به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 9 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 85
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 تیر 95 [ 17:12]
    تاریخ عضویت
    1392-10-12
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    3,940
    سطح
    39
    Points: 3,940, Level: 39
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    221

    تشکرشده 334 در 103 پست

    Rep Power
    29
    Array

    بیرون رفتن به عنوان جلسه دوم خواستگاری

    سلام

    من پسرم و 31 ساله. هفته پیش رفتم خواستگاری.

    برای جلسه دوم و آشنایی بیشتر قرار شده آخر هفته بیرون از خونه دیدار داشته باشیم. البته مادر بنده و مادر دختر خانوم هم حاضر خواهند شد.

    محلی که انتخاب شده یک پارک بزرگه که کافی شاپ و تریا و اینا نداره.

    گل باید ببرم یا نه؟

    باید پزیرایی انجام بشه یا خیر؟

    رسمی بپوشم یا اسپورت ؟

    از نظر زمانی طول جلسه حداکثر چقدر باشه؟

    خانواده دختر خانوم متمول هستند و به همین دلیل با توجه به شرایط مالی نه چندان مطلوب خانواده بنده، جواب اولیه ما منفی بوده و به درخواست اونا این جلسه هماهنگ شده.

    با این تفاسیر چقدر میتونم در مورد مسائل مالی و اختلافات موجود زمان بزارم تا به سیاه نمایی و بدبینی متهم نشم؟

    دوستان منتظر سخنان حکیمانه و پیشنهادات دوستانه شما هستم
    عاشق شدن ساده است، در عشق ماندن هم دشوار نیست

    تنهایی انسان سببی کافی برای این مهم است.

    اما تلاش سختی که به زحمتش می ارزد

    پیدا کردن یاریست که به لطف حضور مستمر او

    بتوانیم کسی بشویم که میخواهیم.


  2. کاربر روبرو از پست مفید mobin31080 تشکرکرده است .

    من او (سه شنبه 27 مرداد 94)

  3. #2
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-23
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    5,315
    سطح
    46
    Points: 5,315, Level: 46
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 247 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    گل لازم نیست بگیری
    اما میتونی به ناهار دعوتشان کنی
    یا توی فاصله ای که اونجا هستید با بستنی و تنقلات پذیرایی کنید

    تیپت مثل همیشه باشه. اگه اسپورت پوش هستی, اسپورت بپوش. چون جلسه آشنایی هست نه خواستگاری, پس خودت باش.

    در مورد تایمش هروقت صحبتشون تموم شد. زیاد نگران این نباش


    ...........



    در مورد بخش مهم ماجرا. این که از شما از نظر مالی بالانرن.
    من به شخصه قبول نمیکنم. چون این احتمال وجود داره بعدها سرکوفت بخوری. یا با فامیلای پولدارش که تو یه رنج سنی هستی مثل شوهر ابجیش یا پسر خالش مقایسه ت کنن.
    نکته بعدی این که شما ممکنه در اینده متناسب با جیبت یه کادو برای همسرت بخری. اما سورپرایز نشه. چون تو مجردیش ده برابر بالاترشو دیده. اینها ممکنه خیلی ساده باشه اما در عین سادگی میتونه حرمت شوهر رو بشکنه. حقیقت من با کسی که از خودم بالاتر باشه ازدواج نخواهم کرد. ریسکش بالاست.

    در ضمن کن مشاور نیستم و حرفام نظر شخصی هست.
    موفق باشی

  4. 11 کاربر از پست مفید سوشیانت تشکرکرده اند .

    alireza198 (جمعه 06 شهریور 94), Ashab (جمعه 06 شهریور 94), baitollah-abbaspour (چهارشنبه 28 مرداد 94), mobin31080 (چهارشنبه 28 مرداد 94), فرهنگ 27 (سه شنبه 07 مهر 94), واحد (شنبه 11 مهر 94), اقای نجار (جمعه 06 شهریور 94), بی نهایت (چهارشنبه 28 مرداد 94), سرشار (چهارشنبه 28 مرداد 94), شیدا. (پنجشنبه 29 مرداد 94), صبا_2009 (چهارشنبه 28 مرداد 94)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 تیر 95 [ 17:12]
    تاریخ عضویت
    1392-10-12
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    3,940
    سطح
    39
    Points: 3,940, Level: 39
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    221

    تشکرشده 334 در 103 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام مجدد و تشکر

    جلسه دوم و سوم داخل پارک و با یه پذیرایی ساده انجام شد. تمام این دو جلسه به بررسی مسائل مالی گذشت.

    من با تیپ عمومی هر روزه ام به همراه مامان رفتم و ایشون با مامان و خواهر بزرگشون اومده بودند. دختر خانوم بسیار ساده و با چادر و لباس مشکی و بدون هیچگونه آرایش و با کفش بدونه هیچ پاشنه ای اومده بودند. ( فکر کنم قدشون 160 هست و من 180)

    توی اولین جلسه بیرونمون من کاملا شرایط اقتصادیمو توضیح دادم و گفتم که با مشورت به این نتیجه رسیدم که جواب منفی بدم.( جوابی که بعد جلسه اول تلفنی اعلام کرده بودیم) اون خانوم اعلام کردند که مشکلی با قضیه مالی ندارن و از من خواستند که در مورد اخلاق و رفتارم بیشتر براشون توضیح بدم.

