باسلام خدمت دوستان من تازه عضو شدم.ازشما مخصوصاآقایون انتظارکمک دارم...شوهرم13سال عاشقم بودسال آخرمنم عاشقش شدم بعد6ماه عقدکردیم.بعد1سال ازدواج.اماهیچگاه ازش محبت آتشین که از آن دم میزد ندیدم.بهش خیلی اعتمادداشتم یعنی ازنوجوانی عاشقم شده بودوبارهاازنزدیکانش گریه هاشو التماسشوشنیده بودم..بعضی مواقع تلفنهای مشکوکی داشت اماحس اعتمادی که بهش داشتم مانع میشدته شوبگیرم.اولین سال تولدپسرم بودبعدخرید باشوهرم تلفن مشکوکی شدوبلافاصله رفت و1ساعت بعدش یه شماره که بارها درگوشی شوهرم دیده بودم به همراه من زنگ زدوقطع کردبلافاصله شماره گرفتم دیدم خانمی میگه من زن شوهرت هستم امشب نمیزارم بیاد..بعدصدای جیغش اومد..مونده بودم چکارکنمبه نیم ساعت نکشیده شوهرم باسرووضع پریشان وگریان اومد...بعدبرام تعریف کرداین زن بیوه بودوعاشق شوهرم شده بودازراه بدرکرده بود.وهمیشه تهدیدمیکردکه بمن موضوع خواهدگفت واینجوری شوهرم رااسیرکرده بود..درسته به 4روزنکشیدطلاقش داد البته زنه طلاق نمیگرفت...
دلم شکست چون یه سال بعدازدواج بهم خیانت کرد..شوهرم خیلی مغرور..این درد تنهای کشیدم وحتی به نزدیکترین کسانم هم نگفتم.امابیخیالیش آزارم میده.یعنی محبتی نمیکنه که دلم آروم شه. رفتارش معمولیه.میگه دوست داشتن به زبان نیست عمله...آخه عملشم دیدم...هزاربارگفتم دوس دارم موقع رفتن سرکاربوسم کنه یا همدیگردیدیم دست بدیم.هزاربارمن پیشقدم شدم .دیگه خستم کرده .اینجوری منم دلسردمیکنه...چگونه محبت شو باور کنم...شایدبازم فکرش پیش اون زنه.

- - - Updated - - -

کسی نیست راهنماییم کنه چطور دوباره بهش اعتماد کنم؟چطور دلشو اسیر خودم بکنم..بهش بارها گفتم احتیاج به محبتت دارم .بازحرفهای تکراری میزنه که محبت به عمل...دلم میخاد زندگی عشقولانه ای داشته باشم ...یعنی همه مردا بعد ازدواج عشقشون یادشون میره..4سال ازدواج کردیم

- - - Updated - - -

کسی نیست راهنماییم کنه چطور دوباره بهش اعتماد کنم؟چطور دلشو اسیر خودم بکنم..بهش بارها گفتم احتیاج به محبتت دارم .بازحرفهای تکراری میزنه که محبت به عمل...دلم میخاد زندگی عشقولانه ای داشته باشم ...یعنی همه مردا بعد ازدواج عشقشون یادشون میره..4سال ازدواج کردیم