سلام
ببینید، توی بعضی از خانواده ها، زن از شوهرش تامین عاطفی نمیشه و یا شوهر خوب از پس مسئولیتای خانواده برنمیاد ،حالا نسبتا متفاوته بیاین بدترین حالتو بررسی کنیم؛ معمولا با به دنیا اومدن بچه ی پسر،به خصوص پسر ارشد، مادر به این بچه وابسته میشه؛ و رفته رفته در طول سال ها، اونو جایگزین روانی شوهرش میکنه. از اون طرف پسر هم پر میشه از حس تامین و حمایت از خانواده، و در واقع هر مردی این نیاز رو داره ولی این طور پسرها یکم زود به این جایگاه می رسند.
بدترین کار ممکن اینه که شما بخواید با این رابطه ی قوی مقابله کنید و یا اینکه خودتون رو مغلوب اون بدونید یا رقیب بدونید یا ... . اون رابطه هیچ منافاتی با رابطه ی شما و همسرتون نداره؛ بنابر این وجودش به خودی خود هیچ مشکلی نداره؛ مشکل وقتی پیش میاد که فکر کنید اون رابطه آسیب میزنه به رابطه ی شما، در حالی که این فکر و رفتارهای ناشی از این فکر آسیب زا هستند.یه نکته ی دیگه اینکه امکاناتی که شما به عنوان همسر در اختیارتونه هیچ وقت در دسترس مادر شوهرتون نیست ،توی سایت تاپیکای رفتاری زیادی در خصوص روابط همسری داریم حتما مطالعه کنید. ( مثلا این انجمن : شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند )
پس واقعا نیازی نیست ناراحت بشید، حتی می تونید وقتایی که میبینید مشکلی برای خانوادش پیش اومده باهاش همراهی کنید، مطمئنا این دلگرمی دادن ها ، صحبت کردن ها و ... باعث قوی شدن رابطتون می شه، در واقع اینا فرصتای طلایی هستند برای تقویت ارتباط عاطفی بین شما و همسرتون، راحت از دستشون ندید!
با آرزوی خوشبختی
من دیوانه چو زلف تو رها میکردم / هیچ لایقترم از حلقه زنجیر نبود
علاقه مندی ها (Bookmarks)