به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 خرداد 95 [ 12:15]
    تاریخ عضویت
    1393-7-05
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    1,468
    سطح
    21
    Points: 1,468, Level: 21
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    همسرم اصرار به مهمانی دادن داره

    خاله همسرم خیلی در دوران عقد من رو اذیت کرد. هم دخالت هم زخم زبون هم فضولی. تا جایی که خود شوهرم گفت دیگه با خاله م رفت و آمد نمی کنیم. حالا که دو ماه از عروسیمون گذشته همسرم اصرار داره مهمونی بگیریم و خاله ش رو دعوت کنیم. من نمی تونم گذشته رو فراموش کنم ولی همسرم میگه تو کینه ای هستی. به نظر شما من چکار کنم؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم مبارکه الان اول زندگی هستی یه چیز میگم تا اخر عمر یادت نره اگه میخای شوهرت چه تو ظاهر چهتو باطن عاشقت باشه تحت هیچ شرایطی زندگیت رو بخاطر نفر سوم هرگز خراب نکن یه سیاستی که اگه بلد باشی همیشه پیشرفت میکنی اینه که با خونواده شوهرت بخصوص مادرش رابطت رو عاااااالیییییی کن تا همیشه پشتت باشن و با فامیلاش مثل خالش با اینکه بی احترامی کردن محترم باش این شخصیت خودت رو نشون میده و طرف هرچند تو ظاهر بدخلقی کنه ولی حتماااااا این شخصیت شما رو ستایش میکنه تو دلش پس هیچ وقت کینه ای و متقابلبه مثل عمل نکن هرکسی در شان خودش برخورد میکنه

  3. 3 کاربر از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده اند .

    kesmaeili (سه شنبه 21 مهر 94), khaleghezey (دوشنبه 27 مهر 94), بالهای صداقت (شنبه 25 مهر 94)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 خرداد 95 [ 12:15]
    تاریخ عضویت
    1393-7-05
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    1,468
    سطح
    21
    Points: 1,468, Level: 21
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    من قصدم بی احترامی نیست ولی از بس کوتاه اومدم هیچ کدومشون باور نمی کنند من از رفتارهای این خانم دلخورم. هروقت چیزی میگم شوهرم میگه اون بنده خدا قصدش کمکه. من چطوری باید به اینا بفهمونم که رفتار این زن اشتباهه؟

  5. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط kesmaeili نمایش پست ها
    چطوری باید به اینا بفهمونم که رفتار این زن اشتباهه؟
    سلام خانومی
    لزومی نداره به اینا یا اونا بفهمونی که رفتار اون خانوم (خاله همسرتون) اشتباهه ، شما تلاش کن به خودت نشان دهی که چه خانوم با فهم و با درک و با گذشتی هستی

    می دانم دلخوری شما چقدر آزارتان می دهد ... اما کش دادن این مسائل رنج ها و آزارهای بیشتری رو به همراه می آورد که دردش از درد و رنج الان شما بیشتر هست
    عزیزم توی یه فرصت مناسب وقتی عشقولانه هستید به شوهر جانت بگو : همسر خوبم ، می دونم که احساسم رو درک می کنی و میدونی که من دلخورم ، ولی تو را بینهایت دوست دارم ، خاله شما رو هم دوست دارم ( اصلا مهم نیست که ته دلت این جوری نباشه ) به همین خاطر گذشت می کنم و می خواهم رابطه خوبی داشته باشیم ، از تو می خواهم که در این مهمانی بیشتر درکم کنی و از نظر روحی خیلی شارژم کنی
    ===
    خودمانی بگم برات: باباجان این خاله شوهرت فوقش پنج ساعت میاد خونتون و ده هزار تا غر میزنه و یک میلیون ایراد هم میگیره ، شما این پنج ساعت رو فکر کن اسیر هستی و این هم نوعی شکنجه هست ، و نمی تونی مقابله به مثل کنی ... شما مهربان و با محبت رفتار کنی ، خود خاله حتی اگر به روی شما هم نیاره ولی نزد وجدانش شرمنده میشه مگر اینکه ایشون دیگه خیلی درک و فهم سطح پایینی داشته باشه که شما خودت رو هم جلوی ایشون قربانی بکنی باز هم نخواهد فهمید!!!!! ....
    ولی هرچی سعی کنی این مساله را بزرگ و کشدار کنی به خدا شوهرت بیشتر از تو دور میشه و در اخر تو میشی مصداق " آش نخورده و دهن سوخته "
    تو زرنگ باش و خودت رو توی دل شوهرت جا کن
    نترس ، شوهرت می فهمه که تو با اینکه دلخوری ولی باز هم مهربان و با محبت بودی و در نظرش ارزش تو میره بالا
    ولی اگر همین جوری اصرار داشته باشی که دلخوری خودت و بدرفتاری خاله جان را به همه اثبات کنی تو می شی کینه ای و هزارتا ناراحتی دیگه
    ویرایش توسط بالهای صداقت : شنبه 25 مهر 94 در ساعت 12:05

