به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    35
    Array

    Eh S چطورمیتونم مادرخوبی باشم ورابطه خوبی بادخترم داشته باشم؟

    دوستان سلام
    بالطف وعنایت خدا من مادرشدم وتازه جنسیت فرزندم رو فهمیدم امانگرانی هایی به سراغم اومده که علتش گذشته من هست لطفا منوراهنمایی کنید

    من ازبچگی خیلی بامادرم مشکل داشتم بیرون یه دخترخیلی خوب درسخون اروم ومنظم بودم توخونه هم خیلی زرنگ وتمیز بودم کمک حال مادرم بودم از10سالگی اشپزی میکردم اماهیچوقت باهم سازگاری نداشتیم مادرم حرفای بدی میزد که اینجانمیشه عنوان کرد منم یادمه که ازسن 17-18 سالگی دیگه قشنگ جوابشو میدادم وچندبارگفتم تومادرمن نیستی تو نامحرمی مثل نامادری میمونی
    هم مادرم حرفای من یادشه وهم من حرفای مادرم یادمه .مادرم بارها منو نفرین میکردکه الهی خدابهت یه دختربده عین خودت کارهایی که بامن کردی رو باهات بکنه
    من تودوره بیرستان یه فیلم سینمایی دیدم که داستان یه مادرو پسرو نشون میدادکه خیلی باهم رابطه خوبی داشتن ازهمون زمان دلم میخواست پسرداربشم فکرمیکردم اگه بچم پسر باشه دیگه باهم مشکلی پیدانمیکنیم
    حالاخواست خدااین بوده که من صاحب دختربشم اماازالان نگرانم میترسم منم مثل مادرم بادخترم نسازم باهم درجنگ ودعوا باشیم دوست ندارم گذشته ام تکراربشه
    چه جوری اصلاذهنیتمو عوض کنم وازحالا بتونم بادخترم ارتباط خوبی برقرار کنم؟
    دوست دارم دخترم احساس ارزشمندی کنه خودشو دوست داشته باشه به ارزوهاش برسه مثل من نشه که بااون همه استعداد ودرس خوندنم ومعدل بالایی که داشتم به هیچ جانرسیدم حتی فوق دیپلمم ندارم الان یه دیپلمه ریاضی هستم که روزی ارزوش قبول شدن دردکترای پیوسته فیزیک بود و باچنان عشق ولذتی فیزیک میخوندکه انگارداره رمان عاشقانه میخونه
    وقتی برای دخترم اسم انتخاب کردیم وشوهرم اسم وفامیل دخترمونو گفت .گفت دکتر...... تودلم غصه اومد گفتم نکنه مثل من به هیچ جانرسه من ازبچگی زبون زد همه بودم بخاطردرسم رفتارپخته وسنجیده ام سلیقه وزرنگی ام امامتاسفانه از 20سالگی به بعد وتجربه اولین عشق وعاشقی زندگیم وبرخورد نادرست پدرومادرم نابودشدم وروز به روز ازشون دورترشدم دیگه کسی نبودم که مثالش میزدن برای بقیه دخترها
    حتی توازدواجمم بخاطر نداشتن اعتمادبنفس واون احساس ارزشمندی من ازشوهرم خواستم بیادخواستگاریم حداقل مقدارمهریه رو قبول کردم تامبادا ازدستش بدم اصلادوست ندارم دخترم عین من باشه دوست دارم بیان نازشو بکشن باعزت واحترام بره خونه بخت واشتباهات منو نکنه
    لطفاراهنماییم کنید ممنون
    ویرایش توسط شاپرک 114 : چهارشنبه 14 مرداد 94 در ساعت 14:45

  2. 3 کاربر از پست مفید شاپرک 114 تشکرکرده اند .

    m.reza91 (پنجشنبه 15 مرداد 94), کمال (یکشنبه 18 مرداد 94), شیدا. (پنجشنبه 15 مرداد 94)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    سلام مادر شدنت رو تبریک میگم


    شاپرک جان فکر نمی کنی از الآن خیلی زوده که در مورد خواستگاری و انتخاب رشته برای دخترت فکر بکنی؟


    درسته که آینده نگری خوبه ولی دیگه نه تا این حد.


    لازم نیست از الآن منفی بافی بکنی و بگی حتما دخترم هم مثل من خواهد شد.بذار هر کاری تو زمان مناسب خودش انجام بشه.بدنیا که اومد بذار از بچگیش لذت ببره.بعدش بره مدرسه.بعد با انتخاب خودش انتخاب رشته بکنه و ....


