به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 آبان 94 [ 21:04]
    تاریخ عضویت
    1394-5-14
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    85
    سطح
    1
    Points: 85, Level: 1
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 37.0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    تغییرات ناگهانی نامزدم

    با سلام و سپاس از توجهات شما

    مساله من مربوط به دوران قبل از ازدواج هست. خواستم خلاصه ای از شرایطم رو بگم و از شما راهنمایی بخوام.ما همکار بودیم و در محیط کار چیزهای جالبی دیدم در شخصیتش. مثلا اهل مطالعه دگرخواه، بسیار باهوش و عمیق بود. بعد فهمیدم با دختری در ارتباط هست به مدت حدود پنج سال به قصد ازدواج اما اون دختر به شدت شکاک بود بهش و در نهایت میفهمه که قبلا یک بار ازدواج کرده بوده اما به نامزدم نگفته بود.نامزدم با اون به بن بست خورده بود تنها دلیل ادامه ترحم بود به دلیل شرایط واقعا بد دختر به گفته نامزدم. اما بعد از دروغ ازدواج نامزدم دیگه نمیخواست ادامه بده. اما اون دختر مدام به سراغش میامد و فحاشی میکرد و تهدیدش میکرد که میاد توی محیط کار ابروریزی میکنه. در نهایت نامزدم ناامید از رابطه قبلی و درست شدنش از من خواستگاری کرد من مدتی مخالفت کردم چون هم دلم برای دختر میسوخت هم درست نبود تا قبل از مشخص شدن تکلیف اون خانم وارد زندگی س بشم. اما در نهایت با اصرار س پذیرفتم و اون رسما خواستگاری کرد.
    در طول مدت ارتباط که الان حدود یک سال و چند ماه میگذره ما تجربیات مختلفی داشتیم. از یک طرف اون یک چهره بسیار عالی داره که من خیلی خیلی دوست دارم. وقتی توی اون حالت هست بهترین مرد دنیاست و همه جوره همه کارهاش موجه و به جاست. اما یک روی بد هم داره که فاجعه هست. سرد و بی عاطفه عصبی، بد دهن، بی منطق، شکاک و بهانه گیر،کینه ای، قهر طولانی. توی این مدت من به تناوب این دو چهره را دیدم و واقعا گیج شدم که چرا. حتی گاهی کاملا بی دلیل خیلی بی دلیل نسبت به من بی انگیزه میشه و سرد و سر سنگین صحبت میکنه. بعد که سعی کردم با محبت حتی عذرخواهی( از چیزی که نمیدونم چی هست!!!) برم جلو و بفهمم چی شده، میدیدم یک سری افکار نابجا به سرش زده. مثلا با پرخاش میگه تو هم شبیه به رابطه قبلی هستی. بعد که سر فرصت وقتی حالش خوب هست صحبت میکنیم عذرخواهی میکنه و میگه عصبی هست ومیگه من انقدر براش خوب هستم که باورش نمیشه و بارها گفته که واقعا در من ایرادی نیست.
    کمی میخوام از مسائلی بگم که باهاش روبرو شدم و نمیدونم چقدر جدی و تاثیرگذار هست.اون آقا با اینکه خیلی باهوش بود به دلیل فشار اقتصادی روی خانواده مجبور شد دانشگاه نره و کار کنه و خانواده رو هم حمایت کنه. در عوض وارد صنعت شد و تجربه عالی داره. با اینکه نداشتن مدرک دانشگاهی هم در محیط کاری و هم در خانواده من که همه تحصیل کرده اند، آزارش میده، اصلا حاضر نیست بره دانشگاه و این یکی از نگرانی های من هست که چرا واقعا برای ساختن اینده انگیزه ای نداره. با توجه به اینکه به وضوح دیده داشتن مدرک جقدر برای وضعیت شغلی تاثیرگذار هست و بارها از طرف کارفرماهای مختلف این رو شنیده.
    از طرفی چند وقت قبل متوجه مواردی شدم که نمیدانستم و ادامه رابطه بر این اساس بود که شاید دست بکشه. اول اینکه دوستان معتاد داره و اصرار به ادامه ارتباط. خودش هم قبلا میگفت گاهی با دوستاش همراه میشده ولی الان دو سال هست که اصلا نرفته سراغش. اما میگه توی خونه نگه میداره مواد و یکبار سر این موضوع که چرا کنار نمیگذاری قهر کرد با من.
