به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 مهر 94 [ 16:02]
    تاریخ عضویت
    1393-6-15
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,003
    سطح
    17
    Points: 1,003, Level: 17
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 32.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 22 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دوری یک ماهه بدلیل اختلاف با نامزدم

    سلام خسته نباشید.من اسمم سینا دو ماه هستش که عقد کردیم.خانووم من ۱۸ سالشه و من ۲۳ سالمه.من با خانومم سر حجابش مشکل دارم و همه ی مشولاتمونم بنظرم از همینجا شروع شده و چند تا چیز دیگه.روز خاستگاری بهش گفته بودم برا حجاب حساسم و چادر رو عنوان مردم.گفتم تیپ و ظاهر الان که بیرون میری چیه؟گفت چادر میپوشم گفتم برا چی چادر میپوشی گفت بخاطر بابام.گفتمش اگر من ازت خواهش کنم چی؟ میپوشی؟گفت آره گفتم پس حله.خلاصه عقد کردیم و بعد از یه هفته دیدم بحث شد سر اینکه من چادر نمیپوشم وچادر مال املهاس و ازین حرفا.گفتم باشه چادر برا من ملاک نیست اگر مانتوهات تنگ و کوتاه نباشه و حجابتو رعایت کنی.گفت باشه.اما الان میبینم که موهاش بیرون میاد از زیر شال.دختر خوبیه و اصلا قصد خودنمایی نداره اما چند بار که بهش تذکر دادم
    میگه حالا یه لاخه مو رو ببینن چی میشه؟خلاصه از این بابت ازش راضی نیستم و حالا که عقد کردیم تازه دارم میفهمم.
    علاوه بر این خودمم ایراداتی دارم و چون از دستش ناراحتم مثل ثابق نیستم باهاش.میگه بهم بی احترامی میکنی و لحن بدی داری .نه اینکه فحش بدما نه.میگه طرز حرف زدنت بامن درست نیست.
    راست میگه بعضی وقتا یه حرفایی میزنم که مفهومش اون چیزی نیست که میخ،ام بگم.و اشتباه برداشت میکنه از حرفام.
    بهش میگم بیا بریم پیش مشاور میگه خودمون عقل داریم خودمون حلش میکنیم.
    وقتی از دستم ناراحت میشه و فقط سکوت میکنه حتی یه سوالم ازش بپرسم جواب نمیده و بدتر منو عصبانی میکنه.
    الانم که میگه تنها راه اینه که باید یک ماه از هم دور باشیم و نباید بیای پیشم همو ببینیم .پیام ندیم زنگ نزنیم تا دوری همو حس کنیم و به اشتباهات هم پی ببریم! اما من مطمئنم این روش غلطه. ممنون میشم کمکم کنید آقایون و خانومای متاهل فقط.ممنون

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    برادر عزیز به همدردی خوش اومدین

    اولا اینو بگم من مشاور نیستم وادم خیلی مذهبی هم نیستم به چادر هم زیاد اعتقاد ندارم پس حرفایی که میزنم شاید کاملا باتفکرات شما متفاوت باشه اما دلم میخواد نظر یه ادمی که کمی هم متفاوت از شما نگاه میکنه رو هم بشنوید

    اولا خانومتون از اول هم گفتن که بخاطر پدرشون چادر میپوشن و این یعنی خودشون از روی اعتقاد قلبی اینکارو نکردن و این خودش یه هشداری بود برای شمایی که این قضیه خیلی برات مهمه

    اما در کل از بحث شما دوتامیخوام بیام بیرون وکلی صحبت کنم

    من همسری دارم که از نظر من مرد فوق العاده ایده الیه و خدارو صد هزار مرتبه شکر زندگی ارومی داریم ......

    یه قسمت ازین ارامش من برمیگرده به اینکه همسرم نمیخواد من اسیرش باشم برام قفس نساخته من در عین تعهد و تاهل اما در عین حال ازادم

    ذوق وشوق و احساس زن بودنمو با مجبور کردنم به انجام کارهایی که دوس ندارم از بین نمیبره

    چادر و حجاب کامل بد نیست و چه بسا خیلی هم خوب باشه اما به شرطی که از یه حس نیاز درونی نشات گرفته باشه یعنی اگر زنی خودش احساس بکنه نیاز داره حجابش کامل باشه و اینکارو بکنه ارزشمنده نه با زورو اجبار

    سعی کنید یه مقدار انعطاف بیشتری به خرج بدید

    من همیشه گفتم اگه زنو شوهر باهم دوست باشن نود درصد مشکلات حله
    چون دراون صورت مرد چیزی که زنشو ناراحت و معذب کنه ازش نمیخواد و زن هم دلش نمیاد کاری بکنه که دل مردش بشکنه و ناراحتش کنه

    به نظر من این قضیه تاحد زیادیش شخصیه اگرچه شماهم حق داری نظر خودتو بیان کنی اما من اگه جای شما بودم اصرار نمیکردم و بعد از اینکه نظر خودمو گفتم حق انتخابو به همسرم میدادم و تا جایی که احساس کنم مشکلی به وجود نمیاد رو این قضیه زیاد حساسیت نشون نمیدادم مخصوصا میگید خانومتونم دختر پاک و سالمیه

