به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 مرداد 94 [ 13:56]
    تاریخ عضویت
    1394-3-05
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    232
    سطح
    4
    Points: 232, Level: 4
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Icon2008 شوهرم حنا بندون پسر داییم نمی آید !!!!(کمک فوریییییییییییییییییییییی یی)

    با سلام دوستان من یه مشکلی دارم که لطفا" تا بعد از ظهر بهم کمک کنید.
    مشکل من مربوط به خصوصیات اخلاقی شوهرم میشه و اینکه اون خانواده را فقط خواهر و برادر میدونه و خاله و دایی و عمه و عمو اصلا" براش مهم نیست.
    فردا شب (5شنبه) جشن حنا بندونه پسر داییمه و اونو دعوت کردند ولی سر دعوت کردن تاونا زندگیمو سیاه کرده که نمیره و من هم نباید اعتراض کنم . و خودم باید تنهایی برم اونجا.
    حالا مشکل از اونجایی شروع میشه که 8 ماه قبل که مراسم نامزدی اونا بود من بهونه آوردم که مریض شده و نیومده و یه بار هم داییم دعوتمون کرد واسه شام که طبق معمول بهونه تراشی کردیم و نرفتیم.
    البته اینو بگم که ما یک ساله که عروسی کردیم.
    حالا من موندم بین خانوادم و شوهرم
    که مامانم بهم میگه اون آدم و نیست و ماهم منبعد تحویلش نمی گیریم و اون که تهدیدم میکنه که اگه به خاطر عروسی بداخلاقی بکنی طلاقت میدم و آبروتو میبرم .
    نمیدونم چکار کنم . خیلی کلافه ام . لطفا" اگه کسی تجربه ای داره بهم بگه هر چه سریعتر

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    خانوم گل این مشکلی نیست که تا بعدازظهر بخواد حل بشه

    همسرتون دلیلشون واسه این قضیه چیه؟؟ چرا تمایلی به شرکت در اینگونه مراسم نداره؟؟؟
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید

  3. کاربر روبرو از پست مفید sahar67 تشکرکرده است .

    khaleghezey (پنجشنبه 22 مرداد 94)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 مرداد 94 [ 13:56]
    تاریخ عضویت
    1394-3-05
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    232
    سطح
    4
    Points: 232, Level: 4
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم دلیلش برمیگرده به دوران کودکیش و عدم اعتماد به نشس. اون از کودکیش عادت داشت که جایی نره و خانوادش هم با این موضوع کنار اومده بودند و مشکلی نداشتند و اصرارری هم بهش نمی کردند . ولی اون بیشتر عقده ای شده
    میگه وقتی من واسه کسی تو این دنیا مهم نیستم پس چرا دیگران واسه من مهم باشند.. میگه خانواده فقط شامل خواهر و برادره و دایی و عمه و ......... توش جایی نداره.
    کلا" از جمع بیزاره و رابطش با خانواده من بد نیست و خیلی هم خوبه ولی خیلی حساسه و همه چیرو به خودش میگیره و سر اون دعوا راه میندازه.
    کلا" رابطش با عروسی و مهمونی شلوغ پلوغ خوب نیست و عروسی خودمون رو هم با کلی جنگ و دعوا و بدبختی گرفتیم و چه بلاهایی که سر من نیوورد .
    اینو هم بگم که به شدت از پوشیدن کت و شلوار بدش میاد ولی من بهش گفتم که ایرادی ناره با یه پیرهن مردونه و شلوار پارچه ای هم میتونه هر جا که خواست بره

  5. کاربر روبرو از پست مفید ارغوان2604 تشکرکرده است .

