به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 48
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 20 آبان 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-5-30
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    4,001
    سطح
    40
    Points: 4,001, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 208 در 97 پست

    Rep Power
    36
    Array

    نامزدم همچنان میگه باید جدا شیم

    سلام
    اول از همه امیدوارم مدیرجون اجازه ارسال موضوع جدید بدهند
    من زانکو 25ساله هستم که بعد از نه ماه نامزدی با یه آقای 29ساله ایشون خیلی ناگهانی از من خواست که از هم جدت شیم. حدود سه ماه هیچ رابطه‌ای باهم نداشتیم الان بعد سه ماه خودش و خانوادش اومدن پیش خالم و کلی از من ایراد گرفتن.
    البته بیشتر از زبون خود نامزدم بوده و کاملا مشهود که پرش کردن.
    ایراهایی که رو من گذاشتن: بد عنق. بداخلاق. بلد نیست محبت کنه. با شغل من مشکل داره. روش نمیشه منو به کسی معرفی کنه. به من احترام نمیزاره.
    قرار شده فردا شب ما هم باشیم و مجددا در حضور من و خانواده صحبت کنیم.
    دفاع من در برابر این همه برچسب :اول اینکه من بعضی اوقات میدیدم جلو من یه شوخی هایی با خانواده خودش میکنه که اونا ناراحت میشن و اینو گفتم گفتن این جور مسائل بدعنقی هست؟
    من از شروع نامزدی خیلی از موقعیت های شغلی رو پس زدم که بیشتر کنار ایشون باشم و واسه هر مناسبتی کلی تدارک میدیدم درصورتی که خیلی هاش هم بی جواب بود که البته من توقع نداشتم ولی چطور میتونه بگه بی محبت؟
    قبول دارم که بداخلاق بودم چون وقتی سردی ها و بیخیالی هاشو میدیدم اخااقم بد میشد قبول دارم.
    از نظر مالی هرجا تونستم کمکش کردم اما اصلاً انگار نه انگار و الان فقط طلبکاره
    من حتی یه بار که خواهرش باهام دعوا کرد بهش هیچی نگفتم فقط به خاطر نامزدم
    الان میخوام که جدا شم این همه صبر کردم هیچی به هیچی
    فقط فردا که قراره صحبت کنم میخوام خیلی اروم باشم و گریه نکنم و با احترام رفتار کنم کاری هم به اونا ندارم چیکار کنن
    اما الان نمیدونم باید چی بگم؟ باید گلایه هامو بگم؟از خودم دفاع کنم؟یا سکوت کنم؟ نظر شما چیه؟
    ما تو همین ماه احتمال زیاد جدا میشیم فقط صحبت های آخر برام مهمه

  2. کاربر روبرو از پست مفید زانکو تشکرکرده است .

