به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مهر 94 [ 22:25]
    تاریخ عضویت
    1393-12-06
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    1,050
    سطح
    17
    Points: 1,050, Level: 17
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 24.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 16 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Drool مشکلات کوچک و همیشگی که الان باعث فاصله گرقتن از شوهرم شده

    با سلام خدمت دوستان
    امروز سه روز هست که با شوهرم در حد خرید منزل صحبت کردم و گفتم فلان چیزو بخر همین
    یکساله که ازدواج کردیم همین اندازه که همدیگرو دوست داریم به همین اندازه هم بحث داشتیم آشتی و گذشت هم از طرف من بوده هم شوهرم
    بیشتر اختلافاتمونم بخاطر مشکل مالی و بی توجهی و خوووونسردی شوهرم بوده .سه روز قبل شوهرم مریض شد و بردمش دکتر و عصرش از خونه مادرشوهرم که رفته بودیم بهشون سر بزنیم برگشتیم خونه و شوهرمم چیزیش نبود دیگه عصر بود رسیدیم و شوهرم با لپ تاپش سرگرم شد منم مشغول کار خونه شدم ساعت 7 عصر شوهرم گفت انگار حالم زیاد خوب نیست ی کم بخوابم خوابید درصورتیکه چیزیش نبود فقط میخواست بخوابه تا ساعت 9 خواب بود منم کنارش دلم گرفته بود گریه میکردم یکبار صداش کردم گفتم منم آدمم بلندشو بشین چه وقت خوابه آخه ی کم استراحتم کردی سردرد خیلی شدید داشتم بهش گفتم نگامم کرد ولی اعتنتایی نکرد وقتی بیدارشد گفت سردرد داری گفتم آره همیجور داشتم گریه میکردم اصلا نپرسید که چرا و چی شده یا منو بغل کنه باز نشست پای لپ تاپ تا شد ساعت 10تصمیم گرفتم برم بخوابم رفتم خوابیدم ودیدم قرص اورد و اصرار کرد بخورم ولی نخوردم چونکه انتظار داشتم ازش وقتی ناراحتیمو میبینه انقدر براش مهم باشه که ازم بپرسه خلاصه ب همین روال تا امروز که روز سوم هست داره میگذره شاید الان بگید مشکل از خودته که حرفتو بهش نزذی و اون از کجا بفهمه اول اینکه اون اگر پرسیده بود میگفتم دوم اینکه بخاطر بی توجهیاشو .... تصمیم گرفته بودم بذارمش به حال خودش چون دیگه از گفتنش خسته شده بودم بارها من بخاطر خونسردیاشو اهمیت ندادن به زندگیشو به من ناراحت شده بودم و بهش گفته بودم من اینجوری میخوام باشی خودشم قبول میکرد ولی دو روز بعد باز فراموش میکرد مثلا بارها گفتم اینجوری موهاتو کوتاه کن خودشم میدونست از چی خوشم میاد دیروز رفته بود آرایشگاه و افتضاح ترین مدل زده بود و با ذوق هم میپرسید خوب شده ؟انگار نه انگار که قهر بودیم و انگاار نه انگار که میدونست من از این مدل بدم میاد
    الان جوری شدم منی که عاشقش بودم الان به زور باهاش حرف میزنم دست خودم نیست از این وضعیتم ناراضی ام بگید چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟

    - - - Updated - - -

    در ضمن دوستان اینم بگم که بارها از طریق مختلف ناراحتیامو بهش گفتم مثلا یکبار ازش ناراحت بودم به روش نیوردم ناراحتیمو روی کاغذ نوشتم اینم خیلی دوستانه گذاشتم بالا سرش و رفتم دانشگاه عصر که اومدم حتی شاکی هم شده بود که دستت درد نکنه حالا دیگه ناراحت هم هستی ازم ؟
    شاخم دراومد من انتظار اینو داشتم که عصرش منو میبینه خییییییییییییلی خوب باهام حرف بزنه ولی .....

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    اگه امکانش هست بگین چندساله باهم ازدواج کردین؟ من فکر میکنم زیر دوسال باشه درسته؟؟؟؟

    چندسالتونه و تحصیلاتتونم بگین اگه ممکنه
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 21 آذر 94 [ 10:51]
    تاریخ عضویت
    1394-1-13
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,062
    سطح
    17
    Points: 1,062, Level: 17
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 65 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array
    لیلا جان بهتره برای شناخت روحیه همسرت کتایهایی که در خصوص دنیای متفاوت مردها و زنها نوشته شده را مطالعه کنی مثل مردان مریخی زنان ونوسی. البته بهتره این کتابها رو همراه همسرت و باهم بخونید و به برخی واقعیتها که متاسفانه در هیچ مدرسه و دانشگاهی آموزش نمییدن پی ببرید. بدون آگاهی از این مطالب هر لحظه ی زندگی زناشویی ممکنه به بحران منجر بشه

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مهر 94 [ 22:25]
    تاریخ عضویت
    1393-12-06
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    1,050
    سطح
    17
    Points: 1,050, Level: 17
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 24.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 16 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از توجهتون
    ما یک سال هست عقد کردیم ولی از سال اول دانشگاه با هم آشنا شدیم و بدون هیچ مخالفتی ازدواج کردیم من لیسانس شوهرم دانشجوی انصرافی لیسانس هستش
    ما همدیگرو واقعا دوست داریم بعضی وقتا تو دعواهامون هردومون میخندیم و به آشتی تبدیل میشه شوهرم واقعا منو دوست داره ولی نمیدونم دلیل بعضی از این رفتاراش چیه منو خیلی عذاب میده بعضی مواقع
    میترسم وقتی زیاد از زندگیمون بگذره این دعواهای کوچیک بزرگ بشن و درست نشدنی

