به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3
  1. #1
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array

    سوال های خالی کننده ممنوع...

    سوال های خالی کننده ممنوع...

    تا به حال شده است که با یک پرسش نا مربوط از دهان یک آشنای دورو یا حتي نزدیک .... انقدر غمگین شوی که نتوانی تا چند دقیقه خودت را جمع و جور کنی ....
    راستی چرا مردم از هم این همه سئوال می پرسند....

    چرا مثلا می پرسند :روی صورتت جوش در آورده ای؟...
    چرا این همه لاغر شده ای؟
    رنگت چرا این همه پریده ؟؟؟

    اینها سئوال های خالی کننده ای هستند.....
    و بدتر از این ها اینکه بپرسی
    فلانی کجاست؟ چند تا بچه داری؟چرا بچه دار نشدی؟ چرا بچه ات اینهمه چاق است؟ چرا خانه ات این همه قدیمی است...خانه ی قدیمت بهتر نبود؟

    چرا سئوال هایی می کنیم از یکدیگر که ممکن است هم را مجروح کنیم ...

    چرا از هم نمی پرسیم که این روسری چه قدر به تو می آید از کجا خریدی اش....
    یا چرا به هم نمی گوییم چه قدر چشمانت برق می زند..
    چه قدر این رنگ مو به تو می آید ..
    چه قدر در کنارت از گذشته آرام ترم....
    چه قدر دلتنگ بوده ام و چه خوب که بعد از این همه وقت دوباره دیدمت....

    به موهای سفیدی که از حاشیه روسری دوستمان بیرون آمده چه کار داریم...
    اگر بخواهد خودش درباره اش با ما حرف می زند..... ..به لکی که پیشانی اش بر داشته...
    به لایه های چربی ای که ممکن است بر بدنش افزوده شده باشد....
    یا به چین و چروک های صورتش....

    این عبارت، چه قدر عبارت بی رحمانه ایست و بی رحمانه تر اینکه از زبان یک دوست شنیده شود:
    چه قدر خراب شده ای.....
    خراب شده ای یعنی چه...
    یعنی اتفاقی ناگوار یا خستگی هایی بیشمار بر پشت و شانه های دوستمان ,آشنایمان یا عزیزمان وارد آمده است و حالا که ما بعد مدت ها او را دیده ایم با گفتن این عبارت باید حتما به او بفهمانیم که تو خراب شده ای و من این را از پوستت... از صورتت...از لاغری ات و از گود پای چشمانت فهمیده ام.... و من پتک محکم تری بر سرت فرو خواهم آورد تا تو خراب تر ازین که هستی شوی...

    اصلا چرا از هم سئوال می کنیم.... چرا می پرسیم : این مدت که نبودی کجا بودی؟

    یا چرا با طعنه می گوییم این همه مدت با کی بودی که یاد ما نمی کردی....

    چرا کلمات و جملاتمان را نمی سنجیم... ممکن است واقعا کسی با یک جمله ی ساده ی ما زخمی تر از آنچه هست شود.....

    اصلا به ما چه مربوط که دوستمان چرا ماشینش را فروخته... چرا بچه هایش را به فلان مدرسه گذاشته.... چرا خانه اش را عوض کرده.... چرا از کارش بیرون آمده است؟...

    مگر نه اینکه اگرخودش بخواهد به ما خواهد گفت... کمی درنگ کنیم در ابتدای دیدارها و هم دیگر را با سئوالهای عجولانه نیازاریم.....

    بگذاریم دوستمان نفسی تازه کند....
    بگذاریم آشنایمان در کنارمان یک فنجان چای بنوشد بدون نگرانی...بدون دلهره... بدون اندوه.....
    او را به یاد لکه های صورتش...
    کج بودن قدم هایش ....
    و خالی های اطرافش نیاندازیم....

    قطعا چیزهایی از زندگی اش کاسته شده است که حالا سعی می کند با ارتباط...با سلام های دوباره آنها را التیام دهد.....

    از کسی سراغ کسی از متعلقات غایبش را نپرسیم...
    اگر باشد...
    اگر هنوز در محدوده ی زندگی اش حاضر باشد...خودش یا نامش به میان خواهد آمد ....
    کمی صبور باشیم....کمی صبور باشیم در ابتدای دیدارها و هم دیگر را با سئوالهای تاریک و غمگین کننده نیازاریم....

    ***********************
    "حرف اضافه"

    خيلی وقت ها می توانيم خوب و صميمی زندگی کنيم اگر ديگران حرف اضافه نزنند...

