به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 شهریور 96 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1394-7-06
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    1,527
    سطح
    22
    Points: 1,527, Level: 22
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    عدم علاقه به همسرم و دگیری ذهنی با عشق قبلی

    سلام
    پسری 30 ساله هستم. من اردیبهشت ماه 1391 به دختری از فامیل علاقه بسیار شدید داشتم که حدود 6 سال قبل از سال 91 بصورت تلفنی و یا پیامک با ایشان در ارتباط بودم. اردیبهشت ماه 1391 خانواده من به خواستگاری این دختر رفتند و بعد از دوبار بیرون رفتن بصورت تنهایی با هماهنگی خانواده ها مرتبه دوم دختر به من گفت هیچ علاقه ای به من نداره و من از اون زمان تا الان در رو حیه ام تاثیر گذاشت.
    مادرم بهم گفت فراموشش کن و بخاطر اینکه من زودتر از ذهنم بیرون بره دنبال دختر برای ازدواج من بود.
    چندین دختر دیدم شاید بگم حدود 30 نفر ، تا اینکه یک نفر مورد پسند من شد و مراسم خواستگاری ، مهربرون و در سال 92 عقد کردیم. حدود 1 سال و نیم عقد بودیم و تا اینکه الان حدود یک ماه است که عروسی کردیم. در زمان مهربرون و عقد من به این دختر علاقه داشتم ولی نه علاقه ای که به دختر قبلی فامیل داشتم و در علاقه و دوست داشتنم شک داشتم و چندبار مشاوره و حتی به خانوادم گفتم ولی همه گفتن بزار بیشتر باهم باشین خوب میشه.
    در زمان عقد زیاد درگیر عشق قبلیم نبودم ولی گهگاهی تو مهمونی ها میدیدمش تو ذهنم میومد ولی نه زیاد.
    مشکل اینجاست الان که عروسی کردم از روز دوم بعد عروسی تا الان که یک ماه میگذره مدام درگیر ذهنی عشق اولم را دارم . آنچنان مشکلی با همسرم ندارم ولی جدیدا نمیدونم چرا علاقه ام را از دست دادم و حتی احساس میکنم علاقه دوران عقد بهش ندارم. تا یه مشکلی جزیی بین ما پیشمیاد من پیش خودم میگم کاش با همون اولی ازدواجم جور میشد.
    همش کارم شده افسوس.
    راحت بگم ، زندگی الان من شده زندگی با روح روان عشق اول و وجود و جسم عشق دوم.
    من قصد طلاق ندارم ، هم بخاطر مسائل خانوادگی و جو خانوادگی و هم مسائل مادی و مشکلات بعد از طلاق.

    ترخدا کمکم کنید و راهنماییم کنید چکار کنم.

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام دوست محترم...وای شما چیکار کردی؟

    کاش ازدواج نمی کردی با این خانم به خاطر حرف بقیه چون حالا شما مسئول این زندگی هستی...اصلا کاری نکنید که خانمتون متوجه این قضیه بشند... به این افکار لعنت بفرستید... شما با تصویر خوبی از اون خانم سابق دارید زندگی می کنید ... یعنی هیچ معلوم نبود اگه به اون خانم هم حتی می رسیدید الان با خودتون می گفتید چقدر در اشتباه بودم...

    الان چون اون خانم براتون فتح نشده و اون تصویر زیبا دست نخورده مونده این طوری شدید..در حالی که همسرتون براتون فتح شده و دیگه کامل کامل با واقعیات رو به رو می شید....

    ضمنا توی تالار سرچ کنید با عناوینی علاقه ی به عشق قبلی بعد ازدواج یتا همچین چیزی از این تاپیکا زیاد هستش که می تونید راهنمایی دوستان سابق هم استفاده کنید....

    خیلی ناراحت شدم... شما باید کلا توی خیلی موارد تغییر دیدگاه بدید و گر نه دیر یا زود کارتون به جاهای باریک می کشه.

