به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    41
    Array

    میشه بگید کجای رفتار من با شوهرم اشتباهه که همش مثل طلبکاراست؟

    سلام
    من علت اینجا اومدنم فقط اینه که بیام دردودل کنم چون میدونم شماها هم هیچ کدومتون به من جوابی نخواهید داد یا حداقل باهام یکمی حرف بزنین و دلیل این کارارو بفهمین و بخواین یکم باهام همدردی کنین.
    برادر من 12-13 سال بیشتر نداره و پدرم گفتن چون همسرم مغازه دارن برادرم یه مدت برای یاد گرفتن کار و ... برن پیش همسرم تا یه کاری توی تابستون یاد بگیرن و دیروزم اولین روزی بود که داداشی رفت مغازه شوهرم.منم چندروزی بود شوهرمو ندیده بودم و موقع آوردنش گفتم منم میام تا شوهرمو ببینم.با مامانم رفتیم که نزدیک مغازه دیدیم داداشی داره با یه مشتری صحبت میکنه خوشمون اومد واستادیم ببینیم داره چیکار میکنه .3-4 دقیقه بیشتر طول نکشید که مارو دید و اومد سمتمون.بعدم شوهرم ما رو دید.خلاصه یه ساعتی اونجا معطل شدیمو تا کارشون تموم شد.شوهرم رو (ماشینشو فروخته) تا یه مسیری آوردیم بعدم خودمون رفتیم خونه.اینم بگم میگین بی چشمداشت محبت کنین من اینکارو کردم.براش غذاهایی که دوست داره درست میکنم.هرروز بهش smsعاشقانه و قشنگ میزنم.بهش که میزنگم( که اینکارم بیشتر من انجام میدم در روز 3-4 بار بهش میزنگم و اون فقط 1 بار آخر شب میزنگه) خیلی شاد و با انرژی با هاش صحبت میکنم.احوال خونوادشو می پرسم و کلا خیلی بهتر شدم.به خودم خیلی میرسم.خیلی مقالاتتونو میخونم.یادداشت بردای میکنم و از نکاتش استفاده.همش به خودم تلقینای خوب میکنم و ذهنم مثبت شده.برای خودم عروسیمو تو ذهنم تصویر میکنم و خیلی چیزای دیگه که تو من تغییر کرده..امروز صبحم شاد و پرانرژی از خواب بیدار شدم.به شوهرم smsزدم که: خدایا 3 تا آرزو دارم...بی من نباشه....
    بعدو صبحانه که بیام بشینم سر درسم.شوهرم بهم زنگ زد.دوست داشتم امروز ناهار بگم بیاد خونمون.گوشی رو برداشتم باهاش خوب صحبت کردم که بحث رسید به این که من از دهنم در رفت دیشب چنددقیقه جای مغازه واستاده بودیم داشتیم نگاتون میکردیم.یه دفعه شروع کرد واستادین مارو میپاییدین؟!! گفتم این چه حرفیه؟می پاییدین یعنی چی؟ یکی از رو علاقه وای میسته یکی دیگه رو نگاه میکنه یعنی داره میپادش..گفتم ما داشتیم علی رو نگاه میکردیم چیکار به تو داریم.میگه نه شماها میخواستین ببینین ما داریم چیکار میکنیم و خلاصه بحث بالا گرفت و هرچی من میگفتم قبول نمی کرد آخرش من گفتم آقا جان اصلا دوست داشتیم... من فقط دیشب اومدم تو رو ببینم دلم برات تنگ شده بود.گفت دلت تنگ شده بود بگو بیام خونتون نمیخواد تو بیای.گفتم یعنی اشتباه کردم اومدم ؟؟ دیگه نمیام.ناراحت شدی sms زدم ...با ز پرید وسط حرفم که آره دیگه نمیزنم ناراحتی زنگ میزنم دیگه نمیزنم اصلا تموم همه چی...یه دفعه از این بی معرفتی اش دلم گرفت و اشکام ریخت..گفت باز شروع کردی باز میخوای یه ساعت گریه کنی اعصابمو خرد کنی.هرچی بهش میگفتم یه چی دیگه میگفت اصلا باورم نمیشد میگفت اعصابمو داری بهم میریزی همش سرم داد میزد و میگفت بسه دیگه.گفتم بابا دلم تنگ شده بود اومدم ببینمت گفت نمیاومدی..چندبار اومدم بگم آقا طلا که پاکه چه منتش به خاکه؟!! گفتم باز الان بیشتر عصبانی میشه.بهش گفتم خیلی سنگدلی هی اومدم شوخی کنم بیخیال بشه نمیشد.بعدم گفت کاری نداری خدافظ...با خودم گفتم منو بگو میخواستم بگم ناهار بیاد.از کارام پشیمون شدم.نمیدونم کجاش اشتباه بوده شاید بد باهاش حرف زدم.نمیدونم.هفته دیگه خانوادم میخواستن برم مسافرت دوست داشتم بمونم پیش شوهرم ولی میرم باهاش مگه خلم با این دیوونه بخوام همش سر کنم؟؟
    دیگه نمیدونم چیکار باید بکنم.از وقتی گوشیو قطع کردم یه دل درد بدی رفتم.همش عصبیه. بچه ها کجای کارم اشتباهه؟؟!