    خيلی وقت ها ديگران می توانند خوب و صميمی زندگی کنند اگر ما حرف اضافه نزنيم...

    ٣سال از زندگی زوج جوان می گذرد , زندایی برای مهمانی می آيد,,,

    ميگويد:ااا چطور هنوز تلويزيون ٢١اينچی قديمی داريد؟! چطور هنوز ال سی دی نخريده ايد؟!

    فردا دختر پايش را در يک کفش میکند که آبرو و حيثيتم را پيش زندایی بردی , زود باش تلویزيون را عوض کن .

    عمه ميگويد:چطور قابلمه هايت اينقدر زود خش برداشته؟!

    شوهر بعدا زنش را توبيخ می کند که چرا مادرت برای جهيزيه جنس خوب نخريده ؟!

    يکی به شوهر می گويد:چطور اينهمه مدت با اخلاق تند همسرت ساخته ايی؟!

    شوهر پس از شنيدن اين سوال زنش را تحمل می کند و کارش با او به دعوا و مرافعه می کشند,,

    به زن می گويند:چقدر شوهرت شب ها دير به خانه می آيد؟!

    زن پاپيچ شوهر می شود و شکاکانه می پرسد اين وقت شب کجا بودي؟! و اين شکاکيت کاذب همچون پتکی اعصاب و روان خانواده را له می کند,,

    بياييد اينقدر از هم سوال نپرسيم , حرف اضافه نزنيم , توصيه های شخصی نکنيم,

    نپرسيم همسرت کو؟

    چرا تنهايی؟

    اين مانتو را چند سال قبل خريدی؟

    شوهرت چقدر حقوق می گيرد؟

    دستپخت همسرت خوب است يا نه؟

    پدر زنت چند ميليون جهيزيه داد؟

    خانه تان چند متر است؟

    حرف اضافه , زندگی ديگران را خراب می کند.

    پس حواسمان را جمع کنيم که کم , درست و به موقع حرف بزنيم.
    چرا ازدواج نكردي؟
    كي بچه مياريد؟
    چرا يه بچه داري؟
    من يه رژيم خوب سراغ دارم اخه خيلي چاق شدي..!
    شوهرت هنوز بيكاره؟ .....
    هر سوالي كه باعث بشه طرف مقابل ناراحت يا معذب بشه،
    تجاوز به حقوق ديگريست و نشان دهنده ی اين است كه :
    " سوال كننده حرمت نفس ندارد " .
    .
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  2. 6 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    dooo (دوشنبه 27 مهر 94), sahar67 (دوشنبه 27 مهر 94), گیسو کمند (دوشنبه 27 مهر 94), میشل (دوشنبه 27 مهر 94), آی تک (دوشنبه 27 مهر 94), آترین65 (دوشنبه 27 مهر 94)

  3. #2
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    اقای خاله قزی خیلی موافقم با متن بالا
    1-گاهی هر کنجکاوی به ذهنمون رسید راحت به زبون میاریم و حتی مثل اون چند تا داستان کوتاه بالا طرف مقابل رو نابود میکنیم یا یک شک یک ناامیدی یک تلقین به ذهنش میاندازیم که تبعات خیلی بدی داره که خودمونم فکرشو نمیکینیم

    2- ولی ای کاش ای کاش قبل از هر چیزی ریا نداشته باشیم و یکرنگ باشیم تا همه ی این مسائل حل بشه چرا؟

    یکرنگی چیزیه که بینمون گم شده و واقعا خیلی آدمهای یکرنگ کم شدن

    یا کسی نمیگه چشمای قشنگی داره یا اگه بگه نمیدونی داره مسخره میکنه یا حرف دلشو زده یا خودشیرینیه
    بارها شاهد این جمعها بودم که کلی سر صحبت رو با کسی باز کردن (با تعریف با تمجید و سوال و.. ) بعد از رفتن اون شخص کلی حرف پوچ و توهمات از توی واکنشها و رفتار و حرفهای طرف کشیدن بیرون و شده نقل محافل چند روزه شون.!!! (اون هم در محیط دانشگاه !!!)

