به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 29 تیر 97 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,330
    سطح
    41
    Points: 4,330, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    77

    تشکرشده 116 در 61 پست

    Rep Power
    27
    Array

    با تیکه های مادرشوهرم چکار کنم

    الان2شبه ک داریم میریم واسه بچه خرید میکنیم باور کنین چیز خاصی هم نخریدیم یه گهواره ارزون قیمت یه سرویس خواب و یه تشت واسه حموم بچه ولی انقدر از دیشب تا حالا مادرشوهرم واسه خرید این چیزا تیکه و نیشه گنایه انداخته ک دارم میترکم نه میتونم جوابشو بدم نه ب شوهرم بم البته این چیزارو جلو شوهر میگه ها منم بق میکنم میشینم گریه میکنم شوهرمم هی میگه چته چته? ب نظرتون باید چطوری رفتار کنم?

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    21
    Array
    سلام.نیازی نیست به شوهرتون بگید اگه شوهرتون اهمیتی نمیده به حرفای مادرش بذارید مادرشوهرتون هرچی میخواد بگه در ضمن اینقد بغ نکنید وگریه یه مرد از گریه وقهر زنش متنفره اون هم به خاطر مسائلی که بهش اهمیت نمیده.به
    نظرم تاپیکهای خیلی زیادی داخل تالار هست راجع به تیکه های مادر شوهر که بخونی به دردت میخوره در ضمن به خاطر تیکه های هیچکس با گریه و غر زدن رابطتت رو با شوهرت خراب نکن.بع بچت فکر کن واینقد به حرفای مادر شوهرت فکر نکن خب تیکه بندازه چی از تو کم میشه؟تو کار خودتو بکن منم مادر شوهرم با اینکه خالمه تو هر ده تا کلمش نه تاش تیکست قبلا اتیش میگرفتم ولی الان عادی شده برام.فقط بیخیال باش وهرچی تیکه میندازه خودتو بزن به نفهمیدن چون میدونه ته حرفشو میخونی بیشتر هم تیکه میندازه پس خودتو بزن به نفهمیدن

  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    بنظر من، سکوت و بی توجهی بهترین پاسخ در مقابل تیکه و کنایه هست!
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **


  4. 3 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (شنبه 27 تیر 94), مینا30 (دوشنبه 29 تیر 94), باغبان (شنبه 27 تیر 94)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 29 تیر 97 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,330
    سطح
    41
    Points: 4,330, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    77

    تشکرشده 116 در 61 پست

    Rep Power
    27
    Array
    ممنون دوستان ک جوابمو دادین شما راس میگین ولی بدبختی من اینه ک باشون زندگی میکنم و این حرف ها همیشه هست هر روز و همیشه کاش جدا بودم و و قتی میومد سرتاپامو تیکه بارون میکرد ولی بعدش میرفتم و فراموش میکردم.
    اما مشکلم اینه ک همیشه پیشمه باورکنین میگم بی خیال شم اما 1روز 2روز 3روز تحمل میکنم و بعدش .دیگ میپوکم بخصوص اینک روزای آخر بارداریمه و شدیدا حساس
    ازین طرف نمیدونم چراشوهرم قیافه گرفته واسم؟
    از طرف دیگه امروز روز عیده و کماکان از مادر بیخبر دلم خلی گرفته

  6. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    به همسرتون بگید روز عیده و مادرتون بزرگترتون هستن، بخاطر شما و فرزندتون هم شده یک سری نه به مادر شما بلکه به بزرگتر خودشون بزنند
    بهرحال مادربزرگ فرزندتون هستند. شوخی هم قاطیش کن بگو از همین الان باید به کوچولومون احترام به بزرگتر و یاد بدیم تا زمانیکه ما هم پیر شدیم فرزندمون مارو فراموش نکنه.:)

    اگر درست خاطرم باشه شما کسی هستید که همسرتون لغزشی داشتن و شما هم برای حفظ زندگیتون سعی کردین ببخشینشون!

    باهاشون کمی صحبت کنید بخواین در جهت بهبود زندگیتون نزد مشاور بیاین، بنظرم یک مشاور بهتر میتونه شیوه رفتار درست و به ایشون نشون بدند

    شایدم حرف های مادرشوهرتون و بخاطر حساسیت دوران بارداریتون، کنایه میبینیند شاید منظور خاصی ندارند.

    بهرحال بدون که الان اولویت اول سلامتی فرزندتون و خودتون هست سعی کن به خودت انرژی مثبت بدی، کمتر با مادرشوهرتون هم روبرو بشین بهتره

    شما مادر فداکار و مهربونی هستی بخاطر حفظ زندگیت سعی کردی از خطای همسرت گذشت کنی همچین روحیه ای و هر زنی نداره بخودت افتخار کن.

