به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 مرداد 95 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1392-10-10
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,066
    سطح
    40
    Points: 4,066, Level: 40
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    305

    تشکرشده 145 در 59 پست

    Rep Power
    28
    Array

    همسرم مدام خوبی های زندگیمونو نادیده میگیره و هربار ک میخوام امیدوارباشم ناامیدم میکنه

    سلام
    من متوجه میشم ک شوهرم از رابطه جنسیمون لذت میبره و خودشم گاهی میگه ولی خیلی وقتا انکار میکنه و میگه بدن من براش جذابیتی نداره

    یا مثلا رفته بودیم طلا بخریم سلیقمون شبیه بود من گفتم چقدر سلیقمون شبیه هست خیلی جدی گفت نه اصلا هم اینطور نیست حالا تو این یه مدل طلا مثل هم فکر میکنیم

    وصدها مثال دیگه
    هروقت ک یه امیدواری یه اتفاق خوب تو زندگی دونفرمون پیش میاد خیلی زود نابودش میکنه
    انگار نمیتونه بپذیره که زندگی ما یه سری خوبی ها رو داره

    من هروقت سعی میکنم خوش باشم غر نزنم خوشحال باشم باهاش دوست باشم باهم شیطونی کنیم و.... چیزی نمیگذره ک به یه طریقی میگه تو این زندگی دل خوشی نداره..میگه من دیگه نمیتونم خسته شدم ما حرف همو نمیفهمیم و ...

    خوبی ها رو ک نمیبینه ولی اگ یه مشکل پیش بیاد انقدر بزرگش میکنه و به همه چی ربطش میده...انگار خوشحال میشه وقتی به خودش یاداوری کنه ک ما باید جدا شیم

    خلاصه وقتی من خوشم اینقدر حرف منفی میزنه ک حالمو خراب میکنه
    من ک تصمیم گرفته بودم با تمام بدیاش بسازم و اینده خوبی رو تصور کنم باز دوباره میشکنم و ناامید میشم کاملا دپرس
    بعد ک منو دپرس میکنه انگار خوشحال میشه و خودش حالش خوب میشه

    این مساله خیلی پیش میاد مثلا وقتی بادوستام خوش باشم وقتی یه کم سرم تو گوشیم باشه یا خلاصه هروقتی ک من حالم خوب باشه حالمو میگیره

    یکی این مساله و یکی هم اینکه نمیخواد هیچ خوبی تو زندگیمون ببینه کلافم کرده
    احساس میکنم مشکل روانی داره

    احساس میکنم مدام دارم تحقیر میشم من از نظرزیبایی و تحصیلات چیزی کم ندارم اخلاقمم یه مدت عصبی شده بودم بد شد ولی الان خوبم فقط هیکلم روفرم نیست
    درحالی ک اون اصلا موقعیت خوبی نداشت و چون دوسش داشتم مشکلاتش رو تحمل کردم
    ولی اون شاید با این حرفا میخواد بگه منو نمیخواد واقعا نمیخواد ولی مطمینم اگ یه مدت ترکش کنم باز به دستوپام میفته چون خیلی دمدمی مزاجه
    ازطرفیم اصلا دلم نمیخواد دوباره بحث به خونواده ها بکشه
    از طرف دیگه هم وقتی اینجور بهم میگه و من هنوز دارم باهاش زندگی میکنم و به رو خودم نمیارم احساس میکنم به شعورو شخصیتم توهین میشه

    من چه کار باید انجام بدم?!
    یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ٬ طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم.....
    ویرایش توسط yasna1990 : دوشنبه 20 مهر 94 در ساعت 14:05

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 05 اردیبهشت 95 [ 23:19]
    تاریخ عضویت
    1393-8-07
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,117
    سطح
    27
    Points: 2,117, Level: 27
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    63

    تشکرشده 120 در 67 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام یسنا

    من کم و بیش تاپیکات را خوندم قبلا. اما تا حالا حرفی نزده بودم. اینطور که میگی به نظر من دو حالت داره: 1. همسرت واقعا از زندگی باهات ناراضی هس 2. همسرت مقداری افسردگی داره.

    آیا تا حالا جدی درمورد حرفاش باهم صحبت کردین؟ گفتی که این حرفا هر زنی را از زندگی مشترکش دلسرد میکنه؟ غرورش را میشگنه؟ و میذارتش تو برزخ؟ گفتی که چقدر تلاش کردی و اون تلاشای تو رو ندیده و دیگه از آیه ی یاس خوندناش خسته شدی؟ مشکلات خودشو گفتی؟
    به نظر من این رفتارش خیلی ناشایست هست و غرور هر زنی را له می کنه. و تو جدی باید بش تذکر بدی و حتی کمی تهدیدش کنی.