    با صداقت کامل همه چیزو توضیح دادم و گفتم در مورد آینده مالی هیچ قولی نمیتونم بدم و فقط میتونم بگم تمام تلاشم رو انجام میدم. هر چقدر اصرار کرد که آینده خوب میشه گفتم ممکنه خوب بشه اما شما با شرایط الان باید تصمیم بگیری.

    بهم گفتن که داری طوری رفتار میکنی که بعدا صدام در نیاد و من گفتم که همچین قصدی ندارم و میخوام شرایط رو کامل درک کنی. خوب خیلی از نظر مالی متفاوتیم. قرار شد ایشون فکر و مشورت کنن و جواب بدن. اما مشخص بود که با مسائل مالی مشکلی ندارند.

    فرداش تماس گرفتیم و دوباره هماهنگ شد که بریم بیرون.

    در این بین یه مقدار تحقیق کردم فهمیدم غیر خودشون که متمول هستند تا دوتا دامادهاشون هم ( 3 تا داماد دارن) خیلی اوضاع خوبی از نظر مالی دارند. یه دونه برادر هم دارند که گفتن الان شهر ما نیستند و برای انجام یه پروژه 12 میلیاردی رفتند یه شهر دیگه

    توی فاصله تا روز قرار من خیلی فکر کردم و با خانواده و دوستان مشورت کردم و به این نتیجه رسیدم که با اخلاق من ( مستقل کامل، مغرور و عزت نفس و اعتماد بنفس بالا) این شرایط سازگار نیست و من دوست دارم شاد و خوش زندگی کنم و میتونم توی خانواده ای برم که هم سطح من باشن و بهم افتخار کنم.

    چطور میتونم با این خانواده و برادر و خواهراش رفت و آمد کنم؟
    آینده شرمنده بچم نشم که که چرا همه فامیل پول دارن و ما نداریم.
    عمرم درگیر پول درآوردن برای کم نیاوردن نباشم.
    همینقدر که در توانم هست هزینه کنم و با هر پیشرفت مالی کلی ذوق کنم
    خدای نکرده به خانوادم بی احترامی نشه و به خاطر شرایط مالی خجالت نکشن. ما مستاجریم و بابا چند سالی هست ورشکست کردند و یه مقدار از هزینه های خونه رو الان من تامین میکنم
    شرایط طوری پیش نره که با خانومم به خاطر بی پولی به مشکل بخورم. اینم بگم که حداقل درآمدم 2 تا 2.5 هست ولی اونا خیلی از نظر مالی بالا هستند

    تصمیم گرفتم که برم و بگم که نمیتونم این شرایط کنار بیام و ایشون هم بهتر دنبال کسی باشن که از لحاظ مالی به هم نزدیک باشن.

    من با یه لباس متفاوت از دفعه قبل و تنهایی رفتم سر قرار و ایشون هم با لباس رنگی و چادر مشکی و کمی آرایش تشریف آوردند.

    اول جلسه یه سری سوال از اخلاق من که از حرفای جلسه قبل یادداشت کرده بودند رو پرسیدند و بعد نیم ساعت من بحث مالی رو شروع کردم. یه پیش زمینه در مورد اخلاق خودم گفتم. سطح غرورم و عزت نفسی که دارم. اینکه همیشه و همه جا مورد احترام بودم و توهین از جانب هیچ کسی رو نمیتونم تحمل کنم.
    بعد دلیل هامو برای عدم تفاهم بهشون گفتم و ایشون هم کامل گوش کردند. بعد گفتند که من مشکلی ندارم و کنار میام. گفتم شما شرایط رو مجسم نمیکنی و کنار میایی و پس فردا نمیتونی تحمل کنی. گفتند که میتونم.

    گفتم باید برای مشکلات من راه حل پیدا کنی تا منم بتونم کنار بیام. یه سری راه حل دادند مثل اینکه گفتند مگه ما بچه بودیم چی داشتیم که الان بچه ما باید همه چی داشته باشه. یا گفتند با فلان خواهرشون که شوهرشون کارمنده رفت و آمد میکنیم که از نظر شرایط مالی نزدیک هم باشیم.

    من قانع نشدم و گفتم نمیتونم با این شرایط کنار بیام. ناراحت شدند و با تلفنشون شروع به پیام دادن کردند و دیگه کمتر به توضیحات من توجه میکردند. بعد گفتند که اختلاف مالی رو میدونن و باهاش مشکلی ندارند و گفتند آدم باید همه شرایطو با هم بسنجه و نباید یه اختلاف اینقدر مهم باشه و منم گفتم که شرایط مالی یه اصله که روی همه چیز تاثیر میزاره و من باهاش نمیتونم کنار بیام.