    خداییش خود من به روحیه با گذشت شما غبطه میخورم :)پس دیگه بی توجه بودن نسبت به نیش و کنایه مادرشوهر که در برابر شما باید هیچ باشه:)

    عزیزم سعی کن کمتر بری خونشون، یا سعی کن وقتیم رفتی برگشتی به حرفاشون فکر نکنی که چه منظوری داشتن،شما مثبت فکر کن که منظور بدی نداشتن.
    بفکر خودت و فرزندتون باش، حتی سعی کن همسرتون که میاین خونه باهاشون برین نزدیکترین پارک قدم بزنین.اینطوری برای استحکام رایطتتون با همسرتون هم خوبه.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **


  7. کاربر روبرو از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده است .

    نارجیس (شنبه 27 تیر 94)

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام....راستش عصری اومدم توی تاپیکتون می خواستم بنویسم که خیلی کار سختی پیش رو دارید و خواستم بگم ناراحتیتونو درک می کنم چون دقیقا مشکل مشابه شما رو توی یکی از عزیز ترین عزیز هام دیده بودم...

    بعدش پست خانم دختر بی خیال رو دیدم که نوشته بودند سکوت بهترینه... دیگه نمی دونم چرا منصرف شدم... ولی توی دلم به ایشون گفتم یه وقتایی ادم از بیرون گود خیلی کارو اسون می بینه و راحت می تونه نظر بده ولی تا توی شرایطش قرار نگیره نمی وتونه واقعا درک کنه.... که اتفاقا الان پست خانم بی خیال رو توی تاپیک حال و احوال دیدم که خودشون گفتند دقیقا اینو...واقعا من اینو اتفاقی نمی بینم..کلا به این نتجیه رسیدم توی زندیگم تا توی شرایطی قرار نگرفتم خیلی راحت نمیشه نظر داد... جالب ترش این هست توی بعضی مسایل تا خیلی راحت قضاوت کردم و نظر دادم خیلی سریع همون اتفاق سر خودمم اومده !!!!!!!!
    (خانم بی خیال نمی دونم این پستمو می خونید یا نه ولی خدا رو شکر که زود متوجه شدید...چون از این دست اتفاق ها واقعا توی زندگی ما خیلی اتفاق می افته که اگه یکم بعضی وقتا دقیق بهش نگاه کنیم متوجه می شیم..درست مثل همین اتفاقی که برای شما افتاد)

    خانم masamasa ببینید تحت هیچ شرایطی هیچ وقت بی احترامی نکنید به ایشون ولی...ببنید وقتی با همسرتون تنها شدید به جای این که زانوی غم بگیرید حرفتون رو خیلی منطقی طوری که همسرتون حس وفاداری به مادرشون گل نکنه بزنید... به هر حال اکثر پسر ها روی مادرشون حساس هستند..البته من همسر ندارم ولی گمون می کنم اگه ازدواج کنم اگه همسرم راجب مادرم بخواد سر یک مساله ای ولی با دو بیان مختلف صحبت کنه خیلی برام تاثیر متفاتی داره...مثلا اگه بیاد با بیانی بگه که بخواد مادرمو جلوم خراب کنه حتی اگه حرفش هم منطقی باشه من ناخودگاه گارد دفاعی می گیرم هیچی نشده می خواد مادرمو ببره زیر سوال و... طبیعتا وضع بدتر میشه...ولی اگه بتونه از راهش بره حتم دارم قانع میشم یا قانعش می کنم..توصیه ی بنده به شما این هستش که مثلا یک موقع که تنها شدید خیلی محترمانه به همسرتون بگید که مثلا فلان موقع داشتیم خرید می کردیم مامانت اون حرفو زد..بعدش ببنید نظر همسرتون چیه..مثلا اونم سریع طرف مادرشو می گیره درست گفته و... یا نه سریع حرف شما رو قطع می کنه میگه مادرمه دیگه توی روش که نمی تونم وایستم و... یه وقت می بینید واقعا ایشون اون قدر ها حرف بدی نزده شما حساس شدید...یه وقت نه واقعا حرفشون بد بوده ولی همسر شما اتفاقا می گه درست بوده...یا نه همسرتون منطقی قبول می کنند و بعدش شما رو دلداری می دند و....

