سلام. شش ماه از تاریخ عقدمون میگذره.اما هنوز از همسرم نشانه ای از عشق و علاقه و محبت ندیدم.خیلی دوسش داشتم.ازدواجمون هم کاملا سنتی بود .اما چهار ماه فرصت آشنایی خواستیم.تو اون جهار ماه رفتار بدی از خودش نشان نداد. اما از فردای روز عقد رفتارش تغییر کرد.روزهای خوب و خاطره انگیزمون انقدر کمه که اصلا یادم نیست.هر از گاهی میخوام باهاش راجب مشکلات و رفتارش و دلیلش حرف بزنم اما زود عصبانی میشه و با فریاد مجبورم میکنه حرف نزنم و صحبتم رو قطع کنم.تا جایی که دیگه الان ازش میترسم.هنوزم ته دلم دوسش دارم.چندین بار خواستم با خانوادم حرف بزنم اما چون پدر و مادرم به خاطر خواهر بیمارم خیلی حالشون بده نمیتونم به خودم اجازه بدم بیشتر ناراحتشون کنم.فقط انقدر مطمئنم که دلیل رفتارهای همسرم من نیستم.چون بی نهایت و بی وقفه در همه حال دوسش داشتم.بعد از شش ماه عقد هنوز درخواست پول حتی ازش نکردم که بگید دختر ولخرجی باشم.هیچ وقت توقع بیجا ازش نداشتم و در همه حال بهش احترام گذاشتم.حالا فقط من موندم و تنهایی و سکوت و تحمل اجباری شرایط سخت و گریه هام..تا به امروز هیچ کس از حال و روزم خبر نداشت..اول از خدا بعدشم از شما کمک میخوام
علاقه مندی ها (Bookmarks)