به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 دی 94 [ 10:45]
    تاریخ عضویت
    1394-5-17
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    451
    سطح
    9
    Points: 451, Level: 9
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    New علامت سوال بزرگ در خصوص زندگي من ....همه چي به اسم پدر و برادر شوهر

    سلام و خسته نباشيد ببخشيد ممكنه كه حرفاي من خيلي طولاني بشن سعي ميكنم خلاصه گويي كنم
    من كارمند هستم و از لحاظ قيافه و خانواده هم در حد خوب و معمولي و همسرم از اولش شغل آزاد داشتن و وقتي اومدن خواستگاري به من گفت كه با برادرش شريك هستن و من و تويي بينشون نيست و همه چي واسه همه هست منم اصلا متوجه نبودم كه اين چي ميگه چون به عواقب بعديش فكر نكرده بودم و مثلا به نظر خودم مهم نبود حدود سه ماه نامزد بوديم و همسرم يه روز به عقدمون مونده اومد خونه مون و گفتش كه مهريه ت رو عندلااستطاعه كن و ما هم مسائل مالي برامون مهم نبود البته من خودم زياد مايل نبودم به اين قضيه ولي خانواده م گفتن كه موردي نداره تو قصدت زندگيه من هر چي گفتم كه نصفش رو عندالمطالبه كن و اون نصفش عندالاستطاعه زير بار نرفت و گفت كه اون زن برادرم هم همينطوره اگه براي تو تبعيض قائل بشيم ناراحت ميشه
    بعدشم باز به همين رويه بهانه زن برادر اصلا براي من هيچ طلايي برنداشتن فقط يك حلقه اونم باز خانواده م گفتن مهم نيست چون تو به اندازه كافي طلا داري و من ديدم كه هر چي كه هست رو به اسم پدرش ميزنن و ازش ميپرسيدم دعوا و جنگ راه مينداخت كه چه فرقي ميكنه حالا كه ما داريم استفاده ميكنيم
    اگه يه وقت خدايي نكرده يه جورايي بشه و پدرش رو دنده لج بيفته همسر من هيچي نداره كه يه اتاق كوچيك بگيره و توش زندگي كنيم
    همينطور برام جاي سواله كه ايشون تا يكي دو سال قبل ازدواجمون شغل دولتي نسبتا خوب داشتن توي يه شهر ديگه ولي كارش رو ول كرده اومده اينجا و ميگه خوشم از جو اداره نمي اومده مادرش اينا ميگن كه بخاطر برادركوچيكش اومده اينجا كه جمع و جورش كنه و بازم يه علامت سوال ديگه؟؟؟؟؟
    چهار ماه از عروسيمون نگذشته بود كه برادر كوچيكه(البته همه با هم مشورت كرده بودن و حتي جاري كوچيكه م هم در جريان بود بجز من!!!!!! )تمام سرمايه رو تبديل به ريال كردن و زدن به كار ساخت و ساز و حدود يكسال پدرش مقداري كمك ميكرد و خودم هم كل حقوقم رو مياوردم تو خونه و توي كرايه خونه و اقساط و ...اين مسائل چون هميشه اعتقاد داشتم زن و مرد بايد پشت هم باشن و توي سختيا همو تنها نزارن و همه ش اميد داشتم كه اينا تموم ميشه و ساخت و ساز به پايان برسه يه شغل خوب و عالي رو دست و پا ميكنن .
    وقتي كه آپارتمانا ساخته شد به هر كدام از ما يك طبقه دادن كه البته اينم بگم به ما نميخواستن بدن و همسرم هي ميخواست فداكاري كنه برادر كوچيكه و پدرش اينا هر كدوم يك طبقه بردارن و ما همچنان مستاجر بمونيم كه من ديدم حقم داره ضايع ميشه و يك طبقه رو گرفتم و بعد يكسال همسرم رفت توي آژانس كه بيكار نباشه و يه پولي در بياره تا وقتي آپارتمانا فروش برن و با برادرش دوباره شغل جديد دست و پا كنن
    وقتي آپارتمانا فروش رفت (سه واحد) من خوشحال از اينكه خدا رو شكر كه دوران سختي به سر اومد و همسرم يه شغل مناسب ميزنن و منم ديگه نفس راحت ميكشم و مسافرت و اينا با كمال تعجب ديدم كه كل سرمايه رو دادن به برادر كوچيكه و همسرم همچنان توي آژانس موند و وقتي ازش پرسيدم گفتش كه اون شغلي كه برادرم دست و پا كرده درآمد نداره و بهتره كه اون مغازه داشته باشه و من آژانس رو ادامه بدم .
    من اصلا موندم كه چرا اين آقا اينطور رفتار ميكنن؟؟؟چرا خانواده ش اصلا فكر نمي كنن كه منم آدمم و حق دارم حداقل يه مدت در آسايش باشم و مسافرت و تفريح داشته باشم؟؟؟و اينكه اصلا چرا همه چي باااااايد به اسم پدر خانواده باشه؟؟؟و يا حتي برادر كوچيك خانواده اما همسر من كه از همه بزرگتره هيچي نداشته باشه؟؟؟
    چند وقت پيشم كه بحث سند زدن بود همسرم گفت كه واحد ما و مادرم اينا كه به اسم پدر ميشه(اما اسمي از واحد برادرش نياورد)
    من سوالي نپرسيدم اصلا اعتراضم نكردم چون اگه ميپرسيدم بازم دعوا و بحث ميشد چون همسرم رفتارش تند و مقداري خشن هست و اينكه يه مقداري هم بدبينه و هر صحبتي كه ميكني به يه ديد ديگه برداشت ميكنه و يه عالمه بايد توضيح بدي كه قصدم يه چي ديگه بوده نه اينكه تو برداشت كردي .
    اما چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ميتونين كمكم كنيد؟؟؟؟؟؟؟؟من بايد چيكار كنم؟؟؟