  3. 4 کاربر از پست مفید فدایی یار تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 06 مهر 94), مصباح الهدی (چهارشنبه 08 مهر 94), دختر بیخیال (دوشنبه 06 مهر 94), سرشار (دوشنبه 06 مهر 94)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 شهریور 96 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1394-7-06
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    1,527
    سطح
    22
    Points: 1,527, Level: 22
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    بخدا خودمم گیج شدم ، استرس دارم ، نمیدونم چرا ، چجوری و اصلا چی شد.
    بخدا ازدواج با این دخترخانم دوم انگار همه چیز داشت خودش جلو میرفت و دهن من بسته بودن و انگار من نمیتونستم بگم نه.

    الان نمیدونم چکار کنم ، همسرم دوست داره زندگی کنه ، زندگیش میخواد ولی من حس بدی بهش دارم ، یه حس اینکه از یه نفر بدت بیاد.

    همسرم بهم میگه تو این یکماه خیلی داری ایراد میگیری از من ، به نظر من همسرم درست میگه ، اگه من خانمم از ته دل دوسش داشته باشم و عاشقش باشم هیچوقت ازش ایراد نمیگیرم.

    باورتون میشه من نمیتونم به همسرم بگم عشقم. اصلا به زبونم نمیاد بهش این کلمه بگم.

    بخدا الان که دارم براتون تایپ میکنم دارم اشک میریزم.

    من چکار کنم ؟ بخاطر آبرو و مسائل مادی که شده نمیخوام کارم به طلاق بکشه.

    اگه قرار بود طلاق بگیرم کاش تو دوران عقد جدا میشدم ولی الان نه. الان که عروسی کردم و تشکیل زندگی دادم نه.

    کاش یه معجزه میشد و خدا یه کاری میکرد من عاشق این دختر میشدم.

    ای کاس یه نفر کمکم میکرد.

  5. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود

    ایکاش با توجه به اینکه 30 سال سن داری عاقلانه تر تصمیم میگرفتی و مستقل تر رفتار میکردی ولی کاری است که انجام دادید.
    مسئله ااصلی اینه بزار اینجوری بگم داستان لیلی و مجنون رو شنیدی احتمال زیاد آخرش به اینجا میرسه که لیلی میاد و خودش را به مجنون نشان میده و میگه من لیلی هستم ولی مجنون باور نمیکنه میگه نه تو نیستی لیلی هرچی قسم میخوره و میگه منم مجنون میگه نه تو لیلی من نیستی میدونی واسه چی؟چون مجنون غصه ما از لیلی برای ذهن خودش تصورات ماورائی درست کرده بوده اینجا هم همان قضیه صادق هستش شما چون به ایشون نرسیدید در ذهن خودتان از ایشون ملکه بدون عیب و ایرادی ساختی و ذهن خودت را پرواز دادی به سوی ایشون البته شما تنها نیستی خود منم یک موقعی این وضع رو داشتم ولی کاری که کردم این بود رابطه قبلی کاملا کات کردم و بعد اقدام به رفتن خواستگاری کردم اجازه ندادم احساسم و تصورات ذهنیم بیشتر از اندازه رشد کنه و تبدیل به وهم و خیال باشه هر فردی خصوصیات مثبت و منفی خاص خودش را داره و مطمئن باش حتی با ایشون هم ازدواج میکردی با تصوراتی که در ذهن داری متفاوت بودن

    بخودت سخت نگیر دادا بجای اینکه انرژی خودت را بگذاری رو فراموش کردن دختر خانوم قبلی همه انرژی خودتر ا صرف زندگی الان خودت کن

    1.هرجایی که تصور میکنی اون دختر خانوم حضور داره شما نرو
    2.اگر وسیله ای شماره آیدی یا هرچیزی از اون دختر خانوم داری حذفش کن یادگاری یا هرچی باشه مهم نیست
    3.بخودت یادآوری کن که همسرت انتخاب های زیادی داشته ولی شما را انتخاب کرده همه عشق و علاقش شما هستید و همه تلاشش را میکنه تا کنار شما خوشبخت بشه
    4.سعی کن کارهای عاشقانه انجام بدی مثلا براش کادو بخر باهم برید گردش وقتی بیرون هستید دستشو بگیر براش گل بخر پیامک و شعر عاشقانه بفرست توی منزل کنار همدیگه بشینید موقع خوابیدن کنار همب اشید بغلش کمن نوازشش کن در گوشش زمزمه عاشقانه بخوان از هر فرصتی استفاده کن برای عشق ورزیدن به همسرت
    5. و مسئله دیگه خصوصیات مثبت همسرت را بنویس علت هایی که ایشون را انتخاب کردی