    به صورت غیر مستتقیم بهم گفتند که حاضرن با همه چیز من کنار بیان و من دارم خیلی سخت میگیرم. گفتند که خانوادشون هم توی مادیات نیستند و اینکه من هرجای دیگه ای هم برم ممکنه این مشکلات رو داشته باشم و اینکه چرا فکر میکنم اگه با کسی از لحاظ سطح مالی تناسب داشته باشم اون وقت اون خانوم از من شرایط بالای زندگی رو درخواست نمیکنن.

    شرایط خوبی نبود و کمی احساس به عقلم غلبه کرد و قبول کردم. اینجاست که میگن مردا راحت گول میخورن
    بعدشم خانوم پیشنهاد کمک پدرشونو عنوان کردند که شدیدا مخالفت کردم و بعد کمی بحث قرار شد دیگه از این قضیه صحبت نشه که البته ایشون توی مسیر برگشت به خونه باز هم مطرح کردن که گفتم این کار خط قرمزه منه و به هیچ عنوان زیر بار کمک کسی نمیرم.

    وقتی اومدم خونه حس خوبی داشتم ولی فرداش دوباره ناراحتی اومد سراغم. نمیدونم چه تصمیمی درسته. نمیدونم چطور میتونم کنار بیام. دوست ندارم جایی زندگی کنم که از کسی کم بیارم. دوست ندارم بهم ترحم بشه. من از نوجوانی کار کردم و همیشه استقلال داشتم. سختمه کسی باهام امری صحبت کنه.

    بدم میار اونا بشینن در مورد پروژه های میلیاریشون صحبت کنن و من من نگاهشون کنم. الان چند روزه خیلی درگیرم و نمیتونم تصمیم بگیرم.

    دوستان سعی کردم کامل توضیح بدم. میشه نظراتتونو بگین؟

    به نظرتون ادامه بدم یا نه؟
    عاشق شدن ساده است، در عشق ماندن هم دشوار نیست

    تنهایی انسان سببی کافی برای این مهم است.

    اما تلاش سختی که به زحمتش می ارزد

    پیدا کردن یاریست که به لطف حضور مستمر او

    بتوانیم کسی بشویم که میخواهیم.


  6. 2 کاربر از پست مفید mobin31080 تشکرکرده اند .

    ario86 (جمعه 06 شهریور 94), Ashab (جمعه 06 شهریور 94)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 فروردین 97 [ 15:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-17
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    8,056
    سطح
    60
    Points: 8,056, Level: 60
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 832 در 244 پست

    Rep Power
    72
    Array
    خب برادر عزیز شاید واقعا اون دختر خانوم اووونقدر کمالات داره که مسایل مالی واسش اینقد بی ارزشه..واقعا اینجور شخصیتا خیلییی کمن..اما حس شما رو درک می کنم

    ببینین اون خانوم وقتی اینقد مصممه که مشکل نداره حتما نداره دیگه..ولی ابا خودتون از اینکه ببینین باجانقتون وضعش خوبه ناراحت میشین؟؟دنبال مقایسه این(حتی اگه خانومتون نباشه)؟؟

    نظرتون نسبت به خانوادشو چیه؟؟بعضی از این پولدارا که خیلی شریفن اگه داماد فقیرم حتی گیرشون بیاد جوری برخورد می کنن که همیشه عزت دامادشون حفظ بشه.اگه خونوادشون

    جز این دسته باشن که نشون می ده ادمهای متواضعینو در اینده سرکوفتی نخواهید خورد..

    الان شما فقط روی این دو موضوع فکر کنین و اگر تصمیمتون ادام دانه حتما با خانوادشون زیاد معاشرت کنین تا برخوردشونو ببینین بعد تصمیم بگیرید

  8. 4 کاربر از پست مفید SOGAND. تشکرکرده اند .

    ario86 (جمعه 06 شهریور 94), mobin31080 (جمعه 06 شهریور 94), فرهنگ 27 (سه شنبه 07 مهر 94), واحد (شنبه 11 مهر 94)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 02 مهر 95 [ 23:41]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    153
    امتیاز
    3,832
    سطح
    39
    Points: 3,832, Level: 39
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    128

    تشکرشده 312 در 128 پست

    Rep Power
    31
    Array
    دوست عزیز نوشته های شما جوری هست که انگار شمشیر رو از رو بستین
    هنوز هیچی نشده حرف از گول خوردن میزنین!!!
    تو تمام نوشته هاتون ذره ای به رفتار و سایر معیاراتون و هماهنگی داشتن یا نداشتن با اون خانم اشاره نکردین و تمام حرفاتون بحث مالی هست.اصلا از شخصیت و طرز فکر اون خانم هم اطلاعی دارین!!تا چه حد از نظرای دیگه به ایده التون نزدیکه؟یه جوری حس میکنم مسایل مالی توجه شما رو از سایر جنبه های انتخاب همسر پرت کرده
    به نظر میاد که شما بسیار رو این مسئله حساس هستین و براتون خیلی مهمه خب اگه فکر میکنین این حساسیتتون همینطور ادامه داره و با شروع زندگی اندک حرفی از مسایل مالی بشه میخواین اوقات تلخی راه بندازین و مدام خودتون رو مقایسه کنین و... بهتره یه تاملی رو مسئله کنین.باید کنار رفتار اون خانواده اخلاق خودتون رو هم بسنجین بعضی پسرا خوشالم هستن زن پولدار بگیرن و با کمک پدر زن ره چند ساله ر و یه شبه برن اما گویا شما این شخصیت رو ندارین

