سلام به همه دوستان خوب همدردی.
میدونم این مساله تا الان ذهن خیلیا رو درگیر کرده و سخته که بشه جوابی درست براش پیدا کرد. از همه اونهایی که نظری دارن ممنون میشم نظرشونو بدن..
چیزی که باعث شد من این تاپیکو باز کنم اینه که احساس میکنم تا الان کار اشتباهی کردم که توقعاتم را در مورد همسر اینده ام (توقعات مادی) پایین اوردم...
من از اول اشنایی با همسرم به هیچ عنوان مساله مالی برام مطرح نبوده برای همین با تمام کمبودهای اون از این نظر به شدت کنار اومدم و با حداقل انتظارات تا الان باهاش زندگی کردم و مشکلی نداشتیم.. اوایل خودش بهم میگفت که از اینکه میبینه اینقدر توقعات من پایینه خیلی خوشحاله..
تا همین چند وقت پیش یه مطلبی خوندم که نباید خیلی توقعات زن از مرد پایین باشه و این میتونه یه زندگی اسیب هایی بزنه.... ولی وقتی شروع کردم که کمی توقعاتمو بالا ببرم شوهرم ابراز نارضایتی کرد و بهم گفت تو قبلا اینطور نبودی و چرا اینقدر تغییر کردی؟... من میدونم شاید رفتار من ار اول اشتباه نبوده ولی باعث شده شوهرم بد عادت بشه... مثلا تا الان چند بار شده بهم گفته چرا فلان چیزو خریدی یا چقدر گرون خریدی... خلاصه دارم با چشمای خودم میبینم که هر چی الان سرم میاد به خاطر اشتباهات گذشته ام بوده...
اصلا وقتی به این مساله مطمئن شدم که هفته قبل وقتی برای مراسم نامزدی خواهر شوهرم رفته بودیم اونجا... روز خرید که من هم با خواهر شوهرم بودیم و اون یک انگشتر با قیمت مناسب برداشت . (البته من هم موافق بودم که چیز خیلی سنگین برنداره... دست خودم نیست ... دلم برای پسرهایی که اول زندگی هستن میسوزه ومیبینم دلیلی نداره ادم بخواد توقعاتشو بالا ببره)
واای باورتون نمیشه وقتی اومدیم خونه شوهرم تنها کسی بود که ابراز مخالفت کرد و به خواهرش گفت چرا چیز سبک برداشتی؟ و گفت جیزی که اسون برای پسر به دست بیاد اسون هم از دست میره...
انگار دنیا رو سرم خراب شد.. هرجند من اونجا حواب شوهرمو جلوی بقیه دادم ولی این طرز تفکر شوهرم منو خیلی خیلی ناراحت کرد . بهش گفتم یعنی اون موقع که من شرایط تو رو درک میکردم کاراشتباهی میکردم؟ جواب داد شرایط من و تو فرق میکرد چون ما شناخت کافی از هم داشتیم ولی این دوتا خیلی وقت نیست با هم آشنا شدن... و خواهرم شناخت زیادی از اون اقا نداره.. من بهش گفتم خوب اینکه خیلی بدتره.. چون اون اقا هم میخواد از خواهرت شناخت پیدا کنه... پس این کار خواهرت یعنی اینکه یه دختر مادی گرا هست وهیچ معنای دیگری نداری...
این مساله برای من خیلی اهمیت داره... من واقعا کارم اشتباه بوده؟؟ یعنی الان ارزش من کم شده که شرایط شوهرمو درک کردم؟؟ پس اگه کار درستی کردم چرا شوهرم از خواهرش همون توقع رو نداره؟
دوستان خوشحال میشم نظر بدین تا بتونم حداقل از الان به بعد درست رفتار کنم...
اینو میدونم که چون توقعاتم قبل از ازدواج پایین بود الان دیگه خیلی نمیونم مانور بدم.. باید چیکار کنم؟
تازه یه بار که چیز ازش خواستم بهم گفت مگه خونه بابات بودی اینا رو میخریدی که الان از من انتظار داری برات تهیه کنم....
این حرفها برای من خیلی گزون تموم میشه... اون روز بعد از اینکه این حرفو رد کلی گریه کردم و بهش گفتم من شده تا اخر عمرم چیزی نمیخزم ولی خواهش میکنم از این حرفها بهم نزن که اون هم معذرت خواهی کرد...
لطفا بگین من الان باید چطور برخورد کنم؟؟ خیلی وقتا نمیتونم یه چیز ساده بدون حضور اون برای خودم بخرم.. چون میدونم برم خونه میگه چرا خریدی...
من چیکار کنم به نظزتون؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)