به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 مهر 94 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1392-3-19
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    1,718
    سطح
    24
    Points: 1,718, Level: 24
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 28 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    فک مبکنم تمام زندگیم اشتباه کردم

    سلام من یک خانم ۲۴ ساله ام که پنج ساله ازدواج کردم و حدود سه ساله عروسی کردیم .
    الان دلم اندازه دنیا گرفته و از خودم بیزارم
    زمانی که همسرم اومد خواستگاری نه بخث عشق بود نه پول و کار من فقط بخاطر امر خدا که تاکید شده به پسر بااخلاق و ایمان پاسخ بدید جواب مثبت دادم
    وبه لطف خدا کمتر از دوماه با اصرار اطرافیان رفت سرکار با موقعیت خیلی خوب ، بعد سه سال از کارش استعفا داد و دنبال کار با درامد بیشتر رفت ولی با شکست مواجهه شد حدود دوسالی میشه که از این شاخه به اون شاخه ست
    ومن که از یک خانواده نرمال و چشم و دل سیر بودم همش گذشت میکردم ، صبوری میکردم و قناعت داشتم واقعا . به اخلاقیات پایبند بودم و همیشه سعی داشتم بهترین خانم باشسم طوری که حتی به روش نمیاوردم نیازهای ضروریمو مبادا غرورش بشکنه
    و بگم تا الان خیلیا که از راز من ( کار شوهرم ) خبرندارند معتقدند ما بهترین زندگی رو داریم همو دوس داریم و به هم احترام میزاریم
    حالا من طاقتم تموم شده اخلاقم عوض شده حسمیکنم اشتباه کردم که گذشت کردم دیگه دوست ندارم صبوری کنم حس میکنم حماقته ، شوهرمو دوست ندارم بنظرم یک مرد بی مسئولیت و خودخواهه ، و روابط زناشویمون هم همش برا من از سر اجباره
    حالا که شوهرم بخاطر جلسه مشاوره مون میخواد بره سرکار من نگران روابطمونم که قابل ترمبم نسیت
    به من بگید چطور جبران کنم حماقت های گذشته مو ...

  2. کاربر روبرو از پست مفید mylife تشکرکرده است .

    آخیش (جمعه 30 مرداد 94)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 25 مهر 94 [ 20:51]
    تاریخ عضویت
    1394-1-26
    نوشته ها
    249
    امتیاز
    2,867
    سطح
    32
    Points: 2,867, Level: 32
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 327 در 165 پست

    Rep Power
    50
    Array
    سلام عزیزم بار اولته برای خودت تاپیک میزنی توی مدتی که توی همدردی بودی سعی کردی به همه کمک کنی و مشکلات خودتو نگفتی والان که
    بیانش کردی مشخصه چقدر به حد صبرت رسیدی و زندگی برات تنگ شده
    متوجه هستم مشکلات مالی چیز وحشتناکیه که حتی خدا عنوان کرده میتونه ایمان رو کم کنه
    یکم زیادی رویایی همسرت انتخاب کردی درسته برای خودت دلیل مشخصی داشتی اما خب فکر نکنم بشه کاملا به همچین چیزی تکیه صد در صد کرد اما خب به چیز دیگه ای هم اعتقاد دارم

    قسمت وتقدیر مطمینا خداوند سعادت رو توی این مسیر برات گذاشته
    دختر مومن ومهربانی هستی با گذشت وسازگاری خیلی جوونی برای بریدن دختر
    شاید خیلی کار درستی نکردی که نیازهات بهش نگفتی من این حرفو از روی کلیپ کلید مرد میگم بهت توصیه میکنم گوش کنی

    شوهرت دوست داره؟چند سالشه؟کار نداره یا کاری نیست؟
    هی هی دختر شوهرت مرد بی مسیولیتی نیست تو حماقت نکردی عزیزم تو فقط خوبی های وجودت نشون دادی فقط متاسفانه به افراط وتفریط رسیدی خوب بود متعادل تر بودی تا نمیبریدی
    میشه کمی بیشتر از وضعیت اقتصادیتون ورفتاراتون باهم توضیح بدی یعنی یکم رفتاراتون رو جزیی تر بیان کنی
    کمی هم از خودت وشوهرت ویژگی های شخصیتی و تحصیلیتون تا شناخت ماهم بهتر بشه
    شوهرت مثل تو ادمه وناراحته میدونم که دوسش داری اما فشار سختی روته به خدا توکل کن اروم باش خانومی امیدوارم زندگیت شیرین بشه چون استحقاقشو داری