    راستی یه کتابی هست به اسم ریحانه بهشتی اونو بخون.زنداداش من هم مثل شما قراره مادر بشه اون این کتابو داره منم شنیدم کتاب خوبیه.هر چند خودم اصلا نخوندم نمیدونم چیه


    کلا ایرانیا از همون اول بچه هاشون رو دکتر خطاب میکننپس زیاد به این چیزا حساسیت نشون نده.

    انقد هم ناامید نباش.مثلا همه ما به آرزوهایی که داریم رسیدیم؟معلومه نه.

    پس انقد زندگی رو پیچیده و سخت نکن.

    موفق باشی مادر خانومی

  4. کاربر روبرو از پست مفید آی تک تشکرکرده است .

    شاپرک 114 (پنجشنبه 15 مرداد 94)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array

    Bow

    سلام عزیزم مبارکه این دلواپسیت قابل قبوله همونطور که میدونی دعا ونفرین مادر رد خورنداره پس برای تغییر نفرین مادرت حتما حتما اگه مادرت هنوز در قید حیاط هست بری و ازش دلجویی کنی و بخای که برات دعا کنه ودلجوییش کنو اگه از دست دادیش خیلی براش دعا وخیرات کن حدیث داریم که چه بسا کسانی که در زمان حیاط والدین عاق والدینن اما بعد فوت انها به سبب خیرات مرضی والدین میشن و برعکس
    این رو بدون هرکی جایی رسیده از دعای والدینش بوده
    ویرایش توسط ستاره زیبا : پنجشنبه 15 مرداد 94 در ساعت 01:45

  6. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    شاپرک 114 (پنجشنبه 15 مرداد 94)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    35
    Array
    ای تک عزیزم ممنونم ازت
    الان دغدغه من ازدواج وتحصیل وشغل دخترم نیست دغدغه من تربیت درست وداشتن اعتمادبنفس بالا هست چون میدونم شخصیتش توبچگی شکل میگیره وباعث میشه دراینده چه انتخاب هایی داشته باشه میخوام درست تربیت بشه خودش رو دوست داشته باشه ازهمین بچگی تادراینده اشتباهات منو تکرارنکنه نمیخوام که بچگیشو ازش بگیرم یانذارم ازدوران کودکیش لذت ببره من راهنمایی خواستم برای خودم که چطوری میتونم براش مادرخوبی باشم
    ریحانه بهشتی رو هم دارم اصلا راجع به تربیت بچه نیست درمورد اعمال مذهبی دوران بارداری هست

    ستاره جان فکرکنم متوجه نشدین من دنبال چی هستم الان مشکل من مادرم ونفرین یادعاش نیست من راهنمایی خواستم که چطوری مادرخوبی برای دخترم باشه واتفاقا عین مادرخودم نباشم
    مادرم خداروشکردرقیدحیات هستن ومن خودم رو گرفتارنفرین مادرم نمیدونم چون به حق نبودن
    مادری که بخاطربرنداشتن یه چرخ خیاطی ازوسط اتاق عیدنوروز رو به دختر 20ساله اش تلخ کنه دم سال تحویل زشت ترین کلمات رو که به زنهای خیابونی میگن به دخترش نسبت بده روزهای جمعه بعداز 1هفته مدرسه رفتن ساعت 6صبح اونقدرصدای دعای ندبه رو زیادکنه که نذاره بخوابه نفرینش گیرا نیست

    دوستان اگه زحمت میکشیدوبرام مینویسید لطفاتوجه کنیدکه من چی خواستم؟مشکل من نه مادرمه نه نفرینش من نمیخوام اون رابطه بداوتلخ مادرودختری که بامادرم داشتم رو بادخترم داشته باشم میخوام بادخترم دوست باشم
    دوست ندارم اعتمادبنفسشو ازش بگیرم

  8. کاربر روبرو از پست مفید شاپرک 114 تشکرکرده است .

    m.reza91 (پنجشنبه 15 مرداد 94)

  9. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام شاپرک جان

    خوشحالم که می بینم از مشکلاتی که سال گذشته داشتی چقدر فاصله گرفتی و در بهتر کردن زندگیت و شناخت و تسلط بر خودت چقدر موفق بودی.

    مادر شدنت را هم تبریک میگم

    مطمئنا با آگاهیها و امکانات امروزی و خواست خودتون شما مادر خیلی خوبی خواهی شد.

    فایلهای سخنرانیهای دکتر بابایی زاد که دوستان بارها توی تالار معرفی کردند می تونه کمکتون کنه.
    سخنرانیهاشون در زمینه روانکاوی و ریشه و علت مشکلات شخصیتی و ... هستند. چیزی که اگر پدر و مادرها از کودکی بدونن و رعایت کنند بچه های سالمتری تربیت می کنند.
    از اولین سخنرانیها به ترتیب گوش کن و نکته برداری کن. مطمئنا برای تربیت دخترت به دردت می خوره.

