سلام.
همگی خوب هستید؟
گمان کنم بعضی اعضا منو بشناسن و از مشکلات قبلی من خبر داشته باشند.
اگر نظرشون رو بگن ممنون میشم.
اخیرا با یک آقایی آشنا شدم. دوستم معرفیش کرده بود.چند بار با هم حرف زدیم. در کل آدم خوبیه و میشه گفت مرد زندگیه.
اما مشکل خود منم.دارم بهش دروغ میگم.
1- من گفتم که قبلا افسردگی داشته ام. ولی نگفتم الان خیلی شدیدتر افسردگی دارم و 5 ماه پیش اقدام به خودکشی داشته ام.
2- اولین سوالم ازش این بود که شما نماز می خونید؟ گفت آره. ولی دیگه نپرسید تو میخونی یا نه. گمان میکنم چون این سوال رو پرسیدم فکر میکنه من نماز میخونم. در صورتی که 3 ساله نمیخونم.
3- پرسید دلیل افسردگیتون چی بوه؟ من راستش رو نگفتم.
4- اخیرا...این 2 ماه اخیر خیلی بیشتر... به شدت عصبی ام. در حدی که احساس خشم و خستگی از همه چی دارم. دستهام به شدت لرزش داره. اعصاب و حوصله ندارم. ولی نمیدونم چرا مقابل این آقا خودمو دارم یه آدم خوش اخلاق مهربون جلوه میدم و نقش بازی میکنم.
با یه نفر مشورت کردم. میگه تو ازدواج کنی اعصابت درست میشه.لگد به بختت نزن. ولی من شک دارم. در ضمن نمیشه با جوونی و زندگی یه نفر دیگه بازی کرد.
گاهی میگم اصلا بی خیال همه چی بشم. یه بلایی سر خودم بیارم دیگه همه از دست من راحت بشن.
به نظر شما تا کی میشه نقش بازی کنم؟!!!
در کل به نظرتون یه بهونه بیارم ردش کنم بره دنبال زندگیش بهتر نیست؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)