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 مهر 94 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1393-3-27
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    1,345
    سطح
    20
    Points: 1,345, Level: 20
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 51 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم
    من دوست داشتم با اجازتون جواب سوالتو از زاویه دید خودم بدم.
    دقیقا از همونجایی که زدی زیر گریه دختر خوب،بدترین کاری که یه زن موقع دلخوری یا بحث انجام میده گریه اس،بذار یادت بندازم وقتی بچه بودیم همیشه یه دختربچه بود که اگه کوچکترین حرفی میزدیم سریع میزد زیر گریه و بقول معروف اشکش دم مشکش بود، خب این و که هممون یجورایی تجربه داریم و میدونی دقیقا تو اون لحظه دلت میخواست بچه رو بگیری از حرص بزنیش،چرا؟ چون حتی اگه میدونستیمم حق با اونه بازم احساس میکردیم گریه کردنش مظلوم نماییه و برای جلب توجه،حالا این حس تو آقایون بیشتره واقعا دلشون میخواسته دختر بچه کودکی ها رو که اشکش دم مشکش بود رو خفه کنن،خب دیگه خودت تصور کن چه وضعیتیه وقتی وسط بحث میزنی زیر گریه،اصلا هم ربطی به دوست داشتن و عشق و علاقه نداره،وقتی وسط بحث میزنی زیر گریه اقتدار و قدرت وجودی خودتو میبری زیر سوال،تا حالا شده موقع بحث با یه خانوم بزنی زیر گریه؟؟؟؟دقت کردی وقتی با یه خانوم بحثمون میشه چجوری قاطعانه برخورد میکنیم؟؟؟یک درصد فکرشم نمیکنیم بخوایم گریه کنیم،خب پس چرا جلوی مرد مورد علاقمون اینکارو میکنیم؟؟؟چون فکر میکنیم تو بحث و مشاجره اگه حرفی بزنه یعنی دوستمون نداره،پس سریعا واکنش احساسی نشون میدیم،درصورتی که مرد مقابلمون دراون لحظه به تنها چیزی که فکر نمیکنه احساس و عشق و علاقه اس،دراون لحظه فقط عصبانیه و میخواد عصبانیتشو خالی کنه،فرقی هم نمیکنه شما جلوشی یا حسن آقا بقال،درست مثل همون کاری که ما میکنیم درمواجهه با عصبانیتمون در مقابل یک زن دیگه،خب حالا که این تفاوت رو درک کردیم و یاد گرفتیم چیکار باید کنیم؟؟؟؟
    درمواقع عصبانیت و بحث و دلخوری خودت و همسرت رو دوتا آدم درنظر بگیر نه عاشق و معشوق،نمیگم برو داد بیداد راه بنداز نه،میگم گریه نکن لطفا،مطلقا مظلوم نمایی نکن،مقتدر و فعال باش،نه ظالم باش نه مظلوم،انسان باش،خودت باش،رفتار منطقی خودت رو بروز بده هنگام بحث و دلخوری،تو هم مثل یک انسان عادی حق داری ناراحت بشی ،دلخور بشی،عصبانی بشی،چون آدمی،اما یه آدم بالغ،نه یه دختربچه مظلوم با اشک و زاری
    موفق باشی