    بعد متوجه شدم که مشکوک به ایدز بوده و آزمایش داده. آزمایش منفی بود ولی من نفهمیدم واقعا چه کار کرده که به ایدز مشکوک بوده. در حالیکه اون گفته بود فقط همون رابطه ای که خبر داشتم بوده و هیچ چیز نبوده. هر بار کنکاش بیشتر من منجر به دعوا و قهر میشد. اون این حق رو به من نمیداد.درست هست که گذشته اون مربوط به خودش هست اما وقتی به زندگی جدید کشیده میشه دیگه نمیشه نادیده گرفت. تجسس من هیچوقت با تندی و بی احترامی همراه نبود چون واقعا شخصیت خوددار و صبوری دارم و متاسفانه همیشه به ادمها حق میدم.
    بعد خیلی خیلی اتفاقی متوجه شدم در تلفنش مخاطب دختر هست و پیام میده. دلیل تعجب من حساسیت بالای اون بود روی خودم. اون به تلفنها و پیامهای شبکه های اجتماعی که برام میاد خیلی حساس بود و همیشه عکس العمل نشان میداد. بخاطر همین تعجب کردم که اون چطور با دختر در ارتباط هست. به سختی ازش پرسیدم چون ناراحت میشه و قهر میکنه. اون هم گفت اون دخترها بهش علاقه مند بودند ولی خودش هیچ حسی نداشته و اصلا موضوع مهمی نبوده و هیچ چیز نیست!!! اون هم شد داستان یک قهر دیگه از طرف خودش. خیلی راحت تعریف کرد که یکی از اونها ازش پول خواسته و این اقا هم داده!!بدی ماجرا این هست که این موضوعات خیلی عادی هست براش و قبح و زشتی نداره و به من میگه دختری که به خانه نیاوردم!!!در همین حد هست روابطم که اصلا مهم نیست. حتی در مورد شبکه های اجتماعی و اینکه مدام دتبال دخترهایی هست با سر وضع انچنانی میگه دلیلش مجردی و بی سروسامانی هست.یکبار باهاش بحث کردم که چرا با دخترهای دیگه خوش و بش میکنی در حالیکه ما قرار ازدواج داریم و پاییندیم. اما اون گفت مردها همینند و دنبال مرد چشم و گوش پاک نباش.
    از طرفی اون اهل سیگار و مشروب هست که اخیرا حس میکنم خیلی زیاده روی میکنه. هر شب میخوره و گاهی حس میکنم شاید دلیل تغییر رفتار بی دلیلش همین هست.آخرین قهر ما بر سر این بود که خیلی محترمانه و با احتیاط ازش خواستم که سروسامانی به زندگیش بده و بزاره کنار مشروب رو ووقتی که همه در خانه ما روزه هستند و اون میاد با بوی مشروب بی احترامی هست. و این شد دلیل قهرکردنش.
    دلیل مشورت من اون عمق و ریشه ای هست که واقعا داره. خانواده اون انسانهای بسیار شریف و با خدا و فهمیده اند. و اینکه من میدونم اصل و اساس اون واقعا خوب و درست هست. اما به دلایلی به اینجا کشیده شده که نقطه خیلی بدی هست. با اینکه من تمام تلاشم رو کردم از محبت و درک و تشویق به ورزش و مدارا وتمام چیزهایی که به فکرم رسید و جواب نداد واقعا، میخوام بدونم شما پیشنهادی دارید؟
    این رو هم اضافه کنم که حس میکردم شاید بخاطر بی سر و سامانی باشه و شرایط کاری که دور از خانواده داره و سختیهای این نوع زندگی. فکر کردم شاید اگر ازدواج کنه و سروسامان بگیره زندگیش درست بشه. خیلی اتفاقی یک سفر کاری پیش آمد و زمان بیشتری باهم بودیم. با اینکه اون سفر کاملا کاری بود و واقعا فشار کار زیاد بود ولی فوق العاده عالی بود و واقعا لذت بخش. حتی به طور ناخودآگاه و بدون هیچ اشاره ای از سمت من سیگار هم خیلی خیلی کمتر از قبل کشید. من واقعا به این موضوع امید داشتم. اما یک اتفاق بد افتاد. پدرم یک ماه در بیمارستان بستری بود و دوماه پیش فوت کرد. در طول این مدت نامزدم اصلا همراه نبود. یا بی دلیل بی دلیل دعوا میکرد یا قهر بود. در طول این مدت به شدت حس کردم عوض شده و سرد و بی عاطفه هست خیلی زیاد.خیلی خیلی بیشتر از تغییرات قبلی که دیده بودم. البته شاید حساسیت من ناشی از فوت پدرم هم من رو حساستر کرده. من هم واقعا حس کردم ادمها رو باید در سختیها شناخت و واقعا دلگیر شدم که در این شرایط سخت کنارم نبود. من حتی خیلی مراقب بودم که با ناراحتیم آزارش ندم و حواسم بهش بود اما اون واقعا دلم رو شکست با کارهاش.
    ببخشید که طولانی شد ولی واقعا برام مهم هست بدونم رابطه ای که تمام تلاشم رو کردم و اون هم معترف بود به خوب بودن و مناسب بودن من چه ایرادی داشت؟گره کار کجا بود واقعا؟
    با سپاس