  4. 2 کاربر از پست مفید دختر جوان تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 31 مرداد 94), شیدا. (پنجشنبه 29 مرداد 94)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 مهر 94 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1392-3-19
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    1,718
    سطح
    24
    Points: 1,718, Level: 24
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 28 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون عزیزم
    همسرم به گفته خودش خیییییلی دوسم داره ، از مدل مردای احساسی و رومانتیکه من کارشناسی و همسرم دانشجو کارشناسیه ، بعد از ظهرا کار پاره وقت داره ، صبحا کامل خونه ست و داره رو پروژه خودشون کار میکنه !
    یعنی واقعا قناعت من اشتباه بوده ؟! باید تو فشار ومنگنه میذاشتمش ؟. خیلی دوست دارم نظر بقیه رو هم بودنم مخصوصا آقایون

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 09:51]
    تاریخ عضویت
    1393-6-17
    نوشته ها
    141
    امتیاز
    8,913
    سطح
    63
    Points: 8,913, Level: 63
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    597

    تشکرشده 274 در 108 پست

    Rep Power
    31
    Array
    در مورد کار و مردها.

    ما مردها گاهی وقتا شرایط و شانسمون رو برای کار بد میبینیم و بعد از تلاش مجدد و شکستهای مجدد مقداری احساس معضل شدن و نا امیدی در اون مساله پیدا میکنیم.

    نتیجه اینکه کار که خودش یه راه حل و راهکار برای زندگی هست رفتن سمتش حسی پیدا میکنه مثل رفتن سمت معضل. یه جورایی رفتن سمت نا امیدی و شکست دوباره.

    ممکنه همین باعث نرفتن دنبال کار بشه. میدونم این احساسات سد میشه برای پیشرفت و خوب نیست اما همچین حسی تداعی میشه.

    به نظر من شما باید حس قدرت و موفقیت و امیدواری رو در همسرتون تقویت کنید. یکی دیگه از راه ها اینه که خوبی های کار رو گوشزد کنید به همسرتون. از ایده هایی که ممکنه موفق نشه پرهیز کنید.

    کاش من خودم کسیرو داشتم بهم ازین امیدواری ها و امید ها میداد

  7. 2 کاربر از پست مفید Quality تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 31 مرداد 94), شیدا. (شنبه 31 مرداد 94)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 بهمن 94 [ 15:29]
    تاریخ عضویت
    1394-3-06
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    969
    سطح
    16
    Points: 969, Level: 16
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 15 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم شما مشکل خاصی ندارید همسرتون کارخوبی داشتن و به امید کار بهتر استعفا میدن ولی با شکست مواجه میشن..منم همسرم همین مشکل رو داشت از استرس خواب نداشت من فقط بهش روحیه میدادم و مدام بهش میگفتم مطمینم از پس همه چی برمیای و مشکلمون حل شد.میگی صبوری کردم خب زندگی مشترک یعنی همین باید تو شرایط سخت هم کنار همسرت باشی..مدام بهش بگو که میتونه کار بهتر پیداکنه اگرم نشد ,نشد..شاید میترسه.تو باید بهش روحیه بدی اعتماد بنفسشو تقویت کنی..خیلیها بعد از سی چهل سال زندگی مشترک اقا میبینی ور شکسته میشه خوب همسرش فداکاری میکنه پای شوهرش و زندگیش میمونه..مطمین باش این روزهارو همسرت فراموش نمیکنه که چطور پشتت بودی...چرا فکر میکنی اشتباه کردی که گذشت کردی صبوری کردی ؟
    پس این همه حدیث درمورد همسرداری داریم درمورد خانواده,فقط تو نیستی که این شرایط براش پیش اومده.یعنی چی که اخلاقم عوض شده؟ما دخترا خونه ی پدرمون آب تو دلمون تکون نمیخوره وقتی میریم سر زندگیمون اگه مشکل پیش بیاد کم میاریم,مشکل اگه نباشه ما هیچوقت رشد نمیکنیم.خدا خودش روزی بنده شو میده واینو تضمین کرده به همسرت روحیه بده بگو که میتونه بگو که بهش اعتماد داری