  3. 4 کاربر از پست مفید nana67 تشکرکرده اند .

    anisa (چهارشنبه 07 مرداد 94), donya. (سه شنبه 06 مرداد 94), khaleghezey (چهارشنبه 07 مرداد 94), نارجیس (سه شنبه 06 مرداد 94)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    دوست خوبمون nana67 نکات خوبی رو اشاره کردند فقط یه مطلب که همه ما خانم ها باید توی بحث و دعواهامون دقت داشته باشیم اینه که با آقایون از در منطقی نباید وارد شد برای تاثیر گذاری حداکثری باید از در عاطفی وارد شد.

    مثلادر مورد عکس العمل همسرتان در مقابل اینکه شما مدتی اونها رو نگاه می کردید و ایشون ابراز ناراحتی کردند بهتر بود شما ابتدا با ایشون همدلی می کردید سپس عاطفی برخورد می کردید به عنوان مثال :

    آخ عزیزم یعنی این کار ما باعث به وجور آمدن چنین حسی در شما شده؟ حق داری ناراحت باشی چون چنین احساسی خیلی آزار دهنده هست . خدا می دونه که اصلا چنین نیتی نداشتیم و خدا منو نبخشه که بخوام همسر نازنینمو ذره ای ناراحت کنم.

    نکته دیگه اینکه لحنتون هم بسیار تاثیر گذاره آروم و عاشقانه.


    به نظرتون کدوم اثر گذار تره ؟ بحث منطقی یا بحث عاطفی همراه با همدلی و اعتبار سازی.

  5. 7 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    anisa (چهارشنبه 07 مرداد 94), donya. (سه شنبه 06 مرداد 94), khaleghezey (چهارشنبه 07 مرداد 94), فرشته مهربان (یکشنبه 11 مرداد 94), رنگین (سه شنبه 06 مرداد 94), راویس (سه شنبه 06 مرداد 94), ستاره زیبا (چهارشنبه 07 مرداد 94)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    41
    Array
    مرسی دوستان عزیزم از جوابتون...
    نانا جان من اصلا تا زمانی که اون حرفو زد گریه نمیکردم که.داد و بیدادم نمیکردم.فقط داشتم قانعش میکردم بابا خبری نبوده واستادیم ببینیم علی چیکار میکنه .شوخیم میکردم باهاش.اصلا حالیش نمیشد فقط سرو صدا میکرد.وقتیم که اون حرفو زد خیلی ناراحت شدم.چون حاصل تمام زحمتامو برباد رفته میدیدم.راست میگی این حالت خیلی اعصاب خرد کنه ولی من که قبلشم داشتم درست باهاش حرف میزدم بازم اعصابش خرد شده بود.کلا ازم طلب داره بعدش بهم زنگ زده میگه خوشحال باش من از دستت ناراحت نیستم!!!! یعنی در این حد به خودش مطمئنه که ناراحتیو خوشحالی منم در گرو لبخند آقاست....
    بی نهایت عزیزم درست میگی خیلی فرق میکنه.من درسته لحنم خیلی عاشقانه نبود ولی آروم بودم و همین حرفا رو بهش زدم..گفتم که من فکر نمیکردم ناراحت بشی.گفت معلوم نیس از کی اونجا واستادین؟؟ گفتم تازه رسیده بودیم.دیدیم علی داره با مشتری صحبت میکنه واستادیم به نگا کردن ببینیم داره چیکار میکنه که یه دفعه شروع کرد. اصلا به فکر این روزایی که با زحمت درستشون کردم که لحظه هامون با هم خوش باشه نیست.یه دفعه پشت پا میزنه همه رو نابود میکنه براش اصلا مهمم نیست.البته طریقه شما خیلی بهتر بود قبول دارم

