به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 شهریور 01 [ 01:22]
    تاریخ عضویت
    1394-3-21
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    5,742
    سطح
    48
    Points: 5,742, Level: 48
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    از بین رفتن آرامش زندگی من و شوهرم

    سلام من هفت ساله که ازدواج کردم توی این هفت سال من همیشه عادت بدی که داشتم این بوده که موبایل همسرمو چک میکردم و همیشه رمزشو داشتم البته شوهرم سعی نداشت رمزشو ازم مخفی کنه
    البته اینکارم دلیل براین نبوده که به ایشون شک داشته باشم ولی همیشه برای کنجکاوی که ایشون در طول روز چیکار کرده یا کجاها رفته اینکارو میکردم آخه آقام از کاراش در طول روز اصلا با من حرفی نمیزنه در کل خیلی کم حرفو توداره
    تا اینکه سال پیش که دختر دومو 6 ماهه حامله بودم،داشتیم از سفر برمیگشتیمو من عقب ماشین خواب بودم متوجه شدم موبایلش زنگ زد و من یه لحظه صدای خانمی شنیدم که آقام بدون اینکه حرفی بزنه قطع کرد خیلی دلم آشوب شد اصلا دلم نمیخواست فکر منفی کنم رفتم موبایلشو بعد ازینکه پیاده شده بود چک کردم دیدم تماسی توی اون ساعت نیست فکر کردم حذفش کرده اصلا نمیتونستم تحمل کنم وقتی آقام اومد سعی کردم بهش بگم که چند وقته دلم آشوبه و همش فکرای مزاحم و بد به ذهنم خطور میکنه ایشون به حرفام خندید و با حرفاش آرومم کرد ولی قضیه ما از اونجا تازه شروع شد یه سری اتفاق افتاد که واقعا هر دفعه باعث میشد بهش شک کنم یه جوری شده که حتی به حموم رفتنش شک میکنم در صورتی که قبلا اصلا اصلا بهش شک نداشتم اصلا این فکرا به ذهنم خطور هم نمیکرد ولی الان با کوچکترین حرکت شوهرم ناراحت میشم وقتی میخواد بره مسافرت هزار تا فکر بد به ذهنم خطور میکنه یا وقتی شب دیر میاد همینطور، اعصابم خیلی خرد شده بدیه منم اینه که هیچی تو دلم نگه نمیدارم و نگرانیامو همیشه به شوهرم میگم
    ولی شوهرمرمز موبایلشو دائم عوض میکنه اگه بفهمه رمزشو دیدم باز اونو عوض میکنه با اینکه با این مساله مشکلی ندارم ولی همش فکر میکنم شاید داره چیزیو ازم مخفی میکنه بعضی وقتا ازینکه اون شب باهاش صحبت کردم خیلی پشیمون میشم که ای کاش هیچی بهش نمیگفتمو همه چیز مثل قبل بود
    مثلا امروز کلی به خودش رسید و رفت حموم بعد از حموم حتی قبل از لباس پوشیدن رفت سمت موبایلش تقریبا نیم ساعتی مشغول موبایلش بود که من مثلا از خواب پا شدم رفتم پیشش اصلا مثل همیشه بهم سلام نکرد یهو صفحه موبایلشو برد و یه صفحه دیگه آورد گفت بیا تو هم یه ذره کتاب بخون خیلی ناراحت شدم چون مطمئنم اون در حال کتاب خوندن نبود ولی میخواست ایجوری وانمود کنه بعد ازینکه رفت موبایلمو که گرفتم دیدم دقیقا همون موقع که من رفتم پیشش از تلگرام خارج شده
    همش فکر منفی میکنم نمیدونم باید چیکار کنم نکنه واقعا چیزی هست وگرنه چرا باید اینطوری وانمود کنه؟ آخه ازین اتفاقا خیلی میفته واقعا درمانده شدم زندگیم اصلا آرامش نداره دوست

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 14:20]
    تاریخ عضویت
    1393-11-14
    نوشته ها
    113
    امتیاز
    6,278
    سطح
    51
    Points: 6,278, Level: 51
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    1,296

    تشکرشده 173 در 70 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام دوست عزیزم این حس تورو منم داشتم شاید میشه گفت هنوزم دارم و همیشه نگران اینم که شوهرم و ا دست بدم اما جدیداً دارم رو خودم کار میکنم که دیگه موبایلش و چک نکنم چون با این کار هم خودم اذیت میشم هم شوهرم و بیشتر از خودم دور میکنم به نظر من سعی کن خودت و سرگرم کن و سعی کن این افکارو از خودت دور کنی...

