به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 آذر 94 [ 15:39]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    934
    سطح
    16
    Points: 934, Level: 16
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 40 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چطور به همسرم انگيزه ادامه تحصيل بدم؟

    سلام دوستان،
    من ناچار شدم كه تاپيك جديد بذارم،
    به لطف شما دوستان و راهنماييهاتون در موضوع قبلي الان به خودم مسلط شدم، همسرم به خونه برگشت و گفت براي سال اول كه مي ره شهرستان جدا باشيم از هم و من در سال دوم بهش ملحق بشم اما براي ادامه زندگي شروطي گذاشت، شروطش اينها بودند:
    ١- از مادرش عذر خواهي كنم ( علي رغم اينكه من به مادرشون بي احترامي نكردم و مادرش بود كه به من بي احترامي كرد و وقتي از همسرم پرسيدم بابت چي؟ من كه بي احترامي نكردم، گفت بابت اينكه با موندنم در اتاق ناراحتش كردم!!)
    ٢- از اين به بعد حجاب كامل داشته باشم چه در كرمان وچه در تهران
    ٣- بابت پرونده ها هم كه برم كرمان بايد برم خونه مادر همسرم
    ٤- عكس هاي پروفايل وايبر و واتس آپ و .... رو حذف كنم
    ٥- وقتي همسرم براي تحصيل رفتن شهرستان هفته اي نهايتا ٢ تا ٣ بار صحبت كنيم و حرفهايي كه گويايي عواطف و احساسات باشه هم نزنم
    ٦- من برم سر يه كاري كه حقوق ثابت ماهانه داشته باشم
    ٧- دفتر كارم رو اجاره بدم و از محل اجاره بهاي دفتر يه خونه براي خودم در تهران و يه محله مناسب بگيرم!
    همسرم گفت يه زن كاملا سنتي مي خواد داشته باشه
    به همسرم گفتم همه شرطها رو مي پذيرم به جز ٣ شرط:
    اول اينكه به احتمال خيلي زياد با اين شرايط روحي كه دارم در پرونده ها استعفا مي دم و در نتيجه نيازي به موندن در منزل مادرشون نيست
    دوم اينكه كسي كه همسر سنتي مي خواد ، رفتارش هم بايد سنتي باشه، بنابراين من مسووليتي در قبال تهيه مسكن ندارم و خودش بايد خونه اجاره كنه، ضمنا تصميم اينكه سر يه كار با حقوق ثابت ماهانه برم هم به خودم مربوطه و اگه دلم خواست مي رم.... گفت با اين پول من شايد مجبور بشي بري ميدان راه آهن خونه بگيري، گفتم باشه، اشكالي نداره من كه نمي تونم بيشتر از توانت ازت بخوام،
    سوم اينكه همونطور كه تو اين حق رو براي خودت قايلي كه هر وقت دلت خواست خونه مامان من بيايي و كسي حق نداره تو رو اجبار كنه و با اينكه تا به حال خانواده من جز محبت به تو نكردند الان ٢ ماهه بي دليل هيچ تماسي باهاشون نداشتي و حتي جواب پيامهاي تبريكشون رو بابت قبوليت ندادي... من هم اين حق رو دارم كه هر وقت دلم خواست خونه مادرت بيام و رفتار متقابل ( مثل رفتار تو در مقابل خانواده من) داشته باشم....
    اين شروط رو پذيرفتيم و بهش اطمينان دادم كه اونچه رو كه پذيرفتم حتما انجام مي دم اما براش توضيح هم دادم كه مطمئنم اين رويه رو فقط براي راضي كردن مادرت در پيش گرفتي و الا خودت هم به اونچه مي گي باور نداري.... قبول كرد حرفام رو... بعد پذيرش شرطها با هم نسبتا خوب بوديم، روز بعدش براي شروع سال تحصيلي رفت به شهر محل قبوليش.... روز اول كار خيلي مهربون و با انگيزه بود...
    همون روز خودش پي ام داد كه نمي خواد به مامانم براي عذرخواهي زنگ بزني.... منم خيلي خوشحال گفتم چشم، چون از تصور اينكه بابت تحقيري كه شدم و توهينهايي كه بهم شده تازه من بايد عذرخواهي كنم داشتم خفه مي شدم و افكار خطرناكي هي بهم هجوم مياورد....
    اما از روز دوم ( يعني امروز) بي حوصله و بد اخلاق بود و از صبح مدام داره مي گه اين رشته براي من سنگينه، كاشكي اول پوست يا طب كار رو انتخاب كرده بودم، دارم به انصراف دادن فكر مي كنم.. نمي تونم طاقت بيارم... از فردا برو وزارت بهداشت و بيمارستانهاي مربوطه ببين كسي هست كه بخواد با من جابجا كنه.....
    دوستاي خوبم لطفا راهنماييم كنيد:
    اولا چه كار كنم كه انگيزه ادامه تحصيلش رو از دست نده( خيلي شاد و با انگيزه رفت ، خيلي خوشحال بود كه چشم پزشكي قبول شده ، اما الان داره اين حرفها رو مي زنه)
    ثانيا با توجه به اينكه قبلا هم گفته بودم كه در تمام مدت ١ سال و نيمي كه ازدواج كرديم همسرم ١ روز هم سر كار نرفته و اصولا دارم به اين نتيجه مي رسم كه آدم تنبليه و مي خواد با كار كم پول زياد به دست بياره، چه كاربايد بكنم، آيا قابل اصلاح شدن هست اصلا؟!!!!!!!
    ویرایش توسط Sh.mohtasham : دوشنبه 23 شهریور 94 در ساعت 00:45

