ما الان 11 ماهه ازدواج کنیم حدود 20 ماه هم دوست بودیم تو این مدت با اخلاق هم آشنا شدیم مشاوره رفتیم همسر من از اون دسته آدمایی هست که همه چیز باید طبق سلیقه و میل اون باشه از نحوه لباس پوشیدن حرف زدن و ..... مثلا اگه خواهرم بخواد خونه ما باید با اون هماهنگ کنه چون اون خانم خونه هست ولی این قضیه در مورد خودش صدق نمیکنه اگه بگه این تابلو اینجا نصب بشه باید بشه نحوه چیدمان اثاثه منزل و ......
هر یک روز در میون هم خونه مامانش هست در مورد خونه بی تفاوت هست مثلا لباسام اتو کرده نیست مگر اینکه اون لحظه بخوام بپوشم و اتو کنه آنی تصمیم میگیره مثلا خواستیم خونه رهن کنیم هر خونه ای میدید میگفت رهن کنیم برای خرید خونه هم همینطور و من باید بارها و بارها توضیح بده تا قانع بشه
سریال و فیلم براش اهمیت بیشتری نسبت به من داره روزی دو تا سه ساعت پای تلویزیون هست ارتباط جنسی مون هم بسیار کمه
براش مهمه خونمون نزدیک خونه مامانش باشه و ....
من واقعا از شرایط خسته شدم خواهرم تازگی از شهرستان اومده تهران واسه کار من بارها صحبت کردم که حداقل هفتهای یک روز بیاد پیش ما ولی قبول نکرد واسه همین حرفمون شد کارای قبلیش هم باعث شد بیشتر ازش متنفر بشم و الان یه هفته هست رفته خونه مامانش
من یه خورده آدم عصبی هستم ولی به شدت احساساتی و مهربون