به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 تیر 96 [ 07:33]
    تاریخ عضویت
    1394-4-06
    نوشته ها
    340
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    343

    تشکرشده 431 در 213 پست

    Rep Power
    64
    Array

    چطوری خاطرات بد گذشته رو فراموش کنم و عصبانی نباشم ؟؟؟؟؟؟؟/

    گاهی وقتا احساس عصبانیت منو میخوره، به مشاور گفتم میگه طبیعیه ، بابا من که میدونم از جهنم فرار کردم دیگه چرا خودمو با خاطرات تلخ عذاب میدم ، اگه کسی راهکار یا تمرین بلده به من یاد بدین ، حال غصه خوردن واسه کارای یه آدم ضعیف رو ندارم ، همین پریروز یه دندون عصب کشی کردم حیف اعصابمه کلا وقتی یه مشکل خیلی وحشتناک پیش میاد دندونام داغون میشه، کارام مونده اونوقت روزا فکر میکنم چطوری باهام رفتار کردن سرمو کلاه گذاشتن، بیشتر وقتم تو سایت همدردی میگذره تا آروم بشم ، دلم واسه خودم میسوزه نتونستم کاری واسه دلم بکنم کاش بیشتر قدر دلمو میدونستم و نمی گذاشتم این ازدواج سر بگیره افسوس که گذشته و کاری نمیشه کرد، آینده رو میخوام الله بزرگ آینده رو میخوام الله اکبر ، یا الله تو تنها واقعیت موجودی
    ویرایش توسط آخیش : سه شنبه 27 مرداد 94 در ساعت 19:46

  2. 2 کاربر از پست مفید آخیش تشکرکرده اند .

    فدایی یار (جمعه 06 شهریور 94), باغبان (سه شنبه 27 مرداد 94)

  3. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array


    سلام


    چرا دوست داری فراموش کنی ؟!

    اگر فراموش نکنی اون موقع احساس شما چگونه است ؟

    اگر فراموش کنی چه احساسی پیدا می کنی ؟


    به نظرت می تونی ؟؟!!





    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 27 مرداد 94 در ساعت 20:06

  4. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    dooo (چهارشنبه 28 مرداد 94), یاس پاییزی (چهارشنبه 28 مرداد 94), آخیش (چهارشنبه 28 مرداد 94)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 18:39]
    تاریخ عضویت
    1393-12-14
    نوشته ها
    329
    امتیاز
    14,886
    سطح
    79
    Points: 14,886, Level: 79
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 464
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    955

    تشکرشده 655 در 231 پست

    Rep Power
    74
    Array
    سلام عزیزم
    شما تنها نیستی خیلیا هستن که مثل من و شما بقیه سرشون رو کلاه گذاشتن و با خیال راحت دنبال زندگیشون هستن

    همسر من با دروغایی که گفت جواب بله رو از من گرفت و من خوش خیال فکر میکردم عجب همسر فهمیده ای انتخاب کردم
    اما الان چندین بار گفته هدفم از گفتن اون حرفا فقط به دست اوردن بوده و نمیخواستم انجام بدم

    الان هم فقط به خاطر مهریه که نده میگه دوستت دارم اما حاضر نیست هیچ قدمی واسه دلخوشی منم که شده برداره
    این ادما رو فقط باید به خدا واگذارشون کرد و گذاشتشون کنار


    مطمئن باش خدا این صبرمون رو بی نتیجه نمیذاره

    من که فقط امیدم به خداست و بس
    همه چیز که تو ازدواج خلاصه نمیشه

    من تو این مدت دوسالی که متاهل بودم بیشتر وقتا دلم واسه دوران مجردیم تنگ میشد چون وقتی تنها بودم کسی نبود که ازش انتظار داشته باشم حالمو بپرسه براش مهم باشم اما وقتی یه نفر به نام همسرت هست و رفتارش اونطور که باید باشه نیست همون بهتر که نباشه
    و بهتر که تموم بشه اون رابطه