  7. کاربر روبرو از پست مفید donya. تشکرکرده است .

    khaleghezey (چهارشنبه 07 مرداد 94)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 فروردین 98 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    275
    امتیاز
    7,709
    سطح
    58
    Points: 7,709, Level: 58
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    521

    تشکرشده 526 در 206 پست

    Rep Power
    62
    Array
    سلام
    من تجربه زیادی ندارم ولی وقتی خودمو میزارم جای شوهرتون احساس میکنم یه مشکلی داره همسرتون رو اذیت میکنه
    برای همین بهانه جویی میکنه احتمال داره از اینکه برادر شما اومده پیشش کار میکنه ناراحته و یه جورایی داره فکر میکنه که برادرت رو گذاشتین اونجا تا سر از کاراش دربیارید برای همین تا بحث از نگاه کردن شد سریع بحث به پا رو پیش کشید
    ان شاالله که همه چیز حل میشه
    موفق باشید
    یاعلی...

  9. 3 کاربر از پست مفید alireza198 تشکرکرده اند .

    anisa (چهارشنبه 07 مرداد 94), donya. (چهارشنبه 07 مرداد 94), رنگین (چهارشنبه 07 مرداد 94)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 25 مهر 94 [ 02:46]
    تاریخ عضویت
    1391-12-26
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    2,284
    سطح
    28
    Points: 2,284, Level: 28
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 91 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط alireza198 نمایش پست ها
    سلام
    من تجربه زیادی ندارم ولی وقتی خودمو میزارم جای شوهرتون احساس میکنم یه مشکلی داره همسرتون رو اذیت میکنه
    برای همین بهانه جویی میکنه احتمال داره از اینکه برادر شما اومده پیشش کار میکنه ناراحته و یه جورایی داره فکر میکنه که برادرت رو گذاشتین اونجا تا سر از کاراش دربیارید برای همین تا بحث از نگاه کردن شد سریع بحث به پا رو پیش کشید
    ان شاالله که همه چیز حل میشه
    موفق باشید
    یاعلی...
    منم با نظر شما موافقم.من حس میکنم دو حالت بیشتر نداره.یا شوهر شما بهتون علاقه نداره واسه ی همین زود تا مشکلی به وجود میاد میگه همه چی تمام شد.و اصلا حفظ این رابطه براش مهم نسیت.دومین حالتم اینه که یه ریگی به کفشش هست که تا اسم نگاه اومد بهم ریخت.عقل و منطقم به من اینو میکه



    ویرایش مدیر همدردی:
    این نتیجه گیری و پاسخ و این حسی که کاربر دارد صحیح نمی باشد و کاملا غلط می باشد.


  11. 2 کاربر از پست مفید خانوم تشکرکرده اند .

    donya. (چهارشنبه 07 مرداد 94), رنگین (چهارشنبه 07 مرداد 94)