    در مورد این که همسرت دخترت را دکتر خطاب کردن ...
    اگر می شه لطفا از همین الان فرزندت را قید و بند این القاب و الزامها قرار نده.
    فشار این خواسته های پدر و مادر روی بچه خیلی زیاد هست و منحرف کننده.
    اون باید آزاد و مستقل باشه تا با توجه به استعدادها و تواناییهاش تصمیم بگیره.
    خیلی نامحسوس و آروم از این بازی فاصله بگیر و از زندگیتون حذفش کن (طوری که همسرت ناراحت نشه)
    این پسوند را از اسمش برای همیشه حذف کن.

    اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم ، به جای آن که انگشت اشاره ام را به سوی او بگیرم ، در کنارش می نشستم,
    انگشتهایم را در رنگ فرومی بردم و با او نقاشی می کردم .

    اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم ، بیشتر از آنکه به ساعتم نگاه کنم ، به او نگاه می کردم .

    اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم ، به جای اصول راه رفتن ، اصول پرواز کردن و دویدن را با او تمرین می کردم

    اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم ، ازجدّی بودن دست برمی داشتم و بازی را جدّی می گرفتم .

    اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم ، با او در مزارع می دویدم و با هم به ستارگان خیره می شدیم .

    اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم ، کمتر سخت میگرفتم وبیشتر تأییدش می کردم .

    اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم ، اوّل احترام به خودش را به او می آموختم بعد احترام به دیگران را .

    اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم ، بیشتر از آن که عشق به قدرت را یادش بدهم ، قدرت عشق را یادش می دادم
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  10. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    m.reza91 (پنجشنبه 15 مرداد 94), مصباح الهدی (پنجشنبه 15 مرداد 94), بانوي مهر (جمعه 23 مرداد 94), شاپرک 114 (پنجشنبه 15 مرداد 94)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام شاپرک جان.مادر شدنت را بهت تبریک می گم. خوش به حال دخترت که همچین مادر به فکری داره و براش دلسوزه.


    این خیلی خوبه که به تربیت فرزندت حساسی. تو آموزه های دینیمون هم حتی گفته شده تربیت فرزند از قبل از ازدواج(!!!) شروع میشه. یعنی واقعا این که پدر و مادر قبل از بارداری هم چه سبک زندگی داشتند بسیار مهمه . شما به فیزیک علاقه داری و می دونی متافیزیک هم وجود داره.الان جدیدا دانشمندان دارن به این نتیجه می رسن که رفتار پدر و مادر و سبک زندگیشون در جنین و فرزندشون اثرگذاره. البته الان که هنوز دقیق کشف نشده ولی مطمئنا این چیزی که ما تو دینمون داریم بی حکمت نیست. اینکه می گن مال حلال و حروم و...

    پس شما الان که الحمداالله یه موجود آسمونی را در وجودت حس می کنی همین الانش هم باید خیلی مواظب باشی. مثلا به موسیقی که گوش می کنی.به لقمه ای که می خوری!(حواست باشه از هرکسی لقمه نگیری!) به دعایی که می خونی و حتی افکاری که داری.


    بعد از تولد فرزندت هم من پیشنهاداتی دارم:
    1. سعی کن الگوی رفتاری مناسبی برای دخترت باشی. دخترها معمولا از مادرهاشون الگو برداری می کنند.شما نمی تونی اهل مطالعه نباشی و به دخترت بگی مطالعه کن. نمی تونی اهل نماز نباشی و توقع داشته باشی دخترت اهل نماز باشه... یا اینکه خانم فعالی نباشی و توقع داشته باشی دخترت فعال باشه.
    منظورم اینه قبل از اینکه بخواهی الگوهای رفتاری خاصی در دخترت به وجود بیاری قبلش اون الگو ها را باید در خودت به وجود آورده باشی.
    فرزندی که تو خونه مادرش را درحال مطالعه می بینه احتمال اهل مطالعه شدنش مسلما بیشتره. دختری که مادرش را فرد صبوری در مواجهه با مشکلات می بینه و یا هنگام مشکلات رفتار مناسبی از خودش بروز می ده مسلما الگوی مناسبی داره. که خدا را هزار مرتبه شکر به نظرم شما از این جهات در آینده با توجه به تجربیاتتون الگوی مناسبی خواهید بود.
    من نظرم اینه که اینکه صرفا برای بچه وقت بذاری و 24 ساعت کنارش باشی صرفا تاثیر نداره مهم تر الگوی رفتاری مادر برای بچه هست که مسلما در تغییر و تبدل شرایط رفتار آدمی مشخص میشه و مسلما زندگی به یک منوال نمی گذره.و بالا و بلندی داره و قرار نیست همیشه گل و بلبل و رومانتیک باشه.