  6. 5 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 27 مهر 94), نیکیا (شنبه 25 مهر 94), میشل (یکشنبه 26 مهر 94), مدیرهمدردی (شنبه 25 مهر 94), ستاره زیبا (شنبه 25 مهر 94)

  7. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    نقص یا کمبود زیبایی در چهره یک فرد را اخلاق خوب تکمیل میکند...
    اما کمبود یا نبود اخلاق را، هیچ چهره ی زیبایی نمی تواند تکمیل کند...
    پایه و بنای شخصیت انسان ها بر کردارشان میباشد، و زیباترین شخصیت ها متعلق به خوش اخلاق ترین انسان هاست.
    پرانرژی باشید بانو
    بنظر من بشخصه رفتار همسر در برخورد با خانواده شوهرش تاثیر مستقیم و بسزایی داره توی کیفیت رابطه زوجین هرچه رفتار و گفتار شما چه جلوی خانواده شوهرتان و چه پشت سرشان بهتر باشه مطمئنا میزارن علاقه و احترام شوهرت نسبت به شما بالاتر میره اینو حداقل خودم بعنوان یک مرد متاهل در زندگی خودم احساس میکنم.
    1.به هیچ عنوان بخاطر شخص سوم زندگی خودت را خراب نکن
    2.پشت سر خانواده شوهرت جلوی شوهرت چیزی نگو
    3.رابطه خودت را با خانواده شوهرت خوب کن
    4.و مهمترین مسئله جوری رفتار کن که همیشه شوهرت پشتیبانت باشه

    در آخر قرار نیست هرجور که دیگران با ما رفتار کردند ما هم همان رفتار را داشته باشیم شما بجای اینکه وقت و عمر باارزشت را هدر بدهی بخاطر اینکه مثلا خاله ایشون چه رفتاری داشته و چی گفته این وقت و انرژی را بگذارید برای عشق ورزیدن و لذت بردن از زندگیتان عصبانیت و کینه بزرگترین آسیبش بخودتان برمیگرده.احترام گذاشتن بهع خاله ایشون باعث میشه منزلت و احترام شما پیش شوهرتان دوچندان بشه جایگاه شما بعنوان یک همسر مهربان و باتدبیر پیش ایشون دوچندان نمایان بشود.

    حساسیت خودت را نسبت به این موضوع کم کن بقول معروف:
    دقت دقات میدهد بانو
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  8. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    میشل (دوشنبه 27 مهر 94)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 16 شهریور 97 [ 17:30]
    تاریخ عضویت
    1392-9-22
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    4,299
    سطح
    41
    Points: 4,299, Level: 41
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    62

    تشکرشده 46 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خواهرم،
    نزار اول زندگی به خاطر این مسایل پیش پا افتاده زمینه اختلاف با شوهرت مهیا بشه... من خودم یک مرد هستم، آرزو داشتم وقتی ازدواج می کنم همسرم به عنوان یک عضو جدید به خانوادم اضافه بشه، عضوی که در کنار خانوادمم اولویت اول باشه ... دوست داشتم همسرم به خانوادم احترام بزاره باشون گرم باشه رفت و آمد کنه... اگه اینطور بود و صبوری و گذشتشو در مقابل اشتباهات خانوادم می دیدم براش از جون مایه میزاشتم به اندازه همه کسم دوسش داشتم ولی افسوس که آدم از هرچی بترسه سرش میاد... الان به خاطر رفتارایی که همسرم در مورد خانوادم داشته ازش متنفر شدم...