    حدیث کسا واقعا ارامش میده حتما بخون
    به مدت چهل روز حوالی اذان صبح سوره ی یاسین رو بخون من تو این موقع احساس میکنم خیلی خدا بهم نزدیکه و صدامو میشنوه و بهم ارامش میده

  6. 4 کاربر از پست مفید dooo تشکرکرده اند .

    maryam240 (چهارشنبه 01 مهر 94), فدایی یار (جمعه 06 شهریور 94), آخیش (چهارشنبه 28 مرداد 94), باغبان (چهارشنبه 28 مرداد 94)

  7. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 تیر 96 [ 07:33]
    تاریخ عضویت
    1394-4-06
    نوشته ها
    340
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    343

    تشکرشده 431 در 213 پست

    Rep Power
    64
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها


    سلام


    چرا دوست داری فراموش کنی ؟!

    اگر فراموش نکنی اون موقع احساس شما چگونه است ؟

    اگر فراموش کنی چه احساسی پیدا می کنی ؟


    به نظرت می تونی ؟؟!!


    سلام،ممنون از راهنمایی جالب، آرومم میکنه وقتی از خودم سوال جواب میکنم و اینا جواب سوال شماست
    دوس دارم فراموش کنم چون تموم شده و دیگه تکرار نمیشه، من جدا شدم،
    اگه فراموش نکنم عصبانی هستم و حسرت به سراغم میاد و موقعیت های زندگیم خراب میشه و حال خوبم خراب میشه و با خانواده دوس داشتنیم بد رفتاری می کنم و حوصله دوستام ندارم و در کل پچلم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    اگر فراموش کنم که کار میکنم و تفریح میکنم و پول در میارم و با خانواده میرم ددر و دوردور و صفا سیتی ، میزنم به خوشتیپی و خوشکلی و به خودم میرسم ، زندگی جالب تری هست بیشتر وقتا تو فراموشی این موضوع (زندگی گذشته )هستم و زندگی باحال تره
    آره می تونم احساسی هستم اما کینه ای نیستم یه مدت که بگذره فراموش میکنم و این اولین باره که اتفاق جدایی برام افتاده و خیلی بهم سخت گذشته خوشحالم که تونستم این بحران رو جمع کنم و نذارم یه عذاب طولانی بشه

  8. 2 کاربر از پست مفید آخیش تشکرکرده اند .

    maryam240 (چهارشنبه 01 مهر 94), باغبان (پنجشنبه 29 مرداد 94)

  9. #5
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array




    سلام


    اتفاقی که افتاده

    باید سعی کنیم اون خاطره ها را از بین بیریم


    آنچه گذشت، گذشت و آنچه می‌آید ، کجاست؟

    برخیز و فرصت میان دونیستی را ، دریاب



    ...............................


    وقتی ما الگو یا رفتاری در ذهن داریم ، باید از 6 مرحله استفاده کتیم ، تا اون را از بین ببریم :



    مرحله ی 1 :

    باید به خودت بگی من به جای غصه خوردن گذشته - مرور خاطرات گذشته چی می خوام ؟

    می تونه پاسخ شما این باشه :

    من شادی - تفریح و ...... می خوام

    .................................................. ..

    مرحله دوم :

    باید از خودت سئوالات درد و لذت بپرسی !

    یعنی چی ؟


    سئوالات دردی :

    اگر اون خاطره را فراموش نکنم اون موقع احساس من چکونه است ؟

    شما پاسخ دادید :

    اگه فراموش نکنم عصبانی هستم و حسرت به سراغم میاد و موقعیت های زندگیم خراب میشه و حال خوبم خراب میشه و با خانواده دوس داشتنیم بد رفتاری می کنم و حوصله دوستام ندارم و در کل پچلم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


    اگر فراموش کنم چه احساسی پیدا می کنم ؟

    شما پاسخ دادید :

    اگر فراموش کنم که کار میکنم و تفریح میکنم و پول در میارم و با خانواده میرم ددر و دوردور و صفا سیتی ، میزنم به خوشتیپی و خوشکلی و به خودم میرسم ، زندگی جالب تری هست بیشتر وقتا تو فراموشی این موضوع (زندگی گذشته )هستم و زندگی باحال تره


    این سئوالات باعث میشه ما انگیزه بگیریم !
    در واقع ما در مرحله 1 و2 قوی میشیم .