  2. کاربر روبرو از پست مفید مریم یگانه تشکرکرده است .

    danger (پنجشنبه 15 مرداد 94)

  3. #2
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-23
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    5,315
    سطح
    46
    Points: 5,315, Level: 46
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 247 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانه از پای بست ویران است...
    مشروب خوری بدون قبح
    رابطه با دختر بدون قبح
    دوستان معتاد و کشیدن تفریحی بدون قبح
    مشکوک.به رابطه جنسی یا سرنگ عمل بخاطر آزمایش ایدز بدون قبح
    اومدن بهدمنزل شما با بوی الکل بدون قبح

    من اگه دختر بودم و چنین شخصی قرار بود همسرم باشه دو تا پا که دارم چهارتا هم قرض میگرفتم چنان فرار میکردم کهمریخ هم پیدام نکنه

    اسیر احساسات شدی. منطق رو دریاب این آدم در شان شما و خانوادتون نیست.

  4. 7 کاربر از پست مفید سوشیانت تشکرکرده اند .

    danger (پنجشنبه 15 مرداد 94), khaleghezey (پنجشنبه 15 مرداد 94), setare_000 (پنجشنبه 15 مرداد 94), کمال (جمعه 16 مرداد 94), رنگین (جمعه 16 مرداد 94), راویس (پنجشنبه 15 مرداد 94), شیدا. (پنجشنبه 15 مرداد 94)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 اسفند 95 [ 03:59]
    تاریخ عضویت
    1394-1-03
    نوشته ها
    300
    امتیاز
    10,581
    سطح
    68
    Points: 10,581, Level: 68
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 269
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    1,164

    تشکرشده 917 در 282 پست

    Rep Power
    85
    Array
    سلام

    از اول تا آخر اين ارتباط گره هست و ايراد !!!

    دوست عزيز من واقعا تعجب مي كنم از شما با اين همه نشانه مواجه شديد كه حتي يكي از اينها مي تواند دليلي براي قطع ارتباط باشد اما همچنان به ارتباط خود ادامه داديد .

    اين آقا به هيچ وجه مناسب شما نيست .كمي در تالار بگردي مي بيني رنج و عذاب خانمهايي كه با يك مورد از مشكلات مذكور با همسرشان به مشكل برخورده اند .

    لطفا هر چه سريعتر ارتباطت را با اين آقا قطع كن وگرنه به بدترين شكل ممكن ارتباطت با اين آقا از طرف ايشان به هم خواهد خورد و ضربه ي شديدي تجربه خواهي كرد.

    مشروب ..... دوست دختر ........ ايدز ....... اعتياد و ... همه ي اينها را ناديده گرفتي !!!!!

    اين آقا اصلا به شما علاقه اي نداره مثل دوست دختر قبليش هستي براش ......... اون دختر شكاك نبوده باطن اين آقا براش آشكار بوده ........... اما واقعا فقط سردي و بي عاطفگي مشكل شماست ؟؟؟

    فقط قطع رابطه كامل چه در شبكه هاي مجازي و چه در محل كار و ... لطفا مواظب خودت باش و احساساتت رو كنترل كن ........ دركت مي كنم اما جدا بايد دور اين آقا را خط بكشي.

    غير از قطع ارتباط هر راهي كه بروي چه دوستي و چه ازدواج با شخص مورد نظر به شكست سختي خواهد انجاميد .


