به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 14 مرداد 94 [ 01:51]
    تاریخ عضویت
    1394-5-12
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    59
    سطح
    1
    Points: 59, Level: 1
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    هیچ برنامه ای برای زندگی ام ندارم!

    سلام

    من هیچ برنامه ای برای زندگی ام ندارم. به رشته ای که خوندم علاقه ندارم و نداشتم! هنوز هم بعد از گذشت این همه سال باز علاقه ندارم. فقط به این دلیل ادامه دادم و به اینجا رسیدم ؛ چون برنامه ی دیگه ای برای زندگی ام نداشتم. هیچ علاقه مندی ای ندارم. الان همه اطرافیانم نگاهشون به من هست . چرا از رشته ای که خوندی استفاده نمیکنی! برو سرکار. ازدواج رو که تکلیفش رو مشخص کردم. اصلا بهش فکر هم نمیکنم. می مونه باز درس خوندن یا سرکار رفتن. کاری که مربوط به رشته ام بره اصلا شرایط و روحیه لازم رو براش ندارم. چند بار دوستام یا خانواده کار پیشنهاد دادن. یک بارش که رفتم همون اول هنوز فرم رو که پر نکرده بودم، فهمیدم محیط چی جوری هست، تمایل به کار نداشتم. پدرم همراهم بود وگرنه می رفتم بیرون. دوست ندارم خانواده بدونن من با رشته تحصیلی ام مشکل دارم. از ساعت 8 صبح موندم تا یک و نیم. سردرد و تهوع داشتم. نمی تونم توی اون محیط حتی یه لیوان آب بخورم چه برسه به اینکه کار کنم! یه بار دیگه هم یه جای دیگه رفتم با مصاحبه گر مشکل داشتم! از نوع برخوردش خوشم نیومد . بار سوم هم خواهرم یه جا رو گفت که با مکان و افراد اونجا نمی تونستم بسازم و اینکه شاید مثلا باید تظاهر می کردم به اینکه یه سری عقاید دارم. الان خانواده اصرار دارن باز برم دنبال یه کار دیگه!
    اصلا آدم مگه کار نکنه چی میشه؟!
    الان نمیدونم چرا هر روز از خواب بیدار میشم! غذا میخورم! کتاب می خونم! که چی؟
    از روانشناس بودن و روانشناس شدن بدم میاد! از هرچی روانشناس تو دنیا هست بدم میاد.
    یه فایل ورد دارم فقط توی اون تا حدودی تونستم هر چی میخوام بگم. اگه به روانشناس مراجعه کنم نمی تونم حرف بزنم. چندبار این کار رو کردم. ولی فایده نداشته. شرایط جلسه جوری پیش میره که به بیراهه میرسه! اصلا مشکل مطرح نمیشه.
    حتی در فضای مجازی هم نتونستم با یه روانشناس ارتباط برقرار کنم. از تو فضای مجازی هم سرم فریاد می کشند!
    جای من بودین چی کار میکردین؟!

  2. کاربر روبرو از پست مفید هاله94 تشکرکرده است .

    باغبان (سه شنبه 13 مرداد 94)

  3. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array


    سلام ، به همدردی خوش آمدید


    چه رشته ای درس خوندی ؟
    ( روانشناسی خوندی ! )


    در چه زمینه دوست داری کار کنی ( رویای زندگیت ) ؟



    ممنون .




  4. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    هاله94 (سه شنبه 13 مرداد 94)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 14 مرداد 94 [ 01:51]
    تاریخ عضویت
    1394-5-12
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    59
    سطح
    1
    Points: 59, Level: 1
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    در 30 سالگی رویایی دیگه نمی مونه!