    راستی این خانم چند سالشون هست؟؟
    ویرایش توسط gisooo : جمعه 06 شهریور 94 در ساعت 00:09

  10. 3 کاربر از پست مفید gisooo تشکرکرده اند .

    ario86 (جمعه 06 شهریور 94), mobin31080 (جمعه 06 شهریور 94), فرهنگ 27 (سه شنبه 07 مهر 94)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 تیر 95 [ 17:12]
    تاریخ عضویت
    1392-10-12
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    3,940
    سطح
    39
    Points: 3,940, Level: 39
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    221

    تشکرشده 334 در 103 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط SOGAND. نمایش پست ها
    خب برادر عزیز شاید واقعا اون دختر خانوم اووونقدر کمالات داره که مسایل مالی واسش اینقد بی ارزشه..واقعا اینجور شخصیتا خیلییی کمن..اما حس شما رو درک می کنم

    ببینین اون خانوم وقتی اینقد مصممه که مشکل نداره حتما نداره دیگه..ولی ابا خودتون از اینکه ببینین باجانقتون وضعش خوبه ناراحت میشین؟؟دنبال مقایسه این(حتی اگه خانومتون نباشه)؟؟

    نظرتون نسبت به خانوادشو چیه؟؟بعضی از این پولدارا که خیلی شریفن اگه داماد فقیرم حتی گیرشون بیاد جوری برخورد می کنن که همیشه عزت دامادشون حفظ بشه.اگه خونوادشون

    جز این دسته باشن که نشون می ده ادمهای متواضعینو در اینده سرکوفتی نخواهید خورد..

    الان شما فقط روی این دو موضوع فکر کنین و اگر تصمیمتون ادام دانه حتما با خانوادشون زیاد معاشرت کنین تا برخوردشونو ببینین بعد تصمیم بگیرید
    ممنون از توجه شما

    عرض شود که من از خودم و شرایطم کاملا راضی هستم و شرایط مالی که دارم به هیچ عنوان روی اعتماد بنفس من تاثیر نمیزاره.
    من خودم رو با کسی مقایسه نمیکنم و رفقای خیلی خوبی دارم که از من به مراتب پول دار ترن. اخلاق اونها هم مثل منه و این اختلاف سطح مالی مشکلی ایجاد نمیکنه.

    اما شما داستان خروس و روباه دبستان رو یادتون هست. من خودمو مقایسه نمیکنم از کجا بدونم بعدا مورد مقایسه قرار نمیگیرم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط gisooo نمایش پست ها
    دوست عزیز نوشته های شما جوری هست که انگار شمشیر رو از رو بستین
    هنوز هیچی نشده حرف از گول خوردن میزنین!!!
    تو تمام نوشته هاتون ذره ای به رفتار و سایر معیاراتون و هماهنگی داشتن یا نداشتن با اون خانم اشاره نکردین و تمام حرفاتون بحث مالی هست.اصلا از شخصیت و طرز فکر اون خانم هم اطلاعی دارین!!تا چه حد از نظرای دیگه به ایده التون نزدیکه؟یه جوری حس میکنم مسایل مالی توجه شما رو از سایر جنبه های انتخاب همسر پرت کرده
    به نظر میاد که شما بسیار رو این مسئله حساس هستین و براتون خیلی مهمه خب اگه فکر میکنین این حساسیتتون همینطور ادامه داره و با شروع زندگی اندک حرفی از مسایل مالی بشه میخواین اوقات تلخی راه بندازین و مدام خودتون رو مقایسه کنین و... بهتره یه تاملی رو مسئله کنین.باید کنار رفتار اون خانواده اخلاق خودتون رو هم بسنجین بعضی پسرا خوشالم هستن زن پولدار بگیرن و با کمک پدر زن ره چند ساله ر و یه شبه برن اما گویا شما این شخصیت رو ندارین

    راستی این خانم چند سالشون هست؟؟
    تشکر از شما. قبول دارم که یه مقدار بیش از حد سختگیرم. یه بار توی صحبتها به من گفتن طوری صحبت میکنم که انگار مصمم که این اتفاق نیفته.

    بحث مالی انقدر برای من مهمه که تقریبا 80 درصد صحبتها در این باره بوده و شناخت کمی از هم پیدا کردیم.
    جلسه آخر بعد از اینکه صحبتها تموم شد جمع بندی کردیم و من به ایشون گفتم که اختلاف مالی رو قبول کردم و ایشون قبول کردند که از شرایط نامناسب احتمالی آینده خسته نشن.

    بعد نظر کلی منو خواستن که گفتم ما به غیر از بحث مالی صحبتی نکردیم و من فقط با قضیه مالی کنار اومدم ( که انگار در عمل اینطور هم نیست ) و باید بیشتر آشنا بشیم که به شوخی پرسیدن مگه شما هنوزم شرط و شروط داری؟

    قصد دارم جلسه بعدی متفاوت از این باشه و شناخت بیشتر از خودمون و شرایط خانواده هامون پیدا کنیم.