  12. #7
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,046 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    یکی از مهارتهای خیلی ضروری برای زوجین مهارتهاری ارتباطی هست که "بی نهایت" به درست اشاره کرده است.
    گاهی به جای دفاع کردن از خودمون در مقابل همسر، نیاز هست با او همراهی و هم حسی کنیم تا نگرانیش را متوجه شویم.
    اصرار بر ثابت کردن اینکه ما درست می گوییم و او اشتباه می کند غالبا نتیجه رضایت بخشی نمی دهد.
    لطفا مقاله مهارتهای ارتباطی را به دقت بخوانید و به کار بگیرید.
    خیلی حساس نباشید و کنترل احساس داشته باشید. و ازکاه کوهی نسازید.
    موقع ناراحتی ممکن هست یک مادر به فرزندش بگوید انشاء الله زیر ماشین بروید. اما می دانید که اینها فقط یک هیجان هست که اصلا ریشه ندارد.
    پس زن و شوهر نباید خیلی روی حرفهایی که موقع ناراحتی و عصبانیت به هم می گویند حساب باز کنند و تحلیل کنند.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  13. 8 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    alireza198 (چهارشنبه 07 مرداد 94), donya. (چهارشنبه 07 مرداد 94), khaleghezey (چهارشنبه 07 مرداد 94), فرشته مهربان (یکشنبه 11 مرداد 94), مسافر زمان (شنبه 10 مرداد 94), بی نهایت (چهارشنبه 07 مرداد 94), رنگین (چهارشنبه 07 مرداد 94), عشق آفرین (دوشنبه 29 آذر 95)

  14. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو
    با اجاز از استاد سنگتراشان عزیز
    با سپاس از بانو بی نهایت انصافا بسیار زیبا و کاربردی راهنمایی میکنند استارترها را ولی افسوس که اونجور یکه باید و شاید توجه نمیشه به توصیه و نوشته های ایشون
    با خواندن این نوشته شما بسیار لذت بردم
    .البته طریقه شما خیلی بهتر بود قبول دارم
    دوبار از کار خودت دفاع کردی ولی در نهایت نتوانستید طاقت بیاورید و اعتراف کردید که نوشته بانوب ی نهایت کاملتر بود.
    اگر بخواهم نظر خودم را بیان کنم یکی از علت های اصلی مشکل شما همین موردیه که میخوهید به شوهرتان ثابت کنید که شما کار درست را انجام داده اید و حق با شماست اونم از طریق منطق!!! این بزرگترین اشتباهیه که یک بانوی متاهل در برابر شوهرش میتواند مرتکب بشود.
    استفاده از احساسات بجای منطق مهارتی است که نیاز است شما بدست بیاورید.خوب شاید اگر بنده هم جای ایشون بودم همین احساس بهم دست میداد.در اینگونه موارد اقایون نیاز دارند که احساسی که داشتند در اونموقع درک بشه شنیده بشه و به این احساسان احترام گذاشته بشه در بیشتر مواقع آقایون چنین انتظاری از همسرانشان دارند.بهتره یاد بگیرید شنونده خوبی باشید چون در زندگیتان تاثیر مثبت بسیار زیادی داره.اینکه فردی باشه که با حوصله به صحبت های آدم موقع ناراحتی غم یا عصبانیت توجه نشان بده و خوب گوش بده خیلی تاثیر مثبت داره توی بهبود اون رابطه و چه بهتر که اون فرد شما باشید
    لطفا مقالات قرار داده شده در پست بالا را با دقت مطالعه کنید.
    شاد و سربلند و پیروز باشید بانو
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  15. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    donya. (چهارشنبه 07 مرداد 94), رنگین (چهارشنبه 07 مرداد 94)

  16. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    41
    Array
    ممنون از همگی بابت جواب هاتون...