  2. 2 کاربر از پست مفید گلرخ معصومي تشکرکرده اند .

    آفتابگردون (دوشنبه 19 مرداد 94), رنگین (یکشنبه 18 مرداد 94)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام گلرخ جان

    در مورد شما باید بگم هییچ کاری از دستتون برنمیاد ،

    چون هرچقدر به همسرتون بگید حقوقش رو تقاضا کنه فاصله شما بیشتر خواهد شد و او هرگز گمان نمیکند باید از حقوقش دفاع کند حتی اگر جلوی دیدگانش پولهایش را به آتش بکشند او به

    برادرش و پدرش حق میدهد چون اینگونه بزرگ شده چون متعصب است چون ندانسته آنها را قبول دارد او فکر میکند حتی برادر و پدرش به او لطف میکنند . شما هرگز نمیتوانید چیزی را ثابت کنید.

    و شما فقط باید بعد از این آرامشتان را حفظ کنید وحداقل بخشی از حقوقتان را پس انداز کنید.

    خیلی فکر کردم که شما یکی از آشنایان من نباشید که دقیقا زندگیشون مثل شماست ، و فکر نمیکنم باشید اما ماجرایی که گفتین مو به مو تا به حال در 5مورد زندگی دیدم از نزدیک و با تمام جزئیات

    جالب است بدانید یکی از معرف های دختر به پسر خود من بودم ، و به دوستم پیشنهاد کردم که در جلسه خواستگاری در مورد شراکت به توافق برسد و خواهان استقلال شود که چون دوستم خیلی عاقل بود بالاخره قبول نکرد . و خدا رو شکر که دوستم چنین موضوعی را مطرح کرد چون الان این آقا ازدواج کرده و همسرش در منزل پدرش است در کشمکش جدایی است.

    ماجرای آنها: 3برادر که از نوجوانی با هم کار میکنند و برادر بزرگتر فقط 2.5 سال بزرگتر است و معمولا تمام کارها به دوش برادر دوم و سوم است،

    خانه املاک ماشین و.. همه به نام برادر بزرگتر ، همسر برادر بزرگتر هرسال دکور خانه عوض میکند و طلا میخرد و مسافرت و..