    لطفا هشدار را جدي بگيريد .
    ویرایش توسط اعجاز عشق : پنجشنبه 15 مرداد 94 در ساعت 02:41

  6. 3 کاربر از پست مفید اعجاز عشق تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 15 مرداد 94), کمال (جمعه 16 مرداد 94), شیدا. (پنجشنبه 15 مرداد 94)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 آبان 94 [ 21:04]
    تاریخ عضویت
    1394-5-14
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    85
    سطح
    1
    Points: 85, Level: 1
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 37.0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.
    ممنونم واقعا از توجهات شما.واقعا حرفتون درست هست کاملا. دلیل پرسیدن احساساتی شدن من نیست. دلیلش رفتار متناوب و چهره خوب اون ادم هست که واقعا ادم رو گیج میکنه. مطمینا هرکدام از مواردی که ذکر کردم عوارضی داره که از خودش مهمتر هست. عوارضی مثل بی مسیولتی مثل بی وجدانی مثل خیلی از کارها. ولی اون ادم اینطوری نبود. البته تاکید میکنم متناوب.همین من رو گیج میکرد. گذشته از این مورد تایید اعضای خانواده من بود کاملا و فقط من نبودم که بشه گفت اسیر احساساتم. چون وقتی حالش خوب بود همه جوری موجه بود کارهاش. حتی روزه هم میگرفت یا نماز میخوند.اعتقادات مذهبی چیزی نیست که هرکس بهش پایبند باشه در این جامعه.و چیزی که خیلی من رو متعجب کرده این هست که از تغییر حالش خودش هم خبر داره و انگار اگاهانه انجامش میده.این واقعا برام عجیب هست چون دو چهره کاملا متضاد داره و برام قابل درک نیست هر دو در یک ادم. مواردی که گفتم یک جورایی برام قابل رفع و رجوع هست (شاید زیادی خوشبینم )اما خب خیلی از مسایل مربوط به قبل از امدن من به زندگیش بود و شرایط خاص و سختی که داشت.من حس کردم واقعا میتونم با محبت خلایی که داره پر کنم و به اون ذات اصلیش برگردونم همانطور که گفتم واقعا پدرومادر بزرگواری داره و فکر میکردم به چهره اصلی و خوبش برگرده. واقعا هم چنین بود.خیلی خیلی در زمان بودن با من انگیزه پیدا کرد نسبت به همه چیز.تغییراتش انقدر محسوس بود که همه همکاران در شرکت متوجه شدند.و جالب اینکه کسی از موضوع ازدواج خبر نداشت. من واقعا برام مهم هست دلیل این تغییر رفتارش.راستش رو بخواید خودم بیشتر نظرم روی مساله درونی و روحی روانی هست تا بیرونی.اینکه مشکلی درونش هست که به سمت بدی میکشدش اما نمیفهمم چی.
    در نهایت واقعا ممنونم از شما ولی دلم میخواد جواب قانع کننده تری بگیرم. قطعا اسیر احساسات نیستم و همین الان هم رابطه رو تمام شده فرض کردم. فقط واقعا برام مهم هست که دلیل این تغییر رو بدونم تا تجربه ای باشه لاقل برای بعد. من نمونه های رفتار متصاد رو زیاد دیدم در ادمها.در افراد مذهبی حتی.به نظرم نمیاد عامل بیرونی باشه.
    از طرفی شاید در من ایرادی هست.یکجا خوندم زیاد که به ادمها خوبی کنی کار اشتباه هست.تعریف نباید بکنم از خودم ولی خب خصوصیات اخلاقی دارم که فکر میکردم باید با افتخار به کار بگیرم ولی الان میفهمم حتی محبت زیاد هم بد هست. مطمینا من باید ظریفتر برخورد کنم بعد از این و ممنون میشم از تحربه های واقعی دوستان بدانم تا بهتر بفهمم.
    با سپاس فراوان

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 07 مرداد 96 [ 10:17]
    تاریخ عضویت
    1393-9-18
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    2,783
    سطح
    32
    Points: 2,783, Level: 32
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2