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 03 تیر 96 [ 07:33]
    تاریخ عضویت
    1394-4-06
    نوشته ها
    340
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    343

    تشکرشده 431 در 213 پست

    Rep Power
    64
    Array
    سلام عروس کرمانی ها ،بهت تبریک میگم و خوشحالم

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 آذر 94 [ 15:39]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    934
    سطح
    16
    Points: 934, Level: 16
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 40 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آخيش جون، ممنون از لطفت، برام دعا كنيد لطفا،
    دوستان منو يادتون رفته؟! فويه ها!!! امروز همسرم گفت مي خواد بياد تهران تا ببينه مي تونه تغيير رشته بده، لطفا راهنماييم كنيد، چه كار كنم كه از اين راحت طلبي دست برداره، چه كار بايد بكنم براي اين زندگي كه هرروز همسرم داره يه ساز جديد مي زنه ؟!

  4. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Sh.mohtasham نمایش پست ها
    امروز همسرم گفت مي خواد بياد تهران تا ببينه مي تونه تغيير رشته بده، لطفا راهنماييم كنيد، چه كار كنم كه از اين راحت طلبي دست برداره، چه كار بايد بكنم براي اين زندگي كه هرروز همسرم داره يه ساز جديد مي زنه ؟!
    دوست عزیز

    به نظر من دست از حمایت و امر و نهی کردن همسرت بردار

    شما فقط زنش باش با تمام ظرافتها و نیازهای زنانه.

    نه وکیلش باش، نه معلمش باش، نه مادرش باش و ......

    اگر میخواد اینکار را بکنه بزار بکنه؟! بجای سرمایه گذاری روی او که نتیجه ای بجز اعصاب خوردی برای

    شما و ایشون ندارد و باعث شکاف و فاصله در روابطتان میشود

    روی زندگیت و مهارتهای همسر بودن و شغل و حرفه خودت انرژی بزار.

    خیلی شخصیت کنترل کننده ای داری و این هر مردی را خسته و دلزده میکند.

    مواظب باش حوادث و بحثهای هفته های پیش دوباره تکرار نشود و این نهال نوپا رابطتان دوباره پژمرده نشود.

    جهت لنز دوربینت را بطرف خودت بگردان و روی همسرت زوم نکن.

  5. 4 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 23 شهریور 94), she (چهارشنبه 22 مهر 94), کمال (سه شنبه 31 شهریور 94), ستاره زیبا (سه شنبه 24 شهریور 94)

  6. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود دگربار

    شما داری جلو میری این خوبه پله پله داری حرکت میکنی بعضی جاها اشتباهاتی داشتی ولی بازم خوبه.