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 09 مرداد 95 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-31
    نوشته ها
    288
    امتیاز
    5,658
    سطح
    48
    Points: 5,658, Level: 48
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    502

    تشکرشده 446 در 203 پست

    Rep Power
    59
    Array
    [quote=اسیر سرنوشت;402260]سلام خواهرم،
    نزار اول زندگی به خاطر این مسایل پیش پا افتاده زمینه اختلاف با شوهرت مهیا بشه... من خودم یک مرد هستم، آرزو داشتم وقتی ازدواج می کنم همسرم به عنوان یک عضو جدید به خانوادم اضافه بشه، عضوی که در کنار خانوادمم اولویت اول باشه ... دوست داشتم همسرم به خانوادم احترام بزاره باشون گرم باشه رفت و آمد کنه... اگه اینطور بود و صبوری و گذشتشو در مقابل اشتباهات خانوادم می دیدم براش از جون مایه میزاشتم به اندازه همه کسم دوسش داشتم ولی افسوس که آدم از هرچی بترسه سرش میاد... الان به خاطر رفتارایی که همسرم در مورد خانوادم داشته ازش متنفر شدم...[/quote

    سلام... من این روزا به خاطر کمبود وقت متاسفانه زیاد نمیتونم بیام همدردی...امروز اتفاقی این تاپیکو خوندم تصمیم گرفتم تجربه شخصیمو در اختیار دوستان بذارم... مخصوصا وقتی نوشته اقای اسیر سرنوشت رو خوندم ... پس امیدوارم مفید دوستان واقع بشه.

    سه ساله از زندگی مشترکمون میگذره و میتونم بگم مهم ترین موضوعی که از اول زندگی تا به الان ذهن من رو به خودش مشغول کرده نحوه ارتباط شوهرم با خانوادش و نحوه برخوردش با اونها در دفاع از من.

    اقای اسیر سرنوشت من به عنوان یک خانم و کسی که به خاطر نداشتن اطلاع کافی بهترین روزهای زندگیم فدای ندونم کاری هام شده بهتون میگم...

    نه فقط من بلکه خیلللللللللی از خانم ها وجود این جس در وجودشون کااااملا طبیعیه..... چقدر دلم برای خانمتون میسوزه وفتی که میبینم حرفهایی که اون بهتون زده دقیقا حرفهای دل من به شوهرم بود ولی جیف که شوهرم هیچوفت نتونست عمق حرفهای منو بفهمه.... و الان من تنها با بالا بردن شناخت خودم نسبت به این موضوع دارم برخورد میکنم...

    خانم ها چرا بیشتر با مادرشوهرها و خواهرای شوهرشون مشکل دارن؟؟ تا حالا به این موضوع فکر کردین؟ چون اونا هم مثل خودشون هستن.... چون من دقیقاااااا جس مادرشوهرمو به خودم و شوهرم میفهمم... چون میتونم بفهمم کجاها مادرشوهرم برام نقش بازی میکنه و کجاها جدی جدی دوستم داره....

    جالا سادگی و اشتباه من این بود که با صداقت تمام اینها رو به شوهرم میگفتم.... چرا؟ چون هدف اونها رو میدونستم چیه.. زن ها حس حسادت همدیگه رو خوب میتونن متوجه بشن.... خواهر شوهر اگه حرفی میزنه چون حسادت میکنه... و خانم وچون وابستگی شدیدی به شوهر داره در واقع به خاطر ترس از دست دادن شوهر میخواد اونها رو کنار بذاره.... دلش میخواد رابطه کم بشه... میدونید چرا؟.. چون رن میترسه ... چون داره میبینه چطور اطرافیان شوهر تلاش میکنند اونو به سمت خودشون جذب کنند.... خوب اگه شوهر به سمت اونا بره که ....خیلی بد میشه... چرا؟.. چون حمایتش از خانم کم میشه و به سمت اونا میره.............. پس تمام اینها به خاطر ترسیه که تو وجود اون خانم وجود داره.... هر چند خود من میدونم که اصلا نباید ترسید.... ولی کنترل این ترس کار خیلی سختیه....

    پس اقای به دنبال خوشیختی فکر نکنید اگه خانمتون رو طلاق دادین کس دیگه ای خیلی راحت میتونه کنار بیاد با همه چیز.... خیلی مطمئن بهتون میگم که نقش مرد اینجا خیلی مهمه.... حالا تصور کنید با وجود تمام این ترسها و دلهره خانمتون شما بیاین بهش بگید: من خانوادمو تحت هیچ شرایطی ترک نمیکنم... وااااااااااااای خیلی سخته این حرف برای یه خانم تو چنین موقعیتی....