  3. 4 کاربر از پست مفید mohi تشکرکرده اند .

    donya. (سه شنبه 10 شهریور 94), khaleghezey (چهارشنبه 28 مرداد 94), واحد (چهارشنبه 04 شهریور 94), مدیرهمدردی (چهارشنبه 28 مرداد 94)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 اردیبهشت 95 [ 00:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-01
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    2,990
    سطح
    33
    Points: 2,990, Level: 33
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    308

    تشکرشده 219 در 87 پست

    Rep Power
    33
    Array
    بیا فرض کن بهت ثابت شد شوهرت خیانتکاره می خوای چی کار کنی ؟

    طلاقت بده یا توبه کنه؟
    معلومه که شوهرت را خیلی دوست داری و حاظر نیستی ازش جداشی

    و اگه توبه کنه و بیا معذرت خواهی ببخش تکرار نمیشه و....همیشه احساست اینه که سابقه داره و ممکنه که باز حطا کنه و مرتب اضطراب و تشویش تو دلت هست ارامشت گرفته میشه

    به نظر من بهتره رو خودت کار کنی
    و خدای نکرده طوری رفتار نکنی که شوهرت را به سمت خیانت هل بدی و مرتب از خودت دورش کنی
    برعکس باید طوری باشی که اگه شوهرت خدای نکرده خلافی میکنه حداقل عذاب وجدان داشته باشه و شرمنده باشه که صد البته و قطعا وجدانش یه مهار خیییلی قوی هست


    در ضمن شوهرت قبل از اینکه جواب او تماس را بده از رو شماره میتونسته حدس بزنه که مخاطبش کی هست و لازم نبوده حتما صداش را بشنوه و قطع کنه
    به نظر من مخاطب با شنیدن صدای شوهرت فهمیده اشتباه گرفته و قطع کرده
    منم بارها شماره گرفتم و وقتی طرف الو گفته قطع کردم چون سریع متوجه شدم که اشتباه کردم و لازم ندیدم که مکالمه اشتباه را ادامه بدم

    در کل خیلی داری سخت میگیری و مطمئن باش که خودت بیشتر ضربه میبینی و اذیت میشی

  5. 7 کاربر از پست مفید کمال تشکرکرده اند .

    ario86 (جمعه 30 مرداد 94), donya. (سه شنبه 10 شهریور 94), واحد (چهارشنبه 04 شهریور 94), آخیش (جمعه 30 مرداد 94), آرامش باران (دوشنبه 09 شهریور 94), افسونگر (پنجشنبه 29 مرداد 94), ستاره زیبا (جمعه 30 مرداد 94)

  6. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    راهی که شما میری هم باعث میشه خودت داغون بشی هم شوهرت هم بچه هات و زندگیت نتیجه ای دیگه ای بجز این نداره و نمی تواند داشته باشد
    فروپاشیدگی زندگی مشترک شما با ادامه دادن این رفتار قابل پیشبینی هستش با درصد بسیار بالا نزدیک به 100% کامل
    از نوشته بانو mohi استفاده کن

    موفق باشید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  7. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    واحد (چهارشنبه 04 شهریور 94)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 14:20]
    تاریخ عضویت
    1393-11-14
    نوشته ها
    113
    امتیاز
    6,278
    سطح
    51
    Points: 6,278, Level: 51
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    1,296

