با عرض سلام احترام.
من 30سالمه و همسرم سی و سه.من کارشناسی ارشد دارم و در یک اداره دولتی مشغول به کارم و همسرم لیسانسه و شغل آزاد دارن.یه بچه یک ساله هم دارم. من قبلا هم اینجا مشکلاتم رد مطرح کردم و تا حدودی از نظردوستان بهره مند شدم.همسرمن کاملا بد دهن و فحاشه و واقعا من رو کلافه کرده.در حالت عادی خوبه ولی وقتی حس بدبینیش گل میکنه قاطی میکنه و دیگه بی پروا به من و خانواده بدبخت من بدترین و رکیک ترین فحش های عالم رو میده دو بار هم دست روم بلند کرده چندماه پیش....من خیلی مقالات رو خوندم و از مطالب این سایت بهره بردم خیلی سعی میکنم عصبی نشه که اون حس بد بره سراغش ولی گویا افاقه نکرد.من خیلی صبورم وقتی فحاشی میکنه و دادو بیداد میکنه من فقط سکوت میکنم چون یه بار بهش گفتم اگه به مادرم توهین میکنی خوبه منم به مادرت توهین کنم که دعوا اوج گرفت که توغلط میکنی بگو تا ببینی چیکارت می کنم و .....اینا همه از تربیت نادرستش ناشی میشه و قلدربازیهای دوران مجردیش.نمیدونین چه قدر پدر و مادر من به ما لطف کردن پدر من صدمیلیون (فروش یک خانه )به ما کمک کرد تو خرید مغازه هر موقع پول کم داریم ازش میگیریم باوجودیکه خودش خیلی تامین نیست ولی شوهرمن اصلا قدردان نیس میگه میخاس نده منت نزار که داده یا مادرمن در طول هفته چند روز میاد خونه ما بچه مون رو نگه میداره تا من از اداره برم خونه بقیه روزا هم من میرم اونجا..ولی اینقد شوهرمن پر روتشریف داره میگه مادرت مثل یه کلفت میاد بچه رو نگه میداره نباید هیچگونه دخالتی بکنه..بنده خدا مادرم دخالت نمیکنه اصلا اونروز مثلا رفته بوده خرید از بیرون میاد که مادرم صبح خونمون بوده.مادرم بهش میگه میوه نگرفتید؟ شوهرمنم میگه نه ....این شد پیرن عثمان که به مادرتو چه ربطی داره من دوست دارم اصلا یخچالم خالی باشه به اون چه فضولی میکنه همین رو کرد بهونه و جمعه که خونه مادرم دعوت بودیم ما با مادربزرگم با من نیومد و من رو با بچه تنها فرستاد رفتیم...بهونشم این بود که اولا جمعه اس میخام استراحت کنم بعدم از قیافشون خوشم نمیاد البته با کلی فحاشیه رکیک به اونا......این مشکلاتش ریشه تربیتی داره توش میدونم چون کلا خانوادش اصلا اجتماعی نیستن و این گویا راحت تو خونه فحش میداده...من نگرانه دخترم هستم که چطور میخاد تربیت بشه من خودم خیلی مبادیه ادبم و واقعا واقعا زجر میکشم وقتی به پدر و مادرم این حرفارو میزنه دارم داغون میشم...واقعا این مشکل چاره داره؟ میشه درست شه؟
در ضمن شوهرمن خیلی هم دهن بین و بدبینه....حس میکنم از خانواده خودش خط میگیره که با خانواده من رفت و آمد نکنه چون برادرش سریه قضیه شب عروسی از بابام کینه گرفته.از یه طرفم خیلی بدبینه هر حرفی از جانب خانوادم زده میشه با منظور برداشت میکنه و به خودش میگیره....
حتی اونروز که نیومد بهش گفتم بابام ناراحت میشه با بدترین و رکیکترین فحش جوابمو داد که به من چه که ناراحت میشه و.....
توروخدا راهنماییم کنیم این اتفاقا خیلی تو زندگیم افتاده و که تا حالا درست نشده واقعا درمانده ام و تو دارم داغون میشم یه موقع هایی میگم برم ازش جداشم و خودم و این بچه رو نجات بدم
علاقه مندی ها (Bookmarks)