    ولی نگاه رو به عقب بخوام داشته باشم، یه زمانی خیلی دور ادبیات فارسی دوست داشتم. به شغل فکر نمیکردم! صرفا به دلیلی آرامشی که از خوندن متن ها و شعرهای ادبیات فارسی بهم دست میداد علاقه مند بودم. تک بعدی بودم! غیر از این هدف و علاقه مندی، علاقه ای نداشتم. وقتی هم نتایج کنکور اومد واقعا شوکه بودم! نمی خواستم برم. وقتی هم بالاخره رفتم ...همش دنبال انصراف بودم. سال اول هم داشتم می خوندم دوباره کنکور بدم. به هر حال جو زدگی یا شاید تقدیر باعث شد انصراف ندم. سال آخر باز دوباره حس انصراف ... حس اینکه چهار سال خوندم هیچ کاری از دستم برنمیاد! تمام واحدهای تخصصی و عملی رو سال آخر گذاشته بودم! یکی شون رو افتادم که مثلا دیگه امتحان ندم. باز امتحان دادم فارغ التحصیل شدم.
    سال آخر یه مشکلی هم داشتم غیر از بی علاقگی ... متحول شدگی! مثلا یدفعه خواب باشی ، یه خواب چهار ساله بعد بیدار بشی... تمام کلاس های ترم آخر رو به زور سپری کردم... استادها بعضی هاشون تغییر رو حس میکردن. بعضی ها هم نه. با تمام دوستام در حالت نیمه قهر بودم. الان گاهی بهم زنگ میزنن یا پیام میدن و ... همون احوال چندین سال قبل دوباره برمیگرده... نمی تونم برگردم! رابینسون کروزو شدم!
    مشاور دانشگاهمون یکی دو جلسه رفتم پیشش چندین سال قبل... اونم با پای خودم نرفتم. یعنی درمانجو نبودم. خدا خیر بده متصدی کتابخونه رو! شاید اگه نبود اونروز منم نبودم.
    بگذریم...

    آرزویی ندارم ...
    قبلا عکاسی دوست داشتم کلی دوربین دارم انواع مختلف، ولی اصلا نمی تونم نگاهشون کنم! گاهی عکس می گیرم از روزمرگی ها...
    موسیقی دوست دارم ... پیانو داریم حس اینکه تمرین کنم نیست.
    فکر کنم هنز رو دوست داشتم... روانشناسی رو نه!

    الان همه باز می فهمن کی هستم! تو رو خدا بذارید راحت باشم ....

  6. کاربر روبرو از پست مفید هاله94 تشکرکرده است .

    باغبان (سه شنبه 13 مرداد 94)

  7. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array


    نوشته های شما را که خوندم - ناراحت شدم

    آخه چرا ؟



    آنچه گذشت، از دست رفت و آنچه می‌آید کجاست؟

    برخیز و فرصت میان دونیستی را دریاب





    از نوشته هات می فهمم که دختر خوب و باهوشی هستی

    چرا خودت را باور نداری ؟

    30 سالگی که سن نیست .

    تازه شروع شده .

    کاری که علاقه داری را شروه کن - موفق میشی

    به سن توجه نکن - تو سنی نداری .

    من دوستم فوق لیسانس کامپیوتر دانشگاه امیر کبیر داشت

    الان همه را بوسیده - گذاشته کنار - میگه من دوست داشتم انیمیشن کار کنم .

    الان هم موفق هست.

    مثلا تو عکاسی ، می تونی یه دوره بری - سپس کارت را شروع کنی

    مثلا فوتوشاپ و ..... اگر یاد بگیری ( 5 و 6 ماه حله ) نونت تو روغنه .


    تو روانشناسی هم خواستی بهت بگم چی کار کنی .


    ان شالله همه چیز دزست میشه




    شاد باش دختر خوب .



  8. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    هاله94 (سه شنبه 13 مرداد 94), مصباح الهدی (سه شنبه 13 مرداد 94)

  9. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 خرداد 00 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    محل سکونت
    سنندج
    نوشته ها
    2,798
    امتیاز
    71,961
    سطح
    100
    Points: 71,961, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran50000 Experience PointsSocialTagger First Class
    تشکرها
    9,001

    تشکرشده 10,163 در 2,191 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    جواب بعضی سوالات در درون خود ما آدم ها هست، کسی نمی تواند برای دیگری برنامه و هدف تعیین کند، این ما هستیم که با تعیین اهداف و برنامه ریزی به زندگی معنا می بخشیم.
    مشکل شما این هست که نمی دانید از زندگی و خودتان چی می خواید! در چند خط کل زندگی را تمام شده فرض کرده اید و به نوعی حال و حوصله هیچ چیزی را ندارید. شاید خودتان نیز به این موارد اذعان داشته باشید!

    چیزی که شما به آن نیاز دارید، تغییر است، تغییر در نوع نگرشی که به زندگی، شغل و ازدواج دارید. از رشته ای که خوانده اید رضایت ندارید؟ سراغ یک شغل پاره وقت بروید، اما سعی کنید بهانه نیاورید که مصاحبه گر چی بود و یا محیط این بود، بله محیط باید با شما سازگار باشد، اما آیا به این فکر کردید که در هیچ محیطی نمی توان ایده آل را پیدا کرد؟ پس ما باید با شرایط خودمان را وقف دهیم.

