سلام و وقت بخیر
من خانم هستم، 27 ساله، فوق لیسانس و شاغل. حدود دو ماهی میشه با خواستگارم (خدا میدونه چقدر از این واژه بدم اومده...) در تعامل هستیم. البته در این مدت ارتباط ما خیلی کم بوده و به دو جلسه در منزل ما و یک جلسه در بیرون محدود می شه (به دلایلی مثل ماه رمضان و سفر و ....

ایشون از نظر معیارهایی مثل شغل، وضعیت مالی و تا حدودی فرهنگ خانوادگی (سطح خانواده نه ها، فرهنگ مورد پسند من) از ایده آلهای من فاصله دارند. تا جایی که نه خودم و نه خانواده و نه حتی واسطه آشنایی ما اصلا فکر نمیکردند جلسه اول به دوم و ... کشیده بشه. با صحبتایی (هر چند محدود) که من با ایشون داشتم به این نتیجه رسیدم که ما خیلی خوب حرف همو میفهمیم و جهان بینی مشترکی داریم. اهدافی که برای آینده ترسیم می کنند برای من جذاب و هیجان انگیزه هست. حس آرامش و ب دل نشستنی که من با هیچیک از ده ها خواستگارم تجربه نکردم با ایشون تونستم تجربه کنم اما....

میترسم در زمره انسانهایی باشند که فقط قشنگ در مورد آینده میتونن صحبت کنن. بالفعل ها شون برای من جذاب نیست. 29 ساله هستن و یکی دو باری شغلشونو عوض کردن (و شاید باز هم این اتفاق بیفته). تمکن مالیشون با پیش فرض های من فاصله داره. یواشکی ته ذهنم نگران استقلال فکری هم هستم. و کمی نگران تفاوت فرهنگ خانواده و حاشیه های بعدیش (به عنوان مثال مادرشون یا خودشون میپرسن که کی تماس بگیرن و خبر بگیرن، ما میگیم که چه زمانی ولی اونا باز هر وقت دوست داشته باشن این کارو میکنن. این مورد چند بار تکرار شده و داره یواش یواش میره رو اعصاب من

نمیدونم تعاملم رو ادامه بدم یا نه؟ (شایدم لازمه یه تاپیک بزنم در مورد معیارهای ازدواج)

پیشاپیش ممنون از همفکری تون