    dooo (دوشنبه 20 مهر 94)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 20 آبان 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-5-30
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    4,001
    سطح
    40
    Points: 4,001, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 208 در 97 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام به همگی
    چقدر تالار سوت و کور شده هیشکی هیچی نمیگه
    بچه‌ها اون شب خانواده نامزدم و خودش اومدن و با هم حرف زدیم. حرفای نامزدم این بود: میگفت تو زیاده خواه هستی، تو به من محبت نکردی، تو محبت کردن بلد نیستی، تو از شغل من بدت میاد، تو خجالت میکشی منو به کسی معرفی کنی
    من بهش گفتم که من سهممو از اشتباهاتم قبول میکنم و اصراری به سازش ندارم. اما تو هم خیلی منو اذیت کردی. من اگر زیاده خواه بودم نصف پول کادوی عیدی که برام خریدی و اولین کادو تو بود رو خودم نمیدادم بعدشم به کسی نگم. واسه خودم خرید نمیکردم بعد بگم نامزدم خریده و.... گفتم تو هم از نظر محبت واسه من کم گذاشتی
    بعد از اون با پا درمیونی شوهرخالم گفتن برید تنها باهم حرف بزنید و ما رفتیم تو اتاق. اونجا اروم تر بودم. اون شروع کرد به حرف زدن و گفت اینا هرچی بگن ما نباید گوش بدیم ما اصلا به درد هم نمیخوریم و دعوا زیاد داشتیم و بعدش واسه اینکه منو به طلاق توافقی راضی کنه گفت تو نمیتونی منو ارضا کنی.
    منم بهش گفتم تو که تصمیم خودتو گرفته بودی چرا درخواست طلاق ندادی؟ این سه ماه داشتی استخاره میکردی؟
    بعدم گفتم تو همه دلایلت دروغه و من باور نمیکنم دیگه هم نمیخوام بدونم. گفت توافقی جدا شیم و با من همکاری کن. من بهش گفتم الان اگه از اتاق بریم بیرون و به همه بگیم باید جداشیم همه عصبانی میشن و سعی میکنن آشتی بدن مارو بهتره که واسه اینکه اوناهم راضی بشن بریم پیش مشاور و اون هم صد در صد میگه جدا شید و بعدش توافقی جدا بشیم. اما اون قبول نکرد و من بهش گفتم پس خودت برو به همه بگو که ما به درد هم نمیخوریم.
    اما بعدش خانواده من عصبانی شدن و گفتن ما توافقی رضایت نمیدیم و همه چی باید طبق قانون پیش بره. بعدش اون پا شد رفت بیرون و خانوادش بعد سه ماه میگفتن ما نمیدونستیم اینا دعوا کردن و نمیدونستیم انقد جدیه و بعدش عذرخواهی کردن اما کاملا معلومه که دروغ میگن.
    روز بعدش خواهرش زنگ زده به خالم گفته خواهرزاده شما مشکل جنسی داره و پاش هم بخیه داره داداش من حق داره.
    یعنی باور نمیکردم آبروی من واسش مهم نباشه. تازه حرفش هم دروغ بود.
    حس مزخرفی دارم. دلم شکسته. وقتی سر کارم خوبم اما بعضی وقتها خیلی ذهنم مشغول میشه.

  4. 2 کاربر از پست مفید زانکو تشکرکرده اند .

    dooo (دوشنبه 20 مهر 94), بارن (سه شنبه 06 بهمن 94)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 18:39]
    تاریخ عضویت
    1393-12-14
    نوشته ها
    329
    امتیاز
    14,886
    سطح
    79
    Points: 14,886, Level: 79
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 464
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    955

    تشکرشده 655 در 231 پست

    Rep Power
    74
    Array
    سلام عزیزم
    واقعا ناراحت شدم از اتفاقی که برات افتاده
    اینکه چطور یه ادم میتونه اینقدر پست باشه در حالی که از یه دقیقه بعد خودش خبر نداره خدا داند
    شک نکن خدا صدای کسی که دلش شکسته رو بیشتر میشنوه
    نمیگم نفرینش کن
    اما واسه دیگران و خودت خیلی دعا کن،ناراحت عیب وایرادی که ازت گرفته نباش واگذارشون کن به خدا
    اصلا نترس،نگران هیچی هم نباش
    وقتی گفتی قراره باهاش حرف بزنی گفتم خداکنه محکم باشی جلوشون و گریه ات نگیره چون اینطوری بعدها که بهش فکر میکنی بهتره
    برات
    پسری رو میشناسم که روی دختری که عقد کرده بود عیب و ایراد الکی گرفت و طلاقش داد و زنی که دوباره گرفته سرطان گرفته
    اما اون دختر ازدواج کرده و بچه هم داره
    فقط دعا کن واسه همه،واسه خودت
    حدیث کسا رو زیاد بخون وقتی به معنیش توجه کنی اروم میگیری
    اگه فایل صوتیش رو که یه مداح خونده باشه اینطوری بیشتر حال وهوای ادم خاص میشه و به دل میشینه

  6. 3 کاربر از پست مفید dooo تشکرکرده اند .