    2. ببین این خیلی خوبه که نیم نگاهی به آینده علمی فرزندت هم داری و البته به استعداد شخصی خودش بها می دی. من یه چند تا پیشنهاد دارم.
    همین اول که داری سیمونی بچه ات را تهیه می کنی از این کتاب های پارچه ای براش بگیر که یکم بزرگتر شد با کتاب خو بگیره و نقاشی هایش را نگاه کنه.
    از همین اول روی زبان انگلیسی اش کار کن. باور کن من بچه ام تا به دنیا اومد بهش می گم hello!!! :) (البته تحقیق کن ها.من نمی دونم این فانتزی منه. شاید از نظر علمی اشتباه باشه)

    حتما کارتون های قدیمی براش بذار. از این کارتونهای مخصوص بچه های دهه شصتی. الان می گم چرا.
    کارتون های جدید (به خصوص شبکه پویا!) خیلی مضره! چون پر از رنگ های بسیار زیاده و اینکه تحرک تصاویر خیلی زیاده. این باعث میشه بچه از همون اول تمرکزش پایین بیاد.چون عادت می کنه که مدت زیادی فقط بتونه روی چیزهایی که خیلی تصاویر پر رنگ و لعابی دارند و متحرک هستند تمرکز کنه و فقط آنها جلب توجهشون می کنه. بعد که می خواد بره مدرسه برای خوندن درس انگیزه نداره و دقیقا یکی از مشکلات مادران الان اینه که بچه هاشون درس را دوست ندارند و نمی دونند که از همون بچگی خودشون باعث شدند بچشون این جوری بشه و به مطالعه علاقه مند نشه.

    پس مادر قاطعی باش و حتما برای دخترت محدودیت تلویزیون بذار!(البته نه ممنوعیت!) و به جاش از همون اول علاقه مند به کتاب بکن و حتما قبل خواب براش قصه بخون تا قدرت تخیلش را بالا ببری.

    شنیدن قصه یک تربیت فوق العاده برای بالا بردن قدرت تخیل و همین طور خلاقیت است چون اون خودش مجبور می شه تصویر سازی کنه و زحمتش را تلویزیون نمی کشه! مباحث تربیتی هم جدا و ارتباط صمیمی که برای تو و دخترت میاره هم جدا . راستی تو اینترنت هم بگردی سایتهای خوبی از قصه های کودکانه هست.
    کلاس های خلاقیت برای بچه هست. من دیدم مادری که دختر 3 ساله اش را به این کلاس ها می بره.خیلی جالبه از الان با فکر خودش مجسمه می سازه. می تونی در این زمینه مطالعه کنی. از کانون پرورش فکری کودکان و... هم استفاده کن. دقیقا نمی دونم.اما دیدم بعضی ها از این کارها می کنند برای استعدادیابی بچشون.
    مهمتر سعی کن فرزندت تو را درحال مطالعه و فعالیتهای مفید اجتماعی ببینه.

    3. نکته مهم اینکه اعتدال را در امکانات حفظ کن و هیچ وقت تمام امکانات را برای فرزندت یک جا فراهم نکن!چون قدر داشته هایش را نمی دونه و شاید به چشم نیاد ولی همین باعث میشه در آینده از چیزهای کوچیک لذت نبره چون همیشه بهترش را داشته و حس نیاز نکرده.مثلا یادته ما بچه بودیم از خریدن یه مداد نوکی چقدر شاد می شدیم؟ یا از خریدن یه بستنی؟ ولی بچه های الان چی؟ قبل از اینکه چیزی بخوان همه چیز براشون فراهمه.این بچه چقدر باید هزینه بشه تا یه ذره خوشحال بشه.همین میشه در آینده یه ذره سختی می کشه افسرده میشه.
    پس اول بذار برای اون چیز احساس نیاز بکنه.

