سلام به دوستای گلم.من حدود یک ساله که هندردیو میخونم و تعداد زیادی از مشکلاتم به لطف خدا حل شده.اما گاهی مسایلی پیش میاد که میمونم.همسر من یه خواهر و برادر داره و پدرش فوت کرد ده ماه پیش.درست موقع عقد ما.خونوادش یه شهر دیگه ان.من خیلی سعی کردم رابطه ام با خواهرش ک چارسال ازم بزرگتره و جاریم که یک سال بزرگتره خوب باشه.مدام باهاشون تماس داشتم.مناسبت ها تبریک میزدم و...اما ب خدا قسم تو این ده ماه اونا حتی یک بار هم بامن تماسی نداشتن.حتی بعد فوت پدرش خواهرش تهران بود من دیدم حالش خرابه چندبار بهش زدم میخوای بریم بیرون.متاسفانه مادرشوهر کج فهم من به همسرم اعتراض کرد که زنت پاپیچ خواهرته.منم خیلی دلم شکست و دیگه رابطه ام رو کم کردم.اما بازم مناسبتا تبریک میزدم که هیچ کدوم جواب ندادن.حالا همسرم میگه تو وظیفه داری همیشه تماس بگیری و پیگیر حال اونا باشی.واقعا موندم.من خیلی احساس بدی دارم.من تولد همه شونو زنگ زدم تبریک گفتم.خواهرش که جواب نداداصلا.اما تولد من که بود با اینکه سال اول ورودم بود هیچ کدوم یه اس خالی هم نزدن.من ادم کینه ای نیستم اما حس بدی دارم که مدام یک طرفه باید تماس بگیر.ناگفته نمونه مشکل خاصی هم نیست.من فقط تو فوت پدر همسرم اونا رو دیدم.حتی تو مهمونی و...هم که پدرم گرفت هیچ کددمشون نیومدن.خیلی ازشون متنفرم.اما همسرم به شدت روشون حساسه و مدام تاکید داره من تماس بگیرم.لطفا بگین تو این شرایط چه کار باید بکنم؟یه علتشم شاید تفاوت اعتقادی باشه که اونا مث من رعایت نمیکنن و من ادم مقیدیم حس میکنم خوششون نمیاد
علاقه مندی ها (Bookmarks)