    حسين40 (چهارشنبه 21 مرداد 94)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آذر 96 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1390-10-21
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    5,696
    سطح
    48
    Points: 5,696, Level: 48
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    108

    تشکرشده 352 در 163 پست

    Rep Power
    38
    Array
    خانم ارغوان سلام
    ببينيد خانمي شما يا بايد برنامه علمي و روانشناسي منطقي داشته باشيد تا بر اساس اون با توجيه و بهانه و... توضيح رفتارهاي شوهرتو سرپوش بزاري تا بتدريج متعادل شود كه فكر نميكنم چنين باشد.
    راه بعدي اينه كه هر كسي مسئول رفتار خودش و عواقب اون هست شما هم فقط بايد قدم و عكس العمل مثبت داشته باشين همين اگر قدمي برداشت حمايتش كنيد ولي اصلاٌ از طرف ايشان تصميم نگيريد و دروغ و اغراق نكنيد بگوييد نيومد خواستيد از خودش بپرسيد بمن ربطي ندارد نهايت ميتونيد به استناد حرف شوهرتون بگيد گفت حوصلشو ندارم ، حالشو ندارم ، خوشم نمياد و..... قرار نيست شما توجيه گر رفتارهاي شوهرت باشي يا بالعكس هر كسي شخصيت خودش را ميسازد و شما هم لازم نيست براي پز خودتون از شوهرتون شخصيت سازي كنيد. رلكس باشيد به شوهرتون پيشنهاد بديد بيايد بهتر است ولي تصميم با خودش است و شما هم از طرف ايشان هيچ توجيهي را نياوريد مگر به رسم امانت اگر حرفي را گفت به نقل از خودش مطرح كنيد از خودتون هيچي نبافيد همين خيلي راحت. خوش بگذرونيد و خوش بگذره شاد باشين.

  7. 3 کاربر از پست مفید حسين40 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 22 مرداد 94), نارجیس (چهارشنبه 21 مرداد 94), اقای نجار (چهارشنبه 21 مرداد 94)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 دی 98 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1393-7-26
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    4,502
    سطح
    42
    Points: 4,502, Level: 42
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 105 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام .
    اینقدر خودت و زندگیت رو بند این موضوع نکن. چیزی که از بچگی تو شخصی وجود داشته با نصیحت یا دعوا از بین نمیره . حالا که اجازه میده تنها بری حتما از این فرصت استفاده کن و برو و بگو که همسرت نمیتونسته بیاد و عذرخواهی کرده .
    بدون دعوا و با مهربونی به همسرت بگو که وقتی تو نیستی اصلا بهم خوش نمیگذره دوست دارم تو مراسمای شاد با هم باشیم و خوشحال باشیم . دلم میخواد همه با تو آشنا بشن و تو رو به همه معرفی کنم و از این حرفا . خیلی آروم و سرحال آماده شو و برو . حرفی از قضاوت مردم و مردم چی میگن نگو چون بیشتر استرس میگیره و مقاومت میکنه .بعد از مهمونی بگو که چقد همه سراغتو گرفتن و حالتو پرسیدن و بهت سلام رسوندن کاش بودی و از این حرفا . تا کم کم مقاومتش شکسته بشه . اون از بچگی دیده نشده و جدی گرفته نشده . اگه روال برگرده اون هم کم کم درست میشه .
    با یه مشاور هم صحبت کن تا راه های بهتری برای اصلاح این خصوصیت اخلاقی همسرت بهت معرفی کنه . مهمونی رو با آرامش برو و شاد باش ولی یادت باشه حل این مشکل رو به روش صحیح پیگیری کنی تا باعث مشکلات بیشتر برای تو و همسرت نباشه.
    برای خانواده ت هم توضیح بده که این مشکل از بچگی حل نشده و حل شدنش زمان میبره و کم کم درست میشه . نذار به شوهرت بی احترامی کنن چون مشکل رو حادتر میکنه .

  9. 2 کاربر از پست مفید آسناد تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 22 مرداد 94), حسين40 (چهارشنبه 21 مرداد 94)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 09 مرداد 95 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-31
    نوشته ها
    288
    امتیاز
    5,658
    سطح
    48
    Points: 5,658, Level: 48
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    502

    تشکرشده 446 در 203 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام عزیزم. اول از همه از هر نوع مشاجره باهاش به شدت پرهیز کن... وقتی اومد بهش بگو با وجودی که خیلی دوست دارم باهام بیای ولی اگه دوست نداری اصلا مشکلی نیست من خودم به تنهایی میرم.
    و اگر کسی پرسید راستشو یهشون میگم..
    خوب بنده خدا راخت نیست بیاد دیگه ... اصلا مجبورش نکن که اوضاع بدتر میشه.. به نظرش احترام بذار و خودت تنهایی برو..