  5. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    خب حدسم درست بود مطمئن بودم تازه ازدواج کردین اخه خیلی شبیه تازه ازدواج کرده ها هستین

    هرچیزی که ناراحتت میکنه بگو هر انتظاری که داری بازم بگو نگو بذار اول خودش بیاد بپرسه و این حرفا البته کم کم به این نتیجه میرسی

    همسرتونم به مرور یاد میگیره که بیشتر به دلت راه بره کاملا رفتارهاتون عادیه ماهم اوایل همین جور بودیم پس نگران نباش زیاد

    وای مدل ارایشگاه خیلی باحال بود کلی خندیدم اخه شوهر منم دقیقا تا مدت ها اونجور بود

    شما چقدر زود شعله ی عشقت کم میشه بیخیال بابا شما مگه قرار نیست صدسال باهم زندگی کنین ان شالله؟؟

    همه چیز کاملا طبیعیه و مخصوص اوایل ازدواج کم کم شما یاد میگیری از چیزی که ناراحت میشی فورا بگی و منتظر نشی اون بیاد ایشونم کم کم یاد میگیره رفتاراشو تغییر بده

    حالا یه چیز خصوصی بهت بگم در گوشی

    ما اوایل ازدواجمون همسرم هر شب تا سه نصف شب پای لب تاپش بود (قبلا تو پست های قبلیم گفتم ایشون زیادی سرش توکار تحقیقو سرچ و ....ایناست) و من هرشب تنها میخوابیدم اون اوایلم این قضیه برام به معنیه این بود که دوسم نداره چون من دلم میخواست هرشب همسرم بیاد کلی نازم کنه موهامو نوازش کنه و وسرمو بذارم رو شونش و خوابم کنه اما دریییییییییغ

    این قضیه خیلی حرصم میداد اما هیچی نمیگفتم یه شب که خیلی دلم گرفته بود و میخواستم کنارم بودو باهاش حرف میزدم سر جام زدم زیر گریه همسرم وقتی فهمید دارم گریه میکنم هنگ کرده بود نمیدونست چیه وقتی بهش گفتم نمیدونی چکار میکرد صدبار معذرت خواهی کرد و خلاصه اون شب گذشت میدونی بعدش چکار میکرد؟؟؟؟

    هرشب میومد منو ناز میکرد و با موهام بازی میکرد تاخوابم ببره بعد دوباره پای لب تاپ
    الانم هرشب خودش میگه بیا خوابت کنم !!!!یه ذره با موهام بازی میکنه و فورا میره سراغ لب تاپش

    الان دیگه نه من مثل قبل حساسم نه اون مثل قبل خیلی بی توجه

    باور کن من اوایل ازدواجمون از لب تاپش بدم میومد و فکر میکردم هوو مه یعنی تا این حد

    نگران نباش درست میشه
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید
    ویرایش توسط sahar67 : سه شنبه 30 تیر 94 در ساعت 19:47

  6. کاربر روبرو از پست مفید sahar67 تشکرکرده است .

    نارجیس (چهارشنبه 31 تیر 94)

  7. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم حتما حتما سخنرانیهای دکتر حبشی رو دانلود کن زندگیت کلی زیرورو میشه ایشالله

  8. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    نارجیس (چهارشنبه 31 تیر 94)

  9. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 21 آذر 94 [ 10:51]
    تاریخ عضویت
    1394-1-13
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,062
    سطح
    17
    Points: 1,062, Level: 17
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 65 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array
    لیلا جان اداره زندگی مشترک یک هنره و برای مدیریت اون زن و مرد هر دو باید آموزش ببیند شما که اول راه هستید و احیانا آموخته هاتون مبتنی است بر دریافتهاتون از خانواده و چه بسا بسیاری از اونها هم غلط و نادرسته باید بدونید که قدم به راه پر پیچ و خمی گذاشته اید که باید با درک درست و حساب شده عمل کنید تا به حل مسائل بپردازید پیشنهاد من مطالعه و بالا بردن آگاهی و شناخت روحیه مردها و زنها و رفتارهاشون هست در غیر اینصورت هر اتفاق ساده به یک مشکل لاینجل تبدیل شده و تمام عمر در ذهن و رفتار شما تاثیر بد و منفی می گذاره. شما از هر فرصتی در فراغت خودتون وهمسرتون استفاده کنید و با هم آگاهیتونو بالا ببرید چرا که ممکنه دیر بشه .

  10. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مهر 94 [ 22:25]
    تاریخ عضویت
    1393-12-06
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    1,050
    سطح
    17
    Points: 1,050, Level: 17
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 24.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 16 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    رهدخت جان ستاره زیبا عزیز سحر جونم ممنونم از صحبتای خوبتون چشم حتما مطالعه میکنم سخنرانی دکتر حبشی هم گوش میکنم فقط بگم دیشب احساس کردم خیلی دلم واسه شوهرم تنگ شده رفتم بغلش کردم بوسیدمش حرفامم بهش گفتم فقط گوش میکرد چندجای حرفمم ازم انتقاد کرد امیدوارم هم من هم همسرم بتونیم خواسته هایی رو که از همدیگه داریم رعایتشون کنیم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.