سلام
دختری 24 ساله هستم ده ماهه نامزد کردم. من خیلی سنتی ازدواج کردمو الان ده ماهه که عقد کردم. اوایل زیاد از شوهرم خوشم نمیومد اما بعدا دیگه اینطور نبود و دوریش عذابم میداد.تو این مدت بین خودمون دعوا زیاد داشتیم. بعضیاش تقصیر من بود و بعضیا تقصیر اون. من گاهی زیادی بهش گیر میدادم. یه مشکل دیگه که داشتیم این بود که خانوادش ازش حمایت مالی نمیکردن.بعد از ده ماه خیلی ناگهانی اومدو گفت بهتره از هم جدا بشیم. من اولش خیلی شوکه شدمو باورم نشد فکر میکردم شوخیه یا داره امتحانم میکنه،واسه همین به کسی چیزی نگفتم اما بعد از یک هفته که ارتباط نداشتیم بهش زنگ زدم اما بازم گفت رو حرفم هستم.به خانوادم گفتم اونام رفتن خونه شوهرم و با خودشو خانوادش صحبت کردن.اما شوهرم فقط تا تونست رو من ایراد گذاشت.همش بهانه بود.الان یک ماهه هیچ ارتباطی باهم نداریم.یه بار که خالم بهش زنگ زد تا بتونه مشکلو حل کنه، گفته بود از من متنفره
نمیدونم چرا یهو اینطوری شد.هنوزم باورم نمیشه
میخواد زودتر طلاق بگیریم. با منم حرف نمیزنه.
اینکه دلیل کارشو نمیدونم خیلی عذابم میده. لطفا کمکم کنید
منتظر راهنماییاتون هستم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)