    خواهش میکنم اقایون محترم توجه کنن اگه ما خانم ها میگیم نرو خونه پدرت یا خواهرت هدفمون این نیست که بگیم اونا بدن.... بله شاید در ظاهر به شما بگیم که اونا بدن... ولی باااااااااااااااااااااااا اور کنید اصلا اینطور نیست.... ما خانم ها احساس خطر میکنیم و به خاطر از بین بردن این خطر به چنین راههای اشتباهی متوسل میشیم...

    پس اقایون تو این شرایط فقط باید بگن: باشه چششششششم هرچی شما بگی.... مگه ار خانمم مهم تر کسی هم هست...زن تو این شرایط منتظر شنیدن چنین حرفهاییه.... نه اینکه واقعا هدفش این باشه که اونا بدن و نباید بریم خونشون و ... اون وقت تو یه زمان دیگه بهش بگی خانمم عزیزم به نظرت درسته من اصلا باهاشون نخوام رفت و اومد کنم؟ بهش بگی: من تو رو خیلی دوست دارم و میدونم اونقدر قلب بزرگی داری که راحت میتونی ادما رو ببخشی و به خاطر این بخششت ممنونم و ...

    من قوووووووووووول میدم اگه اقا این کارها رو بکنه اصلا خود به خود اون خانم چه بسا خودش بعدا پیشنهاد بده

    پس خواهش میکنم از اقایون که اینجور حرفهای خانمشون رو دلیل بر اینکه ادم بدی باشند ندونن.... اونا فقط کمی احساس خطر کردند و وظیفه شما اینه که این احساس رو از بین ببری با روش درست.

    و شما خانومی که تاپیک ردی امیدوارم منو ببخشی که زیاد حرف زدم... ولی دوست خوب از من به شما نصیحت ... اینقدر سادگی نکن.... مردا مثل ما فکر نمیکنن... اگه بگی فلانی نیاد خونمون سربعا فکر میکنن تو ادم بدی هستی... پس لطقا کمی سیاست به خرج بده.... مثل من که تازه الان بعد سه سال زندگی فهمیدم باید چیکار کنم ...

    - - - Updated - - -

    [QUOTE=اسیر سرنوشت;402260]سلام خواهرم،
    نزار اول زندگی به خاطر این مسایل پیش پا افتاده زمینه اختلاف با شوهرت مهیا بشه... من خودم یک مرد هستم، آرزو داشتم وقتی ازدواج می کنم همسرم به عنوان یک عضو جدید به خانوادم اضافه بشه، عضوی که در کنار خانوادمم اولویت اول باشه ... دوست داشتم همسرم به خانوادم احترام بزاره باشون گرم باشه رفت و آمد کنه... اگه اینطور بود و صبوری و گذشتشو در مقابل اشتباهات خانوادم می دیدم براش از جون مایه میزاشتم به اندازه همه کسم دوسش داشتم ولی افسوس که آدم از هرچی بترسه سرش میاد... الان به خاطر رفتارایی که همسرم در مورد خانوادم داشته ازش متنفر شدم...[/QUOTE

    سلام... من این روزا به خاطر کمبود وقت متاسفانه زیاد نمیتونم بیام همدردی...امروز اتفاقی این تاپیکو خوندم تصمیم گرفتم تجربه شخصیمو در اختیار دوستان بذارم... مخصوصا وقتی نوشته اقای اسیر سرنوشت رو خوندم ... پس امیدوارم مفید دوستان واقع بشه.

    سه ساله از زندگی مشترکمون میگذره و میتونم بگم مهم ترین موضوعی که از اول زندگی تا به الان ذهن من رو به خودش مشغول کرده نحوه ارتباط شوهرم با خانوادش و نحوه برخوردش با اونها در دفاع از من.

    اقای اسیر سرنوشت من به عنوان یک خانم و کسی که به خاطر نداشتن اطلاع کافی بهترین روزهای زندگیم فدای ندونم کاری هام شده بهتون میگم...

    نه فقط من بلکه خیلللللللللی از خانم ها وجود این جس در وجودشون کااااملا طبیعیه..... چقدر دلم برای خانمتون میسوزه وفتی که میبینم حرفهایی که اون بهتون زده دقیقا حرفهای دل من به شوهرم بود ولی جیف که شوهرم هیچوفت نتونست عمق حرفهای منو بفهمه.... و الان من تنها با بالا بردن شناخت خودم نسبت به این موضوع دارم برخورد میکنم...