    نقل قول نوشته اصلی توسط alireza198 نمایش پست ها
    من تجربه زیادی ندارم ولی وقتی خودمو میزارم جای شوهرتون احساس میکنم یه مشکلی داره همسرتون رو اذیت میکنه
    برای همین بهانه جویی میکنه احتمال داره از اینکه برادر شما اومده پیشش کار میکنه ناراحته و یه جورایی داره فکر میکنه که برادرت رو گذاشتین اونجا تا سر از کاراش دربیارید برای همین تا بحث از نگاه کردن شد سریع بحث به پا رو پیش کشید
    نه گمون نمیکنم ناراحت باشه از این موضوع.چیزی نگفته اصلا دربارش...
    آقای علیرضا منم یه همچین چیزی رو حس کردم.آخه همون شب که داشتیم باهم برمیگشتیم بهش گفتم گوشیتو بده میخاستم برم تو قسمت sms هاش اونی رو که براش فرستاده بودم بهش نشون بدم چون فکر میکردم نخونده یهو گوشیشو از دستم قاپید.تعجب کردم ولی چیزیم به روم نیاوردم و یادمم رفت.شما که الان اینو گفتید یهو یاد اون موضوع افتادم. یعنی مربوطه به اون؟!! امیدوارم نباشه...

    آقای مدیر همدردی..
    نام کاربریتونو که دیدم خیلی خوشحال شدم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها


    گاهی به جای دفاع کردن از خودمون در مقابل همسر، نیاز هست با او همراهی و هم حسی کنیم تا نگرانیش را متوجه شویم.
    اصرار بر ثابت کردن اینکه ما درست می گوییم و او اشتباه می کند غالبا نتیجه رضایت بخشی نمی دهد


    بله درست میگید . من اصلا فکر کنم نمیتونم بفهمم که داره چی بهم میگه.مثلا دیروز خیلی الکی کار به اونجایی کشید که نباید. یعنی الانم من از علت ناراحتیش چیزی نفهمیدم.من دیشب دیگه با خانوادم نرفتم.ناراحت شده بود.انتظار داشت بعد از اون همه حرف باز بلند شم برم ببینمش!! خیلی متوقعه کلا.شایدم من اینطوری فکرمیکنم. چون بعدش باهم صحبت میکردیم
    گفت تو با من قهری؟

    • نه.قهر چرا؟
    • اگه قهر نبودی میومدی.
    • کار داشتم.بعدشم خودت گفتی دیگه نیا.منم نیومدم.
    • خب حرفای قبلو بعدشم یادت بیاد.و....

    باز میخواست شروع کنه.فقط گیر میده بهم.به تک تک کلماتی که تو اون sms بود گیر داد صبحی که بهم زنگ زد. به چیزی که فراموش کرده بودم گیر داد و بعد رسید به این موضوعو منفجر شد. نمیدونم چجوری باید باهاش همدلی می کردم.سعی میکنم تا اونجایی که یادمه حرفاشو بنویسم و جوابای خودم.ببینم تا چه حد هرکدوم ناراحت کننده بوده و اینکه چجوری میتونستم به عمق ناراحتیش برسم.شاید نتیجه داد.

    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها

    خیلی حساس نباشید و کنترل احساس داشته باشید. و ازکاه کوهی نسازید.
    موقع ناراحتی ممکن هست یک مادر به فرزندش بگوید انشاء الله زیر ماشین بروید. اما می دانید که اینها فقط یک هیجان هست که اصلا ریشه ندارد.
    پس زن و شوهر نباید خیلی روی حرفهایی که موقع ناراحتی و عصبانیت به هم می گویند حساب باز کنند و تحلیل کنند.
    درست میگید ولی واقعا بعضی حرفا روحو روان آدمو داغون میکنه. یه بار بهش گفتم اگه بهت بگن دنیا رو طلاق بده چیکار میکنی؟گفت بستگی داره کی بگه؟ خب جای من هرخانم دیگه ای هم باشه ناراحت میشه.تا چند وقت بعدش اصلا فراموشم نمیشد این حرفش.البته شایدم نباید اصلا ازش میپرسیدم.شاید جالب نبوده به نظرش این سوال.توی دعواهم بودیم.
    ولی همش سر خودم بند میکردم به یه کاری یه دفعه یاد این حرفش میافتادم.درسته نباید زیاد مته به خشخاش گذاشت ولی خب دیگه نباید هر حرفی رو هم که شنید و بعدم زد به در بیخیالی.به خاطر همین کاراشه که دیگه راحت نمیتونم ازش بگذرم.
    مقالاتو حتما مطالعه میکنم.