    برادر دوم 10سال با بی پولی ، همسرش بدون طلا ، 13 بار اسباب کشی هرسال یکبار و.. میسازد و حالا بعد از 13 سال مستقل شد و از سرمایه 1میلیاردی که هر 3برادر شریک بودند فقط 50 میلیون به او دادند،

    برادر سوم که هنوز نفهمیده و. به شدت متعصب و وابسته است معتقد است حق با برادر بزرگتر است و ... از 8واحد آپارتمان تنها 1آپارتمان 50 متری به او رسیده و زندگیش در همین ابتدا در کشمکش جدایی است.

    حتی من باز هم دیده ام 2برادر که با سرمایه های یکسان کارگاهی را افتتاح میکنند و حرفه شان یکی است ساعت کاریشان یکی است ، یکی ماشین و خانه و مسافرتش سرجایش است آن یکی هنوز با

    موتور رفت و آمد میکند و خیلی هم راضی است.

    هییچ وقت ندیدم همسر طرف منفعل کاری از پیش ببرد یا بتواند کمکی به بهبود شرایط مالی و استقلال کند تنها کمک حفظ آرامش خانه است که در این صورت هم شما از حقوق خودتان گذشته اید.
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  4. 2 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (دوشنبه 19 مرداد 94), رنگین (یکشنبه 18 مرداد 94)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مرداد 00 [ 00:24]
    تاریخ عضویت
    1392-10-04
    محل سکونت
    چه فرقی میکنه
    نوشته ها
    127
    امتیاز
    9,442
    سطح
    65
    Points: 9,442, Level: 65
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 208
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    819

    تشکرشده 166 در 90 پست

    Rep Power
    31
    Array
    واقعاااا چرا بعضی ها اینجورین.منم یکی رومیشناسم همینطوره زن اش تصمیم گرفته مثل خانواده شوهرش خرج کنه تا از قافله عقب نمونه.چون اگر خرج نکنه پول شوهرش خرج خانواده شوهر میشه

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 دی 00 [ 03:02]
    تاریخ عضویت
    1392-7-01
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    7,129
    سطح
    55
    Points: 7,129, Level: 55
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    37

    تشکرشده 89 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    حقوق خودتون رو پس انداز کنین و در امور زندگی استفاده نکنین تا تامین هزینه های زندگی به عهده ی همسرتون بیافته
    از روش غیر مستقیم برای انتقال نگرانی تون به همسرتون استفاده کنین
    مثلا بگین که فلان دوستم یا فامیلم اینطوری عمل کردن و الان بعد از اینهمه مدت کار و زندگی هیچ چیز عایدشون نشده و بشدت پشیمان و تحت فشار هستن ...

  7. کاربر روبرو از پست مفید mercury تشکرکرده است .

    رنگین (یکشنبه 18 مرداد 94)

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    در خصوص خانوادشون که تا خودشون نخواین شما هیچکار نمیتونید بکنید و هیچ حرفی هم نمیتونید بزنید.

    ولی در خصوص خودتون بنظرم حقوق خودتون از این به بعد سرمایه گذاری کنید، مثلا در بانک یک حساب باز کنید بگید میخوام سودش و بگیرم، سودش ام جمع شد طلا برای خودتون خریداری کنید اینطوری یک سرمایه ای ام دارید دوم اینکه ممکنه اینطوری به همسرتون کمی فشار بیاد و تصمیم بگیرند به گرفتن حق حقوقشون فکر کنند.

    ولی اگر دیدید اینطوری آرامشتون از بین میره، آخه برخی آقایون به غرورشون برمیخوره از حقوق همسرشون استفاده کنن مگه اینکه خود همسر بهشون بده ورگرنه خودشون مطالبه نمیکنن ولی برخی نه اینو وظیفه همسرشون میدونند.