    .................................................. ....................


    مرحله ی سوم :

    باید الگو منفی ( خاطره گذشته که به ذهنمام می یاد ) را قطع کنیم :

    باید دو تا کار انجام بدی :

    1) خاطره را درذهنت کم رنگ کنی تغییر بدی

    2) الگو را قطع کنی !


    روی یه صندلی صاف بشین – چند تا نفس عمیق بکش – لبخند بزن - چشم هایت را ببند
    برو تو خاطرا ت گذشته ای که ناراحت هستی . و مثلا همسر گذشته ات را شبیه این کن :




    ببخشید شاید عکس مناسبی نباشه

    ولی نمی تونم عکس تام کروز را که بزارم

    باید یه عکسی بزارم یاد اون بیافتی خنده ات بگیره !

    ببخشید .

    اگر بد هست بگید عوض کنم !


    حالا بهش بخند و بگو خداحافظ – من رفتم دنبال شادی و موفقعیت
    تو قدر منو ندونستی - سپس در ذهنت یه مرد رویایی که دوست داری باهاش ازدواج کنی را بیار کنار خودت و به همسرت گذشت هات بگو ، این مرد منه – خداحافظ - ما که رفتیم
    دست همسر رویایی آینده ات بگیر و به آسمانها پرواز کن!
    این کار باعث میشه شما از گذشته دیگه خاطره بدی نداشته باشی

    سعی کن چند بار در روز تمرین کنی

    این کار باعث میشه پیوند عصبی شما با خاطره قبلی شما کم رنگ بشه و خود به خود محو بشه !

    حالا امکان داره بعضی موقع ها اون خاطره بیاد تو ذهنت

    نباید اون خاطره اولی را زنده کنی
    سعی کن خاطره جدید خودت زنده کنی
    هر چی از الگوی منفی خودمان کم تر استفاده کنیم – اون الگو زودتر از بین می یاره
    و در آینده کامل از بی خواهد رفت .


    مثلا ما اگر گیتار می زنیم – اگر یک هفته نزنیم – این سیستم عصبی ضعیف میشه
    اگر دو ماه نزنیم ضعیف تر و اگر یک سال نزنیم مثل یه تار مو میشه !
    الگو منفی هم باید این جوری از بین بره – اگر بهش فکر نکنیم یا اون را تغییر بدیم
    به راحتی موفق میشیم .


    برای اینکه قطع کنی اون الگو را ( اگربه ذهنت می یاد ) :

    مثلا دستتو بیار جلوی چشمت و بگو :
    به به ، چه دست های قشنگی !
    هر کی یه روش داره !

    ................................................


    مرحله 4 :

    باید برای الگوی قدیمی خودت جایگزین پیدا کنی
    مثلا همان خاطره جدیدت – ( در ذهنت با همسر آینده ات که دوست داری به اون برسی باش)
    یا مثلا می تونه ورزش کردن باشه – برو کوه تفریح – مکان های زیارتی و .....

    ..........................................

    مرحله 5 :

    باید الگوی جدیدت که جایگزین قبلی کردی را تکرار کنی ( شرطی کنی )
    برای تقویت خودت .
    مثلا سعی کن اون خاطره جدیدت را تکرار کنی - ورزش کنی همیشه و یا .......

    ............................


    مرحله 6 :

    امتحان کردن هست

    ببین الگوی خاطره گذشت هات تاثیره داره بهت
    در واقع ما می خوایم ببنیم الگوی جدید موثر هست با نه !



    به زندگی عادیت ادامه

    البته با شادی بیشتر -تفریح بیشتر و .....

    ان شالله به مرادت می رسی .


    موفق باشی.