    عزیزم خودتو بالا ببر. بگو من این همه تلاش کردم چون زندگیمو دوس داشتم اگه تو تلاش نمیکنی و همش بی دلیل آیه ی یاس میخونی یکطرفه ک نمیشه زندگی!!! نشون بده محکمی و بش اونقدر وابسته نیستی.

    راستی باشگا برو تا بیای رو فرم.چند کیلو اضافه وزن داری مگه؟

    وقتی تو اعتماد به نفس داشته باشی کسی جرات نمیکنه اذیتت کنه. از خودت تعریف کن جلوش. و حتما یبار منطقی و جدی درینمورد باش حرف بزن و کمی تهدید آمیز بگو کم کم دارم خسته می شم از حرفات.

    به نظر من کلید مشکل تو قوی کردن شخصیت و دوس داشتن خودت و ابراز این مساله به همسرت و جدی حرف زدن با همسرت درمورد رفتار ناشایستش هست.

  3. 2 کاربر از پست مفید kimia fall تشکرکرده اند .

    yasna1990 (دوشنبه 20 مهر 94), ستاره زیبا (سه شنبه 21 مهر 94)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 25 مهر 94 [ 20:51]
    تاریخ عضویت
    1394-1-26
    نوشته ها
    249
    امتیاز
    2,867
    سطح
    32
    Points: 2,867, Level: 32
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 327 در 165 پست

    Rep Power
    50
    Array
    شاید واسه اینه که داره بیشتر عاشقت میشه اما میترسه من خیلی از مردای اینطوری دیدم و واقعا هم دلیلش مشخص نیست اما به نظرم نزدیکترین جواب همینه که گفتم

    شما یک دوره دعواو نزاع داشتید بحث جدل سردی اینا علاقه بینتون کم کرد حالا شما یسنا خانوم گل عوض شدی خودتو عالی کردی

    ببین زنا سریعتر خودشون با شرایط وقف میدن و با شرایط سازگار میشن حتی علت اینکه مرگ و میر زنا کمتر از مرداست همینه

    شوهرت از توی دلش باهات راه اومده عاشق شده نظرش جلب شده اما در ظاهر عقلش هنوز خودشو وقف نداده مغزش تمایل به موندن در همون شرایط قبلی داره و همچنین اینکه میترسه که این خوشی پایدار نباشه اینکه خوشش بیاد وابسته شه وبعد دوباره دعوا شه و ضربه بخوره تو باز بشی زن قبل پس هم با اینکارا داره جلوی خودشو وتورو میگیره که وارد فاز احساسات نشین هم


    داره امتحانت میکنه!!!!!!!!!!!!!

    میخواد ببینه تو کی پس میکشی تا بگه اینا این همونه من میدونستم عوض نشده شرایط زیباتر نشده هی اذیت ازارت میده تا اگه پس نکشیدی دلشو قشنگ ببازه و مطمین شه

    تو باید خیلی با سیاست باشی و هرکاری میکنی بگی بخاطر تو تا دلتو بدست بیارم دوست دارم و.....

    این نظر من بود یسنا جون

  5. 2 کاربر از پست مفید دختر جوان تشکرکرده اند .

    yasna1990 (دوشنبه 20 مهر 94), ستاره زیبا (سه شنبه 21 مهر 94)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 مرداد 95 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1392-10-10
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,066
    سطح
    40
    Points: 4,066, Level: 40
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    305

    تشکرشده 145 در 59 پست

    Rep Power
    28
    Array
    مرسی عزیزم
    اره بارها باهاش صحبت کردم ولی ناقص...چون یا میگه بذاریم برابعدو اینا یا یجوری میگه مقصر من بودم که اینجوری دعوامون شده

    از تاثیر منفی حرفاش روی من هم ک بهش میگم میگه حالا من یه چیزی گفتم تو چرا زود میگیریش درحالی ک این حرف ها حرفهایی نیست ک همینجوری گفته بشه.زانوهای ادم سست میشه

    درمورد باشگاه هم اره دارم میرم مثلا بهم میگه اینجات خوب شده ها ولی بایه حالت بدی میگه اونجات مثلا هنوز خیلی بده
    حالا خودشم زیاد اضافه وزن داره ها به تیپشم درست نمیرسه

    این سری سعی کردم خودمو ضعیف نشون ندم یاد حرفهای بچه ها تو یکی از تایپیکام افتادم ک نباید نقطه ضعف بدم دستش
    این دوروز ک قهریم اولش یکم گریه کردم ولی بعد همش اهنگ گذاشتم برا خودم رقصیدم خونه رو مرتب کردم برا خودم غذا درست کردم به خودم رسیدم مطالعه کردم خیلیییی عالی بود با وجود این مشکلا ولی حال خودم نسبتا خوبه

    الان اومده باشوخی میگه خب دوروزه قهریم فک کنم ادب شدی
    دعوا سر این بود ک قرار بود یکاری براخونه انجام بده هی امروزو فردا کرد بعد کلی منم عصبانی شدم ک بعدش اونم اون حرفا رو زد..
    میگه تقصیر تو بود
    منم گفتم دعوا داریم تا دعوا حرفایی ک تو به من زدی ادمو سرد میکنه از زندگیش