    4. اینم بگم هیچ وقت شناسنامه بچت را بزرگتر از سنش نگیر. این ظلمه! چون یک سال تو بچگی خیلی تفاوت داره تا همون تو بزرگسالی. بعضی ها فکر می کنند یه سال بچشون جلو میفته و زودتر می ره مدرسه.درحالی که نمی دونند یه سال از کودکی بچشون را دارند می گیرند. پس اگر مهر به دنیا میاد مثلا هیچ وقت شهریور نگیر. برعکس اگر شهریور (یا حتی نیمه اول سال)به دنیا اومد سعی کن با بچه های مهر اون سال بره مدرسه.چون چند روز فقط فاصله داره بعد به جاش یه سال از عمر کودکیش را می ذاره. این نکته خیلی مهمه ها!کسی توجه نداره.من به دلایلی از اهمیت این موضوع مطلعم که همین یه سال چقدر تاثیر داره! گفتم این را بگم چون همه حواسشون نیست. شاید مبتلا بهش بشی.

    5) سعی کن رابطه ات را با دخترت صمیمی کنی. مثلا یه کاری کنی که بتونه حرف دلش را باهات بزنه.ازت نترسه. بگه وای اگه به مامان بگم منو دعوام می کنه! بتونه باهات درد و دل کنه.
    در مقابل رفتارهای اشتباش باز خورد مناسب و بالغانه نشون بده. عزت نفسش را خورد نکن.مثلا نگو اه تو همیشه این جوری هستی!:( این تو ذهنش حک میشه که آره اون کلا دختر این جوری هست. باید لحن بالغانه باهاش حرف بزنی.

    6.بعدا با دخترت برنامه بذار. این قدر خوبه. من یه مادر و دختر را می شناسم از بچگی دخترش با هم می رن کلاس بدمینتون. مثلا با هم پارک بانوان می رن با هم بدمینتون بازی می کنند.
    همیشه سعی کن دخترت تو را فرد با نشاط و پویایی تو زندگی ببینه.این طوری خودش هم در آینده خانم پویا و فعالی میشه.

    7. بعضی روحیات هست که بهتره از بچگی بهش آموزش داده بشه چون وقتی به مرحله بلوغ برسه دیگه کنترل کردنش و اینه بخوای تو اون زمان بهش منطقی چیزهایی آموزش بدی خیلی سخته! و ازت سخت می پذیره.
    مثلا: حیا
    خیلی مادرها فکر می کنند دخترشون بچه است و چیزی نمی فهمه و از همون بچگی هرجور پوششی برای دخترشون می ذارن.درسته تو بچگی گناهی نداره و چیزی نمی فهمه(به اون معنای خاص)ولی این باعث میشه به اون شرایط عادت کنه و وقتی به سن تکلیف رسید یا نوجوون شد براش سخت باشه که بخواد حیا را بپذیره. یا ممکنه کلا از همون بچگیش حیایش بریزه که واقعا بعدا تو این وضع جامعه سخت میشه.
    پس مثلا این طور نباشه با هرجور لباسی بره بغل هر مردی... یا تنهاش بذاری با بعضی پسرها... این ها را حواست باشه.

    8. سعی کن خودت باعث بشی رابطه دخترت و پدرش خوب باشه. یکی از فاکتورهایی که برای تربیت دختران و روحیشون و احساساتشون مهمه رابطه عاطفی خوب با پدره. مثلا اجازه بده بعضی وقتها پدرش براش قصه بگه. با پدرش بره پارک... همین ارتباط خوب باعث می شه در آینده دخترت با جنس مخالف حیا داشته باشه و احساس نیاز کاذب زود تر از موقع به پسر نکنه.

    9. سعی کن دوست دخترت باشی ولی نه رفیقش!
    منظورم چیه؟ منظورم اینه که با دخترت مثل دوست باشی. اشکالاتش رو دوستانه بهش بگی ولی دیگه دخترت این طوری فکر نکنه پس هر ادبیاتی می تونه با مادرش برخورد کنه و دیگه خیلی راحت. منظورم اینه جایگاه پدر و مادری و حریم همیشه باید باشه و دخترت باید بدونه هم به شما و هم به پدرش احترام بذاره.
    این روند وقتی حاصل میشه که پدر و مادر جلوی فرزند همیشه احترام همو داشته باشند و مهمتر اینکه از فرزندشون بخوان که احترام والد مقابل را داشته باشه. مثلا پدر ناراحت بشه اگر فرزند احترام مادر را نداشته باشه و برعکس مادر ناراحت بشه اگر فرزند احترام پدر را نداشته باشه. این تقابل مهمه.چون که شما خودتون که نمی تونید بگید به من احترام بذار.اینو باید شوهر شما ایجاد کنه و متقابلا شما برای شوهرتون.

