به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 64
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 تیر 95 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    157
    امتیاز
    3,642
    سطح
    37
    Points: 3,642, Level: 37
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    27
    Array

    بعد از سه ماه خانومم میخواد جدا بشه

    سلام دوستای عزیز
    منو اگه یادتون باشه قبلا تاپیک زده بودم در مورد مستبد بودن خانواده همسرم
    الان بعد 3ماه کش وقوس دیشب خانوم به بابام زنگ زد ک میخوام جدا بشم.
    قرار بود بعد از اینکه امتحاناتش تموم بشه بریم مشاوره.من وقت مشاوره گرفتم رفتیم مشاوره .مشاوره گفت ک به خاطر همین چیزای الکی 3ماهه حرف نمیزنید.بعد مشاوره یک بارم من زنگ زدم با خانوم قرار گذاشتم حرف زدیم .کلی باهاش حرف زدیم و گفتم ک تو هم گناه داشتی منم داشتم تو این قضایا اگه تصمیمت زندگی کردن هست بیا ادامه بدیم من دوست دارم.
    بعد قرار شد ک فکراشو بکنه بهم خبر بده.بعد دو روز اس دادم ک عصر میام دنبالت بریم بیرون.گفت ک ما داریم میریم تهران بعد چند روز بر میگردم میریم میگردیم.چند روز شد 1هفته خبری نشد ازش .زنگ زدم ک کی میای گفت ک فردا پس فردا میایم.وگفتش ک داییم میخواد باهات حرف بزنه کی وقت داری ک زنگ بزنه.گفتم عصر خونه ام میحرفیم.شب دایش زنگ زد گفت اقا رضا شنیدم رابطتون شکر اب شده .خواست ک برم تهران از نزدیک باهاش صحبت کنم.,گفت ک خانومتم نگه داشتم اینجا.بعدش من به پدر زنم زنگ زدم گفتم ک خانوممو چرا نیاوردین تنها گذاشتین اونجا.ک ا.نم ناراحت شده بود از حرف من.سه جلسه صحبت کردیم باهم اون موردهای رو ک گفتن .گفتم اغراق کرده.نه این ک نباشه.منک حرفامو زدم.در اخر گفتم من اونای ک خانوم میگه رو تعهد میدم دیگه نگم.ولی میخوام خانوم هم به حرفای من اهمیت بده اولویت اولش من باشم نه اینکه اخر ین باشم.و اینکه به حرفم گوش بده.گفت ک چه تضمینی میدی ک فردا اون حرفا پیش نیاد
    گفتم اگه به حرفم گوش بده قول میدم خوشبختش کنم.گفتش ک نه اونجوری شرط گذاشتن میشه
    یعنی تو شرط میزاری.فردا باز یه حرفی پیش بیاد تو میگی تقصیر اون بود اون میگه تقصیر تو بود
    در اخر تصمیم بر این شد ک یه هفته بعد یه جلسه دیگه حرف بزنیم.ک شبش بابام زنگ زد به دایش ک تکلیف اینارو مشخص کنید تا دو روز دیگه.دیشب خود خانوم زنگ زد به بابام ک من میخوام جدا شم
    حالا از شما یه کمکی میخوام.اگه تو این شرایط برم بگم جدا نشو چی میشه.برم یا نرم.میتزسم فردا تکی به توقی خورد بگه من جدا میشدم تو منت کشیدی
    خواهش میکنم اونای ک در جریان مشکل من هستن راهنمای کنن مرسی دوستای گلم
    ویرایش توسط reza-m : یکشنبه 18 مرداد 94 در ساعت 18:02

  2. 2 کاربر از پست مفید reza-m تشکرکرده اند .

    مهدی سبز95 (جمعه 23 مرداد 94), رنگین (یکشنبه 18 مرداد 94)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    ببخشید قول دادین که چی نگین؟؟؟

    اینکه خانومت با حوله از حموم در بیاد تو هیچی نگی ؟؟؟ و هزاران کار دیگه ای میکردو شمارو حرص میداد بکنه وشما گفتی که نمیگم؟؟

    چرا وقتی میدونی چیزی انجامش برات سخته و باهاش مشکل داری الکی میگی دیگه نمیگم؟؟

    چرا میگم الکی گفتی چون همون موقع من به شما گفتم کمتر بهش گیر بدین شما برگشتی گفتی وقتی به من محل نمیذاره وقتی ال میکنه بل میکنه منم حرصم در میاد