    اگر همسرتون براشون مهم نیست و بزور دعوا و ... هم شده حقوقتون و میگیرند بتظرم برای آرامش خودتون هم شده بهتره مدتی اگر امکانش و دارید مرخصی بگیرید تا همسرتون بدونند دیگه روی حقوق شما نمیتونن حساب کنن.

    در اینصورت از نظر اقتصادی وقتی روشون فشار باشه شاید بفکر حق و حقوقشون بیفتن.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **


  9. 4 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 22 مرداد 94), نادیا-7777 (دوشنبه 19 مرداد 94), رنگین (یکشنبه 18 مرداد 94), ستاره زیبا (دوشنبه 19 مرداد 94)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    دو تا تجربه گرانبها ار زندگی خودم و آشناهامون :


    1-به هیچ وجه شراکت نکنید حتی با پدر و برادر.یه ضرب المثلی هست که میگه به دوستت پول قرض نده چون هم دوستتو از دست میدی هم پولتو.البته این فقط یه ضرب المثله و کمک کردن به دوست و ...هم کار بسیار خوبیه ولی این کمک کردنه باید حساب شده باشه. این ضرب المثل تقریبا داره به قضیه شراکت هم یه اشاره تلویحی میکنه.


    2-یه خانم شاغل نباید خیلی تو زندگی از خودش جان نثاری اقتصادی نشون بده.نباید همه پول و درآمدش رو در طبق اخلاص بذاره و دو دستی تقدیم همسرش بکنه حتی اگه همسر تو بدترین شرایط مالی باشه.

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 دی 94 [ 10:45]
    تاریخ عضویت
    1394-5-17
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    451
    سطح
    9
    Points: 451, Level: 9
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از اينكه وقت گذاشتيد و پاسخ داديد همسرم منو توي فشار نميزاره كه حقوقم رو تمام و كمال در اختيارش بزارم من خودم خرج ميكنم چون توي خونه مادرم كاملا در رفاه بودم و اينكه هميشه دوست داشتم و دارم كه زندگيم مرتب باشه يعني اينطور كلا بار اومديم خانوادگي (كه نميدونم اشتباهه يا صحيح)
    بله كاملا حق با شماست وقتي اعتراض ميكنم خيلي بهش برميخوره و ميگه تو ميخواي بين من و خانواده م فاصله بندازي و مگه تا حالا از گرسنگي مردي؟؟خدا رسونده هميشه و واقعا ميگه اينا در حق ما لطف كردن كه يه واحد از آپارتمانا رو به ما دادن (با اينكه به برادر كوچيكترش هم يك واحد دادن بدون منت )
    واقعا متوجه نيست كه اونا دارن حق اينو ميخورن و منت هم سرش ميزارن
    مادر شوهرم كه خيلي الكي خوشه مثلا همين پنج شنبه دختر دوستش از دانشگاه فارغ التحصيل شده ميخوان برن ديدنش من گفتم كه ببخشيد ما وضع ماليمون خوب نيس نميتونم بيام گفت ما بخاطر تو مهموني رو انداختيم روز پنج شنبه كه تعطيل هستي خودم بهت قرض ميدم ولي به همسرت نگو (يعني خودم حقوق گرفتم بايد قرض مادر شوهرم رو پس بدم) چون اونا به قول معروف حق به گردنم دارن و يكي دو بار به مناسبتاي مختلف واسه من كادو آوردن از يه طرف بحث اخلاقيه كه اگر نرم و جبران نكنم خيلي زشته از نظرم و از طرفي واقعا وضع ماليمون خوب نيست و ميخوام مادر شوهرم متوجه بشن كه تحت فشار هستيم و اينقدر تبعيض قائل نشن و همسر منم ببينن . و اينكه همسرم برادر بزرگتر هست و هميشه تمام كاراشون بعهده همسر منه و اون يكي فقط زير كار در رو و خوشگذرونه ولي به اون خيلي بيشتر ميرسن و توجهي به همسر من ندارن البته از نظر من مقصر خودشه كه اينقدر فداكاري كرده و خودش رو نديد گرفته
    يك بارم كه اون شخصي كه واسطه ازدواج ما شده بود به مادر شوهرم اعتراض كرده بود كه شما گفتيد پسرم اينقدر سرمايه داره و شغلش اينه حالا رفته تو آژانس و يكسال بيكار بوده مادر شوهرمم گفته بود پسرم داره زحمت ميكشه دزدي كه نكرده بعدشم كه اگه گلرخ ناراحته واحدي كه توش نشسته رو بفروشن سرمايه كنن واسه علي كه شغل درست و حسابي داشته باشه و همينطور گفته بود گلرخ خرج نميكنه توي خونه هرچي حقوق ميگيره واسه خودش ميده لباس كه من خيلي تعجب كردم ازين حرفش
    بله بله حق با شماست من خيلي اشتباه كردم كه خونه و زندگي رو اينقدر مرتب كردم فرش و مبلمان و همه چي رو بصورت اقساط آوردم كه خونه جديدم زيبا و مرتب باشه و الان كه قسطا تموم شدن مادر شوهرم گفتش كه ديگه قسطاتون سبك شد خودتون قسط وام آپارتمان رو بدين ما نميرسيم فكر كنيد كه دارين اجاره خونه ميدين (يعني حتما من بايد قسط بدم....)منم گفتم باشه به علي بگيد كه بيشتر كار كنه برسه قسط رو پرداخت كنه .
    و پيش خودم فكر ميكنم اصلا چرا ما بايد قسط خونه اي رو بديم كه به اسم يه نفر ديگه هست؟؟؟؟؟
    اينم بگم كه واحدي كه برادر شوهرم نشسته از اول جريمه داشت و كاملا تسويه شده و وام نداره
    و سوالي كه ذهن منو مشغول كرده اينه كه شايد همسرم مشكل خاصي داشته سابقا كه خودشم دوس نداره چيزي به اسمش باشه چون يكبار ازش پرسيدم چرا ماشين خريدين به اسم برادرت زدين چرا به اسم تو نزدين گفتش كه چون كارت ملي من واسه تهرانه و به مشكل بر ميخوره و منم هفت تا شاخ درآوردم كه چه دروغ مسخره اي(ما شهرستان زندگي ميكنيم و ايشون متولد تهران هستن)
    ببخشيد بازم حرفام طولاني شد