    ببین قرار شد شما بانوی منزل باشید باز دوباره داری همان روال اشتباه قدیم را انجام میدهی شما بانوی منزل باش ایشون هر رشته ای میخواد بخونه خوب بزار خودش انتخاب کنه شما فقط در نقش روحیه دهنده باش همین تشویقت در همین حد باشه قرار نیست برای ایشون تعیین تکلیف کنی بزار روی پای خودش وایسه نمیشه که مشکلاتمان را گردن دیگران بیاندازیم ایشون باید یاد بگیره هر تصمیمی میگیره باید عواقبش را هم قبول بکنه.بزار هر رشته ای دوست داره بخوانه اینکه چه رشته باشه بزار به عهده خودش شما هر نظری بدی بعدا اتفاقی هم بیوفته کاسه کوزه ها سر شما شکسته میشه و شما مقصر قلمداد میشی.شما فقط بعنوان یک زن حمایتگر باشید شما نه معلمشی نه مادرش و نه وکیلش این را فراموش نکنید لطفا

    در مورد مسئله مالی این وسط خرج زندگی شما چگونه تامین میشه؟
    در مورد رشته تحصیلی هم شما برای ایشون تصمیم نگیر بزار خودش انتخاب کنه و تبعاتش را هم قبول بکنه حتی اگر موفق نشد سرزنشش نکن بزار دوباره بلند بشه و ادامه بده ایشون مرد هستند و جایگاه ستون خانواده را دارند در زندگی لطفا این جایگاه را به ایشون برگردانید.
    در مورد تهیه مسکن هم رفتار خوبی داشتید بانو ولی لطفا به کاری که به انجام دادنش علاقه ای ندارید قولی ندهید که اگر انجام ندادید شوهرتان از شما ناامید و دلسرد نشوند.
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  7. 4 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    mercedes62 (دوشنبه 23 شهریور 94), she (چهارشنبه 22 مهر 94), کمال (سه شنبه 31 شهریور 94), ستاره زیبا (سه شنبه 24 شهریور 94)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 آذر 94 [ 15:39]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    934
    سطح
    16
    Points: 934, Level: 16
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 40 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سنجاب عزيز، خالقزي مهربون، ممنون به خاطر همراهي و راهنماييتون،
    خبرهاي تازه اينكه: همسرم از تغيير رشته و انتقالي به تهران منصرف شد و همون رشته خودش رو مي خوونه، البته من هيچ دخالتي نكردم، با دوستان و همكارانش صحبت كرد و منصرف شد، از من هم كمك خواست كه يك روز برم با دانشجوهاي وردودي امسال دو تا از دانشگاهها صحبت كنم ببينم كسي راضي مي شه كه با رضا جابجا كنه؟ رفتم و صحبت كردم... هيچ كس راضي نبود و در نهايت تصميم گرفت هموم شهر و همون رشته بمونه، من هيچ دخالتي نكردم....
    ٤ روز مرخصي گرفت و اومد تهران، همه چيز از نظر من خوب بود، رابطمون خيلي خوب بود، يك شب رفتيم ديدن يكي از دوستاش كه همكارش هست و در انگليس زندگي مي كنه، من براي اولين بار مي ديدمش،، اون دوستش خيلي خيلي از من تعريف كرد كه واقعا كار بزرگي كردم كه رضا رو تشويق كردم تخصص بگيره و واقعا كار بزرگي كردم كه چند ماه يه محيط خيلي آروم براي درس خووندنش فراهم كردم..
    روز بعدش رفتيم ديدن پيرمرد فوق العاده خوب و دنيا ديده و مهربوني كه رضا سالها پيش تووي شركتش كار مي كرده و خيلي خيلي به اين پيرمرد ارادت داره، كلي نصيحت كرد رضا رو كه قدر زنت رو بدون و وقتي فهميد كه مي خواد منو با خودش نبره شهرستان مثل يك پدر به من امر كرد كه باهاش مي ري شهرستان و به رضا نهيب زد و تحكم كرد كه زنتم با خودت مي بري....
    در نهايت رضا تصميم گرفت كه تا يكي دو ماه ديگه من هم در شهري كه هميشه دوست داشتم زندگي كنم بهش ملحق بشم و حتي قرارهاي مربوط به اسباب كشي رو هم از الان با هم گذاشتيم....
    ديشب برگشت بيمارستان كه از امروز سال تحصيلي رو شروع كنه، خيلي خوب از هم جدا شديم اما..
    اما ساعت ١ نصفه شب بهم پي ام داده كه : من بحرانهاي زيادي رو تووي زندگي گذروندم اما تووي هيچ كدوم خيلي آسيب روحي نديدم چون اونجا تكليف دوست و دشمنم روشن بود اما تووي اين بحران خيلي آسيب ديدم چون تو ادعاي دوستي مي كني اما در عمل چيز ديگه اي نشون مي دي.... و شخصيتم رو خرد و شكسته كردي......!!!!!!!!!
    دارم ديوونه ميشم! نمي دونم چه كار كنم! چرا اينجوري شده....
    همه چيز خوب بود، هيچ مشكلي نداشتيم... فقط يكي دو بار كه من خواستم ابراز احساسات كنم رضا گفت ابراز احساسات ممنوعه! جوري رفتار نكن كه انگار هيچ اتفاقي تووي ٢ ماه گذشته نيفتاده.... ديروز هم موقع خداحافظي با يه لحن ملايم گفت تواز پله هاي عصبانيت يكي يكي رفتي بالا زندگيمون اين شد، حالا يواش يواش بيايم پايين تا به آرامش برسيم، گفت تووي اين مدت يه كم هر دومون به فرصت نياز داريم تا دوباره مثل گذشته بشيم.... اينا روگفت و همديگه رو بغل كرديم و رفت...
    بعد نضفه شبي اون پيام رو داد.... دارم ديوونه مي شم! چرا اينجوري مي كنه آخه؟ من چه كار بايد بكنم؟!!!!!