  9. 3 کاربر از پست مفید پرواز ابدی تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 31 مرداد 94), آخیش (جمعه 30 مرداد 94), ستاره زیبا (جمعه 30 مرداد 94)

  10. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    خیلی سربسته توضیح میدهید یکمقدار لطفا کاملتر مشکل بیکاری و مشکل داشتن رابطه با شوهرتان را بیان کنید.
    کار پاره وقت ایشون چیه یا حداقل درآمدشون چیه
    اینکه نوشتی صبح روی پروژه خودشون کار میکنه یعنی چی؟ازش درامد داره چجوریاست
    از خودتان خانه دارید یا مستاجری
    پس انداز دارید ملک یا ماشین یا هرچیزی
    در مورد برقراری رابطه اینکه نوشتید ایشون رمانتیک احساسی هستند خیلی خوبه میتوانید به سایت های زیر مراجعه کنید:
    آموزش مسائل جنسی و زناشویی,ازدواج,مشاوره, پایگاه اطلاع رسانی تنظیم خانواده
    آموزش جنسی و زناشوئی -سلامت خانواده • گروه آموزشی تنظیم خانواده

    آیا امکان شاغل شدن شما بطور موقت وجود داره؟اگر اینطوری خوب در این شرایط کمک خرج خانواده باشید.

    سختی در همه زندگی ها وجود داره برای منم بوده برای خیلی ها بوده و هست امکان ورشکستگی شاید برای کارمندها وجود نداشته باشه ولی توی بازار امکانش زیاده حالا یک عده چون ساده و زودباور هستند و تجربه ندارند یکعده هم از روی بدشانسی و اینکه بقول معروف کسی پشتشان نیست پشتیبانی قوی ندارند.
    ایشون بیشتر از اینکه بی مسئولیت باشند بنظر میرسه آینده نگری مناسب ندارند و در مورد مسائل مالی چندان مدیریت درستی ندارند.ایشون را تشویق کنید تاییدش کنید بهش امیدواری بدید اعتماد بنفسش را تقویت کنید بهش روحیه بده نشان بده پشتیبانش هستی به شوهرتان یادآوری کنید ایوشن مرد خانواده و ستون این خانه هستند توی این شرایط روحی مناسبی که ندارند کمک شما خیلی میتواند مفید واقع بشود.

    در مورد پاراگراف اول معیارهای شما برای ازدواج شاید خوب باشه ولی کامل نبوده این دیگه تقصیر دیگران نیست بجز آن هم زندگی مشترک یعنی دست و پنجه نرم کردن با مشکلات که بوجود میاد وقتی دختر و پسر تصمیم به ازدواج میگیرند و تشکیل زندگی مشترک میدهند یعنی اعلام استقلال در مسائل مالی و تصمیم گیری های بزرگ و مسئولیت پذیری انتخابی که دارند.فعلا وضعیت جامعه کسب و کار بطور کلی تعریف چندانی نداره ان شاء الله بزودی خوب بشه ولی فعلا باید صبور بود
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  11. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (شنبه 31 مرداد 94)

  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام لایف عزیز

    ***شما زیادی از خواسته هاتون زدید و خیلی وقته یک سری لذتها که حق هر زنیه توی زندگیتون نیست ، بخاطر همینم احساس فنا شدن و غیره دارید.

    ***اگر همسرتون بیشتر از اینها کار میکرد این حس رو نداشتید ولی اتلاف وقت کردن همسرتون بیشتر به این حس دامن میزنه .

    ***شما نسبت به زندگی سرد شدید و ممکنه سردتر هم بشید یا حتی به تنفر برسید چون همسرتون باعثشه و ایشونو خود خواه میبینید.

    ***دقیقا بلایی که سر من اومد البته خیلی خیلی بدترش و داشتم مهریمو میزاشتم برای اجرا ، چاره چیه؟

    عزیزم میدونم همسرت نباید اینقدر راحت وقت کشی کنه اما شما باید هم کمکش کنی(کمک مالی ابدا فقط کمک عاطفی) هم باید تلنگر بزرگی بهش بزنی مخصوصا که تا حالا سکوت کردی خوب جواب خواهد داد.