    سعی کنید از خودتان سوال کنید چه هدفی دارید؟ هدف ندارید؟ خب، چه چیزهای برای شما در زندگی ارزش هستند؟ به چه چیز های می خواهید برسید؟ راه رسیدن به این خواسته ها از چه طریقی میسر می شود؟

    بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست. در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی
    سکوت سرشار از ناگفته‌هاست
    _____________________________

    مجله علم ورزش

  10. 3 کاربر از پست مفید keyvan تشکرکرده اند .

    :)لبخند (سه شنبه 13 مرداد 94), هاله94 (سه شنبه 13 مرداد 94), باغبان (سه شنبه 13 مرداد 94)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 14 مرداد 94 [ 01:51]
    تاریخ عضویت
    1394-5-12
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    59
    سطح
    1
    Points: 59, Level: 1
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    ناراحت نششید. خیلی بهتر شدم نسبت به مثلا سال 89 یا قبلش.
    تا یک ماه پیش هم تقریبا آماده بودم که حتی دکتر هم بشم. من یه سری وقایعی هست که نمی تونم بگم. مربوط به چگونگی درس خوندنم و فارغ التحصیل شدنم هست. مختصرش اینکه من مرخصی تحصیلی میخواستم ولی موافقت نکردنو گفتن کمکت میکنیم تو برو جلو ... من حس استقلالم زیر سوال رفت در اون دوره. مشورت هایی که با دوستان داشتم (غیر روانشناس) این بود که حالا که کمک میکنن تو هم برو جلو. قبولش خیلی خیلی خیلی برام سخت بود. چون برای این وارد دوره بعدی یعنی ارشد شدم که مثلا از وابستگی ها و تعلق هایی که به اطرافیان داشتم رها بشم. تصور کنید اگه مثلا در فلان کارورزی فلان دوستم نبود، من از شدت وحشت! غش میکردم. ارزش هام هم مشخص هست. نگرشم نسبت به ازدواج رو تغییر نمیدم. با تغییر نگرش در زمینه شغل و زندگی تا زمانی که از ارزش هام دورم نکنه موافقم. من به پول احتیاج ندارم! پس انگیزه مادی نمیتونه منو وادار کنه برم دنبال کار! اون مصاحبه گر یه لحظه حس سیزده بدر بهش دست داد... تصور کنید یک نفر از فلان منطقه تهران بره جنوبی ترین منطقه تهران. این یعنی چی؟ یعنی انگیزه فرامادی داشته برای کار. منم صادقانه گفتم : تجربه ندارم، صرفا جهت کسب تجربه اومدم اینجا. چنانچه مایل باشید حاضرم یه مدت به عنوان مشاهدگر حضور داشته باشم (آبزرو) بعدش اگر صلاح دونستید کار میکنم. نفر اول قبول کرد خیلی هم خوشش اومد. نفر دوم اینگار به دلش نبود ...یه سوال پرسید که پاسخ بهش نیاز به تجربه داشت. با اطلاعات کتابی نمی شد پاسخ بدم. سوال بررسی انگیره پرسید ... منم حس کردم دنبال بهانه هستند. گفتم شما تصور کنید من از پس آبزرو هم بر نمیام! با اجازه من برم. همکارشون از اینکه یه نیرو که حاضر بود مفتی هم کار کنه، رو از دست داده عصبی شد. گفت تشریف ببرید تماس میگرم. برای یه قسمت دیگه از همون کلینیک باهام تماس گرفتن که خب اونجا با روحیه من سازگار نیست. من گاهی دچار سردردهای شدید می شم. (میگرن) اون محیط میگرن رو تشدید میکنه به خاطر شرایط ویژه ای که داره. با این حال برای اینکه ناراحت نشن من یک روز کاری موندم.
    هدفم داشتن آرامش هست. آرامش از طریق در منزل بودن فقط بدست میاد. کلاس ورزشی رفتم تقریبا یکسال. شما میرید کلاس ورزش هم برای تناسب اندام و سلامتی و نشاط و ... منم رفتم. نتیجه : تا می فهمن روانشناسی! هر چی درد خودشون و اقوامشون و ... دارن میخوان ازت بپرسن. کلاس زبان میری ... لکچر رو هم انتظار دارن در مورد اسکیزوفرنی ارائه بدی، بماند که قبل کلاس بچه ها هی می پرسن : بگو من چی جوری هستم؟ یا بگو من و نامزدم بهم میام! یا ... . اصلا من هر جا می رم برای مثلا اینکه از یکنواختی درسی در بیام، باز می بینم شدم روانشناس.
    نتیجه اینکه قبول کردم که روانشناس بشم. (انعطاف پذیری) منتهی یک ماه پیش دقیقا روز اول ماه رمضان یه تلفن باعث تغییر افکارم و بازگشت به دوره افسردگی شد. حرفاش واقعا آزاردهنده هست...
    زمان کارشناسی، من سر کلاس استاد که درس میداد، نرم افزار فلش رو تمرین میکردم. یه کتاب داشتم. کار بدی بود ...ولی چاره ای نداشتم. یه اصل هست "اصل پریمارک" من سعی کردم چیزی که دوست دارم رو با چیزی که دوست ندارم کنار هم قرار بدم. نتیجه اش خوب بود. زبان و کامیپوتر و ورزش و موسیقی و عکاسی و نقاشی هم فعلا فقط یه گنجشک کشیدم (طراحی) ، دنبال کردم تا حدودی.
    دوست دارم روانشناسی یاد بگیرم. عملی چیزی بلد نیستم. تئوری بیشتر بلدم. (در زمینه گرایشم فقط). به گرایش بالینی بیشتر علاقه دارم. ولی خیلی سخت به نظر میاد. سال های آخر کارشناسی ، بیشتر از کلاس های خودمون، کلاس های بالینی ها رو می رفتم.
    جرات اینکه یه دفعه تغییر بدم رشته مو ندارم. یه بار یکی از استادامون گفت: دلش رو داری ، از فردا نیا! هیچ اتفاقی نمی افته (غیر از مراحل حقوقی و قانونی ، دوره روزانه بودم). نتونستم. فقط یک ماه دور موندم از درس. بعدش اومدم.