    اقای رضا تفاوت فرهنگی و تربیتی بین شما و خانومت وجود داره

    تا جایی که من حس کردم خانوم شما دنبال یار و همسر نیست اهل زندگیم نیست

    اگر بود یه ذره تلاش میکرد یه ذره تغییر میکرد ایشون دم به دقیقه عقد میکنه دم به دقیقه هم طلاق میگیره

    اینقدر رفتارش از نظر من عجیب بود که اگه یادتون باشه ازتون پرسیدم از نامزد قبلیش بپرسین مهریه گرفته ؟؟؟؟

    چرا اینو گفتم چون حتی این به ذهنم خطور کرد نکنه واسه مهریه گرفتن ازدواج میکنه

    ایشون یه بار عقد کرد فهمید که با طرف نمیسازه چندماه دادگاه و اینور اونور کرد طلاق گرفت چرا ازین داستانها درس نگرفت؟؟؟

    چرا سعی نکرد بفهمه مشکل کجاست؟؟؟
    چرا بدون اینکه کامل شمارو بشناسه و شما ایشونو بشناسید باز حاضر به عقد کردن شد؟؟؟ چرا باز بدون هیچ تلاشی بازم اسم طلاق میاره؟؟

    من به شخصه به اینده ازدواج شما خوشبین نیستم نه شما ازون مردای بیخیالی که راحتتر با بعضی چیزا کنار بیای نه خانومت اینقدر زندگیشو دوس داره که بخاطرش خودشو تغییر بده

    راستی یه سوالی خیلی ذهنمو درگیر کرده

    پدر ایشون این وسط ببخشید هویج هستن که داییش باید برا حل مشکل خواهر زادش پیش قدم بشه؟؟؟

    چرا دونفری باهم حرف نمیزنید؟؟؟؟

    کسی که قصدش زندگی کردن باشه معلومه کسیم که قصدش زندگی نباشه بازهم معلومه

    شما هم به جای اینکه از موضع ضعف وارد بشی فقط سعی کن با خودت کنار بیای

    ببین میتونی همین طوری که هست قبولش کنی و باهاش زندگی کنی اگر دیدی اره میتونی بسم الله

    اگر دیدی باید اونم تغییر کنه تا بتونی تحملش کنی مطمئن باش اون تغییر نمیکنه

    اگر میکرد برا نامزد اول تغییر میکرد واسه اون نکرد بعد اون تغییر میکرد اصلا نمیخواد تغییر کنه از روز اول همه چیزو به خاستگار بگه اینطوری که نمیشه

    یه مدت بخاطر امتحانات یه مدت بخاطر مسافرت رفتن ازت فاصله گیره به خودشم زحمت اینو نده که بشینه فکر کنه و تصمیم نهاییشو بگیره

    هی پاست بده به اینو اون

    بیشتر ازین عمر خودتو تلف نکن تصمیمتو یه وری کن که بیشتر ازین نه خودت نه خانومت اذیت نشه
    چرا با پدرش خودتون شخصا صحبت نمیکنید دایی چکارس این وسط؟؟؟؟
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید

  4. 5 کاربر از پست مفید sahar67 تشکرکرده اند .

    bitabi man (پنجشنبه 22 مرداد 94), نادیا-7777 (دوشنبه 19 مرداد 94), zzzz (یکشنبه 18 مرداد 94), الهه4 (دوشنبه 19 مرداد 94), رنگین (یکشنبه 18 مرداد 94)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 مهر 94 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1393-3-27
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    1,345
    سطح
    20
    Points: 1,345, Level: 20
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 51 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقا رضا،ای بابا ما منتظر خبرای خ،ب خوب بودیم،گفتیم دیگه خبری ازتون نیست حتما مسائلتون حل شده و دیگه اینجارو یادتون رفته،ناراحت شدم این تاپیکتونو خوندم،از صمیم قلب آرزو داشتم خانومتون به خودش بیاد و هردو برای زندگیتون تلاش کنید
    خب در حال حاضر شما عکس العملی بعد تماس خانومتون نشون ندین،احتمال زیاد اون تماس و حرکت یه رفتار هیجانی بوده و در جواب اینکه پدرتون خواسته تا دو روز دیگه تکلیف رو روشن کنن گفته شده،فعلا صبور باشید اگر یه رفتار هیجانی و از روی عصبانیت و لجبازی بوده که به زودی مشخص میشه فقط شما شعله ورش نکنین،اگرم نه واقعا تصمیم خانومتون جدایی هست و در آرامش و با فکر این حرف رو زده باشن بازم بزودی معلوم میشه و اونوقت شما باید دنبال راه حلش باشین نه الان
    فعلا به شخصه به نظرم کمی آروم باشین و بذارید ایشون تماس بگیره یا اقدامی انجام بده،اینطوری مشخص میشه از روی عصبانیت گفتن قصد جدایی دارن یا حقیقتا این قصد رو دارن...هرچند در شخصیت خانومتون وجود داره این رفتارای نسنجیده و از روی لجبازی ،پس میشه اینم رو همون حساب گذاشت،مثل دختر بچه ای که برای تحریک دوست پسرش چون میدونه پسر خواهانشه براحتی تهدید به جدایی و ترک پسر میکنه و میدونه اون پسر از موضع تمنا وارد خواهد شد،در مقابل رفتار با این اشخاص بهترین راه فراموش کردن موضع تمنا و رفتار مقتدرانه است،پس کمی صبر کنید و بعد بطور جدی ورود کنید لطفا