  9. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 اردیبهشت 95 [ 00:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-01
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    2,990
    سطح
    33
    Points: 2,990, Level: 33
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    308

    تشکرشده 219 در 87 پست

    Rep Power
    33
    Array
    بله شوهرت راست گفته

    در رفتار با خانواده شوهرت خیلی تند رفتی و خیلی زیاد بهشون بی احترامی کردی (متاسفانه هنوز خودت هم درک نکردی که چه رفتار بدی داشتی)
    و این اخلاق کنترل گر

    انگار شوهرت را خیلی خسته کردی
    احتمالا شوهرت را به نوعی مجبور میکردی و توقع داشتی که حرف احساسی بزنه که الان ممنوع کرده
    و الان هم تاپیک باز کردی که چطوری شوهرت را تو راه ادامه تحصیل و قبول کردن همین رشته قرار دهی
    انگار اصلا کار و مشکل و برنامه خاصی برا خودت نداری جز شوهرت !!

    یه پیشنهاد دارم
    اگه یه وقت با شوهرت هستی و مثلا مادرش یا خانوادش زنگ می زنند یا شوهرت بهشون زنگ میزنه شما بگو رضا جان سلام منم برسون یا بگو گوشی را به منم بده با مامان صحبت کنم و بعد هم صحبت کن و احوالش را بپر س و اصلا هر چی اون سنگین بود به روی خودت نیار و البته معذرت خواهی هم نکن فقط یه احوالپرسی گرم بکن
    هر چی زودتر این رابطه شکر اب درست شه به نفع خودت هست

  10. 4 کاربر از پست مفید کمال تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 23 مهر 94), she (چهارشنبه 22 مهر 94), ستاره زیبا (شنبه 11 مهر 94), شیدا. (سه شنبه 31 شهریور 94)

  11. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    میشه لطفن این تاپیک رو ببندی و یکی دیگه باز کنی؟ یکی که یک زن اونو مطرح کرده باشه در نقش یک زن.

    نه یک حامی، نه یک وکیل، نه یک مادر دلسوز، ....

    و البته نه یک رقیب !!!

    - همونطور که تو با خانواده ام رفتار می کنی من با خانوادت رفتار خواهم کرد!!!!!!!!!


    من کاری به شوهرت و ایراداش ندارم. شما ولی این همه گفتیم انگار نه انگار.

    لازم نیست یه زن سنتی باشی. فقط زن باش. باقی اش پیشکش.

    مادر شوهر هم لازم نیست عذرخواهی کنی اما لازم هم نیست بگی عذرخواهی نمی کنم! یه خط قرمزهایی هست... یه احساس هایی هست که به مرد، امنیت خاطر میده، ....

    احترام خانواده اش رو نگهدار، جلوی خودش. حتی اگر زورکی. حتی اگر الکی. حتی اگر ظاهری.

  12. کاربر روبرو از پست مفید she تشکرکرده است .

    khaleghezey (پنجشنبه 23 مهر 94)