  10. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    آخیش (پنجشنبه 29 مرداد 94)

  11. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 تیر 96 [ 07:33]
    تاریخ عضویت
    1394-4-06
    نوشته ها
    340
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    343

    تشکرشده 431 در 213 پست

    Rep Power
    64
    Array

    Thumb

    ممنون از راهنمایی خوبتون ، گفتید اگه بخوام یه عکس دیگه میذارید ،لطفا عکس کاریکاتور یه مرد قدکوتاه کچل چشم قلنبه بذاریدشبیه همین گوسفند اما آدم باشه، ممنون میشم، آقای باغبان بازم ممنون
    ویرایش توسط آخیش : جمعه 30 مرداد 94 در ساعت 11:06

  12. #7
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array


    سلام


    خواهش می کنم .

    ممنون

    ..............................

    ما همیشه به سمت اندیشه های خودمان حرکت می کنیم

    میزان تاثیر آن ، به ، باور ماست .

    تمام خاطره های بد را می توانیم از بین ببریم - و به جاش خاطره خوب بسازیم .

    پس چه بهتر به خوبی ها - به شادی ها و ..... بپردازیم

    ورزش کردن - کوه رفتن - مسافرت و ........ باعث میشه ما به این مهم زودتر برسیم .


    بهترین ها را برای شما آرزو می کنم


    موفق باشی.








  13. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    غزاله 91 (جمعه 30 مرداد 94)

  14. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 تیر 96 [ 07:33]
    تاریخ عضویت
    1394-4-06
    نوشته ها
    340
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    343

    تشکرشده 431 در 213 پست

    Rep Power
    64
    Array
    فکر کن باران شبی نم نم بیاید، وای نه
    یار ِ مو خرمایی ات از بم بیاید، وای نه
    بعد ِ عمری دست دور ِ گردنت جای ِ سلام
    بوسه با هر "دوستت دارم" بیاید، وای نه
    تو بپرسی: عاشقم هستی چه اندازه؟ و من
    هرچه بشمارم ستاره کم بیاید، وای نه
    از قلم موی ِ اجاق و مینیاتورهای ِ دود
    چایی ِ قوری ِ چینی دم بیاید، وای نه
    عطر ِ قلیان ِ دو سیبت رشک ِ حوای ِ بهشت
    من کنارت، غبطه بر آدم بیاید، وای نه
    در دهانش بسته باشد، پرده ها پوشیده چشم
    پلکهای ِ پنجره برهم بیاید، وای نه
    چشم در چشمم بریزی تا شوم مست از شراب
    درصد ِ گیرایی ات کم کم بیاید، وای نه
    من همان پروانه ی ِ بدپیله ی ِ آغوش ِ تو
    نوبت ِ زندان ِ ابریشم بیاید، وای نه
    کاشکی از خاب ِ شعرم برنخیزم تا ابد
    طعم ِ لبهایت مگر دستم بیاید، وای نه

  15. کاربر روبرو از پست مفید آخیش تشکرکرده است .

    باغبان (چهارشنبه 04 شهریور 94)

  16. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 تیر 96 [ 07:33]
    تاریخ عضویت
    1394-4-06
    نوشته ها
    340
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    343

    تشکرشده 431 در 213 پست

    Rep Power
    64
    Array
    درگیرِ تو بودم که نمازم به قضا رفت
    در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت!

    سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
    سمتی که تویی، عقربه ى قبله نما رفت!

    در بین غزل نامِ تو را داد زدم ، داد
    آنگونه که تا آن سرِ این کوچه ، صدا رفت!

    بیرون زدم از خانه ؛ یکی پشتِ سرم گفت:
    این وقتِ شب این شاعرِ دیوانه ، کجا رفت؟!

    من بودم و زاهد ، به دو-راهی که رسیدیم
    من سمتِ شما آمدم ؛ او سمتِ خدا رفت!‍

    با شانه ، شبی راهیِ زلفت شدم اما …
    من گم شدم و شانه پیِ کشفِ طلا رفت!

    در محفلِ شعر آمدم و رفتم و … گفتند:
    ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت؟!

