناخت و از بچگی با هم بودیم منو پس زد پس...اصلا تا حالا دوست دختر نداشتم یعنی نخواستم و موقعیتش هم پیش نیومده و یک دوست 9 ساله بیشتر ندارم که اونم انقدر سرش با دوست دختراش گرمه که وقتی برای ما نداره .در ضمن بگم شغلم برنامه نویسیه نرم افزار هست موندم په کار کنم که از این حال درام!شما راه حلی یه ذهنتون میرسهممنون