    من خودم همکاری دارم که بعد از یکسال شناختمش و قبلا دوستش داشتم و خیلی راحت حرفهای عادی رو بهش میزندم هواشو داشتم ازش دفاع میکردم تا اینکه بعد از مدتها فهمیدم خیلی آدم 2رویی هست ، این شخص در ظاهر بسیار فداکار ، مهربان ، اهل تعریف و تمجید و دلسوزه و در باطن بسیار بسیار مکاره ، تنها صفتی که میتونم مقابل رفتارش بگم همینه خیلی ریاکار و 2روست ، شونه هاتو ماساژ میده و ازت تعریف میکنه برات چایی نبات میاره و پیش آقای مدیر ازت تعریف میکنه بعد میفهمی که تمام این مدت داشته غیر مستقیم کارتو زیر سوال میبرده

    همین چند روز پیش متوجه شدم نامه ی مهمی که 1.5ساله شرکت منتظرش هست و مسئولیتش با منه از من مخفی کرده !! اگه من نمیفهمیدم فاجعه به بار میومد ولی این تنها کارشه که ثابت کردنیه بقیه کارهاشو حتی نمیتونم توضیح بدم انقدر زیرپوستیه یا وقتی میومده سر میز من ،بعدا به مدیرمون میگفته علت غیبتش این بوده که خانم گیسوکمند گرامی ، طفلکی به کمک احتیاج داشتن و رفتم مشکلش رو حل کنم تا اینکه بعد از یکسال مدیرمون پیشنهاد یه سری کلاس رو به من داد و بعد از هوشیار شدنم توسط یک فرد معتمد متوجه توطئه هاش شدم خخخخخخ حالا انگار من چه سمتی داشتم هیچی ، شما فکر کن یک درجه ازبرادران خدماتی و نظافتی بالاتر همین

    حالا چرا ؟ نمیدونم ! الان وقتی میاد شونه هامو ماساژ بده یا بغلم کنه قربون صدقه بره میخوام برم توی دیوار از انسانیت خجالت میکشم. روم هم نمیشه برم همه چیزو به مدیرمون بگم ، من به جای ایشون خجالت میکشم برم وقت مدیرمونو با این حرفا بگیرم. از طرفی چند بار بدجوری رفتم زیر سوال که اثباتش فقط اعتمادی بود که مدیرمون از قبل بهم داشت ، وگرنه دستم خالی بود و یا باید شرکتو بهم میزدم و آبروش میرفت که این هم در شان من نبود. باهاش سنگینم و روابطم در حد سلام و خداحافظه ولی انقدر پرروست که دست از سر من بر نمیداره.

    3- گاهی آدما برای کنجکاوی سوال نمیپرسن ،برای دلسوزی و کمک میپرسن و واقعا هم ما رو به چیزی که حواسمون نیست سوق میدن مثلا منو خواهرام واقعا از سر دلسوزی و برای کمک از هم سوال میپرسیم ( از یه آشنای قدیمی توی کوچه نه ، از همدیگه) از هم انتقاد میکنیم ، به هم پیشنهاد میدیم و هیچ کس هم از هم ناراحت نمیشه چون به صداقت و حسن نیت و رازداری هم ایمان داریم و خیلی برای هم فداکاری میکنیم ، من خودم متوجه ریزش و کم پشت شدن موهام نبودم و بی خیال بودم که خواهرام انقدر گفتن کچل شدی که من رفتم دکتر و متوجه علت شدم و جلوشو گرفتم

    بازم این برمیگرده به همون یکرنگ بودن و صداقت داشتن . و اینکه نباید مقابل هر رفتاری جبهه بگیریم شاید گاهی بهتر باشه با لحن ملایمی یک توضیح کوتاه و واضح بدیم تا طرف متوجه شه .

    4- جدیدا همه همه چیزو با هم قاطی میکنن (میکنیم) مثلا : آقای خاله قزی میگه زیاد از هم سوال نپرسیم و فضولی نکنیم ، هر حرفی رو نزنیم و... طرف تیپ روشنفکری برش میداره و فکر میکنه کلا نباید کسی باهاش حرف بزنه ، بعدش توی اتوبوس خانمه ازش میپرسه ساعت چنده ، این شخص اونقدر با تحقیر نگاه میکنه که انگار طرف چی پرسیده دیدم میگما ، خوبه همدیگرو از بالا به پایین نگاه نکنیم ، بازم میشه صداقت و یکرنگی.

    ببخشید پرحرفی کردم دلم از دست کارای این خانم همکار گرفته و دیدن یه صحنه هایی توی مترو و .. .
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  5. 3 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 27 مهر 94), sahar67 (دوشنبه 27 مهر 94), میشل (دوشنبه 27 مهر 94)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. سوال خیلی فوری در مورد شروع یک رابطه ...
    توسط pedram67 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 دی 89, 19:02

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.