    معیار های ازدواج من تناسب شرایط مذهبی، فرهنگی و اقتصادی بود و 12 مورد خواستگاری رفتم که همه رو همون جلسه اول جواب منفی دادم. عموما هم دلیلش اختلاف فرهنگی بود.

    مورد های اختلاف مذهبی و مالی رو که توی تماس تلفنی مشخص میشد رو اصلا نمیرفتم و این آخری هم از دست مامان در رفته بود.

    دختر خانوم بسیار محترم و باهوش و نکته بین. رتبه دو رقمی کنکور سراسری و فارغ التحصیل دانشگاه بسیار معتبر هستند. من زیبایی ظاهر جزء معیارهام نبود ولی ایشون ظاهر خوبی هم دارن.

    فاکتور هایی که براشون مهمه اخلاق، دید فرد به آینده زندگی و صداقت و پشتکار مرد هست.

    متولد 64 هستند و خیلی هم خواستگار پول دار و خوب دارند و این نکته رو دو بار در مواردی که هدفشون پول دار بودن همسر نیست اعلام کردند.

    معیار من اخلاق و سازش خانوم هست . البته بعد از تناسب شرایط. ایشون به اخلاقیات پایبند هستند. مذهبی ترین فرد خانوادشون هستند و فقط ایشون و مادرشون چادر سر میکنن.

    خوش برخورد هستند و به گفته خودشون به خوش اخلاقی معروفن. اگر این اختلف مالی نبود گزینه بسیار مناسبی بودن.
    عاشق شدن ساده است، در عشق ماندن هم دشوار نیست

    تنهایی انسان سببی کافی برای این مهم است.

    اما تلاش سختی که به زحمتش می ارزد

    پیدا کردن یاریست که به لطف حضور مستمر او

    بتوانیم کسی بشویم که میخواهیم.


  12. کاربر روبرو از پست مفید mobin31080 تشکرکرده است .

    ario86 (جمعه 06 شهریور 94)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مرداد 97 [ 13:39]
    تاریخ عضویت
    1393-5-09
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    3,096
    سطح
    34
    Points: 3,096, Level: 34
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    35

    تشکرشده 16 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز

    من هم بعنوان یک پسر مجرد زندگی و شرایطی خیلی شبیه شما دارم.دیدگاهت درسته درمورد ترس از وارد شدن به اون خانواده.

    اما از تجربه شخصیم بگم.

    در جایی که کار میکنم افراد پولدار بسیار زیادی هستن و کاملا به 2 دسته تقسیم میشن.افراد پولداری که دارای اصالت هستن و معیارشون برای سنجیدن بقیه اخلاقشون هست و برام جالبه که دامادهاشون بیشتر از قشری هستن که به پولداری اونها نیستن ولی برای دامادها و عروسهاشون احترام قایل هستن و دسته دیگه ای که نمیدونم چه اسمی میشه روشون گذاشت اما متاسفانه معیارشون فقط ماشین و ظاهر هست و طبق اون به افراد احترام میزارن و شدیدا دامادها رو میکوبن!!

    من با داماد یکی از همین اصالت دارها شریکم.آدم مغرور و با پشتکاری هست و زنش هم پشتش هست و بدون کمک گرفتن از خانواده زنش خودش رو عالی بالا کشید.همیشه بهم میگه زن پولدار بد نیست بشرطی که خانوادش فهمیده باشن.
    زنش کلی از املاک پدری درامد داره اما این دوست ما بهش گفته اون پول تو حساب خودت باشه و هرجور دوس داری سرمایه گزاری یا خرجش کن و من به اون پول نیازی ندارم.

    شما هم بنظرم سعی کن بیشتر فرهنگ خانوادش رو بشناسی و بعد اگه دیدی اصالت دارن برو جلو.

    حواست به این هم باشه که وقتی یه مرد خیالش راحت باشه که اگه روزی به بدترین شرایط مالی رسید و هیچ راهی نداشت برای حمایت زنش ، خانواده ای هست که اون زن رو حمایت میکنه ، ناخوداگاه ذهنت بازتر عمل میکنه و طی زمان میتونی به موفقیت های مالی بیشتری برسی.

    اما اگه دیدی خانوادش بی اصلالت هستن و ماشین و پول براشون مهمه اصلاااا دیگه ادامه نده که به چشم دارم میبینم چطور داماد و عروس رو خوردش میکنن!!!

    امیدوارم هرچی خیر هست برات پیش بیاد

  14. 4 کاربر از پست مفید ario86 تشکرکرده اند .

    mobin31080 (جمعه 06 شهریور 94), فدایی یار (جمعه 06 شهریور 94), فرهنگ 27 (سه شنبه 07 مهر 94), اقای نجار (جمعه 06 شهریور 94)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 تیر 97 [ 17:25]
    تاریخ عضویت
    1393-7-06
    نوشته ها
    129
    امتیاز
    5,905
    سطح
    49
    Points: 5,905, Level: 49
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    369

    تشکرشده 377 در 121 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام وقت بخیر

    این مشکل و اختلاف طبقاتی رو بایستی از چند جنبه بررسی کنید.

