سلام
25 سالم هست، مجرد و لیسانس مکانیک دارم
من خیلی حالم بده؛ یعنی واقعا حالم بده از 12 سالگی همه کسم رو از دست دادم و از اون موقع به هرکسی میگفتم که خیلی تنهام و در حال دق کردن هستم، به جای اینکه راهنمایی کنن منو یا میگفتن تو مرور زمان خوب میشی یا سرزنشم میکردن که نباید این حرف ها رو بزنی. از اون موقع پیش خانواده عمه ام زندگی میکردم که از دست اونا به کوچه و خیابون پناه می برم و این آخری ها هم به کتابخونه
خیلی دوست دارم برم پیش یه روانشناس اما هیچ پولی ندارم،تا حالا دست به کارآفرینی های زیادی زدم اما از همشون شکست خوردم؛ جاهای زیادی کار کردم اما هیچکسی مزد منو نداده، تو زندگیم زیاد به آدمای بد برخوردم، از کسی هم نمیتونم پولی قبول کنم یعنی اصلا غرورم اجازه نمیده گدایی کنم یا صدقه بخورم حتی اگه از گشنگی بمیرم اینروزا خیلی شرایط برای من سخت شده هیچکسی رو تو زندگیم ندارم که به خاطر اون بخوام زنده باشم یا اصلا کسی نیست که بشینم دو کلمه باهاش حرف بزنم؛ احساس تنهایی و حسابی منو بهم ریخته، باعث شده تا زود رنج بشم و کم کم حالت های افسردگی تو من پدید بیاد.
+حضور شما و هر حرفی به جز تمسخر و سرزنش کردن باعث دلگرمی من هست،منتظرم.
+از گره زدن مسائل با خدا و پیغمبر خودداری کنید؛ فرض کنید نویسنده یه ملحد بی دین است.
علاقه مندی ها (Bookmarks)