به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 07 مرداد 95 [ 04:01]
    تاریخ عضویت
    1394-6-02
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    825
    سطح
    15
    Points: 825, Level: 15
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    خیلی میترسم بااین اتفاقات دوران عقدمون بازهم ادامه بدم

    سلام به همه دوستای همدردی خوبم.من26و نامزدم30ساله هستن.هردوپزشکی میخونیم.ویکساله عقدکردیم.ما ازهمون اوایل عقدمون باهم به مشکل خوردیم چون نامزدم بابت مهریه ای که پدرم تعیین کرده بود کینه بدل گرفته بود و بااینکه مهریه هم آخرسرحرف خودشون شد ولی میگفت اصلا مطرح کردنش برای آدمی مثل من اشتباه بوده.و6ماه اول تامیتونست به خانوادم بی احترامی کرد و بابهانه جوییاش منو اذیت میکردمثلا میگفت چراخانوادت سرعقدسکه ندادن.چرا دیرمنو پاگشا کردن چرابجای یک سکه نیم دادن چرافامیلت منو دیردعوت کردن و...درصورتیکه خانوادشون حتی خانواده منم دعوت نکرده بودن.و هیچ عیدی برای عروس کادونیاوردن.من هم که بهش میگفتم حداقل خودت برای من هدیه بگیر میگفت مگه خانواده تو برای من چیکارکردن؟!! وضع مالی پدرو مادرش خیلی خوبه البته چندسالی ازهم جداشدن وهردو ازدواج مجدد کردن. .مادرش مدیره.ومیگه بخاطر خسیس بودن پدرش ازش جداشده.خودش هم اهل خرج کردن نیست.من بیشتر شریک مالی خودش میدونه میگه الان حساب مشترک نمیزارم چون توپولی نزاشتی.خانواده من از نظر مالی متوسطن وحتی مستقیم بمن گفته فکرکردی دخترکارمندگرفتم اونوقت رو درآمد آینده تو حساب نکردم!؟ازنظر شخصیتی خودشیفته س خودش خیلی بالاتر ازهمه میدونه درصورتیکه من ازلحاظ ظاهری خیلییی بهترم حصیلاتمون هم یکی هست. اصلا بمن ابراز محبت نمیکنه بااینکه بارها باروش های مختلف ازش خواستم همش میگه نق نزن! خانوادگی بی محبت ن.باهربحثی زودقهرمیکنه اگه من نرم جلو تا10روزم سراغ من نمیگیره حتی بایه زنگ زدن.همش من توی همه چیز مقصرمیدونه. زمان عقد بین بزرگترها قرارگذاشتندسال دیگه عروسی بگیریم ولی الان خیلی راحت میگن آمادگیشو ندارم وخانوادشم انگار نه انگار... ولی من میدونم بهانه میکنه و هم سرد شده بعد یکسال هرجور خواست براش بودم وهم دلش نمیاد تا هردو درآمد دار نشدیم خرجی کنه. ازمسیولیت پذیرفتن میترسه. خیلی تواین یکسال اذیت شدم چون اصلا درکم نمیکنه ونه تنها هدیه ای هم نگرفته حداقل محبت وتوجهی هم نکرده دلم خوش باشه. خیلییی مسایل دیگه هم هست ببخشید طولانی شد فقط خواهش میکنم راهنماییم کنین.خانوادم میگن این آدم بدرد زندگی تونمیخوره و خودمم هم خیلی دلشکسته اخلاقای بدجنسانه و بدون محبتشم. شماهم لطفا نظراتتون بگین بهتر بتونم تصمیم بگیرم باچنین آدمی بمونم یانه؟؟

  2. 2 کاربر از پست مفید شبنم تنها تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 17 شهریور 94), دختر بیخیال (یکشنبه 08 شهریور 94)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 28 اسفند 94 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-5-13
    نوشته ها
    333
    امتیاز
    8,314
    سطح
    61
    Points: 8,314, Level: 61
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Social5000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    1,080

    تشکرشده 814 در 264 پست

    Rep Power
    82
    Array
    سلام خانومی با حرف ما یخوای بمونی یا نه ؟!

    -خودت بببین ته دلت چی میگه بالاخره یه شناخت نسبی پیدا کردی ازشون ببین میتونی ادامه بدی همینجور و بعدتلاش کنی برا زندگیت؟! یا نه ؟
    کلا نمیشه کوتاه مدت ، رو عوض شدن یک فرد بزرگسال حساب کرد...