    baitollah-abbaspour (پنجشنبه 23 مهر 94), بارن (سه شنبه 06 بهمن 94), سها** (دوشنبه 05 بهمن 94)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 20 آبان 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-5-30
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    4,001
    سطح
    40
    Points: 4,001, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 208 در 97 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام جناب dooo
    خیلی خوشحال شدم دیدم پیگیر ماجرای من هستی. واقعا قوت قلب گرفتم. نمیدونم چی بگم. من تا حالا کسیو نفرین نکردم و از این به بعد هم نخواهم کرد. من به عدل خدا اطمینان کامل دارم. من فرصت بهش دادم که توافقی همه چیو تموم کنیم اما نخواست استفاده کنه. مامانم میگه اینا میخوان توافقی جدا شیم بعدش همه جا بگن دختره عیب و ایراد داشت و ما هم زود طلاقش دادیم. دقیقاً هم فکرشون همینه.
    بچه‌ها واسم دعا کنید که تو دادگاه و باقی ماجرا موفق باشم و کم نیارم.
    عزیزم من زیاد تا الان مذهبی نبودم اما حتما شروع میکنم و حدیث کسا رو میخونم. بچه‌ها هر کی هر پیشنهاد یا صحبتی داره من واقعا خوشحال میشم از راهنماییش.

  8. 2 کاربر از پست مفید زانکو تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 22 مهر 94), افسونگر (دوشنبه 27 مهر 94)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 آبان 94 [ 22:01]
    تاریخ عضویت
    1394-7-14
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    254
    سطح
    5
    Points: 254, Level: 5
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط زانکو نمایش پست ها
    سلام به همگی
    چقدر تالار سوت و کور شده هیشکی هیچی نمیگه
    بچه‌ها اون شب خانواده نامزدم و خودش اومدن و با هم حرف زدیم. حرفای نامزدم این بود: میگفت تو زیاده خواه هستی، تو به من محبت نکردی، تو محبت کردن بلد نیستی، تو از شغل من بدت میاد، تو خجالت میکشی منو به کسی معرفی کنی
    من بهش گفتم که من سهممو از اشتباهاتم قبول میکنم و اصراری به سازش ندارم. اما تو هم خیلی منو اذیت کردی. من اگر زیاده خواه بودم نصف پول کادوی عیدی که برام خریدی و اولین کادو تو بود رو خودم نمیدادم بعدشم به کسی نگم. واسه خودم خرید نمیکردم بعد بگم نامزدم خریده و.... گفتم تو هم از نظر محبت واسه من کم گذاشتی
    بعد از اون با پا درمیونی شوهرخالم گفتن برید تنها باهم حرف بزنید و ما رفتیم تو اتاق. اونجا اروم تر بودم. اون شروع کرد به حرف زدن و گفت اینا هرچی بگن ما نباید گوش بدیم ما اصلا به درد هم نمیخوریم و دعوا زیاد داشتیم و بعدش واسه اینکه منو به طلاق توافقی راضی کنه گفت تو نمیتونی منو ارضا کنی.
    منم بهش گفتم تو که تصمیم خودتو گرفته بودی چرا درخواست طلاق ندادی؟ این سه ماه داشتی استخاره میکردی؟
    بعدم گفتم تو همه دلایلت دروغه و من باور نمیکنم دیگه هم نمیخوام بدونم. گفت توافقی جدا شیم و با من همکاری کن. من بهش گفتم الان اگه از اتاق بریم بیرون و به همه بگیم باید جداشیم همه عصبانی میشن و سعی میکنن آشتی بدن مارو بهتره که واسه اینکه اوناهم راضی بشن بریم پیش مشاور و اون هم صد در صد میگه جدا شید و بعدش توافقی جدا بشیم. اما اون قبول نکرد و من بهش گفتم پس خودت برو به همه بگو که ما به درد هم نمیخوریم.
    اما بعدش خانواده من عصبانی شدن و گفتن ما توافقی رضایت نمیدیم و همه چی باید طبق قانون پیش بره. بعدش اون پا شد رفت بیرون و خانوادش بعد سه ماه میگفتن ما نمیدونستیم اینا دعوا کردن و نمیدونستیم انقد جدیه و بعدش عذرخواهی کردن اما کاملا معلومه که دروغ میگن.
    روز بعدش خواهرش زنگ زده به خالم گفته خواهرزاده شما مشکل جنسی داره و پاش هم بخیه داره داداش من حق داره.
    یعنی باور نمیکردم آبروی من واسش مهم نباشه. تازه حرفش هم دروغ بود.
    حس مزخرفی دارم. دلم شکسته. وقتی سر کارم خوبم اما بعضی وقتها خیلی ذهنم مشغول میشه.
    سقوط اخلاقی یعنی اینا. حیوون به اینا شرف داره.خواهرش غلط کرده به دروغ گفته مشکل جنسی دارید.کوتاه نیا.