    اگر میتونی رگشو پیدا کن .. یه کمی خودتو براش لوس کن و خواستتو ازش تقاضا کن ولی اگر گفت نه. اصلا عصبانی نشو و بگو باشه هر چی شما دستور بدین...

    وقتی هم رفتی با توجه به حرفهای حسین آقا اصلا نیازی نیست بهونه بیاری بهشون عین واقعبت رو بگو... خوشحال باش.. اینقدر ذهنتو فعلا که میخوای بری درکیر نکن و فقط سعی کن بهت خوش بگذره..

    بعد از این مراسم برای حل این مشکل حتما به فکر چاره باش...

    دعا میکنم بهت خوش بکذره..

  11. 2 کاربر از پست مفید نارجیس تشکرکرده اند .

    اقای نجار (چهارشنبه 21 مرداد 94), حسين40 (چهارشنبه 21 مرداد 94)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    84
    Array
    این مراسمو با توجه به نظر دوستان رعایت کن خودت برو
    ولی این از مواردیه که ادم قبل از ازدواج باید بهش توجه کنه ادمای اینچنینی کم هم نیستن ... من پیشنهاد میکنم حتما از یه متخصص در این زمینه کمک بگیر تا رفتار درست رو نشون بده ... یکی از دوستای من دقیقا با شوهرش همین مشکل رو داشت در نهایت هم جدا شد البته نمیخواکم بترسونمت شاید جداییشم درست نبود ولی شوهرش فقط دوست داشت با دوستانشون رفت و امد کنن و مهمونی بگیرن نه خوانواده ... هیییچ عروسی مهمونی خوانوادگی نمیومد همه جا رو دوستم تنها میرفت ....

    تنها رفتن هم بعد از مدتی عادی میشه هم واسه بقیه هم خودت هم شوهرت اما نذار عادی شه ... میتونی حداقل مشکلو کمترش کنی از یه مشاور حتما کمک بگیر
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم ریشه مشکل شما کمبود اعتماد به نفس شوهرت بنابراین تنها کسی که میتونه اونرو افزایش بده شماییی شما باید شوهرت رو تایید و تسویق کنی برا هر کار کوچیک بهش بها بدی بهش بفهمونی که تنها تکیه گاه و مرد شماست باید بگی من واقعا بهت افتخار میکنم اگه تو یه جمعی رفتی ازش جلو خونوادت تعریف کن البته خودشم بشنوه اگه تو یه جمعی برخوردش خوب بود اومد خونه کلی ازش تعریف کن بذار خودش پیدا کنه همه اینا زمانبره البته سرعتش به سیاست شما هم برمیگرده ولی صبوری میخاد خیلی هم تو جمعهایی که مایل نیست بره فعلا خیلی گیر نده باید کم کم شروع کنی زمان کوتاه حتی مثلا لازم نیست عروسی میری از همون اولش برین از وسطاشم برین ثواب محلس میبرین

  14. #9
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    امروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,042 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    اگر خانواده ها بخواهند سر تفاوت نظری تا این اندازه درگیر بشوند. که باید کلا بی خیال خانواده و ازدواج زندگی در کره زمین شد.

    همانطور که دوستان هم اشاره کردند. این موضوعی نیست که اورژانسی و از طریق فشار و درگیری حلش کرد.
    برایم تعجب هست چرا ایشون با این سخت گیری که می فرمایید اجازه می دهد شما بروید؟ او حتی می توانست اجازه ندهد حتی شما نه اینجا و نه هیچ جای دیگر بروید!!!
    معلوم هست هدفش اذیت شما نیست.

    لینک ذیل را مطالعه فرمایید خیلی مفید برایتان:
    http://www.hamdardi.net/thread-39707.html



    گوهر زندگی و آرامش آن ارزش اساسی دارد.
    زن و شوهر اگر به قصد رقابت و جنگ روی خواسته هایشان درگیر شوند. هر دو بازنده اند. چه با جنگ حنا بندون بروید یا چه با جنگ نروید.

