باسلام وخسته نباشید.دختری هستم ۲۰ساله.یکسال پیش ازطریق یک سایت بااقاپسری ۲۳ساله ساکن تهران اشناشدم..ابتدارابطه مون درحدپیام وتلفنی بودبعدبرای دیدن من به شهرمون آمد .اول هیچ شناختی نداشتم الان که یکسال و۴ماه میگذره تقریباشناخت حدودی پیداکردم..هردوبهم علاقه مندشدیم ومن ازانجاییکه دوسندارم این رابطه بی هدف دنبال بشه ازاون خواستم تکلیف منوروشن کنه..یعنی منوفقط برای دوستی میخوادیاقصدش ازدواج..درحال حاضراصلاشرایط ازدواج رونداره ن سربازی رفته..ازنظرتحصیلات اون دیپلم من درحال گرفتن کارشناسی..ولی ازنظرفرهنگ درسطح بالایی..الانم مشغول کارازاد..من ازش خواستم اگه واقعامنودوست داشته باشه به پاش صبرمیکنم ولی اون راضی نمیشه..چون من موردای زیادی برام میان..همیشه میگه وجدانم راضی نمیشه بخاطرمن چندسال صبرکنی وموردای بهترتوازدست بدی اوایل میذاشتم به حساب بهانه ودوست نداشتن ولی بعدمطمین شدم که دوستم داره یادم رفت بگم همون اوایل رابطه من بامادرش درحدتلفنی صحبت کردم درواقع مادرش درجریان چندباری هم بعدش باهم حرف زدیم چون من دیدم برخلاف بقیه پسراموضوع روبامامانش درمیون گذاشت حاضرشدم حضوری همدیگروببینیم..اماچیزیکه فهمیدم اول بخاطرتفاوت تحصیلات حس میکنم مخالفه ..درواقع ازطرفی هم نگران ازاینکه من بعدازمدتی بخاطرموقعیتی که دارم ترکش کنم..الان واقعانمیدونم چکارکنم..به پاش صبرکنم..ترکش کنم..واقعامنودوسداره واثبات کرده دوست داشتنشوولی الان شرایط ازدواج رواصلانداره..توروخداکمکم کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)