    آقای خاله قزی.
    نام کاربری شما رو هم که دیدم خیلی خوشحال شدم.
    من یه عذرخواهی به شما بدهکارم.ببخشید منو


    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    استفاده از احساسات بجای منطق مهارتی است که نیاز است شما بدست بیاورید.خوب شاید اگر بنده هم جای ایشون بودم همین احساس بهم دست میداد.در اینگونه موارد اقایون نیاز دارند که احساسی که داشتند در اونموقع درک بشه شنیده بشه و به این احساسان احترام گذاشته بشه در بیشتر مواقع آقایون چنین انتظاری از همسرانشان دارند.بهتره یاد بگیرید شنونده خوبی باشید چون در زندگیتان تاثیر مثبت بسیار زیادی داره.اینکه فردی باشه که با حوصله به صحبت های آدم موقع ناراحتی غم یا عصبانیت توجه نشان بده و خوب گوش بده خیلی تاثیر مثبت داره توی بهبود اون رابطه و چه بهتر که اون فرد شما باشید
    خیلی اموزنده بود ممنون.من الانم خیلی دارم سعی میکنم و رو خودم کار میکنم.ولی بعضی وقتا واقعا کم میارم دیگه.امیدوارم بتونم به این درجه برسم.

    راستی در رابطه با اون تاپیک من خیلی گریه نمیکنم.البته چرا بعضی اوقات اعصاب خرد کن میشم واقعا...ولی به جرات میتونم بگم مهرطلب و آویزون هستم.یعنی به شدت بودم الان بهتر شدم.نمیدونم کارم درست بوده یا نه ولی معذرت خواهیم نکردم ازش.چون مقصر اون بود نه من.
    ممنون از مقالات.برای خودم برنامه ریزی کردم در روز یه چند صفحه رو بخونم ازشون و ان شاا... نکاتش رو یاد بگیرم و استفاده کنم.چون دارم برای کنکور آماده میشم.نمیتونم یکجا بخونم.


    بازم ممنونم از جواباتون...
    ویرایش توسط donya. : چهارشنبه 07 مرداد 94 در ساعت 16:52

  17. کاربر روبرو از پست مفید donya. تشکرکرده است .

    رنگین (چهارشنبه 07 مرداد 94)

  18. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مرداد 00 [ 00:24]
    تاریخ عضویت
    1392-10-04
    محل سکونت
    چه فرقی میکنه
    نوشته ها
    127
    امتیاز
    9,442
    سطح
    65
    Points: 9,442, Level: 65
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 208
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    819

    تشکرشده 166 در 90 پست

    Rep Power
    31
    Array
    لازم نیست همه چیز رو ما خودمون تجربه کنیم تا بفهمیم درسته یا غلط .به نظر من با صحبت های جناب مدیر و خاله قزی و بی نهایت عزیز جا برای هیچ حرفی و آخه و اما و اگری باقی نمی مونه.
    مهارت های ارتباطی واقعا برای شما مهم و ضروری هست.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آيا طلاق بهترين راه حل براي من هست؟
    توسط darya.f در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 79
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 مرداد 91, 16:33
  2. چطور دو نام کاربری مشابه ممکن است؟!
    توسط هستی در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 تیر 91, 16:24
  3. من نذاشتم یا خدا نخواست؟ درد های درونم رو چطور درمان کنم؟
    توسط sarshar در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: شنبه 05 فروردین 91, 00:41
  4. X:X اندازه قلب شما چقدر است؟
    توسط فرشته مهربان در انجمن خودآگاهی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: شنبه 29 بهمن 90, 17:12
  5. کمک کردن به دیگران وظیفه ی ماست؟!
    توسط چشم بارانی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 آذر 89, 15:57

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.