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 آذر 94 [ 15:39]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    934
    سطح
    16
    Points: 934, Level: 16
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 40 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به همه دوستاي خوبم
    ببخشيد كه خيلي وقته اينجا نيومدم،
    اتفاقاي خيلي خوبي افتاده:
    ١-الان حدود ١ ماه هست كه اومدم شهري كه همسرم قبول شده و شكر خدا، شكر خدا داريم به خوبي زندگي مي كنيم، اين مدت هم مشغول اسباب كشي و .... بودم و چون تقريبا همه كارها رو به تنهايي انجام دادم فرصت نشد كه بيام اينجا و با شما دوستاي خيلي خوب و مهربونم كه تووي بدترين روزهاي زندگيم باهام همدردي كردين و مشاوره دادين صحبت كنم
    ٢- از چهارتا پرونده اي كه تووي كرمان عليه همسرم مطرح بود تا حالا ٢ تاش به نفع ما راي صادر شده و به ٢ تاي ديگه خيلي خوش بين هستم
    ٣- تووي اين گير و دار اسباب كشي ٣ بار بابت اين پرونده ها رفتم كرمان، در ٢ تا از دادگاهها طرف دعوا (همسر سابق همسرم) رو ديدم و بعداز دادگاه دوم باهاش حدود١ ساعت صحبت كردم، مي دونست كه من همسر رضاهستم، جالب اينجاست كه ارتباط احساسي و خوبي بينمون شكل گرفت، و مهمتر اينكه از صحبت با اون خانم متوجه شدم همسرم اصلا راجع به ازدواج قبليش بهم دروغ نگفته، وقتي با همسرم راجع به اين مكالمه يك ساعته صحبت كردم خيلي تعجب كرد كه ارتباط به اين خوبي بينمون شكل گرفته....
    ٤- همسر سابقش نكاتي روگفت از مداخلات مستقيم خانواده همسرم كه اختلاف اونها رو شديدتر كرده و در نهايت به جداييشون ختم شده، همه رو به همسرم گفتم و تقريبا همه رو خودش تاييد كرد وبهم اطمينان خاطر داد كه ديگه اجازه نمي ده اشتباه ١٢ سال پيشش دوباره تووي زندگيش تكرار بشه و كسي در زندگي مشتركش دخالت كنه.....
    ٥- بدون اينكه من دخالتي كنم تووي همين رشته چشم پزشكي داره ادامه تحصيل مي ده و شكر خدا از استرساش كم شده وبه مرور داره به كارش و به خودش مسلط مي شه،
    ٦- همسرم چندين بار بابت بد رفتاريها و قدر ناشناسيهاي تابستون گذشته ازم عذرخواهي كرده، خودش اذعان كرده كه رفتارش به دليل استرس زياد ناشي از پرونده ها و مسايل مالي و نتيجه امتحاني كه داده بود خيلي نادرست بوده و عكس العملهاش مناسب نبوده....
    دوستاي عزيزم از همه تون خيلي خيلي ممنونم، بابت راهنماييهاتون، همدرديها و دلسوزيهاتون،
    هنوز هم مشكلاتي هست مثل مشكلات مالي كه البته از قبل بيشتر شده، يا روح زخمي من كه حالا كه از بحران اومديم بيرون انگار تازه دارم دردزخمهاي روحم رو حس مي كنم، اماشكر خدا اون كابوس وحشتناك تموم شده
    دارم سعي مي كنم روحم رو ترميم كنم، دارم سعي مي كنم از تجربه هام استفاده كنم
    الان ديگه مي دونم براي همسر خوبي بودن بايد خيلي مهارت كسب كنم، تشكيل خانواده دادن و اداره كردن خانواده و حفظ خانواده و آرامش داشتن يك كار كاملا تخصصيه اما من از اين نكته غافل بودم و خيلي ساده انگارانه فكر مي كردم همين كه دو نفر همديگه رو دوست داشته باشن، همينكه صادق باشن با هم كافيه، اما الان ني دونم كافي نيست.....
    باز هم از همه شما خيلي خيلي خيلي ممنونم و مطمئنم كه هميشه به راهنمايي هاتون مديونم.
    براي همه تون آرزوي آرامش، شادي، تندرستي ، پيروزي و بهروزي مي كنم. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

  14. 3 کاربر از پست مفید Sh.mohtasham تشکرکرده اند .

    میشل (چهارشنبه 25 آذر 94), آخیش (چهارشنبه 25 آذر 94), شیدا. (چهارشنبه 25 آذر 94)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تنبلي و بي انگيزگي من و فشار اطرافيان براي ادامه ي تحصيل .
    توسط haleh10 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 14 مرداد 91, 20:46
  2. اختلاف تحصيلي
    توسط 13618093 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 بهمن 89, 09:11
  3. چگونه در تحصيل موفق باشيم
    توسط محمدابراهیمی در انجمن ارتباط مراجعان - مشاوران
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 25 خرداد 89, 19:34
  4. +تفاهم در سطح تحصيل زن و مرد
    توسط parnian1 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: پنجشنبه 10 اردیبهشت 88, 23:14

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.