    شما هنوزاول راهید و تقریبا سن کمی هم دارید اگر بخواید میتونید با درایت و در فضای کاملا دوستانه همه ی مشکلاتتونو حل کنید و باهم کاملا مچ بشید سعی نکنید برا هم زنو شوهر بازی در بیارید سعی کنید قبل از هرچیز دوست هم باشید همدیگرو مجبور نکنید و نخواید همدیگرو عوض کنید در عین اینکه باید خواسته ها و نظراتتونم به طرف مقابلتون انتقال بدین و تصمیم گیری رو در نهایت به عهده طرف مقابلتون بذاریدمطمئن باشید اگر درست خواسته ها بیان بشن معمولا طرف مقابلم نرمش بیشتری نشون میده

    امیدوارم خوشبخت بشید
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید
    ویرایش توسط sahar67 : شنبه 18 مهر 94 در ساعت 21:48

  3. 2 کاربر از پست مفید sahar67 تشکرکرده اند .

    kimia fall (پنجشنبه 23 مهر 94), سرشار (شنبه 18 مهر 94)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 مهر 94 [ 16:02]
    تاریخ عضویت
    1393-6-15
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,003
    سطح
    17
    Points: 1,003, Level: 17
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 32.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 22 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام sahar67 ممنون بابت خوندن صحبت هام.اما منم انعطاف نشون دادم و از چادر گذشتم و فقط حجاب میخوام.شما احساس یک مرد رو درک نمیکنید هیچوقت وقتی که به دیگران ( مرد نامحرم)اجازه داده میشه زیبایی های خانوم بنده رو ببینن! درصورتی که من هیچوقت به نامحرم نگاه نمیکنم.
    اما سوال من از مشاورین اینه که به درخواستش عمل کنم و یک ماه جدا باشیم و نبینیم همو؟

  5. کاربر روبرو از پست مفید سینا جوان تشکرکرده است .

    baitollah-abbaspour (چهارشنبه 22 مهر 94)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام اقا سینا.... میگم چقدر زود یکسال گذشت...

    بالاخره شاه دوماد شدی ؟ بهت تبریک میگم... فکر کنم این خانم اون خانمی نیستند که پارسال براش تاپیک زده بودید...


    دوست من خانم شما سن زیادی نداره... این که چرا شما دختر 18 ساله رو برای ازدواج انتخاب کردی رو نمی دونم و نمی خواد این جا بگی...فقط بدون اون خانم هنوز توی دنیای دیگه ای هستش ... از حرفام ناراحت نشی... ولی بعضی کارای ایشون رو باید بذاری پای سنشون و اصلاح عامیانه عالم بچگی شاید... راجب بیرون اومدن مو ببین اقا سینا هر نسلی متفاوته دخترای هم نسل ایشون رو ندیدی؟ من که میبینم افسوس می خورم باور کنید این قدر با این که سنی ندارند خودشونو ارایش می کنند و .. میان تو راه مدرسه و... بهش حق بده وقتی خودشو با دوستاش مقایسه می کنه دو لاخ مو رو بد ندونه...

    من جای شما بودم به جای گیر دادن به این که موهاتو بده زیر مقنعه و.. ایشون هم بدتر لجبازی کنه...سعی می کردم فلسفه ی حجاب رو براش توضیح بدم و در نهایت خودش تصمیم درست رو بگیره... اون حجاب هستش که ارزش داره... و گر نه زوری که فایده نداره..

    این روششون رو هم باز میگم بذار واسه خاطر سنشون... بهتره لج بازی رو کنار بذارید...

    راستی خیلی عصبانی هستی دوست من از لحنت مشخصه... من شاید نباید نظر می دادم چون گفتی فقط اقایون و خانم های متاهل نظر بدند !!! البته خانم و اقایون متاهل فکر نکنم زیاد وقت داشته باشند بیان همدردی الان...

    برات ارزوی موفقیت دارم.

  7. 4 کاربر از پست مفید فدایی یار تشکرکرده اند .

    baitollah-abbaspour (چهارشنبه 22 مهر 94), sahar67 (یکشنبه 19 مهر 94), سینا جوان (یکشنبه 19 مهر 94), سرشار (شنبه 18 مهر 94)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 مهر 94 [ 16:02]
    تاریخ عضویت
    1393-6-15
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,003
    سطح
    17
    Points: 1,003, Level: 17
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 32.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 22 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام فدایی یار.یک نفر پیدا شد منو میشناسه از این بابت خیلی خوشحالم.ممنون امیدوارم شما هم زودتر دوماد بشی. بله اون فقط یه تماس برا اجازه خاستگاری بود.حتی من حضورا نرفته بودم اما این دفعه با کلی تحقیق و بررسی انتخواب کردم و دو ماهه که عقدیم.مشکل حادی نداری بنظرم فقط ما شدن رو هنوز یاد نگرفتیم حس میکنم.نه من عصبانی نیستم ولی دلتنگشم و میدونم هم منو عذاب میده با دوری و هم چند برابر خودشو اذیت میکنه.
    ویرایش توسط سینا جوان : شنبه 18 مهر 94 در ساعت 23:09

  9. کاربر روبرو از پست مفید سینا جوان تشکرکرده است .

