سلام
راستش من منتظر خبرای دیگه ای ازت بودم امیدوارم تصمیم درست و آگاهانه ای گرفته باشی.
در مورد پدر و مادرت هر چقدر تو بهتر با این قضیه کنار بیای به همون میزان اونا هم آرامش پیدا میکنن، البته منظورم این نیست که خودتو قوی تر از اون چه که هستی نشون بدی، ولی ضعیف و در نقش قربانی هم فرو نرو، بشو همون دختر دوسال پیش ولی الان کوله باری از درس و تجربه داری، و همچنین یه دل و روح زخم خورده، تا میتونی بهش برس، قربون صدقش برو ، در کل وقتتو پر کن ،یه نفر دلسوز و امین(بهتره مادرت باشه ولی اگه اوضاع روحی مادرت هم خوب نیست،دوستت)برای درد و دل داشته باش، تنها نباش که فکرای آزاردهنده نیاد سراغت.یک کلام با خودت مهربون باش و با خودت راه بیا.
راستش تو اینجور مواقع بیشتر خانواده هستند که آدمو دلداری میدن و خب مورد شما انگار برعکسه،البته امیدوارم خانوادت هم بیشتر بجای غصه خوردن اگر در مورد زندگی شما جایی کم کاری و سهل انگاری داشتن درس های لازمشو بگیرن.
در حالت کلی آدم وقتی با طلاق گرفتنش بدبخت میشه که یه زندگی پر آرامش و یه رابطه ی خوب و سالمو دستی دستی و سر خواسته ها و توقعات احمقانش از دست بده بنابراین هر جدایی به منزله بدبختی نیست، البته منکر تبعات روحی و اجتماعیش نمیتونیم باشیم.
بنظر من،اولا چون شما خواهان طلاق هستی حالا به هر دلیلی که از نظر خودت موجه هست،دوما چند ماهه این جدایی رو بصورت عاطفی نه حقوقی تجربه کردی و از نظر روانی آمادگیشو داری ، گذروندن این دوران زیاد برات سخت نخواهد بود نه که بی مشکل باشه،بی غصه باشه ولی دردش برای شما کمتر خواهد بود و بنظرم زودتر خودتو پیدا میکنی.
در مورد مهریه و طریقه توافق برایی جدایی بهتره پدرت مستقیم نره برای مذاکره، از یه واسطه استفاده کنین تا لااقل این دم آخری احترام ها و مخصوصا احترام پدرت حفظ بشه و اونا هم سر لج نیفتن.
اگه تصمیمت آگاهانه باشه و هیجانی و از رو لجبازی نباشه،من یکی واقعا بهت تبریک میگم که با این سن کم بدون دخالت دادن احساس میتونی قاطعانه در مورد بودن یا نبودن پارتنرت تصمیم بگیری.
علاقه مندی ها (Bookmarks)