    خانم ها چرا بیشتر با مادرشوهرها و خواهرای شوهرشون مشکل دارن؟؟ تا حالا به این موضوع فکر کردین؟ چون اونا هم مثل خودشون هستن.... چون من دقیقاااااا جس مادرشوهرمو به خودم و شوهرم میفهمم... چون میتونم بفهمم کجاها مادرشوهرم برام نقش بازی میکنه و کجاها جدی جدی دوستم داره....

    جالا سادگی و اشتباه من این بود که با صداقت تمام اینها رو به شوهرم میگفتم.... چرا؟ چون هدف اونها رو میدونستم چیه.. زن ها حس حسادت همدیگه رو خوب میتونن متوجه بشن.... خواهر شوهر اگه حرفی میزنه چون حسادت میکنه... و خانم وچون وابستگی شدیدی به شوهر داره در واقع به خاطر ترس از دست دادن شوهر میخواد اونها رو کنار بذاره.... دلش میخواد رابطه کم بشه... میدونید چرا؟.. چون رن میترسه ... چون داره میبینه چطور اطرافیان شوهر تلاش میکنند اونو به سمت خودشون جذب کنند.... خوب اگه شوهر به سمت اونا بره که ....خیلی بد میشه... چرا؟.. چون حمایتش از خانم کم میشه و به سمت اونا میره.............. پس تمام اینها به خاطر ترسیه که تو وجود اون خانم وجود داره.... هر چند خود من میدونم که اصلا نباید ترسید.... ولی کنترل این ترس کار خیلی سختیه....

    پس اقای به دنبال خوشیختی فکر نکنید اگه خانمتون رو طلاق دادین کس دیگه ای خیلی راحت میتونه کنار بیاد با همه چیز.... خیلی مطمئن بهتون میگم که نقش مرد اینجا خیلی مهمه.... حالا تصور کنید با وجود تمام این ترسها و دلهره خانمتون شما بیاین بهش بگید: من خانوادمو تحت هیچ شرایطی ترک نمیکنم... وااااااااااااای خیلی سخته این حرف برای یه خانم تو چنین موقعیتی....

    خواهش میکنم اقایون محترم توجه کنن اگه ما خانم ها میگیم نرو خونه پدرت یا خواهرت هدفمون این نیست که بگیم اونا بدن.... بله شاید در ظاهر به شما بگیم که اونا بدن... ولی باااااااااااااااااااااااا اور کنید اصلا اینطور نیست.... ما خانم ها احساس خطر میکنیم و به خاطر از بین بردن این خطر به چنین راههای اشتباهی متوسل میشیم...

    پس اقایون تو این شرایط فقط باید بگن: باشه چششششششم هرچی شما بگی.... مگه ار خانمم مهم تر کسی هم هست...زن تو این شرایط منتظر شنیدن چنین حرفهاییه.... نه اینکه واقعا هدفش این باشه که اونا بدن و نباید بریم خونشون و ... اون وقت تو یه زمان دیگه بهش بگی خانمم عزیزم به نظرت درسته من اصلا باهاشون نخوام رفت و اومد کنم؟ بهش بگی: من تو رو خیلی دوست دارم و میدونم اونقدر قلب بزرگی داری که راحت میتونی ادما رو ببخشی و به خاطر این بخششت ممنونم و ...

    من قوووووووووووول میدم اگه اقا این کارها رو بکنه اصلا خود به خود اون خانم چه بسا خودش بعدا پیشنهاد بده

    پس خواهش میکنم از اقایون که اینجور حرفهای خانمشون رو دلیل بر اینکه ادم بدی باشند ندونن.... اونا فقط کمی احساس خطر کردند و وظیفه شما اینه که این احساس رو از بین ببری با روش درست.

    و شما خانومی که تاپیک ردی امیدوارم منو ببخشی که زیاد حرف زدم... ولی دوست خوب از من به شما نصیحت ... اینقدر سادگی نکن.... مردا مثل ما فکر نمیکنن... اگه بگی فلانی نیاد خونمون سربعا فکر میکنن تو ادم بدی هستی... پس لطقا کمی سیاست به خرج بده.... مثل من که تازه الان بعد سه سال زندگی فهمیدم باید چیکار کنم ...


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.