    فدایی یار (شنبه 18 مهر 94)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    دوست گرامی من قطعا یه مرد نیستم و شاید نتونم حستونو درک کنم و قطعا هم هیچوقت نمیتونم حس مالکیتی که بعضی از ادمها بعداز ازدواج نسبت به زن یا شوهرشون دارن رو هم درک کنم

    دوست گرامی همونطور که تو پست قبلی هم براتون نوشتم روشتونو تغییر بدین

    یکماه دوری چیز بدی نیست که اینقدر شما ازش ناراحت بشی و به نظرم به خواسته ایشون احترام بذارید و تو این یه ماهم یه کم بشینید بیشتر فکرکنید به تمام مسائل ریزو درشتی که ایجاد مشکل میکنه اگرچه دوری معمولا حلال مشکلات نیست و اینکه بهتون گفتم سعی کنید دوستانه با همسرتون رفتار کنید بخاطر همینه

    ادما وقتی حس کنن حرف همو درک نمیکنن معمولا روش های دیگه رو جایگزین میکنن مادامی که کلام میتونه ابزاری برای نشان دهنده ی احساسات مثبت و منفی باشه نیازی به تغییر رفتار نیست مگر اینکه زبون قاصر باشه اونوقته که این جور رفتارهایی پیش میاد

    مردپناه و تکیه گاه زنه مرد ستون ارامشه مرد بزرگترین و مطمئنترین همراه یک زنه این جایگاهو حفظ کنید و تخریبش نکنید یکی از چیزهایی که اینکارو میکنه حس مالکیته

    قصدم فقط کمکه مخصوصا که اول زندگیتونه امیدوارم بازم از حرفام ناراحت نشید
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید
    ویرایش توسط sahar67 : یکشنبه 19 مهر 94 در ساعت 10:09

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 دی 96 [ 22:59]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    نوشته ها
    297
    امتیاز
    6,423
    سطح
    52
    Points: 6,423, Level: 52
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    625

    تشکرشده 345 در 183 پست

    Rep Power
    51
    Array
    به نظر من کوتاه نیا از خواستت چون هم خواستت منطقیه هم توافق شده
    الان بخوای همینطوری کم کم کوتاه بیای فردا چیزای دیگم هست همونطور که از چادر شروع شد به مانتو رسید بعد موی سر فردا هم لابد چیز دیگه
    ناراحتم نباش چون خودت هم کم مقصر نیستی اول بخاطر اینکه با یه نو جوون ازدواج کردی دوم هم وقتی گفت چادرش به اجبار بوده باید به فکر این روزا میبودی
    خوبه که آدم پای حرفش وایسته الان خانومت رو حرف خودش نیست که قبلا توافق کردی الان شما هم بخوای کوتاه بیای یعنی به حرفی که میزنی اعتقاد نداری و خودتو فقط مسخره کردی که یه چیزیو میخای بعد هی کم کم کوتاه میای
    پیشنهاد جدایی یک ماهم قبول نکن بگو باید با حرف زدن مشکلتونو حل کنین اگه به همین منوال بخواید پیش برید که باید عمرتون تو برزخ قهر و آشتی بگذره

  12. کاربر روبرو از پست مفید baitollah-abbaspour تشکرکرده است .

    سینا جوان (چهارشنبه 22 مهر 94)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 مهر 94 [ 16:02]
    تاریخ عضویت
    1393-6-15
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,003
    سطح
    17
    Points: 1,003, Level: 17
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 32.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 22 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ممنون بابت راهنماییاتون.مشکل دیگه ای هم که هست اینه که پدر من اجازه نمیده که من و خانومم هرشب پیش هم باشیم یعنی بخوابیم.با نهار یا شام مشکلی نداره اما با خوابیدن چند شب پشت هم مشکل داره مثلا میگه هفته ای یبار تو خونشون بخواب هفته ای یبارم اون بیاد.
    خانوم من روزای اول یا تو این دوماه مشکلی نداشت اما الان هی بمن میگه میخوان برات تصمیم بگیرن درباره هر چیزی تو هم فقط میگی چشم و زبون نداری و فلان.مثل بچه دو ساله ها برات تصمیم میگیرن.
    کلا خانومم دوس داره هروقت بخواد من پیشش باشم.میگم بهش پدر مادر من یه عمر منو تر و خشک کردن من هیچوقت بخاطر این چیزا احترامشونو زیر پا نمیزارم. بعدشم این جریان برای داماد خودمونم خیلی بدتر برقرار بود یعنی داماد ما تو مدت یه سال عقدشون هیچوقت اجازه خوابیدن خونه ما نداشت.به خانومم میگم صبوری کن بالاخره این مدت میگذره همه چیز حل میشه میگه من تا زمانی که اینسوری بد رفتار کنه بابات خونتون نمیام و از این حرفا.نمیدونم دیگه. من تازه ازدواج کردم بلد نیستم با همچین قضیه چطوری برخورد کنم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.