    تشکرشده 125 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یه جمله هست که متاسفانه همیشه باعث سوء برداشت میشه:
    درست هست که گذشته اون مربوط به خودش هست
    ماشاالله ایشون با این پرونده پربار استعداد تبدیل شدن به یه خفاش شب رو داره.
    خواهر من,همه اینجا بهتون گفتن و منم تاکید میکنم که اگه سریعا همین الان اقدام به جدایی نکنین فقط خداست که بعدا شاید!! بتونه به داد شما برسه.
    به خدا قسم حتی یه لحظه تعلل و یا شک در مورد تموم کردن این رابطه باعث میشه یه عمر پشیمون بشی.برای تموم کردنش هم دنبال تایید بقیه نباش و همچنین دنبال اینکه ما بیایم بگیم چرا ایشون دوشخصیتیه.ذاتش اینه خواهر من.حالا خود دانی



    من موندم چرا بعضی از خانما قدر گوهری که خدا تو وجودشون گذاشته نمیدونن.دختر خوب ارزشت خیلی بیشتر از اینهاست

    خدایا همه ما را نجات بده
    ویرایش توسط کوهنورد : پنجشنبه 15 مرداد 94 در ساعت 09:58

  9. 3 کاربر از پست مفید کوهنورد تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 15 مرداد 94), کمال (جمعه 16 مرداد 94), شیدا. (پنجشنبه 15 مرداد 94)

  10. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو مریم یگانه گرامی

    به سایت همدردی خوش آمدید

    اینکه تصمیم شما بر جدایی از این فرد با مشکلات بسیار زیاد هستش تصمیم درستی هستش شما نه مادر ایشون هستی نه خواهرش تنها نسبتی که دارید اینکه باهم عقد هستید که با تصمیمی که شما گرفتید بعد جدایی هیچ نسبتی با ایشون ندارید پس اینکه ایوشن چه مشکلاتی دارند چندان به شما مربوط نمیشه.
    شما نه روانشناسی نه روانپزشک و نه اینکه تخصص و تجربه ای در مواجهه با اینگونه افراد دارید بهتره هرچه زودتر تصمیمی که گرفتید به آن عمل کنید.ایشون نیاز فوری و شدید دارند به مشاور و روانپزشک مراجعه کنند اینکار از عهده شما خارج است و به هیچ عنوان دقت کنید به هیچ عنوان سعی نکنید که خودتان دست به اقدام بزنید شما بهتره بجای دلسوزی برای ایشون بیشتر به فکر عمر از دست رفته خودتان باشید و آسیبی که به شما وارد شده.

    بدنبال چرایی وضعیت حال حاضر ایشون نباشید خودشان اگر صلاح دانستند و تشخیص دادند به مشاور مراجعه میکنند.

    اما یک روی بد هم داره که فاجعه هست. سرد و بی عاطفه عصبی، بد دهن، بی منطق، شکاک و بهانه گیر،کینه ای، قهر طولانی. توی این مدت من به تناوب این دو چهره را دیدم
    بعد متوجه شدم که مشکوک به ایدز بوده و آزمایش داده. آزمایش منفی بود
    بعد خیلی خیلی اتفاقی متوجه شدم در تلفنش مخاطب دختر هست و پیام میده. خیلی راحت تعریف کرد که یکی از اونها ازش پول خواسته و این اقا هم داده!!بدی ماجرا این هست که این موضوعات خیلی عادی هست براش و قبح و زشتی نداره و به من میگه دختری که به خانه نیاوردم!!! یکبار باهاش بحث کردم که چرا با دخترهای دیگه خوش و بش میکنی در حالیکه ما قرار ازدواج داریم و پاییندیم. اما اون گفت مردها همینند و دنبال مرد چشم و گوش پاک نباش.
    از طرفی اون اهل سیگار و مشروب هست که اخیرا حس میکنم خیلی زیاده روی میکنه. ووقتی که همه در خانه ما روزه هستند و اون میاد با بوی مشروب بی احترامی هست. و این شد دلیل قهرکردنش.
    اما یک اتفاق بد افتاد. پدرم یک ماه در بیمارستان بستری بود و دوماه پیش فوت کرد. در طول این مدت نامزدم اصلا همراه نبود. یا بی دلیل بی دلیل دعوا میکرد یا قهر بود. در طول این مدت به شدت حس کردم عوض شده و سرد و بی عاطفه هست خیلی زیاد.خیلی خیلی بیشتر از تغییرات قبلی که دیده بودم.
    به همه اینها قهرهای طولانی را هم اضافه کنید.به اضافه مصرف تفننی مواد!!