    من خیلی هم هیجانیم وقتی یکم عذرخواهی میکنه زود خندم میگیره و اشتی میکنم شایدم همین رفتارم باعث شده که ارزش خودمو بیارم پایین

    الانم میدونم اگ اشتی کنم ازم رابطه میخواد
    ولی این بار علی رغمی ک دلم براش تنگ شده ولی تو دلم خیلی ازش دلگیرم

    لطفا راهنمایی کنید چیا بهش بگم ک یکم به خودش بیاد ?
    الان دوروزه قهریم ولی حاا هی میره و میاد یه چیزی میگه ک اشتی کنیم انگار نه انگار که چی شده..حالا تا کی قهر باشم که یکم حساب کار بیاد دستش?
    میخوام این سری یکم به تبعات حرفاش برسه


    دخترجوان الان پستت رو دیدم ...مرسی

    اشک توچشمم جمع شده...امیدوارم واقعا همینطور باشه
    .خیلی سیاستا یاد گرفتم
    من خودم میفهمم روابطمون بهتر شده.
    مثلا بعضی وقتا میره بیرون برادوتامون دوتا چیز ست میگیره مثلا لیوان تو کیف یا مچلند ورزشی یاهر چیز دیگه...به خواسته هام بیشتر اهمیت میده
    ولی وقتی این رفتارا وحرفاشو میبینم تو تناقض گیر میکنم و باالطبع وقتی چنین گذشته ای داشتیم انگیزمو از دست میدم....میشکنم

    ولی اخه چرا ?? اگه بیشتر دوستم داره چرا یه جور احساس خوشحالی داره وقتی که حالمو میگیره ??

    اون باهربار زدن این حرف ها منو کامل ناامیدم میکنه...میترسم ازروزی که بعد ازین همه تلاش طاقتم تموم شه..
    یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ٬ طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم.....
    ویرایش توسط yasna1990 : دوشنبه 20 مهر 94 در ساعت 23:47

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 05 اردیبهشت 95 [ 23:19]
    تاریخ عضویت
    1393-8-07
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,117
    سطح
    27
    Points: 2,117, Level: 27
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    63

    تشکرشده 120 در 67 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببین یسناجان تو باید علاوه بر اینکه خودتو دوست داشته باشی این دوست داشتن خودتو به شوهرت ابراز کنی مستقیم. درسته تعریف از خود جلوی بعضیا بده. ولی مطمئن باش جلوی شوهر عالیههه. نشون میده تو محکم و با اعتماد به نفس هستی. مثلا چطوری؟ مثلا هییییییییییچ وقت از خودت جلوی شوهرت بد نگو. هیچوقت نباید میگفتی وای چقد شکمم بزرگ شده. جقد از ریختو قیافه افتادم! و خیلی چیزای دیگه. از ظاهرت که به هیییچ عنوان بد نگو.
    برعکس، از خودت تعریف بکن جلوی شوهرت با اعتماد به نفس تماااام. بگو فلان خانم تو باشگا گف وای چقدر تو خوشگلی. آرایشگر گف وای چقد صورتت و پوستت قشنگه. تعریفایی که روزانه ازت میشه را به شوهرت بگو. اولش شاید شوهرت بگه مثلا هیچم اندامت خوب نیس. ولی به مرور زمان که ببینه تو با اعتماد به نفس و قوی هستی دیگه جرات نمیکنه اینطوری درموردت حرف بزنه.

    در ضمن این تلاشا نباید یه طرفه باشه ها! برای اینکه بفهمه تو بدت میاد ازین طرز حرف زدن یبار که اینجوری بات درمورد بدنت حرف زد با خودش مث خودش حرف بزن. بگو عزیزم تو هم اصلا تناسب اندام نداریا! که انقد به من گیر میدی! همونجور که برا مرد مهمه اندام ، برای زنام مهمه!... اینطوری باعث میشه بفهمه اونم باید برای تو تلاش کنه. نه فقط تو برای اون!
    خیلی مودبانه این حرفا را بزنیا. اصلا از روی لج بازی نباشه ها. کاملا منطقی.
    راستی گاهیم وقتی اینطوری حرف زد میتونی بهش غیر مستقیم بش بفهمونی که واقعا چقدر ازین حرفا آسیب میبینی . مثلا میتونی براش اینطوری پیام بدی بعدش :
    من آدم نرفتنم.
    آدم دوست موندن
    یا اصلا آدم دیر رفتنم خیلی دیر..
    اما وقتی برم
    دیگه آدم برگشتن نیستم
    آدم مثل قبل شدن نیستم
    باور کن..
    آنا گاوالدا

  8. کاربر روبرو از پست مفید kimia fall تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (جمعه 24 مهر 94)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.