    تشکرشده 173 در 70 پست

    Rep Power
    29
    Array
    چند تا راه حل برای شما مینویسم دوست عزیزم امیدوارم مفیذ باشه حتماً نتیجه رو بگو:
    سعی کن ذهن تو از افکار منفی نسبت به همسرت خالی کنی، هر وقت فکر کردی همسرت داره بهت خیانتمیکنه به خودت بگومگه میشه مگه داریم؟؟!! اگه من و نمیخواست و دوست نداشت که اهام زندگی نمیکرد الان دوره زمانه جوری شده که هیچ آدمی به اجبار با کسی زندگی نمیکنه توو همین سایت پر از تایپیکایی که چقدر راحت مردو زن از هم جدا میشن پس مطمئن باش خیانتی در کار نیست البته تا الان اگه همین جوری به شک و چک کردنت ادامه بدی این حس و به همسرت انتقال میدی اول اینکه پیش خودش فکر میکنه حتما خانمم خودش یکاری داره میکنه که میترسه کارش انعکاس داشته باشه دوم اینکه همسرت به خودش میگه من نه خیانتی میکنم نه خلافی انقدر بهم شک داره و چکم میکنه پس بذار این کار و بکنم تا حداقل بیخودی بازخواست نشم ...میبینی خودت،خودت و داری میدازی توو چاه فقط با این فکرای الکی و پوچ اولش سخه اما باید محکم جلوی این افکارو بگیری ....چون اولین نفری که توو این بازی افکار منفی شکست میخوره و نابود میشه خودتی...
    توو خونه حسابی به خودت برس تووی روابط همه جوره واسه همسرت کامل و بهترین باش تا احساس هیچ کمبوی نکنه....
    اصلاًنشون نده که روی گوشیش حساسی چون فقط قضیه رو بدتر میکنی ...
    اصلاً از جملات اه چقدر توو گوشیتی...چرا به من اهمیت نمیدی...تو دوستم نداری ....
    باورت میشه من دقیقاً شرایط تورو دارم و دارم دوران درمان خودم و طی میکنم؟؟!!!
    رو خودت و افکارت حسابی کار کن سعی کنترلش کنی...
    راستی هر وقت افکار منفی اومد سراغت زود به همسرت زنگ بزن مهربون و با آرامش حرف بزن(گله و غر زدن ممنوع) یا یه پیام خیلی قشنگ و عاشقانه بفرست این بهتری آرام بخش ...
    موفق باشی منتظرتم

  9. 2 کاربر از پست مفید mohi تشکرکرده اند .

    واحد (چهارشنبه 04 شهریور 94), ستاره زیبا (جمعه 30 مرداد 94)

  10. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    دوست عزیز اول از همه آرامش خودت رو حفظ کن،

    این زندگی شماست و اگر هم همسر شما به خطا رفته باشه نشانه ها حاکی از این است که هر دوی شما همدیگر را دوست دارید و پایبند به زندگی تون.

    خیلی خوبه که در هر شرایطی اجازه ندید حرمت ها شکسته بشه.

    الان شما وظیفه سنگینی به دوش دارید.

    توجه کردن به شک ها حتی اگر همسرتون دچار خطا شده باشه باعث می شه در عملکردی که قراره بهتون توصیه کنم تاثیر منفی بذاره و نتونید درست تمرکز کنید و رفتارهاتون اثر گذار نخواهد بود.

    پس قدم اول هرگونه کنکاش ، جستجو ، چک کردن و که باعث از بین بردن آرامشتون می شه را بگذارید کنار تا قوی ظاهر بشید.

    قدم بعدی اعتماد سازیه ، یعنی به همسرتون اعتماد کنید و این اعتماد رو نشون بدید و بانک اعتباری ایشون رو پر کنید که حتی اگر موردی هم باشه برای ایشون با این رفتارتون یک پلیس درونی می گذارید و ایشون رو دچار عذاب وجدان خواهید کرد.

    همزمان سعی در شناسایی نقاط ضعف خودتون کنید و اونها رو برطرف کنید


    روی جذابیت های زنانه تون به صورت ویژه کار کنید.

