سلام دوستان
نمیدونم از وسواسه یا کمالگرایی مثلا من همیشه سعی میکنم دکتر نرم برم هم باید بهترین دکتر باشه هیچ وقت نمیتونم به دکترا اعتماد کنم میگم اگه تشخیص اشتباهی بده چی میرم روانپزشک میگم وای اگه این داروها باعث شه بدتر شم چی - شاید برا سرماخوردگی که اذیتم کنه برم دکتر ولی برا مشکلاتی روانشناختی و... یا کیست و.. یا چشم پزشک نمیتونم اعتماد کنم
یا میخوام کنکور بخونم همش میخوام هرچی کتاب خریدمو ریز به ریز فول فول بخونم الان جمعه من کنکور دارم به زور خودم درس میخوندم بیشتر از دوهفته اس تعطیل کردمو نمیخونم همش منتظرم از اول از صفر شروع کنم بخونم
مثلا میخوام برم خرید باید بهترین لباس رو بخرم هم از لحاظ جنس بهتر باشه و از لحاظ اینکه مثلا لباسی که 100 هزار تومنه قیمتشه حس کنم 100 تومنم کشیده روش 200 میده دوس ندارم بخرم حرص میکشم برا همین از خرید هم لذت نمیبرم چون همیشه دنبال زیباترینم
دانشگاه که بودم پروژمو کار میکردم به رنگبندیش انقد دقت میکردم اذیت میشدم ولی اینم بگم هااااا 20 میشدم حتی از کار گروهی هم خوشم نمیاد چون دوس دارم هم گروهم هم سلیقه من و حرفه ای باشه یه بار گروهی بودم زیرگروهم حرفه ای نبود سلیقه اشم خوب نبود هرچی درست میکرد من پسند نمیکردم مجبور میشدم خودم درست کنم
مثلا مامانم آبگوشتو .. درست کنه نمیتونم غذا رو درست حسابی بخورم دوس ندارم میگم خوشمزه درست نمیکنی ولی خودم درست کنم راحت میخورم
این از توانایی من خارج هست ولی چون نیمتونم اعتماد کنم به دکترو ... همش میرم خودم مطالعه میکنم یا انقد رفتم سراغ مطالب روانشناسی که خودم خودمو درمان کنم
الان مجبورا لباس دادم خیاط میخوام بعد کنکورم خیاطی یاد بگیرم با سلیقه خودم دربیارم
به خودم زیاد گیر میدم همش دنبال عیبای خودمم همیشه خودمو بخاطر اشتباهات ریز و بزرگ سرزنش میکنم میگم چرا اینکارو کردم چرا اینو گفتم و...
انگار برا دیگران زندگی میکنم حرفای دیگران برام مهمه مثلا شاید من چادرو دوس داشته باشم ولی چون مسخره میکنن سر نمیکنم از درون معنویاتو دوس دارم ولی بیرون نمیخوام نشون بدم - به تشویق بیرونی نیاز دارم مثلا درسمو نمیخونم الان یکی بیاد هروز از مثبتام از هوشم بگه تشویقم کنه میتونم بخونم - همش میخوام دیگران خوبیامو ببینن ازم تعریف کنن
همش میخوام وقتی با یکی اشنا میشم دوس میشم یا با یه خانواده ای ارتباط برقرار میکنم شبیه من باشن نباشن خود به خود خودمو شبیه اونا میکنم در حالی که از درون اذیت میشم
ممنون میشم راهنمایی کنید
- - - Updated - - -
همش خودمو شرایطمو با بقیه مقایسه میکنم مثلا خواهرم از من کوچیکتره ازدواج کرده من هیچ مخالفتی نکردم حسودی هم نکردم ولی وقتی میبنم خواهرم اصلا نمیفهمه ارزش قائل نیس که من بهش راحت اجازه دادم ازدواج کنه وقتی تو زندگی دیگران میبینم مثلا خواهر بزرگتر اجازه نمیده کوچیکه ازدواج کنه میگه تا من ازدواج نکردم نه - یا اذیتش میکنه میگم خواهرم باید شکر کنه منو داره میگم حداقل یه کاودی کوچیک یه روسری چیزی میخرید از اینکه اجازه دادم با اینکه میدونم با اجازه دادن من کلی مشکلات برا خودم توخونه به وجود میاد
یا دیدم تو بعضی جاها کامپیوترو که برا یکی از بچه ها مثلا بزرگتره میخرن اون اصلا به خواهر برادرش نمیده زور میگه اذیت میکنه ولی من وقتی کامپیوترمو راحت در اختیارشون میذارم و اونا اصلا قدرمو نمیدونن وحتی به خود منم زور میگن کامپیوترمو به خودمم بعضی وقتا نمیدن میگم کاش منم مث اون خواهر برادری بودم که کامپیوتر نمیدن به خواهر برادرشون
علاقه مندی ها (Bookmarks)