    1: دختر خانم: ایشون که با این موضوع کنار اومدن و مشکلی ندارن. این طوری هم که شما اول کار به قول معروف میختون کوبیدید بنده خدا فکر کنم فردا روزی اگه به امید خدا این وصلت صورت بگیره روش نشه بگه یه کفش برام بخر.

    2: خود شما: باید ببینی که این موضوع چقدر تو اعتماد به نفست تاثیر گذاره. به نظر خودم با توجه به اینکه هی داری مقایسه میکنی و خودتو بازنده میبینی یعنی اعتماد به نفستو این موضوع تضعیف میکنه و این یعنی از هر صحبت مربوط و غیر مربوط، منظور و غیر منظور داری که ایشون و خانوادشون داشته باشن برداشت دیگه ای خواهید داشت و بی احترامی استنباط میکنید،
    و اون وقت ایشون مدام باید برای هر حرفی که میزنه کلی فکر کنه که مبادا شما برداشت دیگه ای نکنید.
    با توجه به این شرایط این وصلت رو به صلاح نمیدونم.
    مگه اینکه ایشون یه امتیاز ویژه نسبت به سایر دخترا داشته باشه .
    این امتیاز ویژه رو هم هر کسی به تناسب روحیه و شخصیتی که داره تعریف میکنه. از نظر یکی همین اختلاف طبقاتی یه امتیاز به حساب میاد که برای شما امتیازی نیست. پس با توجه به روحیات و شخصیت خودت دنبال یه امتیاز بگرد.

    3: خانواده دختر: هر چند که وزنه این قسمت کار نسبت به دو گزینه اول خیلی کمتره، ولی بایستی توی حاشیه کارم که شده این گزینه رو هم مد نظر داشته باشید
    مثلا جشن عروسی برادر خانمتون رو فرض کنید هدیه ای که باجناق شما میده رو با هدیه خودت مقایسه کن.
    یا حتی عروسی خودت، که ممکنه هدیه ای که اونا به عروس میدن چند برابر هدیه شما باشه.
    اینا موضوعاتی که اگه تصورش کنی میبینی خیلی آزاردهندس.


    ولی اگه حداقل 2 تا گزینه اول رو تونستید حل کنید و باهاش کنار بیاید اونوقت میتونید این جلسات آشنایی رو ادامه بدید.

    اگه توی گزینه دوم تردید داری که آیا خودت اینقدر اعتماد به نفس داری که با این موضوع کنار بیای و یه وقت خودتو پایین نمی‌بینی. پیشنهاد میکنم با توجه به اینکه به ایشون هم گفتید این اختلاف رو پذیرفتید فعلا از این موضوع گذر کن و بشین مابقی معیارهای اصلیتون رو به ترتیب اولویت بررسی کن. و بعد جمیع موضوعات رو در نظر بگیر و تصمیم نهایی رو بگیر.
    اینم که خیلی قاطعانه گفتی که اجازه نمیدی پدرش شما رو ساپورت مالی کنه کار درست و منطقی بوده.

    راستی مبین جان تاپیکی که در خصوص شرح چهل حدیث مرحوم امام زده بودید خیلی وقته داره خاک میخوره نمیخوای یه دستی روش بکشی ؟



    این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور

    پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم!

    سالها منتظر سیصد و اندی مردانیم ...

    آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم

    اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید

    به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم!!!

  16. 3 کاربر از پست مفید امیر مسعود تشکرکرده اند .

    mobin31080 (جمعه 06 شهریور 94), فدایی یار (جمعه 06 شهریور 94), محیا ناز (جمعه 06 شهریور 94)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 تیر 95 [ 17:12]
    تاریخ عضویت
    1392-10-12
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    3,940
    سطح
    39
    Points: 3,940, Level: 39
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    221

    تشکرشده 334 در 103 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ario86 نمایش پست ها

    در جایی که کار میکنم افراد پولدار بسیار زیادی هستن و کاملا به 2 دسته تقسیم میشن.افراد پولداری که دارای اصالت هستن و معیارشون برای سنجیدن بقیه اخلاقشون هست و برام جالبه که دامادهاشون بیشتر از قشری هستن که به پولداری اونها نیستن ولی برای دامادها و عروسهاشون احترام قایل هستن و دسته دیگه ای که نمیدونم چه اسمی میشه روشون گذاشت اما متاسفانه معیارشون فقط ماشین و ظاهر هست و طبق اون به افراد احترام میزارن و شدیدا دامادها رو میکوبن!!

    شما هم بنظرم سعی کن بیشتر فرهنگ خانوادش رو بشناسی و بعد اگه دیدی اصالت دارن برو جلو.