  11. 3 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    ammin (جمعه 21 اسفند 94), واحد (چهارشنبه 04 شهریور 94), ستاره زیبا (جمعه 30 مرداد 94)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 شهریور 01 [ 01:22]
    تاریخ عضویت
    1394-3-21
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    5,742
    سطح
    48
    Points: 5,742, Level: 48
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان عزیز وقتی دیروز پیامهای زیباتونو دیدم انقدر به وجد اومدم که تقریبا یه آدم دیگه شدم هرچی فکر بد و خاطره بد از گذشته به یاد داشتم ریختم بیرون و تصمیم گرفتم یه آدم جدید بشم و واقعا هم شدم دیروز مدام از شوهرم تشکر میکردم به خاطر همه محبتهاش و خوبی هاش ، دوست داشتم واقعا فقط خوبیهاشو ببینم و چشمامو روی هر ایرادی که داره ببندم ولی خب امروز که خونه مادر شوهرم بودیم وقتی دیدم دوباره سرش توی گوشیشه دوباره اعصابم خرد شد اصلا نمیتونستم تحمل کنم همش فکر منفی میکردم چون هر چند دقیقه گوشیشو چک میکرد ، البته من به خودم مسلط شدم و یاد حرفای شما دوستای عزیز افتادم ، چند تا اس ام اس عاشقونه براش فرستادم اونم جوابمو داد
    البته یه جورایی واقعا بهش اعتماد دارم ولی نمیدونم چراوقتی میبینم مدام گوشیشو چک میکنه اعصابم خرد میشه و دلم هزار راه میره
    مخصوصا دیشبم که شام دعوت بودیم دومادشون دم گوش شوهرم همش پچ پچ میکرد و شوهرم به قدری به هم ریخته بود که تا حالا توی این هفت سال اصلا اینطوری ندیده بودمش یه غم خیلی زیادی توی چهرش بود که هر لحظه امکان داشت اشکش سرازیر بشه. وقتی اومدیم خونه اصلا به روی خودم نیاوردم براش شربت درست کردم آوردم خورد بعد از چند دقیقه از توی لاکش دراومدو بهم گفت چه خبر؟ منم اتفاقای مهمونیو با شادی براش تعریف کردم و بحثو کشوندم به اینکه آره ولی وقتی دیدم تو انقدر ناراحتی کل خوشیام از بین رفت آخه من طاقت ناراحتیتو ندارم ولی اون انکار کردو گفت نه من اصلا ناراحت نبودم ولی مطمئنم دروغ میگفت خیلی دلم میشکنه وقتی شوهرم اصلا باهام حرف نمیزنه شوهرم خیلی کم حرفه اصلا در مورد چیزی واسم حرف نمسزنه چه برسه به ناراحتیاش، هروقتم اعتراض کردم میگه دلیلی نمیبینم که تورو ناراحت کنم ولی خب دیشب من خیلی سعی کردم دیگه بحثو ادامه ندم تا باعث ناراحتیش نشم ولی همش پیش خودم میگم نکنه یه اتفاقی افتاده .

    راستش دوست دارم انقدر به شوهرم اعتماد پیدا کنم که اگه حتی یه نفر بیاد بگه شوهرمو با یه خانم دیده من باور نکنم ولی نمیدونم چهجوری این اعتماد به وجود میاد خودم باید سعی کنم یا شوهرم باید سعی کنه ؟!
    آخه شوهرم از وقتی بهش گفتم میخوام این حسو ازبین ببرم بیشتر منو محدود کرده و اینکارش باعث شده حس من بدترو بدتر بشه تا به اینجا برسه واقعا خسته شدم ازین همه فکر مزاحم و مزخرف
    پیش خودم میگم اگه شوهرم واقعا با کسی در ارتباط باشه ازش جدا نمیشم،باهاش زندگی میکنم فقط به خاطر بچه هام ولی دیگه بهش محبتی نخواهم کرد ،دوست ندارم من بازیچه قرار بگیرم و اون هم منو داشته باشه هم کس دیگه
    آخه وقتی اعتماد کمه من چهجوری اعتماد نداشتمو نشون بدم ؟! اگه کسی عذاب وجدان داشته باشه چرایه کاریو شروع کنه که بعدا بخواد دچار عذاب وجدان بشه؟
    روی جذابیت زنانه هم به نظرم همیشه هرکاری از دستم براومده انجام دادم حتی از نظر تحصیلی و هنری همیشه سعی کردم جلوتر از بقیه باشم
    من از عشق بین خودمون اطمینان دارم میدونم که اون منو خیلی دوست داره ولی بعضی وقتا جایی به هر دلیلی صحبت از زن دوم میشه گفته مردا تنوع طلبن و این جزء ذاتشونه یا اوایل میگفت اگه من همچین کاری کنم اصلا کسی متوجه نمیشه ، یاد این جرفاش که میفتم اعصابم خرد میشه واقعا درمانده شدم ازین همه بی اعتمادی