  4. 2 کاربر از پست مفید یاس پاییزی تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 17 شهریور 94), دختر بیخیال (یکشنبه 08 شهریور 94)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 07 مرداد 95 [ 04:01]
    تاریخ عضویت
    1394-6-02
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    825
    سطح
    15
    Points: 825, Level: 15
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم.نه.میخوام نظر بقیه هم راجب مشکلم بدونم شاید کسی مشکل من تجربه کرده یا نظر کارشناسی داره که بتونه تو تصمیم گیری به من کمک کنه.چون شرایطم خیلی سخت شده ومستاصل شدم توی ادامه دادن.بشدت کلافه ام.

  6. کاربر روبرو از پست مفید شبنم تنها تشکرکرده است .

    دختر بیخیال (یکشنبه 08 شهریور 94)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 28 اسفند 94 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-5-13
    نوشته ها
    333
    امتیاز
    8,314
    سطح
    61
    Points: 8,314, Level: 61
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Social5000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    1,080

    تشکرشده 814 در 264 پست

    Rep Power
    82
    Array
    درکت میکنم عزیزم خب شرط اول اینه که مستاصل نباشی تو ادامه دادن ...

    اول برای حل کردن هر مشکلی لازمه تو آمادگی داشته باشی ...چون این تویی که اومدی اینجا ....

    مشاورا و دیگران اینجا نه هیچ کجا ، ورد نمیخونن که یهو خوب و بر وفق مراد بشه همه چی...
    ویرایش توسط یاس پاییزی : یکشنبه 08 شهریور 94 در ساعت 01:22

  8. 2 کاربر از پست مفید یاس پاییزی تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 17 شهریور 94), دختر بیخیال (یکشنبه 08 شهریور 94)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 07 مرداد 95 [ 04:01]
    تاریخ عضویت
    1394-6-02
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    825
    سطح
    15
    Points: 825, Level: 15
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم من بین زمین و هوا م.میخوام آروم باشم ولی وقتی میبینم بایه بحث کوچیک منو تنها توخیابون میزاره و خودش تنها برمیگرده خونشون شوکه میشم.وبعد پدر من زنگ میزنه بهش که دختر من ناموس تو نبود گذاشتیش و اومدی ؟!آقابهش برمیخوره ازون روز قهرکرده خبری ازم نگرفته بعد پدرم به پدرش زنگ میزنه مگه قراربینمون نبود امسال عروسی بگیرن ؟پدرشون گفتن خبرمیدن بابی احترامی تمام بعد 1هفته نه مادرش تماس پدرم جواب داد نه پدرش. آخرم زنگ زدن پسرمون میگه فعلا آمادگیشو ندارم.بهش زنگ زدم گفتم یعنی چی؟؟!میگه اصلا میدونی چیه من نسبت به تو وخانوادت دلگرم نیستم! میگه باباتم واسه چی خودش خرد میکنه میگه دختر منو بیاین ببرین میخواد نون خور اضافه ازسرش کم کنه؟!!!! حالا شما فکر کن انقدر توهین بشنوی. درصورتیکه پدر من فوق لیسانس مدیریت و پست مهم دولتی دارن وخانواده گرم و آبرومندی دارم خودم از نظر ظاهری خداروشکرخیلی خوبم و شاگرد اول دانشکده پزشکی مون هستم.واقعا نمیدونم چرا انقدر دچار توهم و خودشیفتگیه فقط پول براش مهمه به هرکسی که ازش منفعت مالی برسه میخوادش و فوق العاده احترام میزاره.همه جوره اعتماد به نفسم پایین آورده

  10. 3 کاربر از پست مفید شبنم تنها تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 17 شهریور 94), فدایی یار (یکشنبه 08 شهریور 94), دختر بیخیال (یکشنبه 08 شهریور 94)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 28 اسفند 94 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-5-13
    نوشته ها
    333
    امتیاز
    8,314
    سطح
    61
    Points: 8,314, Level: 61
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Social5000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    1,080

    تشکرشده 814 در 264 پست

    Rep Power
    82
    Array


    - شبنم عزیز اون همه نشانه دیدین ازش... تفاوت هارو ندیدین ؟! برداشت ها واکنش ها و عکس العمل ها ؟! اونهمه مدت نادیده گرفتین ؟!
    کمی هم از خودت بگو چکار کردی دربرابر رفتاراش ؟

    من احساس میکنم وابستگی بوجود اومده (از طرف تو) که میون دلت و عقلت موندی...


    ================================================== ==



    من اگه الان چیزی بگم نظر شخصیمه ....

