دوستان همدردی سلام
من تازگی ها دچار مشکلی شدم ک واقعا جایی برای مطرح کردنش جز اینجا ندارم.
من حدود یک سال هست ک ازدواج کردم و همسرم هم عاشقانه دوست دارم.
چهار سال پیش از ازدواجم آقایی توی زندگیم بودن ک من (با تصور بچه گانه دوست داشتن ) فکر میکردم ک خیلی دوستشون دارم.فکر میکردم هیچ کس جز ایشون منو خوشبخت نمیکنه.اما ی سری شرایط پیش اومد ک من نتونستم باهاشون ازدواج کنم.یادمه وقتی برای آخرین بار باهاشون صحبت کردم کلی اشک ریختم و احساس ناراحتی کردم.اما رابطه ی من با اون اقاعمدتا از طریق تلفن و اس ام اس بود و شاید 5یا 6 ماه یکبار میتونستم ببینمشون.و توی مدت حضورشون تو زندگیم حتی دستم ب دست ایشون نخورد.
از اون ماجرا حدود 4سال میگذره و من مطلقا هیچ اطلاعی از این آقا نداشتم.با همسرم ازدواج کردم و قبل از ازدواج همسرم گفت رابطه ی احساسی داشتی و منم نتونستم بگم آره.گفتم نه نداشتم.چون واقعا برام ثابت شده بود احساسی ک ب اون آقا داشتم ی بچه بازی ساده انگارانه بود.اما بهش گفتم خواستگار داشتم و صحبت هایی باهاشون کردم.
تا اینکه چند روز پیش شماره ی ناشناسی باهام تماس گرفت و وقتی ج دادم قطع کرد.شماره ش ب نظرم آشنا نبود.وقتی چند بار دیگه تماس گرفت و قطع کرد کنجکاو شدم و ببینم کیه.با ترفندی اسمشو دیدم ک فهمیدم اون آقاست.شماره شونو بلاک کردم اما باز با ی خط ایرانسل پیام سلام داد ک اونم بلاک کردم.
نمیدونم با مزاحمتش چکار کنم.دوست دارم قاطع بهش بگم ز نزنه اما از طرفی هم میترسم باهاش حرف بزنم.نمیتونم ب همسرم هم بگم ز بزنه میترسم ک اون آقا ب شوهرم بگه ک عشق سابق بوده و چرت و پرت بگه.واقعا موندم چکار کنم و از شر این آدم رها بشم.
ممنون میشم راهنماییم کنین
علاقه مندی ها (Bookmarks)