  6. کاربر روبرو از پست مفید nana67 تشکرکرده است .

    رنگین (یکشنبه 18 مرداد 94)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 تیر 95 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    157
    امتیاز
    3,642
    سطح
    37
    Points: 3,642, Level: 37
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    27
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar67 نمایش پست ها
    ببخشید قول دادین که چی نگین؟؟؟

    اینکه خانومت با حوله از حموم در بیاد تو هیچی نگی ؟؟؟ و هزاران کار دیگه ای میکردو شمارو حرص میداد بکنه وشما گفتی که نمیگم؟؟

    چرا وقتی میدونی چیزی انجامش برات سخته و باهاش مشکل داری الکی میگی دیگه نمیگم؟؟

    چرا میگم الکی گفتی چون همون موقع من به شما گفتم کمتر بهش گیر بدین شما برگشتی گفتی وقتی به من محل نمیذاره وقتی ال میکنه بل میکنه منم حرصم در میاد

    اقای رضا تفاوت فرهنگی و تربیتی بین شما و خانومت وجود داره

    تا جایی که من حس کردم خانوم شما دنبال یار و همسر نیست اهل زندگیم نیست

    اگر بود یه ذره تلاش میکرد یه ذره تغییر میکرد ایشون دم به دقیقه عقد میکنه دم به دقیقه هم طلاق میگیره

    اینقدر رفتارش از نظر من عجیب بود که اگه یادتون باشه ازتون پرسیدم از نامزد قبلیش بپرسین مهریه گرفته ؟؟؟؟

    چرا اینو گفتم چون حتی این به ذهنم خطور کرد نکنه واسه مهریه گرفتن ازدواج میکنه

    ایشون یه بار عقد کرد فهمید که با طرف نمیسازه چندماه دادگاه و اینور اونور کرد طلاق گرفت چرا ازین داستانها درس نگرفت؟؟؟

    چرا سعی نکرد بفهمه مشکل کجاست؟؟؟
    چرا بدون اینکه کامل شمارو بشناسه و شما ایشونو بشناسید باز حاضر به عقد کردن شد؟؟؟ چرا باز بدون هیچ تلاشی بازم اسم طلاق میاره؟؟

    من به شخصه به اینده ازدواج شما خوشبین نیستم نه شما ازون مردای بیخیالی که راحتتر با بعضی چیزا کنار بیای نه خانومت اینقدر زندگیشو دوس داره که بخاطرش خودشو تغییر بده

    راستی یه سوالی خیلی ذهنمو درگیر کرده

    پدر ایشون این وسط ببخشید هویج هستن که داییش باید برا حل مشکل خواهر زادش پیش قدم بشه؟؟؟

    چرا دونفری باهم حرف نمیزنید؟؟؟؟

    کسی که قصدش زندگی کردن باشه معلومه کسیم که قصدش زندگی نباشه بازهم معلومه

    شما هم به جای اینکه از موضع ضعف وارد بشی فقط سعی کن با خودت کنار بیای

    ببین میتونی همین طوری که هست قبولش کنی و باهاش زندگی کنی اگر دیدی اره میتونی بسم الله