    10. اگر بتونی کم کم سیاستمدارانه رابطه ات را با مادرت در حد مقبول (نه حالا خیلی عالی) خوب کنی خیلی برای دخترت خوب میشه. چون دخترت هم از رابطه شما با مادرت الگو برداری می کنه. از طرفی خب مادرتون هرجور باشن مادرتون هستند و برای خدا هم فقط همین مهمه که مادر هرجور باشه باز هم اولاد وظیفش احترام و محبت به اونه. مطمئن باش قانون عمل و عکس العمل کارش را می کنه و اگر سعی در بهبود روند خودت و مادرت بکنی رابطه دخترت و خودت هم خوب میشه. فقط وظیفه شخصی خودت را انجام بده و به نتیجه اش و باز خوردش کار نداشته باش.

    سعی کردم نکته هایی که به ذهنم رسید را بهت بگم. ببخشید خیلی پراکنده به ذهنم می رسید.امیدوارم مفید باشه.اگر بازم چیزی به ذهنم رسید می گم.

    امیدوارم دختر گلت صحیح و سلامت به دنیا بیاد.

    بازم خیلی تبریک می گم
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : پنجشنبه 15 مرداد 94 در ساعت 17:15

  12. 5 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    hamed-kr (پنجشنبه 15 مرداد 94), m.reza91 (پنجشنبه 15 مرداد 94), بانوي مهر (جمعه 23 مرداد 94), شیدا. (جمعه 16 مرداد 94), شاپرک 114 (پنجشنبه 15 مرداد 94)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    35
    Array
    سلام شیدای نازنین ممنونم ازت عزیزم
    امیدوارم که بتونم مادرخوبی باشم
    چشم حتماسخنرانی هارو دانلودوگوش میکنم سخنرانی هانام خاصی نداره؟فقط بزنم سخنرانی های دکتربابایی زاده؟
    اینکه شوهرم گفت دکتر میدونم منظورش این نبودکه حتمادکتربشه بقول ای تک همه ایرانی هادوست دارن بچشون دکتربشه وفکرکنم نهایت موفقیت وپیشرفت بچه هاشونو تو دکترشدن میبینن منظورش موفقیت دخترمون بود امادرست میگیدشمانباید ازالان بچه رو وارد این اسم والقاب کرد


    سلام مصباح الهدی عزیز ممنونم ازتون خیلی خوب وکامل برام نوشتید خوشحال میشم بازهم برام بنویسید
    راستش یکی ازنگرانی های من تلویزیون دیدن هست ماتو خونه ماهواره داریم من قبلاهم بارها گفتم که هروقت بچه دارشدیم بایدماهواره رو جمع کنیم اماشوهرم مخالفت میکنه نمیدونم چه جوری راضیش کنم؟
    دیگه اینکه من خودم گاهی میزنم شبکه پویا نه الان که حامله ام حدود 1سالی میشه اماراستش اصلابرنامه هاشو دوست ندارم میگم کارتون های دوره بچگی ماچی بودن ایناچی هستن؟ خداییش اون سالها اول که فقط 1شبکه بودبعدشد 2تا واینطورنبودکه صبح تاشب کارتون پخش کنن همون 1ساعت رو بالذت میدیدیم من یادمه کاملا به حرفایی که مجری برنامه کودک میگفت گوش میکردم
    الان دخترخواهرشوهرم دائم تلویزیون میبینه وگاهی تا 5صبح بیداره وسی دی های مورد علاقشو میبینه اتفاقا به من گفتن که بیاسی دی های اونهارو ببر بچه ات بدنیااومد بذارببینه من اصلادوست ندارم دخترم شبانه روز پای تلویزیون باشه مسلمه برای مادرخیلی راحت تره سی دی بذاره بچه رو بشونه پای تلویزیون بره سراغ کارش اماکاملا موافقم که بچه خلاقیتشو به کارنمیگیره چون به چشم خودم چنین بچه ای رو دیدم
    کانون پرورش فکری رفتم وبراش کتاب خریدم اما کتاب پارچه ای ندیدم اگه ببینم حتمامیخرم ممنون ازپیشنهادتون