    امیدوارم هرچی خیر هست برات پیش بیاد
    سلام و تشکر

    کاملا درست میفرمایین. بنده هم تمام تلاشمو کردم تا در این باره اطلاعات بدست بیارم. پدر خانواده در جوانی فقیر بودند و تمام دارایی مربوط به کار خودشون بوده. البته چطور به اینجا رسیدن برای من روشن نیست . داماد بزرگ خانواده هم همینطور بودند و چند سالی اوائل زندگی داماد سرخونه تشریف داشتند. از این لحاظ شرایط بد نیست.

    زندگی ساده و بی آلایشی هم دارن و اگر کسی نحوه زندگی ما و خانواده خانم رو بررسی کنه شاید سطح مالی ما رو بالاتر ببینه.

    در ادامه تحقیقات متوجه شدم سختگیر هم نیستند و یکی از دامادها ساکن شهر اطراف بوده و خانواده دختر خیلی مخالفت نکردن که دخترشون توی شهر دیگه ای ساکن بشه. البته همچنان سعی میکنم از خود دختر خانوم شناخت از خانواده رو بالاتر ببرم. نظر پدر خانواده در مورد من و شرایط من منفی نیست و طبق گفته خود دختر خانم نظر نهایی با خود دخترخانوم هست.

    نقل قول نوشته اصلی توسط امیر مسعود نمایش پست ها


    این مشکل و اختلاف طبقاتی رو بایستی از چند جنبه بررسی کنید.

    1: دختر خانم: ایشون که با این موضوع کنار اومدن و مشکلی ندارن. این طوری هم که شما اول کار به قول معروف میختون کوبیدید بنده خدا فکر کنم فردا روزی اگه به امید خدا این وصلت صورت بگیره روش نشه بگه یه کفش برام بخر.

    2: خود شما: باید ببینی که این موضوع چقدر تو اعتماد به نفست تاثیر گذاره. به نظر خودم با توجه به اینکه هی داری مقایسه میکنی و خودتو بازنده میبینی یعنی اعتماد به نفستو این موضوع تضعیف میکنه و این یعنی از هر صحبت مربوط و غیر مربوط، منظور و غیر منظور داری که ایشون و خانوادشون داشته باشن برداشت دیگه ای خواهید داشت و بی احترامی استنباط میکنید،
    و اون وقت ایشون مدام باید برای هر حرفی که میزنه کلی فکر کنه که مبادا شما برداشت دیگه ای نکنید.
    با توجه به این شرایط این وصلت رو به صلاح نمیدونم.
    مگه اینکه ایشون یه امتیاز ویژه نسبت به سایر دخترا داشته باشه .
    این امتیاز ویژه رو هم هر کسی به تناسب روحیه و شخصیتی که داره تعریف میکنه. از نظر یکی همین اختلاف طبقاتی یه امتیاز به حساب میاد که برای شما امتیازی نیست. پس با توجه به روحیات و شخصیت خودت دنبال یه امتیاز بگرد.

    3: خانواده دختر: هر چند که وزنه این قسمت کار نسبت به دو گزینه اول خیلی کمتره، ولی بایستی توی حاشیه کارم که شده این گزینه رو هم مد نظر داشته باشید
    مثلا جشن عروسی برادر خانمتون رو فرض کنید هدیه ای که باجناق شما میده رو با هدیه خودت مقایسه کن.
    یا حتی عروسی خودت، که ممکنه هدیه ای که اونا به عروس میدن چند برابر هدیه شما باشه.
    اینا موضوعاتی که اگه تصورش کنی میبینی خیلی آزاردهندس.


    ولی اگه حداقل 2 تا گزینه اول رو تونستید حل کنید و باهاش کنار بیاید اونوقت میتونید این جلسات آشنایی رو ادامه بدید.

    اگه توی گزینه دوم تردید داری که آیا خودت اینقدر اعتماد به نفس داری که با این موضوع کنار بیای و یه وقت خودتو پایین نمی‌بینی. پیشنهاد میکنم با توجه به اینکه به ایشون هم گفتید این اختلاف رو پذیرفتید فعلا از این موضوع گذر کن و بشین مابقی معیارهای اصلیتون رو به ترتیب اولویت بررسی کن. و بعد جمیع موضوعات رو در نظر بگیر و تصمیم نهایی رو بگیر.
    اینم که خیلی قاطعانه گفتی که اجازه نمیدی پدرش شما رو ساپورت مالی کنه کار درست و منطقی بوده.

    ممنون از شما

    عرض شود که با شرایط موجود مورد اول همینطور که شما متوجه شدین هستش ولی من سعی میکنم از نظر مالی هم با قدرت شروع کنم تا کمی از این مورد کمرنگ تر بشه.

    در مورد دوم باید عرض کنم تا به حال چند نفر این نکته رو گوشزد کردند و خود دختر خانوم هم که خانوادشونو بهتر میشناسن به این اشاره کردند. من چیزی کم ندارم و به خودم افتخار میکنم اما پایین بودن سطح مالی یک واقعیته که باید خوب دیده بشه.