    اگر دیدی باید اونم تغییر کنه تا بتونی تحملش کنی مطمئن باش اون تغییر نمیکنه

    اگر میکرد برا نامزد اول تغییر میکرد واسه اون نکرد بعد اون تغییر میکرد اصلا نمیخواد تغییر کنه از روز اول همه چیزو به خاستگار بگه اینطوری که نمیشه

    یه مدت بخاطر امتحانات یه مدت بخاطر مسافرت رفتن ازت فاصله گیره به خودشم زحمت اینو نده که بشینه فکر کنه و تصمیم نهاییشو بگیره

    هی پاست بده به اینو اون

    بیشتر ازین عمر خودتو تلف نکن تصمیمتو یه وری کن که بیشتر ازین نه خودت نه خانومت اذیت نشه
    چرا با پدرش خودتون شخصا صحبت نمیکنید دایی چکارس این وسط؟؟؟؟


    سلام سحر خانوم ممنونم از این ک سر زدین
    نه بهشون گفتم ک اون لج بازی نکنه و حرصم نده منم چیزی نمیگم بهش .خودش گفته بهش حرف بد زدم ببخشید اینجا میگم.گفته به من زهر مار گفتی.و یدونه هم خر.به شوخی قبلا گفته بودم بهش نمیدونستم الان جدیش میکنه.یعنی هر چیز و شوخی کردم اینجا بر علیهم استفاده کرد.
    بعد گفته تهمت زدی وراجع به ازدواج قبلیشون سوال پرسیدی.من اینارو گفتم نمیگم.حموم رفتنش و باباش گفت پیله نکن.تمومش کن.راستش میدونم وقتی یه کاره اشتباهی میکنن حاضر نیستن معذرت خواهی بکنن.شایدم به نظر خودشون کارشون درسته.من درگیر با خودم موندم از یه طرف میخوامش از یه طرف میگم باید این رفتاراشو تحمل کنم.
    چون خودمم میدونم چندان تغییری نمیکنه.پدرش با من قهر کرده از وقتی زنگ زدم گفتم چرا خانومو تنهای گذاشتین بمونه تهران.یه بار عید فطر زنگ زدم جواب نداد .
    نمیدونم دایش انگار بزرگشونه.دو هفته قبل دایی گفت ک ایشالا خوب میشه اوضاع.اون حرفای رو ک من به خانوم گفته بودمو ک مرد نباید به زنش بگه یه جا رفتی به من خبر بده یا این لباسو نپوش...گفت چرا قبول داره.ولی چند روز قبل ک یه جلسه گذاشت دایش.حود خانوم نیومده بود.گفتم چرا نیومده.گفت خودش نخواست بیاد.
    مشاورم همین حرف شمارو گفت بهم .گفت اگه بخوای همینجوری باید قبولش بکنی رژ پر رنگ بزنه بره بیرون بگی به به چقد قشنگ شدی.دیگه بگی رژت زیاده باز همون اشو کاسه میشه .گفت ک نه تو کوتاه بیا هستی نه اون نه تو میتونی بیخیال باشی از بیتفاوتیهاش .
    چه جوری بگم به دلم نشسته میگم از کجا معلوم فردا یکی بیاد ک به دلم بشینه و به حرفم گوش بده.به خدا موندم برم جلو فردا یه چیزی بگم میگه من ک طلاق میگرفتم تو نذاشتی.
    خود خانومم قدرت تصمیم گیری نداره اخرین بار ک باهاش حرف زدم گفت میریم بیرون.رفت تهران به دایش گفته بود.نمیدونم ک چرا به اینو اون پاس میده.خودش فقط تا یه حرفی میزنی گریه میکنه.انگار یه بیماری هم داره ک از ما پنهونش میکنن.نمیزارن خودش بیاد جلو .خودش اون دفعه تو ماشین داد زد ک من عصبیم عصبی..باز میگم هیچکس تو این دنیا کامل نیست ک ما دنبال ادم کامل باشیم.
    نه الانم حرفی از مهریه نزده.بابام بهش گفت ک اگه نخواستی هم عروسمون بشی بهتره با روی خوش تموم کنیم.تو تلفن نمیشه به بابات بگو باهام صحبت کنیم.
    ویرایش توسط reza-m : یکشنبه 18 مرداد 94 در ساعت 19:12

  8. کاربر روبرو از پست مفید reza-m تشکرکرده است .