    اونجور آدما

    نظر من منفیه اما چیزی نمیگم .... من جلوی خودمو نگیرم کسی جلودارم نیس

  12. 2 کاربر از پست مفید یاس پاییزی تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 17 شهریور 94), دختر بیخیال (یکشنبه 08 شهریور 94)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 03 تیر 96 [ 07:33]
    تاریخ عضویت
    1394-4-06
    نوشته ها
    340
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    343

    تشکرشده 431 در 213 پست

    Rep Power
    64
    Array
    سلام ، من قبلا یه همچین وضعی رو تجربه کردم ،حرف جدایی یا عروسی نزن،یه مدت طولانی مشاوره برو اگه تونستید به یه آرامش کنار هم برسید اونموقع فکر عروسی باشید، اخلاقاش شبیه شوهر سابق منه،اگه خانواده اش سنگ نندازن و زیر نظر مشاور باهاش رفتار کنی اخلاقاش بهتر میشه ،

  14. 2 کاربر از پست مفید آخیش تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 17 شهریور 94), دختر بیخیال (یکشنبه 08 شهریور 94)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 شهریور 94 [ 08:12]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    483
    سطح
    9
    Points: 483, Level: 9
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 45 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز اگر این آدم واقعا اینقدر مادیگرا هستش خوب مشکل حل نمیشه شخصیتش اینطوره . شما که نمیتونی دیگری رو عوض کنی چه بسا این اخلاق بعد از ازدواج به مراتب بدتر وشدیدتر بشه ببین میتونی با ابن اخلاق عمری سرکنی تحملشو داری با نه؟ فکر کن ممکنه بهتر نشه بعد تصمیم به ازدواج بگیر به هر حال یه سری اخلاقها ژنتیک منتقل میشه یا از خانواده نشات میگیره مثل خساست بعد هم اگه مبتونی یه مشاوره حضوری برو حتما بهت کمک میکنه تو تصمیم گیری درست .تو این دو دلی موندن ممکنه خودت از لحاظ روحی ضربه بخوری

  16. 3 کاربر از پست مفید هوناز تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 17 شهریور 94), بابک 1369 (سه شنبه 17 شهریور 94), دختر بیخیال (یکشنبه 08 شهریور 94)

  17. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    با سلام

    در حال حاضر بین موندن و ادامه دادن و جدا شدن دودل هستید؟
    شما ویژگی های بدی از ایشون گفتید، مادی گرایی بیش از حد، عدم شناخت درست از زندگی مشترک و مسولیت هاشون، بی مسولیت، عدم احترام به بزرگتر، عدم احترام به همسر، عدم محبت و توجه به همسر و...

    چرا برای ازدواج با ایشون دودل هستید؟
    گویا ایشون هم دیگر تمایلی به ادامه دادن ندارن، شما و خانواده اتون هم تمایلی ندارید؟ درسته؟

    بنظرم زمانی که آرام و خونسرد هستید بدون عصبانیت ، ویژگی های مثبت و منفی ایشون و بنویسید!

    بعد ببینید اگر با ایشون ازدواج کنید چی بدست میارید؟ و چه چیزهایی از دست میدید؟ آرامش ساز است یا آرامش سوز؟

    اگر ازدواج نکنید چه چیزی از دست میدهید و چه چیزی بدست میا ورید؟در صورتی که ازدواج نکنید چطور،آرامش ساز است یا آرامش سوز؟
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : یکشنبه 08 شهریور 94 در ساعت 15:48

  18. کاربر روبرو از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده است .

    khaleghezey (سه شنبه 17 شهریور 94)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 07 مرداد 95 [ 04:01]
    تاریخ عضویت
    1394-6-02
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    825
    سطح
    15
    Points: 825, Level: 15
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به همه دوستای خوبم.ممنون که پاسخ دادین. خیلی دلم گرفته وقتی فهمیدم مادرش دوباره براش بلیط هواپیما گرفته تابره شهرشون دوباره فقط حرفای پسرش شنید. دوباره منو تنها گذاشت و رفت انگار نه انگار..... چقدر گریه کردم گفتم تو خیلی منو این یکسال اذیت کردی دیگه اهمیتی واسش ندارم. ترس ازدست دادن نداره وقتی میره بجای اینکه بمونه مشکلاتمون حل کنه.خواهش میکنم شما بگید من بااین آدم چیکارکنم!؟؟؟؟؟؟؟؟
    ویرایش توسط شبنم تنها : سه شنبه 10 شهریور 94 در ساعت 00:51


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. قلبم داره میترکه
    توسط بی _پناه در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: دوشنبه 11 بهمن 95, 21:51
  2. داریم به نامزدی نزدیک میشیم اما میترسم!!!
    توسط mahan26 در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 52
    آخرين نوشته: دوشنبه 28 مرداد 92, 18:33
  3. میترسم هرگز ازدواج نکنم
    توسط lida afshari در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 10 تیر 92, 21:13
  4. از مریض بودن همسرم میترسم!
    توسط mehr-banoo در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: جمعه 31 خرداد 92, 21:24
  5. از اینده میترسم
    توسط selin در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 فروردین 92, 13:12

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.