    روی در یخچال خانه تان نصب کن هرروز جلوی چشمت باشه حرف زیبایی اگه زد رفتار زیبایی داشت یا خاطره زیبا داشتی در یخچال نصب کن هرروز جلوی چشمت باشه

    در هر صورت هرکاری میکنی تسلیم نشو دادا اگه واقعا دختر خوبیه ارزشش را داره
    راستی از تکنیک توقف فکر هم میتوانی استفاده کنی

    http://www.hamdardi.net/thread32762-2.html#post325645

    بخودت زمان بده صبور باش و البته پرتلاش منتظر خبرهای خوب هستیم
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  6. 4 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    مصباح الهدی (چهارشنبه 08 مهر 94), به دنبال خوشبختی (دوشنبه 06 مهر 94), ستاره زیبا (پنجشنبه 30 مهر 94), سرشار (دوشنبه 06 مهر 94)

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 22 بهمن 00 [ 09:36]
    تاریخ عضویت
    1394-3-07
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    6,075
    سطح
    50
    Points: 6,075, Level: 50
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 22 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.
    راستش واقعا ناراحت شدم از خوندن این پست.
    برا فراموش کردن عشق قبلی خیلی راهکار ها و مقالات وجود داره تو این سایت اما من اون راه کار هایی که برا خودم جواب داد رو میگم.
    اول اینکه به هیچ وجه نباید خاطرات خبو مرور کرد. اون دختر شمارو دوست نداشت! هربار که فکرش اومد تو ذهنتون زود اینو با خودتون مرور کنید که بهم گفت دوسم نداره و حتما این هم علتی داشته مثلا رابطه داشتن با فرد دیگه. ازش برا خودتون بت نسازید شما باهاش زندگی نکردید که بدونید چطور آدمیه. تا میتونید بهش فکر نکنید و اگر فکر کردید به بدیاش فکر کنید نه خوبیاش.اضن تصویر سازی نکنید که اگه باهاش ازدواج میکردید زندگیتون چطور بود. از تکنیک توقف فکر استفاده کنید. هیچ یادگاری ازش نگه ندارید. اگر دیدینش به خودت تلقین کنید براتون دیگه مهم نیست این تلقین ها واقعا تاثیر گذاره اول شاید تاثیرشو ندونید و مثل این باشه که دارید ب خودتون دروغ میگید اما با گذشت زمان ملکه ذهنتون میشه.
    اینو بدونید که در قبال همسرتون مسولید.شما بودید که اونو انتخاب کردید نه اون. ایشون میتونست خیلی موقعیت های بهتر از شما داشته باشه که همسرش عاشقش باشه و شما نباید این شانسو ازش نگیرید. عذاب وجدان گاهی خوبه. با همسرتون خاطرات خوب بسازید. از خدا بخواید مهرشو به دلتون بندازه. از قید و بند گذشته خودتونو آزاد کنید. به حال و زندگیی که دارید فکر کنید.
    امیدوارم موفق باشید

  8. 2 کاربر از پست مفید lost-in-paradise تشکرکرده اند .