    اما با صمیمیت اگر باشد چه بروید و چه نروید هر دو برنده خواهید بود.

    حنابندون هدف نیست.
    آرامش شما دو نفر هدف هست.

    البته برای حل اینگونه مسائل باید مهارتهای ارتباطی دو طرف طی زندگی مشترک کامل شود. لطفا عجله نکنید.
    خانواده اتان نباید از درون شما چیزی بفهمند.
    حتی اگر نرفتید نباید بگویی شوهرم نیامد.
    باید حریم شوهرت و احترامش را هم شما حفظ کنید.
    نگذار بین خانواده و همسرت کدورتی روشن شود.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  15. 5 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    Aram_577 (جمعه 23 مرداد 94), khaleghezey (پنجشنبه 22 مرداد 94), shayana (پنجشنبه 22 مرداد 94), بابک 1369 (یکشنبه 25 مرداد 94), عشق آفرین (جمعه 08 اردیبهشت 96)

  16. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    1.همیشه جایگاه شوهرت را حفظ کن بعنوان اولویت اول زندگیت در هر حالتی ایشون اولویت اول زندگی شماست مهم نیست طرف مقابل چه فردی میخواهد باشد حتی خانواده شما.مادر شوما پدرتان را در کنار خودش داره همینطور پدر شما مادرتان را در کنار خودشان دارند معنای زندگی مشترک همینه اینکه زن و شوهر اولویت اول زندگی یکدیگر باشند
    2.به شوهرتان نزدیکتر بشوید بهش اعتماد بنفس بدید از خوبیهایی که داره تعریف و تمجید بکنید اینکه چرا انتخابش کردید و به انتخابتان افتخار میکنید.
    هیچوقت به هیچ دلیلی کاری نکن که زندگی مشترکت به خطر بیوفته حالا میخواد حنابندان یا عروسی پسرداییت باشه یا دخترخالت و دختر عمت یا دوستت اولین هدف و مهمترین هدف حفظ آرامش در زندگی مشترکت باشه
    این را هیچوقت فراموش نکنید شما الان ازدواج کردی و تشکیل زندگی مشترک دادید پس مستقل تصمیم گیری کنید طوری با شوهرت رفتار کن که دوست داری باهات رفتار بشه جلوی دیگران احترام زیادی به شوهرت بزار جلوی دیگران اینکار هم باعث افزای اعتماد بنفس شوهرتان و بهبود رابطه بین شما و ایشون و هم یادآوری به دیگران که برای شوهرتان چقدر ارزش و احترام قائل هستید و بوجودش افتخار میکنید و اجازه نمیدهید به هیچ فردی که به انتخاب شما بی احترامی بکنه.
    این موضوع برای یک مرد خیلی مهمه
    صبور باشید بانو تازه 1سال هستش که ازدواج کردید شخصیت ایشون تا حدود زیادی شکل گرفته مقداری زمان میبهر و همینطور نیاز هست شما در مورد شخصیت آقایون و طرز برخورد با انها و مهارت های ارتباطی مطالعه کنید میتوانید از مقالات سایت استفاده کنید.

    کارگاه خانواده موفق - مرد مقتدر / زن لطیف

    کارگاه آموزشی - آداب گفتگو را با هم یاد بگیریم

    استقبال از شوهر، چرا؟

    و همینطور لینک مقالات مهارت های ارتباطی

    مهارتهای ارتباطی


    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : پنجشنبه 22 مرداد 94 در ساعت 10:57


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نیاز عاطفی شدید+سن پایین+ پسر بودن=؟
    توسط Mr.Anderson در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: پنجشنبه 28 اسفند 93, 17:29
  2. ترمیم رابطه دو نفر( پسر داییم و همسرش )
    توسط parvizb در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: چهارشنبه 24 اردیبهشت 93, 09:34
  3. پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: یکشنبه 31 فروردین 93, 23:11
  4. رفتم به پسر مورد علاقم گفتم و...! لطفا راهنماییم کنید
    توسط مهنا67 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: چهارشنبه 24 آبان 91, 22:01
  5. +پسر بالا شهری و دختر پایین شهری !
    توسط lord.hamed در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 27 بهمن 86, 10:21

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.