    درمورد امکانات که گفتید راستش من عاشق دوره بچگی خودم هستم ازهمه چیز لذت میبردم هنوزیادمه وقتی پدرم برای من وبرادرم دوچرخه خرید چقدرخوشحال شدم نوبتی سوارمیشدیم چقدردوسش داشتم دوچرخمونو اولین ساعت مچی ای که برام خریدن رو هنوز دارم اولین روسری وچادری که برام خریدن رو هنوز نگه داشتن ازبس برام باارزش بودن واینقدرهمه چیز دراختیارمون نبود برای رسیدن به هرچیزی باید چندوقت صبرمیکردیم اینطورنبودکه تاگفتیم برامون بخرن هروقت بچه های خوبی بودیم وظهرهامیخوابیدیم بعدش مادرمون برامون بستنی قیفی روز میخرید یادش بخیر
    دوسال پیش خواهرم زایمان کردومن برای بچه اولش هم هدیه گرفتم جلوی بیمارستان بهش یه عروسک بزرگ کادو دادم که تا کمرخودم قدش بودمن انتظارداشتم خواهرزاده ام ازذوق بره تو اسمونها امااونقدر برخوردش عادی بود که راستش من ته دلم ازیه بچه 6ساله یه کم ناراحت شدم علتش هم اینه که انواع واقسام عروسک هاو اسباب بازی هارو دارن منم به خواهرم همین مسئله رو گفتم اماخواهرم میگه نمیشه وقتی همه دارن نمیدونم چه جوری میشه شرایط مدیریت کرد طوری که بچه پیش دوستها وهمکلاسی هاس احساس کمبودنکنه
    یکی ازخواهرشوهرام وضع مالی خیلی خوبی داره اتفاقا سن دخترش بیشترازبقیه بچه های فامیل به دخترمن نزدیک تره الان حدود 1سال و8ماهش میشه برای اون تبلت خریدن دخترخواهرشوهرم پرسید شماهم برای دخترتون میخرید؟من گفتم نه تبلت مناسب یه بچه کوچیک نیست
    دیدین وقتی دوتادختر یاپسر سن شون به هم نزدیکه هم دیگران این دوتارو باهم خیلی مقایسه میکنن هم خوددوتابچه شرایط خودشونو باهم مقایسه میکنن خداکنه وقتی بدنیااومدودید بعضی امکانات دخترعمه اشو نداره احساس کمبودنکنه


    درمورد سن وشناسنامه موافقم باهاتون اتفاقا دخترم عین خودم بچه زمستون میشه میگن نیمه دومی هاباهوش ترن امابنظرم علتش بیشتراینه که ازهمسن های خودشون بزرگترن خب تودرس ومدرسه ام موفق ترن معمولا


    درمورد صمیمیت بادخترم بایدبگم یکی ازبزرگترین مشکلات من بامادرم همین بودالبته نه فقط من خواهرو برادرامم همین مشکل رو داشتن بقدری برخوردش بدبودکه ماهمیشه سعی میکردیم ازش همه چی رو پنهان کنیم برای هم تعریف میکردیم امامیگفتیم به مامان نگی ها
    یادمه 12 سالم بود یه روز خیلی تو مدرسه خوش گذشت وبادوستام خندیدیم اومدم خونه به مادرم گفتم امروز اونقدربافلانی وفلانی خندیدم که نگو مادرم گفت تومیری مدرسه درس بخونی یاهرو کر کنی ببینید من هنوز عین جمله اش یادمه تازه من واقعادرس خون بودم تادوم راهنمایی معدلم 20بود



    درمورد حیا کاملا موافقم راستش متاسفانه من خودم رو زن خیلی محجوب وباحیایی نمیدونم نه اینکه بدحجاب باشم یالباس نپوشم نه معمولی ام نمازمم میخونم اما یه زمانهایی تو زندگیم خطاهایی کردم که علتش رو نداشتن حیا میدونم من ازوقتی ازدواج کردم حجب وحیای بیشتری پیداکردم علتش رو هم شوهرم میدونم وازش ممنونم بخاطر محدودیت هایی که تو لباس پوشیدن وحرف زدن بانامحرم برای من گذاشته والان 5ساله که من بهش خو گرفتم اگه پدرم کمی غیرت بیشتری روی دخترهاش داشت خیلی خوب بود
    راستش من فکرمیکنم عفت کلام هم ندارم متاسفانه مادرم وقتی عصبانی میشدخیلی حرفای زشتی بهمون میزد الانم شوهرم یه کم بددهنه تو حالت عادی نه وقتی عصبانی میشه منم که زمینه اشو داشتم
    مسئله حیا خیلی برام مهمه به مورد خیلی خوبی اشاره کردین دوست دارم دخترم باحجب وحیاباشه گاهی یاد اون جواب دادن هام به پدرومادرم میفتم علتشو بی حیایی میدونم وناراحتم ازاین بابت



    من فکرمیکنم شوهرم پدرفوق العاده ای میشه چون خیلی مهربونه حتی ازالان خیلی ذوق داره برای دخترمون حتی بیشترازمن ازاول هم دوست داشت بچمون دختریشه امادوست دارم درعین اینکه رابطه عاطفی خوبی دارن باهم همیشه پدرش یه اقتدارخاصی داشته باشه وتوبعضی مسائل ازش حساب ببره ومیدونم رفتارخودم خیلی مهم وتاثیرگذاره
    چون مادرم همیشه پدرمو خرد میکردپدرم هیچ اقتداری نداشت مابرای بیرون رفتن وسرکاررفتن اصلاازش اجازه نمیگرفتیم همه کاره مادرم بودیادمه من جایی کارمیکردم که ساعت کاریش خیلی دیر بود پدرم گفت من نمیخوام بری اینجاامامن به کارم ادامه دادم البته حرفش درحدگفتن بود