    به هر حال هر کدومش باشه یک بازخورد مختلفی می خواد...ولی مثلا اگه واقعا ایشون نیش و کنایه زدند و همسر شما هم منطقی قبول دارند...سریع بهش بگید ببین من انتظار ندارم و نداشتم همون موقع به مامانت چیزی بگی و.. به هر حال مادره و احترامش واجب و... ولی انتظار دارم وقتی به مادرت تنها شدی تاکیید کنید از زبان شما هم نگند ولی یه جوری به مادرشون بگند که این طوری حرفاشون درست نیست...چطوری بگم بستگی به هوش و توانایی همسرتون داره که به خوبی این شرایط رو مدیریت کنه طوری که به این کدورت های الکی دامن بیش تر زده نشه و حرمت های بین شما شکسته نشه واقعا سر این چیزا...
    .
    .
    .
    البته اگه خواستید یک مثال عینی از حرفای مادر شوهرتون که به نظر شما نیش و کنایه بود رو لطفا خواستید این جا بنوسید و دقیقا رفتار خودتون و همسرتون در اون لحظه رو هم بگید شاید بهتر بتونم کمک کنم.

    با ارزوی موفقیت.

  9. 2 کاربر از پست مفید فدایی یار تشکرکرده اند .

    مصباح الهدی (یکشنبه 28 تیر 94), دختر بیخیال (شنبه 27 تیر 94)

  10. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    حقیقتش جناب فدایی یار بله میدونم سخته و روزگار بدجوری هم بهم فهموند:((

    یعنی بعد این اتفاق، دقیقا پستی که اینجا گذاشتم اومد تو ذهنم:(

    بله من امروز از بزرگترم نیش و کنایه شنیدم
    بله نه تنها از نظر خودم بلکه از نظر بقیه هم به ناحق بود
    نه تنها از نظر بنده بلکه از نظر همه ی اطرافیان اون خانم، اخلاقیات ایشون مورد تایید نیست و همه ناراضین.

    نصیب همه هم از این ترور شخصیت هایی که امروز من شدم، شده بود:(

    ولی نمیدونم بگم متاسفانه یا خوشبختانه، از نظر من بازم سکوت و بی توجهی بهترین راهه.

    چون بزرگترن، خصوصا خانم ها هرچی بزرگتر میشند دل نازک تر میشند حساس تر میشند، حرفی هم بزنیم بدتر میشه.

    الان اگر من امروز همون اعتراض کوچیک هم نمیکردم و سوال نمیکردم چرا بهم نیش و کنایه میزنین، بحث ادامه پیدا نمیکرد و تا این حد مجبور نبودم توهین بشنوم.

    امروز شخصیتم خورد شد هم توسط اون خانم هم توسط خودم.
    چون اون خانم ناراحت و عصبانی شده بودن منم مجبور بودم باهاشون بازم رودررو بشم، متاسفانه مجبور شدم کلی عذرخواهی بیهوده بکنم و ازشون تعریف بکنم تا آرومتر بشوند، راستش لحظات سختی بود.

    خب دلم شکست ولی نتونستم در برابر دلخوری نابه جای ،بزرگترم طاقت بیارم:(
    با محبت سعی کردم موضوع و تمام کنم ولی بعدش احساس کردم خیلی بهم توهین شد، حتی بعدش معلوم شد ایشون اشتباه کرده بودن و قضاوتشون اشتباه بوده، ولی یک بارم بخاطر توهیناشون عذرخواهی نکردن.

    من ناراحتم ولی به بزرگتر نمیشه چیزی گفت، واقعا نمیشه .
    اگر حرفی هم زده بشه، بد برداشت میشه البته به بزرگترش بستگی داره.
    ولی خب امروز بهم ثابت شد هرچند سخته ولی اگر خدایی نکرده با همچین اشخاصی روبرو شدیم باید فقط سکوت کنیم
    حتی جرات مند برخورد کردن هم در اینجا کار خرابتر میکنه و باعث دلخوری بزرگتر میشه.

    راستش امروز درس خوبی به من داد، اون خانم خیلی سعی کردن منو ناراحت کنند و باعث بشند من کنترلم و از دست بدم و توهین کنم.
    ولی من بازم احترامشون و نگه داشتم و موضوع و تمام کردم.
    حس میکنم با اینکه این اتفاق سرشار از دلشکستگی بود ولی این دلشکستگی باعث نشد که من اشتباه برخورد کنم . و خوشحالم که این اتفاق افتاد.

    میدونستم سخته ولی نه تا این حد :( این اتفاق ثابت نکرد بهترین راه بهترین نیست فقط بهم میزان سختیشو نشون داد.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : شنبه 27 تیر 94 در ساعت 21:40

  11. کاربر روبرو از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده است .