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 12 دی 94 [ 13:40]
    تاریخ عضویت
    1394-5-13
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    379
    سطح
    7
    Points: 379, Level: 7
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    منم دقیقا همین مشکل رو دارم اما نمیدونم باید چیکار کنم. دقیقا تو نووشته هام توی تاپیکم نوشتم که من از آینده میترسم که دیگه هیچ استقلالی نداشته باشیم.
    من چند وقت دیگه میخوام برم خونه بخت. اما پدر شوهرم عین بچه ها به نام خودش برای ما خونه اجاره کرده. همش فکر میکنم به خاطر مسائل مهریه است که میترسن همون یه ذره پول از دستشون بپره.

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 دی 94 [ 10:45]
    تاریخ عضویت
    1394-5-17
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    451
    سطح
    9
    Points: 451, Level: 9
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بله دقيقا
    خانواده همسرم كاملا مشخصه بخاطر مهريه هست ولي آدم واقعا دلش ميخواد كه استقلال مالي داشته باشه و اينهمه زندگي ميكنه و جواني و عمرش رو صرف ميكنه حداقل نتيجه اي داشته باشه و براي بچه اي كه قراره به اين زندگي پا بزاره پشتوانه اي وجود داشته باشه الان با اين وضعيت من واقعا از بچه دار شدن ميترسم كه يه عالم هزينه داره از كجا بتونيم تأمينش كنيم؟؟؟بازم ميفته روي دوش من
    يه مورد ديگه هم اينكه ديشب مادر شوهرم تماس گرفت گفت كه توي يه شركت براي همسرم كار پيدا كرده كه بره فرم پر كنه (همون رانندگي)همسرمم گفت مگه من ميخوام تا آخر عمرم رانندگي كنم ؟؟اگه خوبه رضا(برادر كوچيكه) رو بفرست بره من نميرم

  14. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    پس قبول دارید که باید بپذیرید در خصوص استقلال مالی یا حد گرفتن 50درصد از حقتون هم کاری از دست شما ساخته نیست.