    آدم بدبینی نیستم و عموما خوش اخلاق و خوش برخورد هستم و کسی تا به حال رفتار توهین آمیزی باهام نداشته برای همین سطح تحمل خودم رو نمیشناسم در عین حال از صحبتهای دوستام و آشناها هیچ وقت برداشت بد نمیکنم و چندین بار اتفاق افتاده که بهم بگن فلانی که اینو گفت منظور بدی داشت اما من همچین حسی نداشتم.

    مورد سوم فکر کنم وجود داره و به احتمال زیاد اتفاق میافته که هنوز نمیدونم چطور باید باهاش کنار بیام. نمیدونم خودشون چقدر دست و دلباز هستند .

    اینم بگم که اگرچه به این خانوم گفتم که باید تا آخرش با این شرایط کنار بیاد ولی کار شرکت خودم روز به روز در حال پیشرفت هست و فعلا با شیب خوبی داریم بالا میریم. من یک شرکت کوچیک دارم.

    در مورد تایپیک چهل حدیث هم چشم. این مدت سرم شلوغ بود و البته به نظرم بچه ها هم خیلی استقبال نکردند. آماده کردن مطالب یه مقدار زمانبر هست ولی انشالله بزودی گردگیری میشه
    عاشق شدن ساده است، در عشق ماندن هم دشوار نیست

    تنهایی انسان سببی کافی برای این مهم است.

    اما تلاش سختی که به زحمتش می ارزد

    پیدا کردن یاریست که به لطف حضور مستمر او

    بتوانیم کسی بشویم که میخواهیم.


  18. کاربر روبرو از پست مفید mobin31080 تشکرکرده است .

    ario86 (جمعه 06 شهریور 94)

  19. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 تیر 00 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    217
    امتیاز
    10,303
    سطح
    67
    Points: 10,303, Level: 67
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    388

    تشکرشده 576 در 165 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام دوست عزیز
    شرایط شما رو دقیقا همسر من داشت.وقتی ب خواستگاریم اومد از اوضاع مالی پدرم خیلی کامل مطلع نبود اما بهم گفت ک من از زندگی ی ماشین دارم و ی حقوق ثابت و مقداری سرمایه.با وجود اینکه پدر من تقریبا یکی از پولدارهای شهرمون ب حساب میومدن پذیرفتم،چون اینقدر ارزشمند بود برام ک کنارش بودنو دوست داشته باشم.
    من یک ساله ک ازدواج کردم.شرایط مالی همسرم طوری نبود ک بتونه عروسی در حد عرف خانواده من بگیره من خودم بهش پیشنهاد کردم ک ب جاش ی مسافرت بریم.خونه ی پدری من حدود 600 متر بود و من با همسرم الان توی ی آپارتمان اجاره ای 70 متری زندگی میکنیم.شرایط مالی همسر من درست یک هفته بعد از ماه عسل زیر و رو شد.الان ک ماه هاست از اون موقع گذشته واقعا تغییر خوبی نداشته و توی این مدت طولانی من حتی یک کلمه از این وضعیت با خانواده خودم درددل نکردم ک مبادا غرور همسرم جریحه دار بشه.من قبل از ازدواج کلی مسافرت و گردش میرفتیم اما بعد ازدواج فقط همون ماه عسلو رفتیم و وقتی خانواده م میگن چرا مسافرتی نمیرین من بهانه ی شرایط کاریمو میارم.خلاصه اینکه من و همسرم هزار جور موضوع و مشکل مالی ریز و درشت داریم ک گاهی برای من ک هیچ وقت تجربه نداشتم ب مراتب سخت تره.من ک لازمه برام صرفه جویی کنم یا حساب کتاب کنم.اما هیچچ کدوم از این شرایط ذره ای از عشق منو ب همسرم تحت الشعاع قرار نداره.من عاشق همسرم هستم و این عشقم هر روز بیشتر از روز قبلش میشه.بهش گفتم ک من کنارت باشم حتی حاضرم توی چادر هم زندگی کنم و اونم منو باور داره.
    اما ی نکته ک من دوست دارم توی این شرایط همسرم داشته باشه اینه ک تا این حد حساس نباشه و غرور نداشته باشه.درسته ک اعتماد ب نفس و روی پای خودش بودن عالیه اما گاهی کمک های کوچیک واقعا شرایط آدمو بهبود میده.من ک هیچ وقت حرفی از کمک پدرم نزدم و نمیزنم اما بعضی وقتا حتی از صحبت در مورد تفریحات و شرایط زندگی خانواده مم میترسم ک مبادا همسرم عزت نفسش جریحه دار بشه و مقایسه کنه.و این جو رو خود همسرم برام ایجاد کرده.
    اگه میخواین با این خانوم زندگی کنین دیگه روی این مسایل تا این حد زوم نکنین ک اون طفلکی هم مثل من ترسو نشه ک هر حرفی بخواد بزنه ده بار با خودش تکرار نکنه ک ی موقع همسرم بد برداشت نکنه.
    امیدوارم شاد و خوشبخت باشید

  20. 3 کاربر از پست مفید hanie_66 تشکرکرده اند .

    mobin31080 (جمعه 06 شهریور 94), فدایی یار (جمعه 06 شهریور 94), آخیش (دوشنبه 09 شهریور 94)


 
صفحه 1 از 9 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.