  12. کاربر روبرو از پست مفید هاله94 تشکرکرده است .

    باغبان (سه شنبه 13 مرداد 94)

  13. #7
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array

    سلام



    خیلی خوبه که قصد داری رشته ات را ادامه بدی.


    مهم اینکه به آوای درونمان توجه کنیم

    به قول آقا کیوان باید خودت به این مهم برسی.


    مهمه اینکه بتونیم به خودمان و دیگران کمک کنیم .

    وقتی حرف دلمان را گوش کردیم ( در راستای خداوند ) - و تلاشی کنیم برای کمک به دیگران ، حتی به اندازه یه لبخند به یه کودک

    دیگه آزادیم !

    الحمدلله رشته شما می تونه این امر را خیلی آسان کند برای شما و دیگران .

    به نظرم یه برنامه ریزی کوتاه مدت - میان مدت - بلند مدت بکن .

    یعنی هم برنامه ریزی شخصی - تحصیلی - کاری .

    سعی کن در مورد کارت هر روز مطالعه داشته باشی ( کتاب های حوزه روانشناسی و خودشناسی و ..... )

    اگر قصد ادامه تحصیل هم داری - خیلی خوبه - یه برنامه بلند مدت کن - دکترات هم می گیری .

    اگر ان شالله ازدواج هم کردی مشکلی پیش نمی یاد .

    چیزی که خیلی مهمه ، اینکه انگیزه داشته باشی

    دانشجوی ترم 3 لیسانس روانشناسی هم اگر انگیزه داشته باشه می تونه خدمنتش رابه مردم آغاز کنه .


    کاری خوبی می کنی در برنامه ات ورزش و هنر هم قرار می دی .

    یه روانشناس اگر نقاشی بلد باشه - در کارش تاثیر داره - مخصوصا اگر بخواد در مراکزی که کودکان در آنجا هستند کار کند .


    سایت زیر آموزش نقاشیه - بد نیست یه سر بزنی :

    How to Draw Tweety Bird | Fun Drawing Lessons for Kids & Adults


    آینده روشنی داری .

    سن شما هم عالیه - نگران نباشید .


    موفق باشی.


















    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 13 مرداد 94 در ساعت 22:59

  14. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    هاله94 (سه شنبه 13 مرداد 94), رنگین (سه شنبه 13 مرداد 94)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.