    می خواست بکوشد به فراموشی ات این شعر
    سوزاندَمَش آنگونه که دودش به هوا رفت …!!!

  17. کاربر روبرو از پست مفید آخیش تشکرکرده است .

    باغبان (چهارشنبه 04 شهریور 94)

  18. #10
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    پستهای پراکنده تون را توی تاپیکهای مربوط به جدایی می خونم.

    توی یکی از پستهاتون از فعالیتها و کارهایی که بعد از جدایی داشتید خوندم. واقعا آفرین داشت

    ولی هیجان و آشفتگی توی پستهاتون و تاپیکهاتون هست.
    احساسات خیلی شدید.

    شاید برای شرایطتون طبیعیه. یه روانشناس بهتر می تونه بگه.
    ولی بر خلاف نوشته هاتون، ذهنتون به شکل هیجانی و شدید درگیر این جداییه.

    بهتر نیست یه کم منطقی تر و آروم تر به اتفاقی که افتاده فکر کنید.
    چی می شه که تا 8-27 سالگی به آمادگی لازم برای ازدواج نرسیده بودین؟
    چرا در حوالی سی سالگی چنین انتخاب اشتباهی داشتید؟

    مشکل اصلی شما و همسرتون چی بود؟
    سهم شما در این طلاق؟

    این جمله توی این پست ؟

    (همین الان هم فک می کنم بچه بزرگ کردن مزخرف ترین کاره واقعا سخته و اگه مادر بشم حتما پرستار میگیرم از همین حالا دارم پول واسه اینکارا کنار میذارم)
    عادی نیست. هم نگاهتون به بچه دار شدن و مادری
    هم برنامه ریزیتون برای این کار

    خب اگه بچه نمی خواهید واینقدر مزخرفه که اصلا چرا بچه دار می شید؟ (این قسمتش را با کمک یک روانشناس یا حتی روانکاو باید حل کنید)
    حالا بچه دار شدید، چرا باید وظایف یک مرد را هنوز نیامده جلو جلو به عهده بگیرید و برای آینده ی بچه ای که اصلا نمی خواهیدش پول پس انداز کنید.

    از بی مسئولیتی همسر سابقت گله داشتی
    رفتار خودت باعثش نبود؟
    خودت مرد بی مسئولیت جذب نمی کنی؟

    راستش حتی این جمله هم به نظرم عادی نیست

    من با پیرزن ها هم خوشم(حتی باهمه مشکلات آنمرحوم واقعا باهاش خوش میگذروندم من حوصله قهر و دعوا ندارم کلا باهم کوه و ددر و رستوران و پارک و کویر و...میرفتیم
    این یعنی کلا من هیچ ملاک و معیاری ندارم. همیشه و همه جا الکی خوشم.
    اگه با اون آقا مشکل داری باید یه جایی یه جوری نشون بدی. خواسته هات و حد و حدودت باید معلوم باشه.

    امیدوارم در شرایط روحی که الان هستی پستم باعث نشه اذیت بشی.
    یه کم از هیجان و احساس فاصله بگیر و یه نگاه متفاوتی به "آنچه گذشت" داشته باش.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  19. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    آخیش (جمعه 06 شهریور 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چی کار کنم؟؟؟؟؟؟؟
    توسط honeyr46 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: پنجشنبه 01 خرداد 93, 11:48
  2. مشکل از من یا شوهرم؟؟؟؟؟؟؟
    توسط عاشق همیشگی در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: دوشنبه 14 مرداد 92, 18:15
  3. با رفتارهای زشت و نسنجیده خانواده ام با شوهرم چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟
    توسط nosh nosh در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 خرداد 92, 01:18
  4. كمكم كنيد ادامه اين زندگي به صلاح؟؟؟؟؟؟؟
    توسط سلنا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: پنجشنبه 01 فروردین 92, 18:48
  5. آيا ادامه به صلاحمونه؟؟؟؟؟؟؟
    توسط دوراهي در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 25
    آخرين نوشته: یکشنبه 16 اسفند 88, 15:12

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.