    مسئله شما همااند اینه که فردی شمشیری بدست گرفته باشه و از ما بپرسه اگر این شمشیر را درون شکم خودم فرو کنم چی میشه؟!!!!بنظر شما اینکار درسته یا خیر؟!!!
    اینکه خانواد ای که داره خوب هستند و مذهبی خیلی خوبه ولی دلیلی نمیشه ایشونم فرد درستی باشه.در مورد صحبت های خانواده تان شناختی که آنها از ایشون دارن به اندازه شناختی که شما ازشون دارید نیست.پس توقع نداشته باشید بتوانند همانند شما قضاوت درست انجام بدهند.

    اینگونه رفتارهای بهتر نمیشه بعد ازدواج که حداقل 10% بدتر هم میشه اگر میتوانی با این شرایط زندگی بکنید خوب ادامه بدهید وگرنه لطفا تصور نکنید که نجات دهنده هستید یا روانشناس و روانپزشک!! هرچه زودتر از این زندگی خارج بشید اگر هم خانواده مخالف بودن و از دلیل های شما قانع نشدند با هم نزد مشاور متخصص و باتجربه بروید.

    تصمیم با شماست
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  11. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    رنگین (جمعه 16 مرداد 94), سرشار (پنجشنبه 15 مرداد 94), شیدا. (پنجشنبه 15 مرداد 94)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 آبان 94 [ 21:04]
    تاریخ عضویت
    1394-5-14
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    85
    سطح
    1
    Points: 85, Level: 1
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 37.0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    واقعا ممنونم از نظرات خوب شما. این رابطه تمام شده هست. امیدوارم هیچوقت برای من و دیگران که با نیت مثبت و پاک جلو میرند چنین مواردی پیش نیاد بخصوص در شرایط سختی که دارم و داغدار از دست دادن پدرم هستم.
    با سپاس فراوان

  13. 2 کاربر از پست مفید مریم یگانه تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 16 مرداد 94), رنگین (جمعه 16 مرداد 94)

  14. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    مریم جان

    درگذشت پدرت را تسلیت می گم و برات آرزوی صبر می کنم.

    این آقا را کامل بذار کنار. اصلا ذره ای هم بهش فکر نکن. حتی اگر خودش و خانواده اش اومدن خواهش و التماس کردند.
    آنچه خوبان همه دارند ایشون یک جا دارند !!!!!!!

    دنبال چرایی رفتارهاش هم نباش
    یکی چشماش آبیه
    یکی موهاش فر هست
    یکی قدش بلنده
    این آقا هم شخصیت و رفتارش اینه.
    همونطور که نمی شه گفت چرا فلانی چشماش آبیه، نمی شه گفت چرا این آقا .... همینه که هست.

    شما هم نه قراره روان درمانگر باشی
    نه ناجی و مددکار اجتماعی
    نه پزشک ...

    قراره همسر باشی.
    ازدواج با فردی که مشکل شخصیتی و تربیتی داره، خودکشی تدریجی است.
    ضمن این که یک خانواده (بچه های آینده تون) را هم خراب می کنید.
    پایه گذار یک خانواده داغون و خراب نباش.

    درمانش را باید خودش و خانواده اش پیگیری کنند.

    امیدوارم روی تصمیمت بمونی.
    موفق باشی
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  15. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 16 مرداد 94), رنگین (جمعه 16 مرداد 94), سرشار (پنجشنبه 15 مرداد 94)

  16. #9
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-23
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    5,315
    سطح
    46
    Points: 5,315, Level: 46
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 247 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پرسیدی "میخوام بدونم چرا قبلا خوب بود و الان اینطور شده"

    خواهر من قبلا شما عز بیرون گود نگاهش میکردی و فیلم خوب بودن رو برات اجرا میکرد. الان که بهش رسیدی چهره واقعیشو نشونت داده.