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم خوشحالم که داری رو خودت کار میکنی ببین زمانی مردا میرن سراغ کسی دیگه که احساس خلا کنن یه کمبودی دارن مردا از لحاظ عاطفی خیلی بیشتر از ما زنا کمبود دارن مردا از کودکی با مادر بودن و بعد همسر پس خلاف تصورمون مردا نیاز به زن دارن چون از لحاظ عاطفی باید سیراب بشن وقتی شما غمگینی نمیتونی مثل زمانی که شادی همسرت سیراب کنی
    پس اول وقتی این حس اومد تو ذهنت بخودت بگو باید خونسردیم حفظ کنم بعدخیلی بی اعتنا واقعا بی اعتنا به گوشی همسرت باش فرض کن فقط فرض داره بایکی میچته خوب بذار بچته تو فکر میکنی کی میره سراغ طرف وقتی ازون چیزایی رو بشنوه که از شما نشنیده اون جذابیتی رو تو چت ببینه که از شما ندیده مگه روز اول شما از بین اونهمه دختر جذبش نکردی؟؟؟؟ فرض کن با کسی داره میچته تا زمانی که شما براش خلاهاش پر کنی شاید فقط در حد چت باشه
    دوم این که نذاری این چت به رابطه تبدیل بشه باید بهش اطمینان بدی که تو خیلی بهشاعتماد داری مثلا بهش بگو میدونی چرا دوست دارم چون خیلی ادم وفاداری هستی اهل خیانت نیستی فکر زندگیت و بچهات هستی واقعا بهت افتخار میکنم خیلی با مسولیت و زحمتکش و مهربونی ......... اینقدر اینارو تکرار کن که ملکه ذهنش بشه حتی اکگه تو رابطه غلط هم افتاده باش ه حتما حتما برمیگرده چون عذاب وجدان و اعتماد شما نمیزاره بای خیلی بهش پر وبال بدی لطفا حتما حتما سخنرانیهای دکتر حبشی رو گوش کن مخصوصا کلید مرد نیازای اساسی مرد توشه ایشالله موفق میشی شک نکن