  10. #6
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    شاید هم با گفتن این حرفها می خواد شما را حساس کنه که بخاطر حفظ آبروتون، زودتر موافقت کنید برای طلاق توافقی.

    کارهایی که می دونه ناراحتتون می کنه انجام می ده تا شما برای خلاص شدن از اون کارها به توافقی رضایت بدین.
    اگر نمی خواهی طلاق توافقی بگیری، نباید بذاری بفهمه به این موضوع حساسی، چون ادامه می ده

    یه مشکلی را هم مطرح کرده که هیچ جوری نمی شه به بقیه بگی بابا دروغ می گه اینطور نیست !!
    خیلی بی وجدانه اگه بخواد اینطوری به زندگی شما صدمه بزنه و این حرفها را پخش کنه و به خواستگارهای بعدیت بگه و ...
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  11. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 22 مهر 94), مصباح الهدی (چهارشنبه 29 مهر 94), آی تک (چهارشنبه 22 مهر 94), بارن (سه شنبه 06 بهمن 94), سها** (دوشنبه 05 بهمن 94)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 20 آبان 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-5-30
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    4,001
    سطح
    40
    Points: 4,001, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 208 در 97 پست

    Rep Power
    36
    Array
    شیدا جونم چطوری عزیزم؟
    من انقد از اون نقطه ضعف دارم که
    دیروز مامانم بعد اون ماجرا رفت و با خواهرش صحبت کرد و گفت اگر قراره با آبروی ما بازی کنید ماهم همین کارو میتونیم انجام بدیم و نقطه ضعف هم از شما زیاد داریم پس بهتره خودتونو جمع و جور کنید وگرنه ماهم بلدیم.
    بعدش داداشش زنگ زد و با دایی من حرف زد و گفت ما و عموم امشب میایم برای مشکل پیش اومده صحبت کنیم فقط به شرطی عموی من میاد که شما به طلاق توافقی راضی بشید. دایی منم گفت دیگه صحبت فایده ای نداره و نیازی به امدن شما نیست و بهتره همه چی قانونی پیش بره.
    اگر اونا نمیخواستن زرنگ بازی در بیارن و رو من ایراد بزارن من دوس داشتم زودتر توافقی تمام بشه امابه قول اقا کاوه وقتی به توافقی راضی میشی انگار یه چیزیم بدهکار میشی بهشون

  13. 2 کاربر از پست مفید زانکو تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (یکشنبه 26 مهر 94), بارن (سه شنبه 06 بهمن 94)

  14. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array
    زانکو عزیز

    حرف زیادی برای گفتن ندارم فقط وقتی تاپیکت را خوندم اشک تو چشمام جمع شد با خودم گفتم واقعا

    رذل بودن و پست بودن تا کجا؟؟؟؟؟؟؟

    برای غریبه ها هم انسان باید حرمت و احترام قایل باشد چه رسد به کسی که اسمش در شناسنامه خودش یا نزدیکانش هست. (حقیقتا که: تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی )

    اگر شما واقعا و حقیقتا هم عیبی داشتی دلیلی ندارد این... و خانواده اش اینگونه در بوق و کرنا کنند و با آبروی دیگران بازی نکنند.