    رنگین (یکشنبه 18 مرداد 94)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    سلام

    خانم شما غیر از زیبایی و خوشگلی و خوش اندامی چه صفت خوب دیگه ای دارند؟
    میتونین صفت های خوب و بد خانمتون و لیست کنید.

    هر آدمی کامل نیست نقایصی دارند ولی متاسفانه نوشته هایی که شما از خانمتون در این سایت نوشتید زیاد خوب نبودند بیشتر نشون میده که ایشون سرشار از بدی و نقص هستن و هیچ صفت مثبتی جز زیبایی خیره کننده ندارند.

    اما از طرفی الان ذکر کردید ایشون به دلتون نشستن و جدایی هم براتون سخت هست، آیا منظور از بدل نشستن در اینجا فقط ظاهر زیبای ایشون بوده یا شما فاکتور های دیگری هم برای به دل نشستن دارید؟
    آیا دلیل دو دل بودنتون برای جدایی ، صرفا بخاطر زیبایی ایشونه؟ یا ایشون- صفت های خوب دیگری هم دارند که باعث دودلی شما شده؟
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **


  10. 3 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    danger (یکشنبه 18 مرداد 94), نادیا-7777 (دوشنبه 19 مرداد 94), الهه4 (دوشنبه 19 مرداد 94)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 25 مهر 94 [ 20:51]
    تاریخ عضویت
    1394-1-26
    نوشته ها
    249
    امتیاز
    2,867
    سطح
    32
    Points: 2,867, Level: 32
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 327 در 165 پست

    Rep Power
    49
    Array
    شما دوسش دارین اما اون دوستتون نداره یا حداقل اونقدر کمه که قلبش به هیجان نمیفته
    تا بتونه جلوی خانوادش بایسته وازتون دفاع کن وفوق العاده هم دختر رویایی وناز پرورده ای هست وخیلی مغرور به خودش از دنیا از زندگی از سختیا خبر نداره فکر میکنه همیشه دختر تو خونه عزیز دل مامان باباشه نمیفهمه با هرچقدر خوشگلی با دوتا طلاق توی شناسنامش کسی راحت باهاش ازدواج نمیکنه اون از شما یه دوست پسر میخواد اما یه پسر همسن خودش یه پسر سوسول وپولدار همون دوست پسر باهاش بره مهمونی بخنده پارتی بگیره اما شما مردین براش شوهربازی درمیارین ازش یه زن میخواین که هم مهربون جوون خندون باشه هم اهل زندگی وصبور وخانم من نمیگم ایشون ظالم وشما مظلوم نه اون بیچاره هم تو عذابه شاید شما خیلی به دلش ننشستین اون بیچاره هم گیرافتاده بین خانوادش وشما وخودش سردرگمه نمیتونه تصمیم بگیره دوست داشت شوهرش یجور دیگه باشه
    اما به هر حال من هم خیلی به ایندتون خوشبین نیستم زن بیخیال وسرخوشیه واز اون دقیق ها نیست که بگه اخه اینطوری نمیشه وبخواد تکلیفش بدونه همینجوری راحته وداره زندگیش میکنه بعدا توی زندگیتون هم همینکار میکنه فقط همینجوری یه شوهری داره شمارو الویت نمیزاره خانوادش اولن براش وبدتر از همه بخاطر قیافش شما همیشه تحقیر میشید وبخاطر سنتون هم همیشه اون از شما سرتره اون مدام میشنوه که میتونسته با ادمی بهتر ازدواج کنه مغرور تر میشه وممکنه احساس حروم شدن بکنه افسرده بشه وخدای نکرده به سمت روابط خراب بره
    وشما این حرفارو شماهم میشنوید دوستاتون میگیند اوه چی تور کردی وتوی گذشت زمان اعتماد به نفس شما نابود میشه احساس حقارت میکنید وخدای نکرده شماهم به روابط غلط میرید حتی با زنی زشت وبد فقط برای اینکه احساس اقتدار کنید یا حتی بیماری روانی بگیرید
    شما باید مدام جلوش کوتاه بیاید یعنی چی که رژ پرنگ زد بگید به به تا کی میتونید تحمل کنید؟اصلا چرا همچین کاری کنید اون زن شماست باید برای شما ارایش کنه نه واسه دیگران شما گناهکارین وقتی زنتونو باز میزارید تا برای پسرای دیگه باز باشه بحثم مذهبی نیست میگم شما برای خودتون چهارچوبی دارید باید رعایت بشه

  12. 4 کاربر از پست مفید دختر جوان تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (دوشنبه 19 مرداد 94), آی تک (یکشنبه 18 مرداد 94), الهه4 (دوشنبه 19 مرداد 94), رنگین (یکشنبه 18 مرداد 94)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    باز هم عنان از کف دادن یک مرد در مقابل زیبایی یک زن!!!!!!!