    واحد (شنبه 11 مهر 94), مصباح الهدی (چهارشنبه 08 مهر 94)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 اسفند 95 [ 21:15]
    تاریخ عضویت
    1394-1-20
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    1,667
    سطح
    23
    Points: 1,667, Level: 23
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 26 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    برادر گرامی از خدا کمک بخواه این خداست که محبت آدما رو به قلب آدم می ندازه چرا ازش نمیخوای؟من خیلی تکنیک های روانشناسی و عملی برای مشکل شما ندارم اما من اکثر مشکلاتم و با خواستن از خدا حل کردم.به خدا ایمان داشته باش ما هم واست دعا میکنیم ان شالله هر چه زودتر مشکلت حل بشه

  10. 2 کاربر از پست مفید Marjan.15663 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 06 مهر 94), واحد (شنبه 11 مهر 94)

  11. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    ضمن تایید سخنان سایر دوستان، به تاپیک های خانم ماندگار هم یک سری بزنید.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : دوشنبه 06 مهر 94 در ساعت 18:39

  12. 2 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 07 مهر 94), واحد (شنبه 11 مهر 94)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 شهریور 96 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1394-7-06
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    1,527
    سطح
    22
    Points: 1,527, Level: 22
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    تشکر میکنم از کلیه دوستان که راهنماییم کردند.

    من مدام سرنماز و روزانه از خدا میخوام که مهر خانمم به دلم بزاره و کاری کنه که خانمم دوسش داشته باشم.

    دقیقا این دعا را برای دخترخانم اولی داشتم ، یعنی وقتی بعد از 4 سال بهم گفت که هیچ علاقه ای بهم نداره و ترک کرد منو ، من از خدا میخواستم یه معجزه یه چیزی پیش بیاد دخترخانم بهم بگه دوستت دارم.

    الانم همش از خدا میخوام و بهش میگم یه معجزه ، یه چیزی ، یا یه الهامی پیش بیاد که مهر خانمم بیاد توی دلم و بیشتراز دختر خانم اولی دوسش داشته باشم.

    ولی تا حالا نشده

  14. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام آقا بهنام
    به نظر من دختری که بعد از بیش از 30 مورد خواستگاری مورد پسند شما شده مطمئنا باید دختر فوق العاده و دوست داشتنی باشه. اگر اون خانم قبلی نبود چه بسا شما عشق خیلی خیلی عمیق تری نسبت به ایشان پیدا می کردین.پس اصلا این خانم شما مشکلی ندارند و مشکل از ایشون نیست. آقا بهنام همه اینها که در ذهن شماست تصوراتی بیش نیست.همه خیالپردازی های ذهن شماست که واقعی نیست. خطای ذهن را دست کم نگیرید. نمی دونم خطای دید را تجربه کردین یا نه. تو بچگی از این بازی ها داشتیم که به یه تصویر نگاه می کردیم ولی به جای تصویر واقعی یه تصویر کاذب می دیدیم. اینم مثل همونه.

    اگر شما خودتون را متوجه این موضوع کنید به نظرم خطای ذهنتون حل میشه.

    و یه نکته دیگه اینکه شما مقایسه می کنید!در حالی که شرایط مقایسه را لحاظ نمی کنید:
    1/ هیچ دو نفری شبیه هم نیستند.
    2/ شما انتظار دارید دقیقا همون شور و هیجان را دوباره تکرار کنید در صورتی که عملا ممکن نیست و شما می تونید نوع دیگری از احساس را تجربه کنید ولی نه همون حس.
    3/ گاهی فکر می کنید اگر با دختر اولی ازدواج می کردین مشکلاتی که با این خانم الانتون دارید نداشتین. در صورتی که چه بسا کلی مشکلات دیگر و حادتر براتون پیش می آمد و شما خبر ندارین.


    خواهش می کنم پست زیر را که برای یکی از کاربران نوشته شده با دقت و تعمق بخونید.
    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    سلام آقا مهدی
    اول این داستان را بخونید تا بعد با هم صحبت کنیم:

    شیوانا و جوان عاشق**
    روزی شیوانا پیر معرفت یكی از شاگردانش را دید كه زانوی غم بغل گرفته و گوشه ای غمگین نشسته است. شیوانا نزد او رفت و جویای حالش شد. شاگرد لب به سخن گشود و از بیوفایی یار صحبت كرد و اینكه دختر مورد علاقه اش به او جواب منفی داده و پیشنهاد ازدواج دیگری را پذیرفته است. شاگرد گفت كه سالهای متمادی عشق دختر را در قلب خودحفظ كرده بود و بارفتن دختر به خانه مرد دیگر او احساس می كند باید برای همیشه باعشقش خداحافظی كند.
    شیوانا با تبسم گفت:" اما عشق تو به دخترك چه ربطی به دخترك دارد!؟"
    شاگرد با حیرت گفت:" ولی اگر او نبود این عشق و شور و هیجان هم در وجود من نبود!؟"
    شیوانا با لبخند گفت:" چه كسی چنین گفته است. تو اهل دل و عشق ورزیدن هستی و به همین دلیل آتش عشق و شوریدگی دل تو را هدف قرار داده است. این ربطی به دخترك ندارد. هركس دیگر هم جای دختر بود تو این آتش عشق را به سمت او می فرستادی. بگذار دخترك برود این عشق را به سوی دختر دیگری بفرست. مهم این است كه شعله این عشق را در دلت خاموش نكنی. معشوق فرقی نمی كند چه كسی باشد! دخترك اگر رفت با رفتنش پیغام داد كه لیاقت این آتش عشق ارزشمند را ندارد. چه بهتر! بگذار او برودتا صاحب واقعی این شور و هیجان، فرصت جلوه گری و ظهور پیدا كند! به همین سادگی!"

    خب خواندین؟
    ببینید وقتی آدم بعضی مسائل را بدونه خیلی چیزها در ذهنش تغییر می کنه. اغلب اوقات ما یک افکاری میاد سراغمون که چون از پشت پرده خبر نداریم برای خودمون یه سری خیالپردازی ها می کنیم.غافل از اینکه این ها ظواهر هست و باطن یه چیز دیگه است.
    ببینید من برای شما متاسفم که قبلا یه عشقی داشتید... اما این شما هستین که اسم اون احساستون را عشق گذاشتین...
    می دونید می خوام چی بگم؟ این ها یه سری چیزهایی است که انگار قرار دادیه. و هر کسی یه نگاهی به اون داره.
    من هم مثل شیوانا معتقدم عشق اون پسر به دختر ربطی نداشت و به نظر من عشق شما هم به دختر قبلی اصلا و ابدا ربطی نداره...
    می دونید چرا؟
    چون اگر دختر قبلی نبود به نظر من الان شما عاشق همین همسر فعلیتون می شدین؟
    غیر از اینه؟
    ولی چرا هنوز عاشق همسر الانتون نشدین؟
    دلیلش اینه که ذهنتون را قفل کردین روی مورد قبل!!! بهش گیر دادین و خودتون ولش نمی کنید!
    باور کنید خودتون ولش نمی کنید . حالا دوباره لینک زیر را بخونید تا با هم صحبت کنیم:

    شکار میمون زنده و رابطه آن با ذهن انسان

    خوندین؟
    پس شما لطفا خدای نکرده مثل این میمون نباشید که الکی رو نفر قبل زوم کنید و خیالپردازی... ول کنید... اونم یه دختر بود مثل همه دخترای دیگه و نه بیشتر... فقط شما یه سری خاطرات ازش دارید...
    همون خاطرات را خیلی خیلی زیباترش می تونید با همین همسرتون داشته باشید. غیر از اینه؟
    می دونید مقایسه آفت عشقه؟
    شما خانومتون را مقایسه نمی کنید؟
    بهتون بگم که هیچ دو نفری شبیه هم نیستند... حتی دو قلوهای همسان! هر کسی خوبی و بدی خودش را داره.هرکسی منحصر به فرده.
    شما از کجا می دونید اگر با اون خانم ازدواج می کردین یواش یواش اشکالاتش را می فهمیدین و ازش متنفر نمی شدین؟
    اصلا مگه خیلی ها که به طلاق می رسند اول عاشق سینه چاک هم نبودند؟ پس چه طوری الان این قدر متنفر شدند...
    می دونید چون با واقعیت طرف مقابل آشنا شدند و قبلا عاشق تصویر ذهنی خودشون از طرف مقابل بودند! نه واقعیت!
    الان شما اینو بدونید شما عاشق تصویر ذهنیتون شدین نه واقعیت طرف قبلی... چون واقعیت طرف خیلی زمان لازم داره تا خودش را به شما نشون بده و موقعیتهای متفاوت...
    برای همینه که می گن عشق واقعی با شناخت حاصل می شه و به مرور پررنگ میشه...