    خوبه داریم در اطرافمون هر روز میبینیم چه عزیزانی که به یک آن فقط یک اسم ازشون موند و چقدر راحت از بازی زندگی محو و ناپدید شدند؟

    عجب صبری خدا دارد اگر من جای او بودم ...................
    ویرایش توسط sanjab : سه شنبه 21 مهر 94 در ساعت 11:38

  15. کاربر روبرو از پست مفید sanjab تشکرکرده است .

    بارن (سه شنبه 06 بهمن 94)

  16. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 فروردین 95 [ 04:00]
    تاریخ عضویت
    1393-10-20
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    1,869
    سطح
    25
    Points: 1,869, Level: 25
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 63 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    زانکوی عزیز خداوند جای حق نشسته.من دوست پسری داشتم که خودمون بریده بودیمو دوخته بودیم که مال همیم.پنج شش سالعاشق هم بودیم.مامانمم میدونست.تا اینکه اومدنو قرار شد همه چیز ختم به خیر بشه!!!اما بعد از جلسه اول خانوادش خیلییییی از من و خانوادم بد گفتن.طوریکه منو از چشم اون پسر انداختن.زنگ زدن خونه ما و به من و مامانم فحاشی کردن.خواهرش صداش میلرزید پشت تلفن و به من فحش میداد و داد میزد که دست از سر برادرشون بردارم!!!اصن یه وضعی.خیلی دلم شکست.خیییییلی.نمیتونی تصور کنی چه قدر داغون شدم.نه به خاطر شکست عشقیااااا.به خاطر اینکه یه جماعتی به خودشون اجازه داده بودن بی دلیل لهم کنند. و هرجور ایرادی رو من بزارن.فقط واسه اینکه موقع خواستگاری لباسها یا قیافه یا هرچیزی مربوط به منو نپسندیده بودن.تحقیرم میکردن و زنگ میزدن دعوا.منم فقط تو خودم اشک میریختمو نمیزاشتم خانوادم بفهمن که قضیه توهیناشون کش داره.چون پدر و مادرم داغون میشدن.
    خلاصه گذشت و من الان با یه مرد فوق العاده ازدواج کردم.من یه ور ایران.شوهرم یه ور دیگه ایران!!!نمیدونم خدا چه طوری ما رو بهم رسوند و قسمت هم شدیم.ماشالله انقدر خووووبه همه چیز که گاهی مثل الان که یادم میفته میگم خوب شد اون وصلت جور نشد.خدا رو شکر میگم که الان انقدر خوشبختم.بدون اگه دلت میشکنا خدا صدای قلبتو میشنوه.تو نمیدونی تقدیرت چیه

  17. کاربر روبرو از پست مفید fkh4466 تشکرکرده است .

    بارن (سه شنبه 06 بهمن 94)

  18. #10
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,422
    امتیاز
    287,206
    سطح
    100
    Points: 287,206, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,082 در 7,004 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط میناگلد نمایش پست ها
    سقوط اخلاقی یعنی اینا. حیوون به اینا شرف داره.خواهرش غلط کرده به دروغ گفته مشکل جنسی دارید.کوتاه نیا.
    با سلام و احترام
    ما مکررا در تالار گفتیم برای راهنمایی کردن، نظر دادن و مشاوره به دیگران حتما باید کاربران تاپیک آفتهای مشاوره را مطالعه و رعایت کنند.
    این نحو پاسخگویی کمک به حل مشکل نمی کند و از آفتهای مشاور هست.
    لطفا مطالعه فرمایید.
    با تشکر

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  19. کاربر روبرو از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده است .

    khaleghezey (چهارشنبه 22 مهر 94)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:37 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.