  14. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    واحد (چهارشنبه 04 شهریور 94)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 شهریور 01 [ 01:22]
    تاریخ عضویت
    1394-3-21
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    5,742
    سطح
    48
    Points: 5,742, Level: 48
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام ستاره زیبا ، دوست خوبم ممنون از راهنماییات ،
    راستش چند روزه واقعا سعی کردم اصلا به روش نیارم و به موبایلش حساس نباشم ، شوهرمم خیلی اخلاقش بهتر شده توجهش بیشتر شده مهربونتر شده ، ما واقعا همدیگرو دوست داریم ، متاسفانه بزرگترین مشکلم اینه که شوهرم در نظر من یه آدم مجهوله اصلا نمیدونم چیکار میکنه ،کجا میره مثلا دیروز از تلفنش تازه فهمیدم با برادرش توی کاری شریک شده و اگه به گفتن بود مطمئنم هیچوقت نمیومد بهم بگه که اینکارو شروع کردم ،کارم به جایی رسیده که جرات ندارم در طول روز به شوهرم زنگ بزنم حال و احوالشو بپرسم چون کافیه یه سوالی از دهنم بپره و ازش بپرسم خیلی ناراحت میشه و فکر میکنه که زنگ زدم تا چکش کنم ببینم کجاست! در صورتی که من قبل از اینکه نگرانیامو به شوهرم بگم روزی چند بار بهش زنگ میزدمو باهم حرف میزدیم ولی بعد از اون ماجرا هر جور سوالی از طرف من یعنی بازخواست اون ، درواقع شوهرم دوست داره هیچ کاری به کارش داشته باشم و فقط تو خونه بشینمو کارای خونه رو بکنم یا اگه حرفی بزنیم فقط در مورد خودمون باشه ، در مورد هیچ کاری یا هیچکسی حرف نزنیم. یا من بعداز هفت سال هنوز نمیدونم شوهرم چه درآمدی داره ،چه قرضی داره یا .....، شک من بهش اینجور موقعها بیشتر میشه چون اصلا نمیتونم از کاراش سردربیارم ، قبلا که رمز موبایلشو داشتم میفهمیدم شوهرم در طول روز چیکار کرده ،کجاها رفته... ولی الان واقعا درمونده شدم هیچی از شوهرم نمیدونم خودشم آدمی نیست که بیاد تعریف کنه در این موارد همیشه باهم صحبت کردیم ولی اون میگه من خوشم نمیاد بازخواست بشم یا به کسی جواب پس بدم. من میگم آخه من که غریبه نیستم شریک زندگیتم ،میگه من همینم که هستم .
    من دوست دارم خودش قبل ازینکه بپرسم چه خبر همه اتفاقای ریزو درشتی که در طول روز اتفاق افتاده تعریف کنه ولی اگه بگم چه خبر یا ناراحت میشه اگرم ناراحت نشه به صورت تیتر وار خبرا رو میده و تموم .اون صفات خوب هم زیاد داره ولی این اخلاقش باعث شده به همه کاراش شک کنم مخصوصا الان که واسه موبایلش رمز گذاشته تا کاراش کامل از دید من مخفی بمونه ،
    نمیدونم باید چیکار کنم توی اینجور موارد خیلی باهاش غریبم ، احساس میکنم دوست صمیمیش از همه کاراش باخبره ، از لابه لای حرفای شوهرم فهمیدم که با دوستش خیلی حرفا میزنن حتی خصوصی ترین حرفای زندگیمون ولی نمیدونم چرا من واسش یه غریبم که حتی دوست نداره از کارش بدونم ،
    خب حالا من به خاطر اینکه شوهرم ناراحت نشه و زندگیمون خوب پیش بره باید نیازمو سرکوب کنم و اونطوری که اون دوست داره زندگی کنم ، کم حرف بزنم ، ازش هیچ سوالی نپرسم ، بهش اعتماد کامل داشته باشم در صورتی که اعتماد باید ازطرف مقابل به وجود بیاد و تا وقتی که شوهرم اعتماد سازی نکنه من چهجوری میتونم اعتماد داشته باشم ؟! مگراینکه بخوام ظاهری اعتمادمو نشون بدم، خب دوست دارم شادیم واقعی باشه نه ساختگی ، تا کی من باید تظاهر کنم که شادم و از رفتار طرف مقابلم راضی هستم در صورتی که اینطوری نیست،

  16. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    خورشید عزیز دوستان راهنماییهای خوبی کردند . من هم موافق این مورد هستم که شما شما باید سو ظن رو در درونتون از بین ببرید و سعی کنید اعتماد سازی بکنید . چک کردن موبایل دیگران حتی اگر نزدیک ترین کسمون باشه کار درستی به نظر نمیرسه .

    ولی به نظر من مسئله اصلی شما اینه که از اول چرا صمیمیت کافی بین شما و همسرتون بر قرار نیست . به نظر میرسه خانمهای امروزی که تحصیلکرده هستند حتی اگر شاغل هم نباشند انتظار میره که بیشتر در جریان کارها و درامد و دخل و خرج همسرشون باشند . این تجسس و بی اعتمادی نیست . بلکه به عنوان وظیفه ای برای همسران قلمداد میشه . به عنوان مثال من به عنوان یک خانم اگر در جریان درامد و هزینه های همسرم نباشم چطور میتونم هزینه های زندگی و خودم و بچه هام رو مدیریت کنم ؟

    روی مسئله ای که طرح کردم تمرکز کنید و سعی کنید راه حلهایی رو براش پیدا کنید .


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.