    آقا رضا من حدس میزنم شما ترک زبان باشید.این قضیه اهمیت دادن به زیبایی در بین اکثر ترکها اپیدمی شدهیعنی حاضرن هر بدبختی و فلاکتی رو تحمل بکنن فقط همسرشون زیبا باشه و ترجیحا هم از خودشون خیلی کم سن تر باشه.داخل پرانتز بگم که من خودم هم ترک هستم و به دوستای ترکمون بر نخوره. هر چند از اسمم باید تا الآن لو رفته باشم که ترکم



    به نظر من شما اگه از همسرتون جدا هم بشید و با هر کس دیگه ای هم ازدواج بکنید تا آخر عمرتون حسرت زیبایی ایشون رو خواهید خورد و زندگی رو برای خودتون تلخ خواهید کرد.البته با ازدواج کردن با این همسر فعلیتون هم احتمالا زندگی خیلی شیرینی نخواهید داشت ولی عوضش یه همسر زیبا دارید


    از لحن تند من ناراحت نشید ولی شما الکی دارین این قضیه رو کش میدین، دو تا راه پیش روی شماست یعنی یجورایی دو تا آینده در انتظار شماست:


    1-یا از این خانم جدا بشید و یکم معیارهاتون رو برای ازدواج پخته تر بکنید و بعد با پختگی بیشتری با یه فردی که تناسبات مذهبی و فرهنگی لازم رو با شما داره ازدواج بکنید.


    2-با همین همسر فعلیتون ازدواج بکنید و هر روز تحقیر و بی توجهی از طرف ایشون رو تحمل بکنید ولی در عوض میتونید به بقیه پز بدید که یه همسر فوق العاده زیبا دارید.

    امیدوارم تصمیم سنجیده ای بگیرید.


    موفق باشید.



    در آخر یه جمله بی ارتباط به تاپیک هم بگم:

    دختر جوان پست های خیلی خوبی میذاره و من یه بار تو یکی از تاپیکها متوجه شدم سن زیادی هم نداره و فکر کنم 18-20 سالشه، آفرین به این پختگی و درایت این دختر خوبفقط اگه بین نوشته هات یه اینتر بزنی تا خوندنش راحت بشه خیلی خوب میشه.موفق باشی دختر جوان و عاقل
    ویرایش توسط آی تک : یکشنبه 18 مرداد 94 در ساعت 23:08

  14. 5 کاربر از پست مفید آی تک تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (دوشنبه 19 مرداد 94), نادیا-7777 (دوشنبه 19 مرداد 94), همت 1400 (سه شنبه 20 مرداد 94), اقای نجار (دوشنبه 19 مرداد 94), الهه4 (دوشنبه 19 مرداد 94)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 دی 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1394-3-12
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,976
    سطح
    40
    Points: 3,976, Level: 40
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 174
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    11

    تشکرشده 58 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقا رضا.قبلا هم گفتم شما سر دوراهی هستی.متاسفانه داری غرورتو زیر پات میزاری.میخوای بری بگی جدا نشو؟؟؟؟؟به نظرم این کارو نکن.اگر جدا شه ایشون هست که ضرر میکنه.هرچند که این افراد کاملا بلد هستند که باید چیکار کنن.به نظرم شما فقط بگو اگر طلاق میخوای برو دادگاه.ببین چقد سر حرفش وامیسه و میره درخواست طلاق بده!!شما اصلا غرور نداری؟؟! حاضری بری تعهد بدی!!!یکم فکر کن.قبلا هم گفتم شاید به خاطر مهریه باشه چون بار دومش هست.و تقریبا هر اتفاقی که برای شما افتاده برای مورد قبلی هم پیش اومده.پس یکم واقع بین باش.شما حتی قبل از عقد هم تحقیقاتیو که باید انجام ندادی.من با طلاق اصلا موافق نیستم ولی زندگی شما با این شرایط خیلی جالب نمیشه.جالب که شما خودتو مقصر میدونی و ایشون یک درصد هم خودشو مقصر نمیبینه.شما نگرانی اگر جدا شی ممکنه مورد بعدی بدتر از این بشه.ولی میتونی از این موضوع درس بگیری و با چشمهای باز انتخاب کنی.از کجا میدونی این زندگی روی خوش به شما نشون میده!اینا که همش در حال تحقیر کردن شما هستن.حتی خودشم حاضر نیست مستقیما با شما حرف بزنه.نگران بودن دخترشونم بودن حدی داره.