    اما در مورد مدیریت هزینه های خودتان خیلی بیشتر دقت کنید.

    شما میخواهید خانه مرتب و شیکی داشته باشید و این حق شماست. اما همسر شما داشته هایش را میبخشد و شما لوازم خانه میخرید این اصلا به صلاحتان نیست.

    چرا مادرشوهر به خودش اجازه میدهد از عروس بخواهد هزینه ای را متحمل شود؟ چرا اجازه دارد برای شما تعیین کند کجا بروید؟ این دیگر مدیریت روابط شما با اطرافیانتان است.

    میتوانید بگویید علی رغم علاقه ای که به شرکت در آن مراسم دارم اما توان مالی اش را ندارم و دلیلی نمیبینم که خودم را به قرض بیاندازم و از نیازهای واجبترم بگذرم تا دیگران را خوشحال کنم .

    هر چقدر انفعال شما بیشتر باشد مدیریت روابط از دستتان خارج میشود تسلط روی شما بیشتر میشود و شما قدرت اختیار و اراده و تصمیم گیری را به مرور از دست میدهید لطفا زودتر تغییر را شروع کنید.

    شما نمیخواهید پیش دیگران مدام ناله کنید و از نداری بگویید برعکس میخواهید خیلی هم آبروداری کنید این خیلی خوب است اما گاهی لازم است خانواده همسر(پدر-مادر مخصوصا آنهایی که توقعات بیجایی

    دارند) بدانند که شما شرایط مالی خوبی ندارید ،زندگی پسر خودشان هم هست بدانند هییچ اشکالی ندارد ،

    آنها نباید بدانند که شما با همسرتان مشکل دارید اتفاقا باید نزدشان از همسرتان تعریف هم کنید اما باید شرایط سخت مالی تان را بگویید حتی گاهی از توقعاتتان از زندگی بگویید و اجازه دخالت و اظهارنظر به کسی را ندهید.

    (من خودم شرایط مالی بحرانی داشتم اما همیشه خودم همسرم و خانه ام آراسته و شیک بوده ، هرگز پیش خانواده همسرم از همسرم و زندگی ام بد نگفتم خیلی هم تعریف میکنم ،خانواده همسرم خیلی خوب هستند و بعدا که متوجه مشکتان مالیمان شدند خیلی هم به ما کمک کردند،اما آنها هم مثل هر انسان دیگری ازینکه همه چیز سرجای خودش بود دچار سوء تفاهم شدند آنها فکر کردند ما درآمدمان را پس انداز میکنیم و نانمان در روغن است و.. و از اینکه ما مسافرت نمیرفتیم و میگفتیم فعلا شرایطش را نداریم تعجب میکردند یکبار که تیکه انداختند،پیش خودم گفتم چرا نباید بدانند که ما شرایط مالی سختی داریم ! مگر پسرشان غریبه است یا جرمی مرتکب شده ایم!و چندین نمونه از بی پولی ها و ملاحظه هایی که کرده بودم را گفتم و خواستم دیگر هرگز نظر ندهند وقتی هم حالم بد شد و رفتم بیمارستان رسما عذرخواهی کردند)
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  15. کاربر روبرو از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده است .

    khaleghezey (پنجشنبه 22 مرداد 94)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 53
    آخرين نوشته: سه شنبه 25 اردیبهشت 97, 16:32
  2. 4 مؤلفه ضروری در خصوص بازاریابی
    توسط rahekhoob در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 21 اردیبهشت 95, 12:39
  3. پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: یکشنبه 27 دی 94, 09:34
  4. چکار کنیم که برادرم اینهمه حساس نباشد)درخصوص همه چیز بخصوص همسرش)؟؟
    توسط elaheh68 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 15 اسفند 92, 17:52

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.