    برادر گرامی شما از روی یه سری واقعیتها این دختر را انتخاب کردین...ببینید چه ویژگی خوبی تو ایشون شما را جذب کرده؟
    حیا و نجابت! هیچ می دونستین چقدر مردها هستند دنبال یه همچین دختری می گردند!!!
    اصلا یه سرچی تو همین تالار بکنید... خیلی از مردها هستند که می گن ما دنبال دختری هستیم که قبلا دوست پسر نداشته باشه! و حتی رابطه برقرار نکرده باشه. یعنی تا این حد به مشکل خوردند!
    اون وقت شما قسمتتون یه چنین دختر نجیب و پاکی شده و این جوری ناشکری می کنید؟ نکن برادر من...
    همین همسر فعلی شما آرزوی خیلی از مردهاست! خیلی از پسرهای مجرد در به در دنبال یه همچین موردی هستند!!!

    شما نگاهتون را مثبت کنید... ذهنتون را از قبلی رها کنید و بدونید که اون خانم را هنوز کامل نمی شناختید .پس نباید برچسب عشق بهش بزنید... چه بسا بعدا مثل خیلی ها ازش متنفر می شدین...
    و نکته دیگه اینکه برای همین خانم فعلیتون وقت بذارید. بهش محبت کنید. خاطرات خوب با هم بسیازید... خود محبت کردن بهشون باعث میشه کم کم محبتش تو دل شما هم بیاد.
    همین که خاطرات خوب با هم داشته باشید... با هم بگید و بخندین. مطمئن باشید که یه روز می بینید که وااای من چقدر خاطرات بهتری از این فرد دارم... واای چقدر خانم من دختر خوبیه... چقدر مهربونه... چقدر نجیبه...
    من چقدر آرامش دارم و چقدر خوبه که مطمئنم همسرم پاکه و قبل ازدواجش روابط بد نداشته... می دونم حیا داره و به من خدای نکرده خیانت نمی کنه...
    چقدر مردها هستند که می فهمند خانومشون قبل از آنها یه نفر دیگه تو زندگیش بوده و دیگه نمی تونن خانومشون را دوست داشته باشند...

    زود باشید...پاشید... همین جوری منتظر معجزه نباشید...
    برید خاطرات قشنگ بسازید.... من مطمئنم خانم شما هم ویژگی های خاص خودش را داره.همون طور که هر دختری ویژگی های خاص خودش را داره و با شناخت از هم و با خاطرات خیلی خوب عاشق همین خانومتون می شید و به خودتون می خندین که من چقدر بچه بودم که یه دختری که نه به بار بود و نه به دار را الکی تو ذهنم بزرگش کردم.آبیاریش کردم و یه تصویر ذهنی بی نقص ازش ساختم و الکی الکی عاشقش شدم.... چقدر الکی الکی و بی خود... ای کاش یه کم عاقل بودم و وقتم را هدر نمی دادم....

    اون روز نزدیکه.....

    به امید خوشبختی شما و همسر خوبتون

    موفق و موید باشید
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  15. 4 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 08 مهر 94), واحد (شنبه 11 مهر 94), همت 1400 (جمعه 01 آبان 94), بی نهایت (چهارشنبه 08 مهر 94)

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 25 مهر 94 [ 02:46]
    تاریخ عضویت
    1391-12-26
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    2,284
    سطح
    28
    Points: 2,284, Level: 28
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 91 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام .گفتی از بین سی نفر به این خانوم علاقه پیدا کردی.حالا میگی دوسش نداری.مگه زندگی عرووسک بازیه.امروز بگی میخوام.فردا بگی نمیخوام.ببخشید اینو میگم ولی شما مرد زندگی نیستین.دختر بدبخت کنید


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.