  16. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    این خانوم چه با شما چه با هر بشری روی کره ی زمین عاقبتش طلاقه خیالت راحت

    نه به این دلیل که راحت میگرده یا حجاب نداره یا بعضی مسائلو رعایت نمیکنه نه

    چون درکش پایینه چون از بس بهش گفتن خشکلی و از بس ضعف مردها رو در برابر زیباییش دیده هوا برش داشته که تمام عالم باید بنده و برده ی من باشن من خواستنی هستم کسی که منو میخواد باید خودشو با من تطبیق بده همینی هست که هست

    ترسی هم از شکست و طلاق وحرف مردمو .....نداره

    اقا رضای عزیز همه چیز زیبایی نیست

    زندگی اونقدر بالا پایین داره که فکرشو نمیکنی بدون کیو همسفر خودت میکنی

    من اگه مرد بودم اگه میخواستم دوس دختر داشته باشم خشکلترین دخترو پیدا میکردم اما اگه میخواستم ازدواج کنم به زیبایی هم اهمیت میدادم اما اینکه طرف زن زندگی باشه از هر چیزی برام مهمتر بود

    با همه ی اینا بازم باهاش حرف بزن با خودتم رو راست باش خودتو براخیلی چیزا اماده کن

    اینکه دم به دقیقه خانوم قهر کنه اینکه فردا سر هر چیزی یه بامبول در بیاره و خونوادش همچنان پشتش باشن

    اینکه هرچی گفت دم نزنی هرکاری خواست انجام بدی این خانوم فقط در این صورت میتونه زندگی کنه به این چیزا فکرکن

    به بچه ای که قراره ایشون تربیت کنه فکر کن

    به تفاوت سنی تون فکر کن (تفاوت سنی زیاد نیازمند درک دوچندان طرف هست که اون فاصله رو پر کنه) ببین شما این درکو داری؟؟ میتونی خانومتو بفهمی؟؟؟

    اون چی؟؟ درک میکنه ؟؟

    در اخر فقط یه چیزی میگم و اونم اینه که امیدوارم تصمیمی ک میگیری هم بر اساس عقلت باشه هم احساست فردا که چشمت باز شد نگی کاش تصمیم بهتری میگرفتم
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید

  17. 2 کاربر از پست مفید sahar67 تشکرکرده اند .

    همت 1400 (سه شنبه 20 مرداد 94), الهه4 (دوشنبه 19 مرداد 94)

  18. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    84
    Array
    خانومتون هنوز به بلوغ لازم برای ازدواج نرسیده رفتارش ناپخته و بچه گانست ... هنوز درک درستی از زندگی متاهلی نداره... درسته که از لحاظ فرهنگی تفاوت هایی دارین ولی معمولا ادما به خاطر زندگی و کسی که دوسش دارن از بعضی چیزا کوتاه میان ....مثلا شما واسه مزاح دو تا حرف بهش زدی حالا موقع دعوا داره ازون قضیه سو استفاده میکنه ... اینکه شما تضمین میدی که دیگه نمیگی امروز این حرف بود فردا یه حرف دیگه میشنوه به مزاجش خوش نمیاد دوباره بهونه میکنه بعد میگه زدی زیر قولت ! متهم هم میشی...

    اینا رفتار یه انسان بالغ نیست ...
    با توجه به اینکه خوانوادش هم به شدت حمایتش میکنن بعید به نظر میرسه بزرگ بشه ..
    البته شاید شما هم برخورد تندی از رو لج و لجبازی داشتی ... اما الانم اگه تصمیمش واقعا جداییه خودش اقدام کنه .... لزومی نداره الان حرفی بزنی ... واسه طلاق خودش پیش قدم بشه نه شما ... اگه واقعا قصدش جدیه میتونه از مهریش بگذره و طلاق بگیره.... بنظر میاد طلاق واسشون مثل آب خوردنه
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..

    ویرایش توسط anisa : دوشنبه 19 مرداد 94 در ساعت 13:41


 
صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.