    فدایی یار (یکشنبه 28 تیر 94)

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 98 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-21
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,584
    سطح
    48
    Points: 5,584, Level: 48
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 166
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 199 در 73 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام عزیزم
    خاهر من هم همین مشکلات رو داشت اما اون بشدت سیاست مداره
    مادر شوهرش بغیر از خاهر من یک عروس دیگر هم داشت اما به شدت زخم زون میزدو توقع بیجا داشت اونیکی عروسش هم مدام با شوهرش سر این موضوع بحث داشت
    اما خاهر من
    برعکس عمل کرد تا میتونستت بهش محبت کرد اون زخم می زد و خاهر من یکی دوماهی بهش محبت زیاد کرد همسرش متوجه شد که مادرش داره زخم زبون میزنه و زنش ه فرشتس که انقدر محبت میکنه و بلخره بعد یه مدتی مادرشوهرش بکل عوض شد چون اوایل حسودی میکرد فکر میکرد خاهر من پسرش رو دزدیده اما اونقدر محبت دید فهمید که اونم جای دخترشه نه زن پسرش
    این کاره خیلی سختیه خیلی باید صبوووور باشی هرکسی نمیتونه
    اما با اینکارش انقدر محبوب شد پیش شوهر و مادر شوهرش که حد نداره
    الان اوقدر محبت دریافت میکنه که اون محبتارو پس گرفته
    امتحان کن

  13. 3 کاربر از پست مفید سمیراه تشکرکرده اند .

    فدایی یار (یکشنبه 28 تیر 94), نارجیس (دوشنبه 29 تیر 94), مصباح الهدی (یکشنبه 28 تیر 94)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 29 تیر 97 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,330
    سطح
    41
    Points: 4,330, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    77

    تشکرشده 116 در 61 پست

    Rep Power
    27
    Array
    ممنون دوستان عزیزم دختربیخیال باشما موافقم واقعن سکوت بهترین راهه سمیراجون خوشبحال خاهرتون ولی واقعن اینطور بودن سخته.
    امام دوستان من متاسفانه گند زدم و ب شوهرم گفتم البته هنوز چیزی نگفته بودم شوهرم خلی محکم و قاطع جوابمو داد گفت نه من اصلا تو حرفای دیشب مادرم هیچ حرفی ندیدم ک باعث ناراحتی بشه تو خودت حساسی و کسی و جرات نداره دهنشو باز کنه مگر اینکه ناراحت شدی ینی چی?ینی مادرم حق نداره حرفی بزنه?هیچ چی دیگ منم خفه خون گرفتم و ناراحتیم صد برابر شد بخصوص اینکه اقا خودشو گرفته واسم کلا اخلاقش دوباره تغییر کرد وسرد شدمنم انقدر از دستش ناراحتم ک اصلا حوصله ناز کشیدن روندارم خیلی از دستش ناراحتم امروز عید بود ولی حتی نگفت اگ میخای برو خونه مادرت من نمیام آخه ادم انقد کینه ای ک حتی عید هم حالیش نمیشه چن وقت دیگ زایمانمه هر دختری دوس داره مادرش کنارش باشه بخدا دلم داره میپوکه

  15. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    ایشون برای مادر خودشون اینطورین و تسلیم مطلق اونوقت واسه مادر شما اونطوری
    شما بسیار بسیار منفعل هستید اگر به این شکل ادامه بدین مطمئن باش خیلی اتفاقات دیگه هم برات پیش میاد که اینا پیشش عروسی باشه

    شما واسه دیدن مادرت نیاز به اجازه ایشون داری!!!!

    اونوقت ایشون حتی انتقاد رو هم به ساحت مقدس مادرش نمیپذیره پس دیگه خودت بدون کجای کارت اشتباهه

    بارها گفتم اگر شخص مقابل ادم وجدان نداره خود ادم باید داشته باشه شما چطور تا الانم در برابر حرفایشون سکوت کردین و مادرتونو ندیدیدن ؟؟؟؟

    میدونید الان مادرتون چه حالی دارن؟؟؟ واقعا متعجبم از رفتارتون
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خجالتیم
    توسط tanha... در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 اسفند 93, 15:29
  2. 17 اصل کار تیمی
    توسط ani در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 27 بهمن 89, 13:46
  3. چگونه تیمی موفق داشته باشیم
    توسط ani در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 مرداد 89, 20:44
  4. فتیله فتیله جمعه تالار تعطیله
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: شنبه 10 مرداد 88, 20:15
  5. راههای مقابله با سختیها:
    توسط setareh در انجمن رنج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 08 اسفند 86, 00:26

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.