    من الان رابطه بدی بامادرم ندارم روزی 2-3بارباهم تلفنی حرف میزنیم اماخب درگذشته اون پرده حیابین مون پاره شده خیلی حرفها که نبایدزده میشد گفته شده من یادم نمیره مطمئنم مادرمم حرفای من یادش نمیره خودمم الان ناراحتم میگم چراگستاخی میکردم جواب میدادم اماباورکنید مادرم خودش باعث میشد خیلی توهین میکرد حرفای بدمیزدحتی تو دوره عقد زنگ زده بودبه مادرشوهرم وشوهرم از خطاهای جوونی من گفته بود خب اخه این چیزهارو میشه فراموش کرد؟من چندین بارازشوهرم ومادرش شنیدم که مادرت گفته بودتو اینطوری هستیا حتی یه روز مادرشوهرم درحضورخودمادرم گفت توخودت برام تعریف کردی این موضوعو توگفتی شاپرک اینطوری وگرنه من ازکجامیدونستم
    دیدین دخترها ازدواج میکنن چقدردوست دارن برن خونه پدرومادرشون؟من اصلاعلاقه ای ندارم به ندرت خودم میگم میخوام بیام همیشه بهم میگن پاشو بیااصلاتوخونشون ارامش نیست همش کل کل وبحث دارن
    نمیخوام بگم تربیت مادرم سرتاپا بدیه خوبی هایی هم داره مثلا خیلی دوست دارم دخترمم مثل خودم مستقل باشه زرنگ باشه خب اینهاتحت تاثیر تربیت مادرم هست من ازبچگی به شدت تمیز ومرتب بودم هرکاری رو به بهترین شکل انجام میدادم خیلی اهل کارهای هنری بودم اولین درامدمو وقتی دوم راهنمایی بودم داشتم اصلا یادکارهای خودم میفتم تعجب میکنم اون دختربچه بچگی هامو خیلی دوست دارم نمیدونم چرابزرگ شدم ازدست رفتم


    ببخشیداگه منم پراکنده نوشتم

  14. 4 کاربر از پست مفید شاپرک 114 تشکرکرده اند .

    کمال (یکشنبه 18 مرداد 94), مصباح الهدی (جمعه 16 مرداد 94), شیدا. (جمعه 16 مرداد 94), شمیم الزهرا (دوشنبه 19 مرداد 94)

  15. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    شاپرک جان اینجا فایلهاش هست


    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  16. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    کمال (یکشنبه 18 مرداد 94), شاپرک 114 (جمعه 23 مرداد 94)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    35
    Array
    سلام
    من 1هفته نبودم شیداجان ممنونم بابت فایلهایی که برام گذاشتی
    دوستان کسی دیگه نظری نداره برای من؟

  18. کاربر روبرو از پست مفید شاپرک 114 تشکرکرده است .

    شیدا. (شنبه 24 مرداد 94)

  19. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مهر 94 [ 22:25]
    تاریخ عضویت
    1393-12-06
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    1,050
    سطح
    17
    Points: 1,050, Level: 17
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 24.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 16 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم مادر شدنتو تبریک میگم
    اصللللللللللللللللللا نگران این موضوع نباش که نکنه تو هم در آینده رفتارت بشه مثل مادرت با دخترت .چونکه الان به این نتیجه رسیدی که رفتار مادرت با بچه هاش اشتباه بوده پس محاله تو بخوای با بچت این مدلی باشی
    اتفاقا تو مادری میشی برای دخترت که مادر خودت خیلی جاها کم گذاشته واست .عزیزم انشا... که یک دختر خوشکل و سالم به دنیا بیاری


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نمیتونم از حق خودم دفاع کنم.
    توسط Pooh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 خرداد 94, 00:32
  2. چه طوری میتونم بخشی از حافظه مو پاک کنم
    توسط ribbon در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: چهارشنبه 03 مهر 92, 17:59
  3. نه میتونم ادامه بدم نه جدا بشم
    توسط sheidajojo در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 16 مرداد 92, 10:57
  4. با خانواده افسرده ام چه کار میتونم کنم؟
    توسط pardis 1995 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: شنبه 15 مهر 91, 05:48
  5. هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
    توسط matra در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: شنبه 29 بهمن 90, 22:27

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:17 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.