    ***خدا رو شکر که پای خانواده ها رو به زندگیتون باز نکردید پس خیلی جلوتر از بقیه هستید منم مثل شما هیچ وقت پیش خانوادم چیزی نگفتم از این به بعد هم چیزی نگو .

    همسر بی مسئولیت بیکار مقروض پر رو ی پرتوقع و ناسپاس من که از همه بدتر دروغگو و سایلنت بود شده همون پسر مهربان کاری مسئولیت پذیر و صادق خیلی هم کم توقع و ...

    کاش تاپیکمو پاک نمیکردم تا پست آقای به دنبال خوشبختی رو میخوندید پستی که 10 ها مرتبه از روش خوندم و گریه کردم ، درست زمانی که نه گریه میکردم نه عاشق بودم نه چیزی برای از دست داشتن داشتم مثل یخ بودم شکست خورده و داغون خودم رو مطلقه میدیم یا ویران شده.

    من به کسی چیزی نگفته بودم خیلی کم و سربسته به یکی از خواهرام همین ، من کار میکردمو به همسرم کمک میکردم ، نمیزاشتم خانوادش سرزنشش کنند بهش محبت میکردم با همه اینها دیگه صبرم تموم میشد و گاهی هم....

    اگه زمان به عقب برمیگشت هیچوقت تحقیرش نمیکردم ، به همون خواهرم حتی چیزی نمیگفتم ، مدام نمیگفتم تو به چه دردی میخوردی تو هیچی نیستی ، تو یه جاه طلبی که داری از من سواری میگیری

    این خونه از صدقه سریه منه ،نمیگفتم تو حق منو خوردی حیف من،نمیگفتم تعقیبت کردم دیدم که سرکار نمیری ، مدیریت خرج خونه رو به دست نمیگرفتم، از کسی پول قرض نمیکردم قسطها رو پرداخت نمیکردم ،

    زندگیمو به قیمت آبرو داری به روش خودم داغون نمیکردم ، میزاشتم قسطها عقب بیافته و همه بفهمن ما پول نداریم ما برنج نداریم ما پول تاکسی و بنزین نداریم من نمیام عروسی چون لباس شب ندارم آرایشگاه و.. نرفتم

    اما نمیزاشتم کسی فکر کنه همسرم بی مسئولیته به همسرم حق میدادم تشویقش میکردم میگفتم خیلی زندگیها اینطور بوده اشکالی نداره شبها تا صبح گریه نکن سکوت نکن توی خودت نریز من به تو احتیاج دارم

    من گریه هاشو ندیدم به خدا حالا میبینم همسر زیبای ورزشکار کم سن من موهاش سفید شده هیکلش مثل قبلا نیست اون فقط 27سالشه و از 22-3 سالگی درگیر منه، من هیچ وقت فکر نکرم همسرم زمان مجردی

    بسیار اهل سفر بوده و شاد،حالا 4ساله مسافرت نرفته تفریح نداشته اون که با دوستاش پی خوش گذرونی نمیرفت اون فقط میخواست زودتر زندگیش روی غلطک بیافته اون داشت دست و پا میزد،اگه کار موردنظرشو پیدا

    کنه هم شب کار میکنه هم روز فقط باید منه احمق یکم به خودم و او کمتر سختگیری میکردم با تدبیر جلو میرفتم ، خودمو جلو نمیانداختم و هرچیزی رو آبروریزی نمیدونستم .

    بعدا بازم بهت سر میزنم ، خیلی مواظب خودت باش*خواسته ها تو کم کم از راهش بهش بگو*هییچ تصمیمی هم براش نگیر*بزار یاد بگیره راهشو پیدا کنه بزار بفهمه تو چه نیازهایی داری بدون تحقیر کردنش
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !


    ویرایش توسط گیسو کمند : یکشنبه 01 شهریور 94 در ساعت 13:53


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.