    خوشحالم که ازش جدا شدی و امیدوارم درگیر احساسانت نشی و وقتی قطعا پیامک خواهد و زنگ خواهد زد, راه های ارتباطی رو قط کنی و خام اه و ناله ها و فریب هایی از قبیل عوض میشم و.... رو نخوری

  17. 3 کاربر از پست مفید سوشیانت تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 16 مرداد 94), رنگین (جمعه 16 مرداد 94), شیدا. (جمعه 16 مرداد 94)

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 آبان 94 [ 21:04]
    تاریخ عضویت
    1394-5-14
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    85
    سطح
    1
    Points: 85, Level: 1
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 37.0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    بازهم ممنونم از همه دوستان و نظرات خوبتون.حرفهاتون کاملا بجا و منطقی. البته در مورد نظر سوشیانت عزیز و اینکه بیرون از گود بودم و حالا بهش رسیدم...متوجه منظورش نشدم. ما حتی عقد هم نبودیم.فقط در حد بیرون رفتن و شناخت و قرارهای صوری که خانواده ها گذاشته بودند.وقتی رفتارش عوض شد شکل رابطه ما مثل قبل بود با این تفاوت که من در غم از دست دادن پدر بودم.
    یک نکته رو لازم میدونم اضافه کنم.من با مشاور هم مشورت کردم.اونها گفتند که این رفتارها معمول اغلب پسرهای مجرد ایرانی هست و به کررات در مراجعینشان دیده اند.اما اغلب بعد از ازدواج به دلیل بالارفتن انگیزه و هدفدار شدن زندگی دست میکشند.مشاور از من خواست تشخیص بدم ایا تغییر محسوسی داشته در زمان باهم بودن.ولی متاسفانه به دلیل تناوبی که داشت نتونستم.
    در نهایت میخوام این رو بگم که متاسفانه در جامعه امروز انچه که درست و اخلاقی است از انچه عرف شده فاصله گرفته است.مثلا من میدونم که خیانت عملی کثیف و غیرانسانی است.اما در همین وبسایت دیدم که افراد براحتی از خیانتشون میگند و تازه راه حل هم میخواند.قطعا همه شما نمونه های خیانت رو زیاد دیدید در اطراف خود.بنابراین انگار این موضوع داره تبدیل به عرف و همه گیر میشه.متاسفانه ما نمیتونیم اماری دقیق داشته باشیم از تعداد و نمیشه به طور علمی نظر داد.اما در همین حد زیادی که داریم میبینیم یک سوال از خودم و همه دوستان دارم:در این شرایط راه حل طرد فرد خاین است؟قطعا من میدونم که خیانت بد هست و خودم قربانی این موضوعم.ارتباطم که تمام شد ولی واقعا این بهترین راه بود؟من صاحب نظر نیستم و برای همین دارم میپرسم.فکر میکنم همه ما در قبال هر عملی که انجام میدیم مسیولیم.فکر میکنم چقدر خوب هست که با ظرافت و دقت بیشتری مسایل رو ببینیم و به عواقبش فکر کنیم و بتونیم بهترین نظر و راه حل رو ارایه بدیم.به جای اینکه اسیر احساسات انی شبیه تنفر بشیم بیشتر فکر کنیم و بهتر نظر بدیم.تاکید میکنم که ارتباط من با اون اقا تمام شد اما لطفا هرکس میخونه متن رو فکر کنه حالا چی میشه؟اون اقا با تمام سوابقی که تعریف کردم میره سراغ نفرات بعدی و این دور تسلسل ادامه پیدا میکنه.فردا کسی شبیه من میاد داستانش رو میگه و شما باز با همین قطعیت میگید جدا بشو و باز تکرار..
    میخوام خیالتون راحت باشه که انقدر بزرگ هستم که بتونم افکار بالغ داشته باشم و حرفهام بر اساس احساس نباشه نسبت به اون اقا.راستش رو بخواید در شرایط فعلی و غم پدر از لحاظ احساسی فقط یک شخص بسیار صبور که درکم کنه نیازم هست و اون اقا به هیچ وجه برای من مفید نیست.بنابراین نگران احساسات پنهان من نباشید.فقط نگران وضع امروز جامعه ام که داره به شکلی گریبان همه رو میگیره و انگار چیزی داره از درون به من میگه این راهش نیست.
    با سپاس


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 98
    آخرين نوشته: شنبه 05 مهر 93, 01:51
  2. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 اردیبهشت 93, 09:49
  3. میخوام تغییرکنم...
    توسط tamanna139269 در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 44
    آخرين نوشته: شنبه 29 تیر 92, 22:43
  4. آیا تنها راه نجات زندگی ام تغییر خودم است؟ این تغییر یعنی چی؟
    توسط خاموش در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: چهارشنبه 24 فروردین 90, 12:55

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.